در این مجموعه او اظهار کرد: «پرولتاریا لذت ببرید که رهایی‌تان در دسترس است. این رهایی مطمئن و مسلم است؛ زیرا شما علت و علاج بدبختی را که درون آن افتاده‌اید، می‌دانید. با آرمانی که تجسم می‌کنید، از آنجا که شما بالاتر از آن تصور هستید، به این دانستن رسیده‌اید که زندگی بالاتر از آن حیاتی است که کاپیتالیسم برای شما ساخته و هنوز هم به دنبال آن است که این زندگی را برای شما ممتد کند. شما یک جمهوری‌خواه ساده نیستید؛ شما یک سوسیالیست هستید، سوسیالیستی مانند سن سیمون، فوریه، رابررت اوون، پیر لروکس، لوییس بلان، پرودن و مانند همه اینها شما انسجام و اجتماع بشریت را می‌فهمید. شما دلیل کار و سرمایه را می‌دانید و از علم و هنر حرف می‌زنید. شما ارزش بشریت را می‌دانید.»  این نوع استفاده از معنی واژه‌ای بود که تا آن زمان اساسا در تفسیر سیاسی و در تبلیغات سلطنت طلبان و مشروعه‌طلبان [ بناپارتیست‌ها ] استفاده می‌شد و حالا بیشتر شبیه مفهوم کاپیتالیسمی بود که نشان می‌داد از مفهوم قرن نوزدهمی خود عبور کرده است. معنی تازه کاپیتالیسم خیلی واضح در نوشته‌ای که در سال۱۸۴۸ در مدح یک نوع دوست فرانسوی معروف به نام بینامین دلزر، لیبرال و سیاستمدار و تولیدکننده شکر که زندگی و دستاوردهایش موضوع رقابتی بود که در سال۱۸۴۶ آکادمی سلطنتی علوم، هنر و هنرهای عالی شهر لیون- شهر محل تولد وی- به جایزه گذاشته شده بود، آمد. دبیر کمیته در سخنرانی افتتاحیه این جایزه، رابطه بین سرمایه و انسان دوستی را برجسته کرد. او اظهار کرد:  «سرمایه، اهرمی است که توسط تجارت و صنعت استفاده می‌شد تا جهان را بگرداند. این اهرم را که اکنون در دستان ثروتمندان است بشکنید و آن را در میان هرکس تقسیم کنید. شما با اتم یک اهرم قادر به چه کاری هستید، قطره آبی از دریای بیکران که زمانی تقسیم شده بود، آیا قادر هست حتی یک آسیابی را که از کاغذ ساخته‌شده بچرخاند؟ فراموش نکنید: ثروت تقسیم‌شده، فقر جهانی است.» او برای غنی بخشیدن به نکته‌اش، نوشته‌ای را خواند که در آن گفته شده بود اخیرا بین «آلفونس دلامارتین» شاعر و سیاستمدار و «لویی بلان» روزنامه‌نگار و دانشمند بحثی رخ داده که او نوشته بود یک واژه تازه‌ای از دل آن برآمده: کاپیتالیسم. بلان گفته بود: «این تقصیر سرمایه نیست که ما اعلام جنگ می‌کنیم، بلکه تقصیر کاپیتالیسم است.» اما تمایز بلان برای حمایت از انسان دوستی کاملا بی‌معنا بود. کاپیتالیسم هنوز خواهان کاپیتالیست‌ها است.

 «این چیزی است که من می‌توانم به خوبی ببینم و می‌توانیم همه اینها را درک کنیم. ما می‌توانیم ببینیم که این واقعا کاپیتال نیست که شما را تحریک می‌کند، بلکه کاپیتالیست‌ها هستند. اما ایا آقای لویی بلان می‌تواند به ما بگوید که کاپیتال بدون کاپیتالیسم چه خواهد شد؟ فرض را بر این می‌گذارم، اگر آب یک مخزن را بکشید، چه می‌ماند؟»

 اما در واقع یک تمایز جدی میان کاپیتالیسم و کاپیتالیست‌ها وجود داشت. کاپیتالیست‌ها افرادی بودند که صاحب اموالی بودند و به همین خاطر که آن را صاحب بودند، اموال خصوصی بود. هرچند که کاپیتالیسم بالفور و به‌طور مستقیم نه به اموال خصوصی و نه به افراد حقیقی هیچ ارجاعی نداشت؛ زیرا همان‌طور که بلان اصرار می‌ورزید، کاپیتالیسم اسم یک سیستم بود. این یک تمایز بود که به‌طور واقعی در بحث‌های طولانی عمومی میان لویی بلان و آلفونس د لامارتین جاری بود.

درواقع، جدل چندین سال پیش از این یعنی در اواخر سال۱۸۴۴ شروع شده بود؛ زمانی که لامارتین آنچه را که او «مقاله‌ای طولانی درباره اقتصاد سیاسی» نامیده بود در گاهنامه‌ای به نام «لبین پابلیک» که در زمانه خودش چیزی شبیه گاهنامه وطنی بود، منتشر کرد. عنوان این مقاله «درباره حق کار و سازمان کار» بود و یک حمله جسورانه نه فقط به جزوه مشهور سازمان کار نوشته لویی بلان که برای اولین‌بار در سال۱۸۳۹ چاپ شده بود، بلکه به آنچه لامارتین، مانند لویی بلان که خواستار حق کار بود و در مکاتبات خصوصی خود [آنها را] «کمونیست‌ها، فوریریست‌ها و غیره» می‌خواند، بود. خود مفهوم «حق کار» در اوایل قرن نوزدهم توسط یک سوسیالیست فرانسوی به نام چارلز فوریه به بحث‌های عمومی آمده بود. او در «فرضیه چهار جنبش» که در سال۱۸۲۲ چاپ شده، اظهار کرده بود: «من دلم نمی‌خواهد که یک استدلال را درباره آن رویاهای یونانی درباره حق انسان که خیلی مسخره شده است، شروع کنم. ما بعد از انقلاب‌هایی که آنها سببش شده‌اند به سمت مشکلات بیشتری پیش می‌رویم، زیرا فراموش کرده‌ایم که علت اصلی و مفید در میان آنها حق کار است.» تا دهه۱۸۳۰، مفهوم تازه فوریه یک موضوع قابل توجه شد. هدف لامارتین به وضوح اضافه کردن شدت نقد به این مبحث بود؛ زیرا او اقدام به ارسال جزوه تصحیح‌شده خود به چهره محبوب مطبوعاتی پاریس به نام «امیل دگیراردین» کرد تا اطمینان حاصل یابد که حتی‌الامکان عمومی‌تر شود. «گیراردین» آن را به آدولف بلانکوی، اقتصاددان سیاسی داد. این در حالی بود که لامارتین هم نسخه دیگری از آن را به اقتصاددان سیاسی مشهور دیگری به نام فردریک باستیا ارسال کرده بود. باستیا بر روی جزوه لامارتین اظهارنظر نقادانه‌ای کرد؛ همین طور بلان اما با یک هدف دیگر. کاپیتالیسم  «واژه تازه»ای که در یک مراسم جایزه روز در شهر لیون درخشید، محصول یک بحث میان لامارتین و متحدان اقتصاددان‌های سیاسی بی‌پرواترش، یعنی باستیا و بلانکوی از یک طرف و بلان و متحدان سوسیالیست بی‌پرواتر او، یعنی ویکتور آوریل و پیر لروکس از طرف دیگر بود.