تلاش برای صنعتی شدن در کشورهای در حال توسعه پس از جنگ جهانی دوم در برهه زمانی و از طریق سیاستهای نسبتا مشابه آغاز شد. عمده این کشورها از سیاستهای جایگزینی واردات و تشویق صادرات به نسبتهای مختلف استفاده کردند. هرچند از دهه هفتاد و هشتاد نوعی واگرایی در سیاستها و نتایج به دست آمده در ایجاد صنایع و بنگاههای رقابتپذیر بین کشورهای متاخر صنعتی دیده شد. بهطوری که کشورهای شرق آسیا مانند کره، هنگکنگ، سنگاپور، مالزی شاهد تداوم رشد اقتصادی و ظهور شرکتها و صنایع صادراتی بودند، فرآیند صنعتی شدن در سایر کشورهای متاخر به ویژه در قاره آمریکا مانند مکزیک، برزیل، شیلی و آرژانتین چندان رضایتبخش نبود. سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه «صنایع ساخت» یا به قول آلیس امسدن، اقتصاددان شهیر توسعه، سرمایهگذاری در داراییهای دانشی (Knowledge-Based Assets) متمرکز بر حوزه صنایع ساخت یکی از تفاوتهای اصلی این دو گروه است. در حالی که عمده مخارج تحقیق و توسعه در کشورهای شرق آسیا متمرکز بر ارتقای قابلیتهای تولیدی سطح بنگاه صنایع تولیدی بود.
بنگاههای تولیدی برای کسب رقابتپذیری در سطح بینالمللی نیازمند یادگیری قابلیتهای فناورانه قابل توجهی هستند. کانالهای اصلی یادگیری معمولا شامل ۱)یادگیری بین شرکتها در زنجیره ارزش جهانی، بهویژه از شرکتهای پیشرو یا نمایندگان واسطه خرید. ۲) پیوندهای حاصل از سرمایهگذاری مستقیم خارجی، بهویژه پیمانسپاری و همچنین گردش تجارب مدیریتی و نیروی کار ماهر. ۳) سیاست صنعتی دولتها که به تلاشهای فناورانه بنگاههای محلی کمک کند، میشود.