چرا عملکرد واقعی تعرفهها از آنچه مدلهای انتزاعی نشان میدهند، بدتر است؟
عمق فاجعه در تعرفهها یا نظریهها؟
برایان آلبرشت/ترجمه و تنظیم فربد بهروز : درحالیکه علم اقتصاد نشان میدهد وضع تعرفه بر واردات یا صادرات موجب کاهش رفاه اجتماعی میشود، بسیاری این نتیجهگیری را با برچسب «غیرواقعی» و «انتزاعی» بودن مدلهای اقتصادی زیرسوال میبرند. برایان آلبرشت، اقتصاددان در یادداشتی جدید، ضمن تایید این ادعا بیان میکند که مدلهای مطرح در درس مبانی اقتصاد آثار مخرب تعرفهها را کمتر از آنچه در واقعیت رخ میدهد برآورد میکنند و در عمل تعرفهها بیشتر از آنچه در کتابهای درسی اقتصاد گفته میشود، زیان به بار میآورند. این اقتصاددان معتقد است طرفداران تعرفههای تجاری در اردوگاه دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده اگرچه به درستی به غیرواقعی بودن مدلها و نادیده گرفتن پیچیدگیها اشاره میکنند، اما نتایج نادرستی از این موضوع میگیرند.
طی سالهای تدریس اقتصاد به هزاران دانشجو، همواره این اصل ساده را آموزش دادهام که وضع تعرفه بر کالاهایی مانند ماشین لباسشویی، درحالیکه به تولیدکنندگان آمریکایی سود میرساند، با افزایش قیمتها به خانوادهها آسیب میزند. اما زیان خانوارها بیشتر از سود تولیدکنندگان است و در نتیجه، تعرفهها در نهایت به ضرر ثروت کل کشور تمام میشود. این نتیجه باعث میشود که اقتصاددانان نزد بسیاری از سیاستمداران محبوب نباشند.
پژوهشهای جدید نشان میدهد که نگاه سادهانگارانه به تعرفهها که در کتابهای درسی اقتصاد میخوانیم، نمیتواند پیچیدگیهای اقتصاد امروز را توضیح دهد. سیاستمداران حامی تعرفهها در این زمینه تا حدی درست میگویند، اما نتیجهگیریشان اشتباه است: تعرفهها حتی بدتر از آنچه مدلهای ساده اقتصادی نشان میدهند، عمل میکنند.معمولا این نکته در کانون توجه قرار نمیگیرد، اما در مدل پایهای یک جنبه مثبت برای تعرفهها وجود دارد؛ آنها به تولیدکنندگان داخلی کمک میکنند. مدل استاندارد تجارت که در درس مبانی اقتصاد تدریس میشود، به این صورت است: این مدل عرضه و تقاضا را نشان میدهد، اما منحنیهای عرضه و تقاضا فقط به عرضه و تقاضای داخلی اشاره دارند. ما یک منحنی عرضه جهانی اضافه میکنیم که در قیمت (قیمت جهانی) به صورت افقی است که با اعمال تعرفه، قیمت آن از قیمت جهانی به قیمت با تعرفه افزایش مییابد.با حمایت از تولیدکنندگان داخلی در برابر رقابت خارجی، تعرفهها به این تولیدکنندگان اجازه میدهند که قیمتهای بالاتری تعیین کنند و فرصتی برای گسترش تولید بهدست آورند. این امر منجر به افزایش مازاد رفاه تولیدکننده (منطقه زرد) میشود. به همین دلیل است که شرکتهایی که با رقابت وارداتی روبهرو هستند، بهدنبال ایجاد موانع تجاری برای شرکتهای خارجی هستند. برای برخی افراد (و این یک استدلال هنجاری است، نه اقتصادی)، منفعت تولیدکنندگان داخلی و کارکنانشان بیشتر از ضررهای واردشده به مصرفکنندگان ارزش دارد؛ بنابراین، دلیلی برای توجیه توزیع مجدد از طریق وضع تعرفهها وجود دارد.
