image_2024-10-09_16-10-21+copy

فربد بهروز:  از جمله کشورهایی که هم‌اکنون درگیر جنگ هستند، می‌توان از اوکراین، روسیه و به‌طور خاص اسرائیل نام برد. این کشور‌ها کمپین‌های گسترده‌ای را برای بسیج نیروها و منابع برای گسترش ارتش‌های خود آغاز کرده‌اند. گسترش این پدیده باعث افزایش اهمیت مطالعه و پژوهش در رابطه آثار اقتصادی و اجتماعی جنگ در جامعه می‌شود. فیلیپ کاروزی، استاد مدرسه اقتصاد لندن در مقاله‌ای که به تازگی همراه با همکارانش منتشر کرده است، به بررسی عواملی می‌پردازد که مردان و زنان عادی را به جنگ وادار می‌کند. به‌طور خاص، نویسندگان این مقاله بررسی می‌کنند که یادبود سربازان بریتانیایی جان‌باخته در جنگ جهانی اول چگونه بر سرمایه اجتماعی در جوامع محل زندگی آنها تاثیر گذاشته و آیا این روحیه بر رفتار سربازان در جنگ جهانی دوم نیز تاثیرگذار بوده است؟

داده‌های برنامه UCDP )  Uppsala Conflict Data Program)  نشان می‌دهد که سال۲۰۲۲ بیشترین تعداد تلفات در درگیری‌های دولتی را در بیش از سه دهه گذشته داشته است. همچنین، شاخص جهانی صلح که توسط موسسه اقتصاد و صلح تهیه شده است، نشان می‌دهد که جهان در ۱۵سال گذشته به‌طور پیوسته صلح‌ کمتری را به خود دیده است. در حال حاضر، کشورهایی مانند اوکراین، روسیه و اسرائیل درگیر جنگ‌های شدیدی هستند؛ اما چه چیزی باعث می‌شود مردان و زنان بجنگند و خطرات مرگبار میدان نبرد را به جان بخرند؟

اقداماتی که در جنگ از افراد سر می‌زند، برای دانشمندان علوم اجتماعی، به ویژه اقتصاددانان، یک پارادوکس ایجاد می‌کند. نبرد نمونه‌ای ملموس از یک مساله اقدام جمعی است. وضعیتی که در آن منافع گروه یا جامعه نیازمند مشارکت افراد است؛ اما هزینه‌های این مشارکت عمدتا بر دوش گروه خاصی قرار می‌گیرد. در زمینه جنگ، این مفهوم به چالش انگیزه‌سازی برای سربازان اشاره دارد که باید خطرات شخصی را برای منافع ملی بپذیرند. بر این اساس، عمده منافع از جنگیدن به یک شخص ثالث –به‌عنوان مثال، ملت– می‌رسد؛ درحالی‌که هزینه‌ها به‌طور کامل بر دوش کسانی است که می‌جنگند، به‌ویژه کسانی که می‌میرند. بنابراین دشوار است که رفتار سربازان در میدان جنگ را به‌عنوان انگیزه‌ای ناشی از محاسبات هزینه/فایده مالی توجیه کنیم (کامپانته و یاناگیزاوا-دروت 2015).  با این حال، کشورها در یافتن افرادی که حاضرند جان خود را در جنگ به خطر بیندازند، بسیار موفق بوده‌اند. مجموعه‌ای از مقالات اخیر در رشته‌های اقتصاد و علوم سیاسی تلاش می‌کنند تا بفهمند چه چیزی آنها را به مبارزه وامی‌دارد. 

