همان‌طور که روسو تاکید کرده بود این به معنای آن خواهد بود که تولید‌کنندگانی که برای بقای بشر کالا‌ تولید می‌کنند نسبت به آن افرادی که چیزهایی را تولید می‌کنند که توسط مخارج اختیاری پوشش داده می‌شود، دستمزدهای به‌شدت پایینی را دریافت می‌کنند. او مدعی بود که تولید محصولات کشاورزی معمولا با فقر شانه به شانه می‌رود، اما سازندگان جواهر خیر. از این جنبه، توسعه تقسیم کار که با مفهوم مزیت نسبی قفل شده است در بهترین حالت به بن‌بست و در بدترین حالت به نسخه‌ای واقعی از مرگ انسان خواهد رسید.

جالب توجه این است که روسو با وجود تیره و تار بودن تشخیصش، از ایده تقسیم کار دست برنداشت؛ همچنین ریکاردو‌. این هم به‌ آن خاطر است که مفهوم‌های مرتبط با هم مزیت نسبی و تقسیم کار را می‌توان به دو شیوه متفاوت توضیح داد. یک روش تمرکز بر کالاها و نیازهایی است که می‌توان آنها را برآورده کرد. روش دیگر هرچند تمرکز روی همان مجموعه کالاها است، اما این‌بار برجسته شدن ارزش‌هایی است که آنها دارند. همان‌طور که روسو تاکید کرده بود، از آنجا که این نیازها و ارزش‌ها رابطه اندکی با یکدیگر دارند، اختلاف میان نیازها و ارزش‌ها غالبا توسط هر نوع از کالایی که بتوان از آنها برای ایده مزیت نسبی تحت شرایط متنوع واقعی بشر استفاده کرد، نمایش داده می‌شود تا تحت شرایط یکنواختی جعلی که بازارها و قیمت‌ها تحمیل می‌کنند. این درست برخلاف کاریکارتورهایی است که منتقدان مارکسیست ریکاردو مطرح می‌کردند، بصیرت واقعی ریکاردو و کلید آن نسخه مفهوم مزیت نسبی‌اش بود.

عنوان کامل مشهورترین کتاب ریکاردو «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» بود. این عنوان به آن خاطر بود که مفهوم مزیت نسبی به همان اندازه که با تجارت سر و کار داشت با مالیات هم سر و کار داشت. هر چند که سوژه، هم تجارت را در برداشت و هم مالیات را، پول و رابطه‌اش با بانک ملی و بدهی ملی را هم در بر می‌گرفت. ریکاردو برخی از زمان تفکر و نوشته‌اش را درباره تمامی این سه موضوع صرف کرده بود. او بخشی از جزوه‌ای که عنوان آن «پیشنهادهایی برای یک ارز اقتصادی و مطمئن» بود و با ارز و بانک‌ها سر و کار داشت و این جزوه را در سال۱۸۱۶ منتشر کرده بود در فصل۲۷ «اصول اقتصاد سیاسی» گنجاند و در زمان فوتش هنوز روی جزوه دومی کار می‌کرد که عنوان «طرحی برای تاسیس بانک ملی» داشت‌. این جزوه در سال ۱۸۲۴ و پس از فوتش منتشر شد.

یک موضوع قوی که می‌توان به بحث گذاشت این است که موضوعات پول، بانکداری و بدهی، کلیدهایی بودند که ریکاردو آنها را در حل تجارت و مزیت نسبی در نظر گرفته بود؛ زیرا همان‌طور که او نشان داده بود، آنها اهرم‌هایی را فراهم می‌کردند که برای تبدیل تفاوت‌ها میان نیازها و ارزش‌ها به سیستم تجاری که بر مبنای مزیت نسبی بنا نهاده شده بود استفاده می‌شد. تمایل ریکاردو به پول و بدهی سابقه درازمدتی داشت که بخشی از آن به این خاطر بود که او یک بانکدار بود. بخش دیگر آن برجستگی عمومی بود که پول و بدهی توانسته بودند در دوران انقلاب فرانسه و جنگ‌های ناپلئونی به دست بیاورند. نقطه شروع آن هم تصمیمی بود که دولت ویلیام پیت در سال ۱۷۹۷ برای تامین هزینه‌های جنگ گرفت؛ آن هم از طریق انتشار پول کاغذی برای خرید بدهی دولت که در میان چیزهای دیگر توسط بانک انگلستان بدون آنکه تضمین طلا یا نقره داشته باشد مورد استفاده قرار می‌گرفت‌. این تصمیم که کم و بیش با فروپاشی پول کاغذی فرانسه، به اسم آسینا که بین سال۱۷۹۳ و ۱۷۹۹ در جریان بود، همزمان شده بود طی دوازده سال بعد از آن سبب بحث عمومی طولانی مدتی شد که نام‌های «اصول پول» و «اصول شمش» بر روی آنها گذاشته شد. موضوع در ابتدا به ساکن این بود که سطوح قیمت‌ها، تولید و رونق هم توسط کمیت پول در گردش تعیین می‌شود و هم توسط نسبت مشخص میان پول و شمش طلا یا نقره و نیز اثرات مثبت آن بر ثبات قیمت، تولید و بهره‌وری.