مالیات پنهان از تولیدکنندگان
یکی از فرضیات در این استدلال این است که تجارت به محصولات نهایی مربوط میشود که برای مصرفکنندگان است. اما بخش بزرگی از تجارت بینالمللی مربوط به واردات نهادههای میانی و قطعات است، نه محصولات نهایی آماده مصرف. شرکتها قطعات، مواد اولیه و کالاهای نیمهتمام را وارد میکنند تا در فرآیند تولید خود استفاده کنند. این به آن معناست که تعرفهها بیشتر شبیه مالیاتی بر تولیدکنندگان داخلی هستند که از این واردات استفاده میکنند؛ زیرا هزینههای آنها را افزایش میدهد و نه اینکه آنها را از رقابت خارجی محافظت کند. اگر زمانی یک جدایی واضح بین مصرفکنندگان و تولیدکنندگان وجود داشت، امروز این تفکیک دیگر معنای چندانی ندارد.
اپل، گوشیهای آیفون را در کالیفرنیا طراحی میکند، اما تولید آنها را به صدها تامینکننده در آسیا واگذار میکند. این تولید، داخلی است یا خارجی؟ تعرفههای وارداتی که بر این کالاها اعمال میشود، مستقیما بر یک تولیدکننده بزرگ آمریکایی تاثیر میگذارند. در واقع، تفکیک ساده به دو گروه شرکتهای داخلی و خارجی نمیتواند واقعیت اقتصادی امروز را بهدرستی منعکس کند.
در حقیقت، بخش بزرگی از تجارت بینالمللی در داخل شرکتهای چندملیتی اتفاق میافتد، نه بین خریداران و فروشندگان مستقل (محلی). تقریبا نیمی از واردات ایالات متحده و نزدیک به یکسوم از صادرات آن بین «شرکتهای وابسته» انجام میشود. هر تعرفهای بر این تجارت بهطور مستقیم توسط شرکتهای آمریکایی پرداخت میشود.
این درسها درخصوص اقتصاد مدرن را نه از «عقل سلیم» که جی.دی.ونس در مناظره معاونت ریاستجمهوری به آن اشاره کرد، بلکه از طریق جمعآوری و تحلیل دقیق دادهها توسط اقتصاددانان آموختیم. تحقیقات مفصل آنها نشان میدهد که چگونه این افزایش هزینهها در زنجیرههای تامین گسترش مییابد و در نهایت به صادرات ایالات متحده آسیب میزند.برای مثال، تحقیقات هندلی، کمال و مانارک (2020) که تعرفههای ایالات متحده در سالهای ۲۰۱۸-۲۰۱۹ را بررسی کردند (که شامل عوارض بر پنلهای خورشیدی، ماشینهای لباسشویی، فولاد، آلومینیوم و انواع مختلف واردات چینی بود)، نشان داد که محصولاتی که بیشتر تحتتاثیر تعرفههای وارداتی قرار داشتند، رشد صادراتی کمتری داشتند. این اثر معادل آن بود که کشورهای خارجی تعرفهای 2درصدی بر صادرات ایالات متحده اعمال کنند. بهطور متوسط، صادرات محصولاتی که تحت تاثیر تعرفهها قرار نگرفتند، با 2درصد سرعت بیشتری نسبت به محصولات تحت تاثیر تعرفه رشد کرد. این تعرفهها که بهمنظور حمایت از صنایع داخلی وضع شده بودند، اما در نهایت بهعنوان مالیاتی بر صادرکنندگان آمریکایی عمل کردند و رقابتپذیری جهانی آنها را تضعیف کردند. این نتیجه دقیقا برخلاف هدف اصلی، یعنی حمایت از مشاغل آمریکایی است.
یکی دیگر از نکات مهمی که مدلهای ساده اقتصادی نادیده میگیرند، این است که کشورهای دیگر اغلب با وضع تعرفههای مشابه پاسخ میدهند. این اقدام میتواند به صادرکنندگان داخلی آسیب برساند و هر سودی را که از حمایت صنایع داخلی حاصل شده است، از بین ببرد. در سالهای ۲۰۱9-۲۰۱8، هنگامی که ایالات متحده تعرفههایی بر بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار کالاهای چینی اعمال کرد، چین نیز تلافی کرد و تعرفههایی علیه صادرات کشاورزی ایالات متحده وضع کرد.