p23 copy

مطالعات روی عوامل مختلفی مانند تبلیغات  (باربر و میلر 2019)، باورهای مذهبی و فرهنگی (بیتون و همکاران 2019)، مقبولیت عمومی (آگر و همکاران 2021) و سرکوب دولتی  (روزناس و همکاران 2022) و سایر عوامل تمرکز کرده‌اند. با این حال، ارزش‌هایی که اراده برای مبارزه را حفظ می‌کنند، ممکن است توسط عوامل بین‌نسلی نیز شکل بگیرند که از طریق اقدامات نسل‌های قبلی و نحوه به یادآوردن این اقدامات عمل می‌کنند. این خاطرات جمعی را می‌توان ساخت، با دیگران به اشتراک گذاشت و به نسل بعدی منتقل کرد. آنها در شکل‌گیری هویت گروهی و در نهایت در ساختن ملت حائز اهمیت هستند.  (هالبواکس 2020 و اوشنر و روزل 2019)  در یک مقاله که اخیرا منتشرشده (کاروزی و همکاران ۲۰۲۳)، به این سوال پرداخته‌اند که چگونه جان‌باختگان نبردهای قبلی، بر ارزش‌های یک جامعه تاثیر می‌گذارد، ارزش خلق می‌کند و در نهایت از طریق این ارزش‌ها، چگونه انگیزه‌ نسل بعدی سربازان برای نبرد را شکل می‌دهد. به‌طور خاص، آنها بررسی می‌کنند که چگونه مرگ سربازانی که در جنگ جهانی اول جنگیدند، بر سرمایه اجتماعی در جوامعی که این سربازان از آنها آمده بودند، تاثیر گذاشت و از طریق آن، چگونه رفتار سربازان در جنگ جهانی دوم شکل گرفت. برای این منظور، آنها یک تحلیل تجربی انجام دادند که بر تجربه بریتانیا در دو جنگ جهانی تمرکز دارد.

مطالعه‌ای نزدیک به مقاله آنها (کامپانته و یاناگیزاوا-دروت 2016)، با استفاده از داده‌های سرشماری مردان ایالات متحده در طول قرن بیستم نشان می‌دهد که چگونه ارائه خدمات جنگی از سوی والدین، تمایل به خدمت توسط فرزندانشان را افزایش می‌دهد. این مقاله همچنین پیوند نزدیکی با مقاله دیگر (آگر و همکاران 2022) دارد که بررسی می‌کند چگونه نگرانی‌ از قضاوت اجتماعی و ایجاد تصویر منفی از آنها در اذهان عمومی باعث انگیزه یافتن خلبانان لوفت‌وافه برای پذیرش خطرات بیشتر در جنگ جهانی دوم می‌شود. همان‌طور که نویسندگان نشان می‌دهند، این رقابت برای کسب افتخارات باعث شد خلبانان ​​با نرخ متوسط بیشتری جان خود را از دست بدهند. مطالعات دیگر به سایر محرک‌های انگیزه جنگی مانند تبلیغات  (باربر چهارم و میلر، 2019) و دینداری (بیتون، اسکالی و تورگلر، 2019) نگاه می‌کنند. در این مقاله کانال احتمالی دیگری را که مربوط به بزرگداشت تلفات جنگ و سرمایه مدنی (مجموعه‌ای از ارزش‌ها و هنجارهای مشترک که مشارکت مدنی و همکاری در یک جامعه را تقویت می‌کند، مانند احساس مسوولیت نسبت به جامعه و تمایل به فداکاری برای منافع جمعی است)، درباره رفتار جنگی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

نتایج آنها با تحقیقات قبلی صورت‌گرفته در زمینه ملت‌سازی ارتباط دارد. آلسینا، رایش و ریبونی(2020) در مقاله‌ای نظری به مشکلی که دولت‌های مدرن با آن مواجه هستند، پرداخته‌اند؛ در گذشته به‌طور سنتی جنگ‌ها توسط سپاه‌های کوچک و حرفه‌ای انجام می‌شدند، اما اکنون دولت‌ها برای جنگیدن به ارتش‌های بزرگ و اجباری نیاز دارند و باید سربازان را بسیج کنند. یکی از راه‌های ایجاد انگیزه برای جنگ، اجرای سیاست‌های «ملت‌سازی مثبت» و ترویج ارزش‌ها و باورهای فرهنگی مشترک بین مردم است که این باور‌ها در نظرشان ارزش مبارزه برای آن را داشته باشد. ملت‌سازی مثبت به سیاست‌هایی گفته می‌شود که هدف آنها ایجاد هویت ملی مشترک و تقویت همبستگی اجتماعی است. این گزارش، به تلاش‌های دولت بریتانیا برای ترویج ارزش‌هایی مانند بزرگداشت قهرمانان جنگی و ترویج میهن‌پرستی اشاره دارد که شهروندان را به فداکاری برای کشور ترغیب می‌کند.

