کاپیتالیسم – داستان پشت یک کلمه
بخش دوم: راهحلها
فصل هفتم کارل مارکس – کاپیتالیسم، کمونیسم و تقسیم کار
این مفهوم [مالکیت و اشتراک] را هنوز میتوان در مجموعه «چهل کتاب درباره دولت» نوشته کارل سالومون زکریا، فیلسوف سیاسی، چاپ۱۸۴۳ و در کتاب اصول اقتصاد سیاسی ویلهلم روشر، چاپ ۱۸۵۴، یافت اما آن در کتاب «مالکیت چیست» پیر جوزف پرودن، چاپ۱۸۴۰، حضور درخشانی داشت. این گفته پرودن که مالکیت، دزدی است بسیار مشهور است و در واقع این مفهوم اشتراک منفی بود که او را قادر ساخته بود تا چنین چیزی بگوید.
در واقع این بیان جواب صریح به بیان پتیه بود که گفته بود خدا که بر جهان و تمام چیزهای درون آن سلطه دارد، زمین و تمام مخلوقات را برای نفع بشر خلق کرده و تحت اختیارات خودش این سلطه را به بشریت داده است.
پتیه توضیح داده است که به همین خاطر بود که اشتراک ابتدایی کالاها که خدا داده یک اشتراک منفی بود نه یک اشتراک مثبت. در این جامعه هیچ چیز متعلق به کسی نبود؛ زیرا همه چیز در دسترس همه بود.اما پرودون تاکید کرده بود که این اظهارات بهطور منطقی این برداشت را ایجاد میکند که مالکیت دزدی بود؛ زیرا مالکیتی که بهطور مثبت صاحبش بودهاند حتی توسط کل نژاد بشری در هر لحظه مشخص زمان، باید از اشتراک منفی اولیه برای استفاده شخصی اختصاص داده شده باشد. بنابراین تصاحب فردی بر اساس یک مقیاس ترکیبی تخصیص داده شده بود. او استدلال ورزیده بود که چنین اتفاقی روی داده بود؛ زیرا مفهوم انتزاعی مالکیت جایگزین استفاده واقعی چیزهای مشخصشده بود.
هرچند برای پرودون تصاحب فردی همراه خودش بذرهای راهحل خودش را داشت. از یک طرف این به معنای رهایی از اشتراک بود، اما از طرف دیگر هم به معنای ناامنی، انزوا و تلاش برای بقایی بود که مالکیت به تنهایی نمیتوانست حل کند. بنابراین باید چیزی میبود که نه اشتراک بدون مالکیت یا اشتراک منفی که کمونیسم بود باشد و نه مالکیت بدون اشتراک یا خودپرستی. پرودون ان را آنارشی نام نهاده بود که معنای برقراری تنظیمات اجتماعی برحسب کیفیتهای اخلاقی درونی مانند صداقت، تشویق یا سخاوت و بخشندگی بود تا کیفیات مادی بیرونی مانند ثروت، خودنمایی. او نوشته بود: «طبق فرمول هگلی میخواهم حالت اول این ایده را که تز است بگویم که کمونیسم، وجه اول یا علت اول قابلیت اجتماعی توسعه اجتماعی است؛ آنتی تز هم که حالت دوم است این است که مالکیت عکس کمونیسم است. زمانی که ما حالت سوم را که سنتز است کشف کنیم، راهحل لازم را خواهیم داشت. حالا این سنتز الزاما از تصحیح تز با آنتی تز حاصل میشود و طبق بررسی نهایی ویژگیهایشان لازم است تا شکل و شمایلی را که با قابلیت اجتماعی خصومت دارند، حذف کنند. اتحاد دو باقیمانده به ما حالت حقیقی اجتماع بشری را خواهد داد.»
پرودون ادامه میدهد که کمونیسم استقلال و تناسب را رد میکند،اما مالکیت، «نه رضایت به برابری میدهد و نه قانون.» ساخت این چهار عنصر در تنظیمات اجتماعی این امکان را فراهم میسازد تا هم فراتر از غیبت مالکیتی که همراه با اشتراک منفی میآید و هم از غیبت اشتراکی که با غیبت مالکیت میآید، برود. با برابری و قانون برمبنای تصرف و استفاده، بالاخره تواناییهای فردی در تمام ثروت و تنوعشان یک موطن در امور بشری خواهند داشت.
مفهوم اشتراک منفی با پرودون متعلق به گذشته میشود. این مفهوم با مارکس به آینده تعلق پیدا میکند. این به آن خاطر است که مفهوم مارکس از پرولتاریا بر ارزیابی مثبتتر تقسیم کار قرار دارد که هم بر ساخته قرار گرفت و هم بر ساختن. پرولتاریا در این مفهوم، طبقهای است که مسوولیت تولید ثروت دنیا را بر عهده دارد و در نهایت دنیا را با قدرت کاری تجمعی خودش که منبع نسخه تازه اشتراک منفی پسا کاپیتالیست است، رهایی میبخشد.
هرچند که این برداشت به این خاطر است که مفهوم مارکس از پرولتاریا به مثابه منبع نسخه تازه اشتراک منفی بر دو برداشت فلسفی آلمانی قرن هجدهم قرار داشت که خود پرودون هم نمیدانست. اولین برداشت مفهوم تقسیم کار به مثابه شباهت بشری خلقت خودش بود. دومین مفهوم کنش جمعی به مثابه بازتاب، سنجش و انتخابی بود که معمولا با کنش فردی صورت میگیرد؛ زیرا بر خلاف یک کنش جمعی افراد معمولا اشخاصی درنظر گرفته میشوند که با چیزی به عنوان شخصیت مجهز هستند یا قادر هستند کارهایی را بهصورت جمعی انجام دهند تا به صورت فردی.
آگاهی طبقاتی آنطور که مارکس درک کرده بود، محصول ظرفیت پرولتاریا بود تا نسبتهای شخصیتی را به درون مالکیتهای بیگانهشده نیروی کار تزریق کنند.