تسخیر تمدن فرنگی با زبان فارسی
نگاهی به اندیشههای شادمان
سیدفخرالدین شادمان در سال۱۲۸۶ در یک خانواده با گرایشهای مذهبی به دنیا آمد. او این فرصت را داشت تا در کنار تحصیل علوم قدیم، از علوم جدید در دورههای دبیرستان و دانشگاه بهرهمند شود. او سالهای زیادی را در اروپا به تحصیل در رشتههای علومانسانی پرداخت و با سیستم و محتوای آموزشی ایران و اروپا به خوبی آشنا بود. شادمان از سیاست هم دور نبود و در وزارتخانههای مختلفی فعالیت میکرد و در دولت زاهدی نیز وزیر اقتصاد ملی بود. با وجود حضور در سیاست و دستگاه دیوانسالاری، توانست وجهه خود را بهعنوان فردی پاکدست و وطندوست حفظ کند. البته در سالهای آخر عمر بهدلیل همکاری با دولت کودتا مغضوب نیروهای ملی بود.از شادمان آثار متعددی باقی مانده است؛ او هم به ترجمه علاقه داشت و هم نوشتن رمانهایی با بنمایههای اجتماعی و فرهنگی. کتابهایی را در حوزههای تاریخ و ادبیات ترجمه کرد و سایرین را به ترجمه آثار فرنگی، البته به بهترین نحو و خالی از غلط ترغیب میکرد. بنمایه همه آثار تالیفی او تجدد و مساله ارتباط با غرب بود. موضوعی که بهصورت ویژه در کتاب «تسخیر تمدن فرنگی» به آن پرداخت. او مهمترین اثر خود را همین کتاب میدانست و در واقع این کتاب، آینه تمامنمای اندیشه او در زمینه مواجهه با تمدن غرب است.
نه رومی روم، نه زنگی زنگ
اگر علاقهمندان تمدن غربی و غربستیزان را دو سر یک خط فرض کنیم، شادمان در حوالی میانه این خط قرار میگیرد. نگاه او به غرب پیچیدگیهای خاص خود را دارد و برای تبیین آن نمیشود خط سیر مشخصی را در نظر گرفت. شادمان برخلاف روشنفکران دهههای بعدی، تمدن غربی را نماد کامل شر و ظلم نمیبیند. او که سالها در اروپا زندگی کرده، معتقد بود اروپا از نظر زیربنا و روبنا، پیشرفتهای چشمگیری داشتهاست. شادمان این پیشرفت و پیشتازی را حاصل توجه اروپاییها به علم میدانست. برای «شک» جایگاه ویژهای قائل بود و باور داشت بخش بزرگی از توفیقات غرب حاصل توجه به این مساله است. بهرغم نگاه مثبت به دستاوردهای غرب مثل دموکراسی، در زمینه اخذ آنها بااحتیاط بود.
شادمان به دنبال کسب علم غرب بود و نه مصنوعاتش؛ معتقد بود تجددی که در ایران در حال پیادهسازی است، صرفا کپیبرداری ناشیانهای از دستاوردهای اروپا است که ماحصل آن صرفا از بین رفتن بنیانهای فرهنگی ایران مثل زبان فارسی است. بر شناخت کامل غرب از طریق راههای مختلف بهویژه ترجمه درست کتابهای اروپایی تاکید داشت. درواقع همانگونه که از نام کتابش پیدا است، به دنبال نهیب زدن به تمدن غربی بود تا خوبیهایش را جدا کند و از آسیبهایش در امان باشد. با خود تحقیری در مقابل تمدن غربی بهشدت مخالف بود و به دنبال بیان داشتههای فرهنگی و تمدنی ایران بود. با این وجود گوشزد میکرد که در این راه نباید خطاهای گذشته را فراموش کرد .شادمان جزو نخستین کسانی است که پیشنهاد شناخت اصولی فرنگ را میدهد. او صحبت از راهاندازی مطالعات «فرنگشناسی» میکند تا بهصورت جامع و علمی، غرب و دستاوردهای آن مورد ارزیابی قرار گیرند.
«فُکُلی»* و مصائبش برای ایران
«فکلی» در نگاه شادمان، بزرگترین دشمن ایران است. فکلی فرهنگ گذشته ایران را به نابودی میکشد و جای آن را با تصورات اشتباه خود از تمدن غرب پر میکند که جز زیان چیزی دربرندارد. او فکلی را ایرانیای میداند که چند صباحی در غرب حضور داشته و بدون توجه به علل اصلی پیشرفت غرب، سعی دارد با فهم ناقص خود از آن ایران را متجدد کند. در این مسیر، فکلی راهکارهایی را پیشنهاد میدهد که مضر است و شادمان باور دارد که فکلی و پوچ بودن باورهایش را باید رسوا کرد. او در بخشی از کتاب خود مینویسد: «جنگیدن با فکلی مشکل نیست؛ چراکه این دشمن نادان به یک امتحان رسوا میشود.» شادمان دلخوشی هم از فرهنگستان زبان فارسی ندارد و معتقد است فکلیها در این نهاد به دنبال لغتتراشی و وارد کردن اشتباهات به زبان فارسی هستند. روشنفکر و مصلح واقعی از نظر او افرادی مثل محمدعلی فروغی هستند. روشنفکرانی که باید اصلاحات فرهنگی و اجتماعی را انجام دهند تا در رابطه با غرب دچار زیان نشویم.
چشم امید به زبان فارسی
شادمان برای تسخیر تمدن فرنگی چشم امید به زبان فارسی دارد. او مینویسد: «عقیده راسخ ما آن است که پیشرفت حقیقی ایرانیان و تسخیر تمدن فرنگی برای ایران بدون زبان فارسی امکانپذیر نیست. اگر فارسی که یگانه وسیله پیشرفت حقیقی ماست از میان برود جز ما، که ضرر خواهد کرد؟» او باور دارد دانش حقیقی غرب صرفا از طریق زبان فارسی قابل انتقال به جامعه ایرانی است. او با تغییر خط و لغتتراشی مخالف است و این قبیل راهکارها را صرفا تصورات خام «فکلی» میداند که نه به تمدن ایرانی و نه غربی بهصورت دقیق آشنایی دارد و عایدی در پی ندارند. مهرداد بروجردی در نقد دیدگاه شادمان درخصوص تسخیر تمدن فرنگی از طریق زبان فارسی مینویسد: «رهیافت شادمان درباره زبان حکایت از آن دارد که او سرشت چند بعدی و حجم انبوه دشواریها و چالشهایی را که تجدد با خود همراه آورده است، درنیافته بود. او نمیتوانست وضع آن ملتهایی را توضیح دهد که از زبان خود سخت پاسداری کردند و با این همه، در برابر هجوم غربیگری و تجدد تاب نیاوردند (ژاپنیها و عربها).» او همچنین درباره کلیت کتاب تسخیر تمدن فرنگی مینویسد: «دید کتابی او درباره فرهنگ، تصویرپردازی نظامی و گفتمان جدلی او، اگر نه یکسره اشتباه، دستکم ناکافی به نظر میرسد.»
* فکلی: کنایه از کسی است که تنها لباس غربی(فکل و کراوات) و ظواهر را اتخاذ کرده، اما به شناخت کامل فرهنگ غرب نائل نشده است.