دپتریس- شووین، دورانته و کامپانت(2020) در مقاله خود نشان می‌دهند که تجربیات جمعی مشترک، افراد را وادار می‌کند تا کمتر با گروه قومی خود و بیشتر با ملت به‌عنوان یک کل هویت پیدا کنند. همچنین آنها نشان می‌دهند که در محیط‌هایی که بزرگداشت تلفات جنگ صورت می‌گیرد، احتمال تقویت حس تعلق بازماندگان به جامعه و ایجاد سرمایه مدنی (civic capital) بیشتر است حتی در برخی شرایط خاص، خشونت می‌تواند به رفتارهای نوع‌دوستانه و افزایش سرمایه اجتماعی منجر شود؛ زیرا ممکن است افراد را به هم نزدیک‌تر کند و حس همبستگی و حمایت متقابل را تقویت کند. (وورز و همکاران، 2012؛ بلاتمن، 2009) 

  یادبود جنگ بزرگ در بریتانیا

بیش از 700هزار سرباز بریتانیایی در جنگ جهانی اول جان خود را از دست دادند که این جنگ را به مرگبارترین جنگ در تاریخ طولانی ارتش بریتانیا تبدیل کرد. این شوک عظیم موجی از بزرگداشت و یادبود را به‌وجود آورد که تا به امروز بخشی از زندگی بریتانیایی‌ها شده است. روز یادبود که در سال۱۹۱۹ برای گرامیداشت آتش‌بس ۱۱نوامبر۱۹۱۸ تاسیس شد، از آن زمان هر سال با رژه‌ها و مراسم با استفاده از هزاران گل شقایق یاد جانباختگان گرامی داشته می‌شود. پس از جنگ جهانی اول تنها در بریتانیا، بیش از 50‌هزار بنای یادبود جنگ ساخته شد. این بناها که هنوز هم در شهرها و روستاهای سراسر کشور یافت می‌شوند، اغلب با استفاده از وجوه جمع‌آوری‌شده توسط جوامع محلی ساخته شده‌اند. آنها به‌عنوان نمادهای ملموس فداکاری‌هایی که اعضای جامعه در جنگ انجام دادند، عمل می‌کنند و نسل‌های جدید را به نشان دادن رفتار مشابه دعوت می‌کنند.

 جنگ بزرگ؛ انگیزه نبرد در جنگ دوم 

نویسندگان با استفاده از تجربه بریتانیا در نیمه اول قرن بیستم بررسی کردند که آیا فداکاری در جنگ‌های گذشته تاثیرات ماندگاری بر جوامع محلی دارد و رفتار نسل‌های بعدی را تغییر می‌دهد یا خیر؟ آنها همچنین بررسی کردند که آیا فداکاری در جنگ جهانی اول تاثیری بر سرمایه اجتماعی در دوره بین‌جنگ داشت و آیا این مرگ‌ها بر اقدامات نسل بعدی سربازان در جنگ جهانی دوم تاثیر گذاشت یا خیر؟ فرضیه این است که اعمال فداکاری گذشته و بزرگداشت آنها می‌تواند بر انگیزه نبرد تاثیر بگذارد؛ زیرا ارزش‌هایی را ترویج می‌دهد که رفتارهای اجتماعی مثبت را تشویق و عادی می‌کند. به عبارت دیگر، افرادی که در جوامعی بزرگ شده‌اند که نسل‌های گذشته به خاطر فداکاری‌هایشان گرامی داشته می‌شوند، مجموعه‌ای از ارزش‌ها را در خود شکل می‌دهند که بر عمل جمعی تاکید می‌کند و این ارزش‌ها بر رفتارشان تاثیر خواهد گذاشت. بر اساس ادبیات موضوع، در این مقاله به این ارزش‌های مشترک اجتماعی تحت عنوان «سرمایه مدنی» اشاره شده است.