افت مشاغل تولید
با توجه به این پیچیدگیها، وقتی کشورها تعرفههای سنگین وضع میکنند، واقعا چه اتفاقی میافتد؟ موج تعرفههای ایالات متحده علیه کالاهای چینی یک مثال واضح است. به جای حمایت از تولیدکنندگان آمریکایی، تحقیقات آرون فلیان و جاستین پیرس (2019) نشان میدهد که این تعرفهها به افزایش هزینهها برای تولیدکنندگانی منجر شد که به واردات چینی وابسته بودند، باعث از دست رفتن مشاغل در صنایعی شد که به واردات چینی متکی بودند، تنها افزایشهای اندکی در اشتغال صنایع حمایتشده به وجود آورد و قیمتها را در بسیاری از بخشها برای مصرفکنندگان بالا برد. بهطور کلی، اثرات منفی افزایش هزینهها و کاهش صادرات بر هر نوع فایدهای که از حمایت از واردات بهدست میآید، غالب شد.
مشکلات تعرفهها؛ عمیقتر از آنچه که به نظر میرسد
مشکلات تعرفهها بیشتر خود را نشان میدهند. عدم قطعیتی که تهدید تعرفهها به همراه دارند، حتی قبل از اجرایی شدن، میتواند سرمایهگذاریهای تجاری را متوقف کند. شرکتها زمانی که سیاست تجاری در حال تغییر است، از تصمیمگیری درباره تاسیس واحدهای جدید یا ایجاد تغییر در زنجیرههای تامین خود خودداری میکنند. در دوران تنشهای تجاری میان ایالات متحده و چین، بسیاری از شرکتها گزارش دادند که بهدلیل عدم قطعیت درباره تعرفهها و تلافیجوییها، برنامههای سرمایهگذاری خود را به حالت تعلیق درآوردهاند. این امر موجب کاهش رشد اقتصادی فراتر از تاثیرات مستقیم تعرفهها میشود.
آسیب به مصرفکنندگان، فراتر از افزایش قیمتها
مصرفکنندگان همچنین به روشهایی غیرمستقیم و کمتر مشهود از تعرفهها آسیب میبینند. بهعنوان مثال، تعرفهها گزینههای خرید آنها را محدود میکند. امروز به هر فروشگاه مواد غذایی که بروید، در هر زمانی از سال، میتوانید انواع مختلفی از میوههای تازه را پیدا کنید. این تنوع چطور بهوجود میآید؟ از طریق تجارت جهانی. مصرفکنندگان از این تنوع بهره میبرند و دیگر مجبور نیستند تمام زمستان را با هلوهای کنسروی سر کنند. تحقیقات امیتی، ردینگ و واینستین (2017) نشان میدهند که همین تنوع، نیمی از رشد تولید ناخالص داخلی ناشی از تجارت را تشکیل میدهد. تعرفههای ترامپ این تنوع را کاهش داد و هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار داشته باشیم تعرفههای آینده نیز چنین اثری نداشته باشند.در نهایت، منتقدان درست میگویند که مدل سادهشدهای که اغلب برای تحلیل تعرفهها استفاده میشود، بسیاری از جزئیات پیچیده را نادیده میگیرد. اما سیاستمداران و حامیان آنها که از این پیچیدگیها برای توجیه سیاستهای حمایتگرایانه استفاده میکنند، در نهایت به نتیجهگیری اشتباهی رسیدهاند. تحقیقات گسترده و جامع نشان میدهند که در دنیای زنجیرههای تامین جهانی و تولید چندملیتی، تعرفههای سنگین احتمالا آسیبزنندهتر از آن چیزی هستند که حتی مبانی علم اقتصاد پیشبینی میکند. بهویژه این تعرفهها میتوانند آسیب جدیتری به اشتغال در بخش تولید وارد کنند.