جمع‌بندی

هدف این نوشتار سعی در توضیح این نکته بود که چرا تمایز میان کاپیتالیسم و جامعه تجاری ارزش پرداختن دارد. مفهوم کاپیتالیسم به مثابه یک مفاد زمانی شروع شد که برای ارجاع به مالکیت خصوصی سرمایه یا کاپیتال، استفاده شد. کوتاه سخن، این یک فرضیه مالکیتی بود و از آنجا که یک فرضیه مالکیتی بود می‌توانست به همان اندازه که برای مالکیت افراد و فرد به‌کار می‌رفت برای انجمن‌ها و صاحبان اموال عمومی از جمله انواع مالکیت‌هایی که به همان اندازه منفی بود، مثبت هم بود، به‌کار رود. از طرف دیگر، پیش فرض مفهوم جامعه تجاری این بود که چیزی بیش از مالکیت و صاحب مال بودن است، بدون در نظر گرفتن اینکه مالکیت مورد سوال فردی باشد یا جمعی و اینکه نوع مالکیت منفی باشد یا مثبت، پیش‌فرض آن تقسیم کار بود. در وهله اول حداقل بر خلاف مالکیت، رسم نیست که ایده تقسیم کار را با فعالیت‌های فردی تجمیع کرد؛ زیرا ایده تقسیم کار در حداقل‌ترین مورد، خواهان بیش از یک فرد است. همان‌طور که مارکس خاطرنشان کرده بود، شاید روبینسون کروزوئه، نمونه‌ای از کاپیتالیسم مالکیتی بود که نبوغ و آینده‌نگری همراه وی بود؛ اما در جزیره‌ای که او بود با تقسیم کار فاصله زیادی داشت. تقسیم کاری که با یک نفر هم انجام شود، معمولا چند وظیفه‌ای نامیده می‌شود.

بنابراین مفهوم جامعه تجاری یک فرضیه مالکیتی نبود. در عوض همان‌طور که از اسمش پیداست یک فرضیه اجتماعی بود. همان‌طور که اسمیت و مارکس، هر دو آن را به رسمیت شناخته بودند، آن یک فرضیه اجتماعی بود که در آن افراد شدیدا به یکدیگر وابسته هستند؛ زیرا در نهایت این همان چیزی است که تقسیم کار می‌تواند انجام دهد. از این جنبه کلمات کلیدی یک جامعه تجاری را می‌توان در اولین خطوط کتاب معروف «قرارداد اجتماعی» ژان ژاک روسو که در سال۱۷۶۲ چاپ شد، یافت. او نوشته بود: «انسان آزاد آفریده شده اما همه جا در زنجیر است. آنهایی که معتقدند ارباب دیگران هستند، از دیگرانی که بر آنها حکم می‌رانند بیشتر برده هستند. این تغییر چگونه روی می‌دهد؟ من نمی‌دانم. لیکن اگر از من پرسیده شود چه چیز می‌تواند آن را مشروعیت دهد من معتقدم که می‌توانم به این سوال جواب دهم.»  جواب روسو، بسیاری از ایده‌ها و مفاهیمی را  که در این مقاله بحث شده، فراهم کرده است. قابل فهم است که این همچنین نقطه شروع بحث اسمیت را که هرگز کامل نشد و مبنی بر این بود که چطور موضوعات عدالت و مصلحت - یا عدالت وسودمندی را که برای یک جامعه سیاسی منفرد می‌تواند بنیادین باشد، فراهم کرد. این به آن خاطر است که بخش دوم نسخه روسو که چطور آزادی به بردگی تبدیل شد، دربردارنده تبدیل بردگی به آزادی نبود، بلکه در عوض به راحتی اظهار می‌کرد که ممکن است مشروعیت را تغییر داد. در پرتو این اذعان می‌توان بسیار بر کلمه «مشروعیت» تکیه داشت و بخشی از نظر این نوشتار فراهم کردن نشانه شماتیک از مقیاسی است که باید پوشش داده شود که مشروعیت شامل چه مواردی می‌تواند باشد. آن‌طور که تاکنون روشن شده، زمینه سوال فقط موضوع حکومت، دولت‌ها و قانون یا حتی همانطور که روسو مطرح کرده بود تحقیق و تفحص در طبیعت قرارداد اجتماعی نبود، بلکه بر سر این موضوع بود که به همان اندازه که [کاپیتالیسم] از قوانین و سیاست حقوقی، پول و سیاست پولی، تجارت و سیاست تجاری تشکیل شده بود به همان اندازه هم از متشکل از هرم‌های ترتیبات عادی جامعه مدنی و نهادهای مالی و اقتصادی دولت بود. جنبه مثبت این سطح از پیچیدگی خود پیچیدگی است و همچنین با کمال تاسف جنبه منفی آن هم وجود دارد.