فصل نهم: جورج ویلهلم فردریش هگل– جامعه مدنی و حکومت

سیس همچنین نوشت: «در فرانسه فصل اول کتاب اسمیت [ ثروت ملل ] که درباره تقسیم کار است مشتاقان زیادی دارد. با این حال هیچ چیز را نمی‌توان در ایده‌هایش پیدا کرد که در میان تمام شهروندان طرفدار من که به موضوعات اقتصادی علاقه‌مند هستند، مشترک باشد.... همچنان‌که خودم از سال۱۷۷۰ جلوتر از اسمیت رفتم. من نه تنها تقسیم کار را در همان کسب‌وکار دیدم یعنی تحت همان سطح بالاتر مدیریت به‌عنوان مطمئن‌ترین راه برای کاهش هزینه‌ها و افزایش کمیت تولید، بلکه توزیع کسب‌وکارهای بزرگ‌تر را به مثابه اصل حقیقی وضعیت احتماعی مد نظر داشتم... یا ابزارها را برای ارضای نیازهایمان چند برابر کنید یا قدرت را؛ لذت بیشتری ببرید اما در عین حال کمتر کار کنید، این همان چیزی است که افزایش طبیعی آزادی را در حالت اجتماعی تعریف می‌کند. بنابراین، پیشرفت آزادی به‌طور طبیعی بدنبال برقراری نمایندگی کار است.»

او نکته‌ای را در جزوه‌ای که عنوان «نگاه‌های ابزارهای اجرایی مناسب برای نمایندگان دولت سوم» را داشت و در پاییز سال۱۷۸۸ منتشر کرد، آورده بود. او در این جزوه نوشته بود، «هر چقدر جامعه در هنرهای تجاری و تولید پیشرفته‌تر باشد، کاری که مرتبط با کارکردهای عموم است مانند اشتغال‌های خصوصی، باید توسط افرادی انجام شود که ارزان‌تر و پر بازده‌تر هستند، عیان‌تر می‌شود. حقیقت به خوبی معلوم است.» او بعدا در یادداشتی که احتمالا در سال۱۸۱۵ نوشته شده بود دوباره به حول و حوش ۱۷۷۰، دوره‌ای که ایده وی شکل گرفته بود، برمی‌گردد و به آن ارجاع می‌دهد.

در اینجا، او به این اظهارنظر که چندان به ویژگی خود نماینده تقسیم کار مرتبط نیست، می‌پردازد و این ایده را مورد مداقه قرار می‌دهد که همه کار را می‌توان مولد تلقی کرد، به همین دلیل است که او کلمه onéologie را که در واقع جامع‌تر اما برای اقتصاد سیاسی نامشخص بود استفاده کرد. این واژه جدید از لغات یونانی oneo  و logos استخراج شده بود که عامدا مبهم بود و می‌توانست هم معنای علم سودآوری، به‌دست آوردن یا منفعت‌آوری را داشته باشد و هم رضایتمندی، خوش بودن و لذت بردن. برای سیس این یک واژه بود که یک شکاف واقعی تئوریکی و مفهومی را پر می‌کرد.

او می‌نویسد: «اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، ضرورت شامل تمام ارزش‌های موجود است؛ اما اکنون «اونولوژی» فقط با پول یا جنس‌های قابل فروش، ارزش‌ها سروکار دارد. راحتی، رفاه یا در یک کلمه لذت علاوه بر تعداد زیادی از آن دسته کالاهایی که بدون آنکه خریداری یا فروخته شوند، مصرف می‌کردند با بسیاری از کالاها مرتبط است تا آن دسته از کالاهایی که خریداری و فروخته می‌شوند. این مشاهدات به تنهایی نشان می‌دهند که «اونولوژی» باید طیفی را که تاکنون مورد توجه بوده، بپوشاند. هر کسی که کار را به‌طور مستقیم انجام دهد، چه فردی و چه جمعی یا هر کسی که کار را برای لذت عمومی انجام دهد حاکی از غایت حوزه آن عناصر خوشی است که تاکنون هدف مطالعه بوده است. یک حالت اجتماعی خوب چیزها را به طریقی ترکیب می‌کند که آن دسته از لذت‌های اخلاقی و فیزیکی که خریداری نشده یا فروخته نشده، بخش قابل توجهی از رفاه هر فرد را هنوز تشکیل می‌دهد. صنعت و کنش بشری از نظر من اگر منحصرا بر حسب محصولات قابل فروش باشند، خیلی محدود می‌شوند (جدول تحلیلی جامعیت لذت بشری را ببینید که ۴۰سال پیش تهیه کرده بودم). از نگاه من اگر افرادی که جامعه بشری را شکل می‌دهند چیزی بیش از کارگزار یا ابزار تولید جنس در نظر گرفته شوند، منظره جامعه بشری که بر حسب رفاه کلی بررسی شده، خیلی بیچاره خواهد بود، انگار مانند یک انجمن سیاسی است که مجبور است چیزی بیش از یک تشکل کارخانه بزرگ که در آن سه طبقه افراد – رانتیرهای بی‌خاصیت، کارآفرینان فعال و ابزارهای کارگری- جنگ خاموشی را بر سر اینکه چه مقدار از سهم محصولات قابل فروش به آنها می‌رسد انجام می‌دهند، دیده نشود. تولید و مصرف با هم مرتبط هستند حتی اگر به ندرت با هم برابر باشند. ثروت که قرار است فروخته شود، حتی اگر آن بخشی را که می‌توان فروخت فروخته نشود، چیزی بیش از کوچک‌ترین بخش مصرف و تولید در درون کل جنبش نیست. بنابراین به «اونولوژی» تمام آن وسعتی را که باید به‌عنوان یک علوم سیاسی داده شود، داده نشده است. من مدت زمانی را روی این نقطه نظر صرف کردم و در سال۱۷۷۴ و سال‌های بعد از آن پیشرفت زیادی کردم. این تلاش مرا به سمت یک پروژه‌ای برای بنا نهادن فستیوال‌های عمومی هدایت کرد که در سال۱۷۹۳ آن را به کمیته آموزش عمومی ارائه کردم.»