کاپیتالیسم – داستان پشت یک کلمه
جمعبندی
پیچیدگی به دنبال تفکر و به دنبال تعبیه کردن چیزهای بسیار متفاوتی است که فیالواقع چیزهایی را که دربرمیگیرند، پیچیده میکند. به همین خاطر ارزشمند است یافتههایی را داشته باشیم که درباره منافع اوایل قرن نوزدهم در دولت، پول و سیاست مالی همراه با انواع نظام اجتماعی و سیاسی باشد. همانطور که در متن دیده شد، اینها موضوعاتی بود که زمانی پایه مجموعه پاسخهایی شد به مساله تقسیم کار که اکنون فراموش شده است. آن پاسخها به این خاطر نبود که هیچکدام از آنها نمیتوانستند چیزهای حاضر آماده عرضه کنند، بلکه به این خاطر بود که آنها قادر شده بودند مفاهیم و اطلاعاتی را فراهم آورند که شاید درباره سیاستها و سیاستگذاری در یک جامعه تجاری اندیشیده شود.
در سیستمهای ساده، اگر چیزی اشتباه شود، همه چیز میتواند اشتباه پیش رود. در سیستمهای پیچیده، تغییرات کوچک در یک بخش میتواند هم محدود به آن یک بخش شود و هم میتواند اثرات مثبت در دیگر بخشها داشته باشد و هم میتوان با اضافه کردن بخشهای بعد یا آنها را دور زد یا خنثی کرد. کاپیتالیسم در تفسیرهای قدیمیتر یک ظرفیت درونی برای مخاطرهها داشت. در بخشهایی از این نوشتار مطرح شده بود که تقسیم کار بدترین است. این به آن خاطر است کاپیتالیسم که در تفسیر مارکس هم آمده است، واقعا میتواند آلترناتیوها را در خود جا دهد. حتی اگر مصادرهکنندگان همه چیزهای اموال و مالکیت از جمله مالکیت سرمایه را مصادره نکرده باشند و نیازها و کاربریها واقعا به خودشان بازنگشته باشند، واقعا تغییر میکنند. همانطور که واضح است تغییرات هم عرض معادل تقسیم کار میتواند وجود داشته باشد؛ زیرا تمام انواع متغیرهای ایده چندگانگی وظایف جمعی –از تمرکززدایی تا فدرالیزه کردن چند واحد سازمانی تا یکپارچگی عمودی و افقی تا انعطاف تخصصی شدن– به نظر میرسد مانند تقسیم کار در چهرههای مختلف سوءظنبرانگیز است. اسم شاید تغییر کند؛ اما خود چیز به نظر باقی میماند. آلترناتیوهای زیادی برای کاپیتالیسم وجود دارد؛ اما همانطور که ریکاردو و هگل متوجه شدند بعید است آلترناتیوهای دیگری غیر از نبود آن، برای تقسیم کار وجود داشته باشد.
به نظر میآید اصطلاح خیلی قدیمی «جامعه تجاری» با زیروبمهای مبهم قرن هجدهمی تجارت دوگانه آن خیلی محکمتر از معادل مدرن آن یعنی کاپیتالیسم باشد. متعاقبا، پیامدهای زیاد تقسیم کاری که بر جوامع تجاری وارد شده بسیار غامضتر، عمیقتر و پیچیدهتر از ایده وسیع مالکیتی است که به نظر میآید قادر است آن را دربرگیرد. همانطور که لورنتس فون اشتین متوجه شد مفهوم دموکراسی اجتماعی، با معانی فراگیر سیاسی و عدالت اجتماعیاش به همان اندازه که به ایده تقسیم کار ارجاع میدهد به اسم و صفتی که در خود اسمش هم هست ارجاع میدهد. در قرن نوزدهم، قبل از آنکه مفهوم کاپیتالیسم، ایده جامعه تجاری را ببلعد، یک اندیشه و تفکر دقیق، خیالپرداز و خلاق سعی بر آن داشت تا جنبههای مثبت و منفی تقسیم کار را ارزیابی کند. پرسش مربوط به اینکه چطور میشود این دو جنبه را با هم سازش داد سبب بسیاری از مباحث قانون بینالمللی خصوصی، اتحادیههای جاری و قدیمی، تعرفه و رژیمهای تجاری که اکنون بخش اعظم آنها فراموششده و وسیعتر از همه اینها، منشأ و ذات نظام سیاسی دوگانه که زمانی با اندیشه ژان ژاک روسو و آدام اسمیت تجمیع شده بود، شد. در دنیایی که از دولتهای حاکم تشکیل شده بود، شناخت شکاف میان خرید داخلی سیاستهای حکومتی و دستیابی جهانی تقسیم کار سخت نبود. حتی در دنیایی که از دولتهای حاکم شکل گرفته بود، فکر کردن درباره اینکه چگونه میشود این شکاف را با تمرین خواص علّی انواع سیاستهای مالی و اقتصادی، ترتیبات حقوقی و نهادهای سیاسی که زمانی برای سازگاری با مباحت میان بازارها و سیاستها، مصلحت و عدالت و جامعه مدنی و دولت که زمانی با مفهوم جامعه تجاری تجمیع شده بود، پر کرد زیاد سخت نبود. اما برخی از آن اندیشهها فقط بخش کوچکی از موضوع این کتاب را شکل دادند. مطمئنا لازم است که بخش زیادی از آن در آینده نوشته شود.
پایان