کاپیتالیسم – داستان پشت یک کلمه (قسمت دوم)
در قرن هجدهم درواقع کلمه «کاپیتالیست» به مثابه یک لغت فرانسوی (کاپیتالیسه) شروع شد و معمولا برای کسی به کار میرفت که به دیگر بخشهای دولت سلطنتی فرانسه برای تامین هزینههای جنگ پول قرض میداد. بنابراین معادل اولیه کاپینالیسته در زبان انگلیسی سرمایهگذار بود تا یک کاپیتالیست. لغت انگلیسی آن بعدا آمد. همچنانکه در فصلهای بعدی نشان خواهیم داد، مخالفت میان کاپیتال و کاپیتالیسمی که لویی بلانک آن را طرح کرد با استفاده قبلی آن مرتبط بود. هرچند که به تدریج کاربرد قبلی آن با یکسری از خوشههای مفاهیم، ارزشها و ایدئولوژیهایی که بهطور تجمعیی و توالی بهکار میرفت متن سیاسی و اخلاقی آن را شکل دادند که بر مبنای آن هملغت و هممفهوم «کاپیتالیسم» از میان آن برخاست.
برخی آن را با موضوعات مالکیت، نابرابری و انچه مساله اجتماعی مینامند، مرتبط میدانستند. برخی دیگر هم با موضوعات صنعت، تقسیم کار و تجارت جهانی. هرچند که هنوز هم هستند کسانی که آن را با موضوعات پول، اعتبار و بدهی عمومی مرتبط میدانند. از نظر کاربری قرن هجدهم، کاپیتالیسم مجبور نبود تا منتظر انتشار «مانیفیست کمونیست» بماند تا هاله آخرزمانی را که هنوز دارد، کسب کند. این هاله درست از همان زمان شروع وجود داشت.
یک دلیل که چرا این هاله تاکنون ادامه داشته آن است که همراه با مفهوم کاپیتالیسم مفهوم دیگری هم بود؛ اما با یکسری از معانی متفاوت. این مفهوم «جامعه تجاری» بود. جامعه تجاری با موضوعات جنگ و بدهی سر و کار کمتری داشت و همچنانکه نشان داده خواهد شد، متن اولیهای را شکل داد که در آن ابتدا مفهوم کاپیتالیسم ظاهر شد؛ زیرا مفهوم جامعه تجاری به جای آنکه با موضوع تقسیم کار همراه باشد، با کاپیتالیسم همراه بود؛ هرچند که در طول قرن نوزدهم این دو مفهوم شروع به ادغام شدن در هم کردند. گاهی اوقات مباحث کاپیتالیسم در متن موضوع جنگ و بدهی، برآورد و پیشبینیهای پایان و انحلال جوامع سیاسی یا تاسیس یک امپراتوری جهانی تحت حمایت دولتهای جمهوری یا سلطنتی قدرتمند و مقتدر را مطرح میکرد.
همچنین مباحث کاپیتالسیم در متن، موضوع تقسیم کار، برآورد و پیشبینیهای پایان و انحلال جوامع سیاسی تاسیس شده یا تاسیس و برقراری امپراتوری سیاسی داخلی طرح موضوع میکرد؛ اما اینبار تحت حمایت یک تجسم تازه از یک سزار روم به مثابه عوارض ترکیبی نابرابری اقتصادی و جداسازی اجتماعی بود. مفهوم انقلابی مدرن هر دو معنا را دربردارد. امتزاج این دو معنی بهعنوان مهمترین بیانیه مارکس، مانیفست کمونیست، یکبار اضافی به آن داد؛ زیرا مانیفست در ابتدا اسمی بود که برای اعلان جنگ حفظ شده بود. دقیقا تعدادی گام لازم بود تا توضیح بدهد که چگونه موضوع تقسیم کار با موضوع جنگ و بدهی و بسط آن جنگ طبقاتی، همراه شود. یکی از اهداف اولیه این کتاب توضیح این موضوع است که چطور این گامها برداشته شد؛ چون تعدادی از انها اکنون به فراموشی سپرده شدهاند.
در قرن بیستویکم، مفاهیم کاپیتالیسم، جامعه تجاری و تقسیم کار معمولا با تفکر اقتصادی و سیاسی آدام اسمیت همراه است. در اوایل قرن نوزدهم، مفاهیم جامعه تجاری و تقسیم کار با تفکر نویسنده سلطنتطلب فرانسوی کمتر مشهور یعنی لویی د بونالد سازگار بود. مانیفست کمونیست دو مجموعه مفاهیم را با هم آورد. بنابراین نقطه تحلیلی شروع این کتاب درباره این سوال است که چطور مفاهیم کاپیتالیسم و جامعه تجاری یکی بودند. پس از آن سوال بعدی درباره این است که اگر آن دو یکی نمیشدند، چگونه درباره سیاست تفکر میشد.
دو سوال از یک سوال سوم که بنیادیتر است، استخراج میشود. این سوال از همپوشانی مفاهیم میان کاپیتال، جنگ و بدهی از یک طرف و کاپیتال، جامعه تجاری و تقسیم کار از طرف دیگر، برمیخیزد. این سوال درباره این است که آنچه بعد کاپیتالیسم نامیده شد در ابتدا چیزی فهمیده میشد که میتوانست عوارض تقسیم کار را جبران یا خنثی کند تا اینکه بهتر کند یا بدتر کند. این به این خاطر است که اکنون هاله آخر الزمانی معمولا با کاپیتالیسم همراه است، در ابتدا با مفهوم جامعه تجاری همراه بود. از این جنبه لویی بلانک وارث روشنفکری سهوی لویی د بونالد بود. بلانک بیان میکند که کاپیتالیسم دشمن فانی کاپیتال بود. برای بونالد که دو نسل جلوتر مینوشت، دشمن فانی، جامعه تجاری بود. دیگران مانند لورنتس فون اشتین، اقتصاددادن سیاسی اتریشی – آلمانی– دانمارکی گرایش متفاوتی را در پیش گرفتند. اگر کاپیتالیستها و کاپیتال زمانی با جنگ همراه بودند، آنها نیز میتوانستند با رفاه همراه باشند. از این دورنما، دشمن فانی واقعی از ترمینولوژی لویی بلانک نه کاپیتال بود و نه کاپیتالیسم بلکه تقسیم کار بود. کاپیتالیسم در معنی اولیه اش راهحل بود نه مساله؛ چون کاپیتالیسم در شکل بیرونی اولیهاش بیشتر با بدهی عمومی و هزینههای دولتی سروکار داشت تا با مالکیت خصوصی و صنعت رقابتی.