بخش دوم: راه‌حل‌ها

فصل نهم: جورج ویلهلم فردریش هگل– جامعه مدنی و حکومت

از نگاه هگل، جنبه‌های اقتصادی و تامین مالی سیستم اداری می‌تواند بر مرزی که جامعه مدنی را از دولت جدا می‌سازد سوار شود و همین امر می‌تواند بر خلق محیطی که هوشمندانه با سیاست‌های حزبی سازگار باشد، اثر بگذارد. معمولا رشد سیاست‌های حزبی شامل اتخاذ رویه‌ها و روش‌هایی می‌شود که این اتفاق برای اولین‌بار در قرن‌های هفدهم و هجدهم در بریتانیا ایجاد شد و این رشد با همپوشانی کردن تمایزات میان احزاب ویگز و توریز، دربار و کشور یا حکومت و اپوزسیون به وجود آمد. اما سیاست‌های حزبی در بسیاری دیگر از دولت‌های اروپایی قرن هجدهم از احزاب «هتس» و «کتس» گرفته تا «نگاتیف»، «ناتیفس» و «رپرزنتانتس» ژنو قرن هجدهم و «ارگانیستس» و «آنتی ارگانیستس» استان‌های متحد هلند وجود داشت. واضح است که تمامی نسخه‌های سیاست‌های حزبی خواهان آنچه در قرن هیجدهم غالبا دولت آزاد نامیده می‌شد بودند، سیستم‌های حکومتی که معمولا در ترکیب یا توازن با برخی از معیار انتخاب نماینده، آزادی‌های مذهبی، آزادی وسیع مطبوعات و کارکرد یک سیستم قانونی جای داشت. اما سیاست‌های حزبی خواهان چیز بییشتری بودند.

آن چیز اضافه توسط هگل با تمایز سه جانبه جامعه مدنی، دولت و سیستم اداری عرضه شد. این سه قسمت سیستم هگل همراه با هم کمک کردند تا توضیح دهند چرا سیاست‌های حزبی بریتانیا خیلی زودتر و ادامه‌دارتر از رویدادهای تغییر شکلی که در دیگر دولت‌های اروپایی رخ داد به یک سیستم حزبی پایدارتر و باثبات‌تر تبدیل شد. در وهله اول، اضافه شدن بعد اداری بر اهمیت روی هم قرار گرفتن چارچوب اقتصادی و تامین مالی بر رابطه میان سیاست‌های داخلی و سیاست‌های ملی تاکید کرد. چارچوب به این معنا بود که سیاست‌های توزیع و بازتوزیع منابع فردی و جمعی یک حضور واقعی عمومی داشت.

در وهله دوم، مسیری را که بسیاری از واحدهای اداری و نهادهای انتخابی در روابط درون جامعه مدنی، اداری و دولت ساخته شده بود، برجسته کرد و همین امر احزاب و سیاستگذاری‌ها را قادر ساخت تا پیش از آنکه انتخابات قطعی صورت گیرد، مورد امتحان و آزمایش در چندین پایگاه مردمی متفاوت قرار گیرند. این به آن معنا بود که سیاست‌های افکاری عمومی می‌توانند همانند سیاست‌های توزیع، حضور مردمی داشته باشند. در طول سال‌ها، سیاست‌های توزیع و سیاست‌های افکار عمومی نیروی رانشی سیاست‌های انتخاباتی را دارند. ترکیب اداری، مالیات و بدهی عمومی که هگل مشخص کرد به توضیح این موضوع [که چرا سیاست‌های حزبی بریتانیا پایدارتر و باثبات‌تر بوده است] کمک می‌کند.

تمایز سه جانبه هگل از جامعه مدنی، دولت و اداری، در واقع بسط تعدادی از بررسی‌های اولیه جامعه سیاسی و تقسیم کاری بود که در نیمه دوم قرن هجدهم توسط مونتسکیو، روسو و [امانوئل ژوزف] سیس صورت گرفته بود. اندیشه این سه نفر شامل یک معیار قابل توجه به هم پیوسته بود که تضمین می‌کرد محتوای نوشته‌های آنها به یک توالی مفهومی واقعی تبدیل شود. این توالی با مفهوم سلطنت مونتسکیو شروع می‌شد که آن را به مثابه سیستمی از حکومت می‌دید که در آن یک شخص بر زیردستانش، وابستگان و قدرت‌های واسطه‌ای حکم می‌راند و به گفته او طبیعی‌ترین فرد یک نجیب‌زاده بود. نامعمول ترین شکل این ترکیب از حاکمیت سلطنتی و زیردستان، وابستگان و قدرت‌های واسطه‌ای، تقسیمی بود که میان بخش تجاری و غیرتجاری وجود داشت.

