پول فلزی و اقتصادهای کهن
نیاز حاکمان به ضرب سکههای جدید از نیازشان به کسب مقبولیت ناشی میشد: میدانیم که حاکمان از سکهها بهعنوان ابزاری برای رسمیت دادن به حکومت خود و نیز ابزاری برای به رسمیت شناختن تمایلات فرهنگی مدنظر خود استفاده میکردند؛ برای مثال اگر به پشت سکههای ساسانی نگاه کنیم، نقش «آتشدان و ملازمان» (Fire Altar with Attendants) برای ما یادآور اعتقادات زرتشتی است و اگر سکههای اولجایتو، حاکم ایلخانی را از سال۷۰۹ تا آخر حکومتش ببینیم و با سکههای قبلیاش مقایسه کنیم، در مییابیم که او علاوه بر ضرب نام خود برای سکهها، از صلوات بر دوازده امام شیعه بهعنوان روشی برای رسمیت دادن به تشیع بهعنوان مذهب رسمی حکومت خود استفاده کرده است (تشیع در ایران، به روایت فرهنگ مادی، محمدحسین افراخته و حمیدرضا آذرینیا، ص۳۳). بهطور کلی، یکی از اولین اقدامات گروههای شورشی که منطقهای را به دست میگرفتند، این بود که با نام سرکرده خود، سکه جدید ضرب کنند تا در اقتصاد سیاسی آن منطقه، جایی داشته باشند. در اینجا میبینیم که قانون کمیابی، چگونه میتوانست باعث ایجاد نهادهای درونزایی شود که اقدامات حاکمان کهن را تحت تاثیر قرار میدادند.
اما مساله کمیابی منابعی مانند طلا یا نقره، اثرات خاصی را نیز در عرصه کلان اقتصادهای غیرمدرن میگذاشته است. در روزگار امروز بانکهای مرکزی تلاش میکنند که عرضه پول با اندازه اقتصاد متناسب باشد تا از مشکلاتی مانند رکود یا تورم جلوگیری شود؛ آنها سیاستهای خود را با استفاده از ابزاری پیگیری میکنند که در جهان آن زمان وجود نداشت. حکومتهای غیرمدرن که در قلمرو خود، با کمبود پول مواجه میشدند، نمیتوانستند صرفا پول چاپ کنند. به این ترتیب بود که در طول تاریخ، رکود ناشی از کمبود طلا یا نقره یا تورم ناشی از افزایش عرضه آنها، باعث فعال شدن سازوکارهایی میشد که در ادامه مثالهایی از آنها میآوریم.
بسیاری از ما سلسله صفوی را حداقل در دوران حکومت شاهان نخستین آن بهعنوان یکی از موفقترین حکومتهای ایرانی میشناسیم؛ اما جالب توجه است که حتی در زمانهای رونق تجاری، ایران دچار کمبود وجه نقد بوده است.
در آن زمان، صفویان با چانهزنی سعی میکردند که در برابر ابریشم، به جای کالاهای مختلف، هرچه بیشتر نقره دریافت کنند که قابلیت استفاده برای پرداختهای دیگر را داشت (سیاست تجارت در ایران عصر صفوی، ابریشم در برابر نقره ۱۶۰۰-۱۷۳۰، رودالف پی.متی، مانی صالحی علامه، ص ۴۴۲). در توضیح میتوان گفت که کمبود منابع یا زیرساختها برای ایجاد پول فلزی (برای مثال نقره)، در مقایسه با ظرفیت و اندازه یک اقتصاد، میتواند باعث رکود شود. چراکه در نبود واحد پولی مشترک، امکان پرداخت دستمزد در بازار کار و قیمتها در بازار کالا و خدمات، بسیار محدود میشود و به یک تهاتر تقلیل مییابد. به دنبال سختتر شدن امکان پرداختها، اقتصاد عملکردی ضعیفتر خواهد داشت و دچار رکود میشود. در نتیجه چنین پدیدهای، تجارت و مبادله کالاهایی خاص که امکان عرضه نسبتا گستردهتر آنها و نیز تقاضای داخلی و خارجی برایشان وجود دارد (برای مثال ابریشم) رواج مییابد.
همانطور که کمبود عرضه پول، بازیگران اقتصادی را مجبور به صادرات یا به عبارت دیگر، مبادله کالاهای موجود با نقره خارجی میکرد، افزایش عرضه آن در مقایسه با اندازه فعلی اقتصاد نیز باعث تورم میشد و به این ترتیب، بازیگران اقتصادی را به واردات ترغیب میکرد. در اینجا میتوان به نقره آمریکا اشاره کرد. یکی از شاخصههای امپراتوری استعماری اسپانیا در تاریخ، نقرهای است که از سرزمینهای آمریکا استخراج و به اقتصاد اروپا، و از طریق اروپا به امپراتوریهای شرقی مانند چین و کل جهان تزریق میکرد. انتقال این وجوه نقد، از طریق تجارت صورت میگرفت؛ پژوهشهای جدید درباره تاریخ اقتصادی دوران مدرن آغازین (Early Modern)، به نقش نقره، بهعنوان عامل تجارت اروپاییان با سرزمینهای دور و درازی اشاره میکنند که باید آن را یکی از دلایل جهانیسازی دانست (Global Silver: Bullion or Specie? Supply and Demand in the Making of the Early Modern Global Economy, Alejandra Irigoin,). اساسا میتوان گفت که محرک چنین تجارتی، افزایش عرضه وجه نقد با گسترش چشمگیر استخراج نقره از مستعمرات اسپانیا در قاره آمریکا بود (برای مطالعه بیشتر درباره نقش تجارت در شکلگیری جهان مدرن، ن.ک. خاستگاههای جهان مدرن، رابرت بی.مارکس، سعید مقدم).
در نهایت میتوان گفت که استاندارد فیات، تعاملات اقتصادی در جهان را متحول کرد. در زمان رواج پولهای کالایی، نرخ بهره مستقیما تحت تاثیر کمیابی کالای پشتیبان پول بود. اقتصادها امکان پیدا کردند که محدودیتهای طبیعت را پشت سر بگذارند و بزرگ شوند و دولتها ابزارهایی پولی بهدست آوردند که به آنها اجازه میداد بدون نگرانی نسبت به مسائل پایداری، رونق و رکود ایجاد کنند.