اعضای خاندان نجبا می‌توانستند اموال زیادی از خود داشته باشند؛ اما مجاز به تجارت نبودند. این به آن معنا بود که آنها مجبور بودند بر واسطه‌گری‌های خودشان یا به صورت فروش محصولات املاک خود یا به صورت عرضه آنها با کالاهایی که برای دوره‌های آتی تولید کشاورزی و مصرف نیاز داشتند. بنابراین اعتبار روی رابطه بین بخش‌های تجاری و غیرتجاری ساخته می‌شد و همان‌طور که مونتسکیو توضیح داده بود این کار روی تقسیم کار و ساختار و ترکیب تجارت خارجی و داخلی تاثیر بسیار عمیقی گذاشت. این به آن معنا بود که اقتصاد فرانسه را می‌توانستند به‌طور بین‌المللی رقابتی کنند؛ اما نمی‌توانستند به‌طور مختص یا عمده روی قیمت رقابتی کنند.

این ظرفیت رقابتی به همان اندازه که بر بخش کشاورزی به‌کار گرفته می‌شد بر بخش صنعتی هم کارگر بود؛ زیرا مبنای آن ترکیبی از تفاوت محصول و ابداع فنی بود. مونتسکیو نشان داد که هر دو ناشی از تاثیر سطوح نسبتا بالای نرخ بهره‌ای بود که توسط تقاضا برای اعتبار ایجاد شده بود؛ اعتباری که توسط تقسیم اولیه اقتصاد در بخش‌های تجاری و غیرتجاری به وجود آمده بود. سطوح بالای نرخ‌های بهره خواهان سطوح بالاتر سود بودند که به نوبه خود می‌توانست از طریق اتکا بر بخش‌بندی بازار یا سیکل‌های محصول یا ترکیبات متناوب هر دو تضمین شود. بخش‌بندی بازار می‌تواند شامل تخصصی شدن در محصولات مشخص یا فروش به نواحی معین یا طرفداری از مشتریان مشخص یا دوباره، ترکیبات متناوب همه آنها باشد. سیکل‌های تولید را می‌توان با تغییرات کوچک در طراحی، مواد یا فرآیندها و فرصت‌هایی که آنها برای تولیدکنندگان ارائه می‌کنند تا قیمت‌های بالا را در شروع سیکل و قیمت‌های پایین را در پایان سیکل آن هم با دامپینگ کردن کالاهای انباری مازاد شارژ کنند، ایجاد کرد تا جریان نقدی افزایش یابد.

در این نوع اقتصاد کنیاک، کامامبر، شامپاین یا کالوادوس به همان اندازه ابریشم‌های لیون یا حتی جین‌های شهر «نیم» مهم هستند. مونتسکیو فرهنگ و ساختار آن را به دقت ترسیم کرد؛ اما به‌طور نیشدار و حتی فراتر از آن رفته و توضیح داده که چرا وجود حدود ۶۰هزار دفاتر پولی برای ثبات و رونق آن مطلوب است. پولی که در تجارت به‌دست می‌آید، می‌تواند دو نسل بعدتر، به راحتی و با استفاده از یک دفتر به موقعیت نجیب‌زادگی ترجمان شود. در اینجا تقسیم میان بخش‌های تجاری و غیرتجاری یک اثر سودمند داشت. این تقسیم‌بندی [بن‌بست] غیرمعمول نجیب‌زادگی فرانسه را باز کرد و در همان زمان به‌طور نسبی از پدرسالاری و قدرت سلطنتی متمرکز مستقل کرد. همچنین این تقسیم‌بندی این امکان را فراهم ساخت تا ببینیم چگونه تجارت، صنعت و تقسیم کار را می‌توان با مالکیت، نجیب‌زادگی و اقتدار ترکیب کرد. در سایه مفهوم مونتسکیو از سلطنت، دولت می‌تواند با بازار همزیستی داشته باشد؛ زیرا درحالی‌که هر دو از یکدیگر جدا هستند، اما در اساس به‌طور همزیستی با هم مرتبط هستند. به معنای واقعی کلمه آنها با هم همزیستی می‌کنند، با هم زندگی می‌کنند و با هم می‌میرند.