برای آزمایش این فرضیه، آنها یک پایگاه داده ایجاد کردند که اطلاعاتی از سوابق جنگ جهانی اول و دوم در سطح فردی درباره سربازان بسیج‌شده و کشته‌شدگان در طول جنگ را ترکیب می‌کند. این سوابق را به تک‌تک محله‌های مبدأ مکان‌یابی کردند و از این محله‌ها به‌عنوان واحد مشاهده در بسیاری از تحلیل‌ها استفاده کردند. برای توضیح بیشتر، نقشه‌ها به ترتیب مرگ و میر به ازای هر نفر در جنگ جهانی اول و دوم را نشان می‌دهند. می‌توان مشاهده کرد که در هر دو جنگ، تفاوت‌های قابل توجهی در نرخ مرگ و میر بین محله‌ها وجود دارد. همین امر درباره نرخ‌های نیروهای بسیج‌شده در جنگ جهانی اول نیز صادق است.

اولین یافته مهم در تحلیل تجربی ما این است که مرگ‌و‌میر سربازان در جنگ جهانی اول به‌طور قوی پیش‌بینی‌کننده تلفات جامعه در جنگ جهانی دوم است. همچنین احتمال دریافت مدال شجاعت توسط سربازان محلی در آن جنگ را نیز پیش‌بینی می‌کند. آنها از یک استراتژی متغیر ابزاری (روشی آماری برای تعیین رابطه علّی بین متغیرها) به نام «انتقال-اشتراک» استفاده می‌کنند و نشان می‌دهند که این ارتباطات علّی هستند و ناشی از ویژگی‌های ذاتی و از پیش تعیین‌شده اجتماعی و اقتصادی جوامع یا ساکنان آن‌ محله‌ها مانند وضعیت سلامتی، سطح درآمد یا عوامل فرهنگی نیستند.

در ادامه، از معیارهای مختلف سرمایه مدنی در سطح محلی استفاده می‌شود تا نقش انتقال ارزش‌های اجتماعی در توضیح تغییرات مشاهده‌شده در رفتار سربازان در طول جنگ جهانی اول بررسی شود. از آنجا که اندازه‌گیری سرمایه مدنی یک جامعه به‌طور مشخص دشوار است، از نتایج مختلف به‌عنوان متغیر جانشین (که عمدتا مشاهده نشده است) در دوره بین دو جنگ جهانی استفاده می‌کنیم: 

ایجاد خیریه‌ها، تاسیس شعب بریتیش لژیون (british legion)، ساخت یادبودهای با کیفیت بالا (که با وضعیت فهرست شده اندازه‌گیری می‌شود) و نرخ مشارکت در انتخابات. آنها تاثیر مثبت و معناداری از تلفات جنگ جهانی اول بر تمام این نتایج پیدا می‌کنند که از این نظریه حمایت می‌کند که تعداد قربانی‌های یک جامعه در طول جنگ جهانی اول منجر به افزایش سرمایه مدنی شده است. با استفاده از ابزارهای قرضی از ادبیات میانجی‌گری و شواهد موجود، نشان می‌دهند که این فرآیند انباشت و انتقال سرمایه مدنی است که نتایج مربوط به مرگ‌ومیرهای جنگ جهانی اول را با رفتار جنگ جهانی دوم توضیح می‌دهد.

به‌طور کلی، نتایج تحقیقات نشان می‌دهند که مرگ‌ومیرهای ناشی از جنگ و یادآوری آنها توسط نسل‌های بعدی می‌توانند تاثیرات عمیقی بر شکل‌گیری ارزش‌ها و انگیزه‌های جنگی آینده داشته باشند. یافته‌های این مقاله چندین پیامد مهم دارند. آنها نشان می‌دهند که تجربه جنگ‌های گذشته می‌تواند مکمل سایر تلاش‌های عمومی برای افزایش روحیه جمعی باشد، مانند کمپین‌های تبلیغاتی. یادآوری و بزرگداشت سربازان کشته‌شده و نمایش شجاعت آنها در سطح جامعه، ارزش ذهنی فردی سربازان را تغییر می‌دهد و آنها را به پذیرش ریسک‌های بیشتر در نبرد ترغیب می‌کند.

تفسیر تاریک‌تر از این موضوع این است که جنگ با افزایش منابع موجود برای درگیری‌های آینده، باعث جنگ می‌شود. ازآنجاکه انتقال فرهنگی – حداقل تا حدی-  از طریق شبکه‌های محلی انجام می‌شود. این امر همچنین نشان می‌دهد که هزینه‌های انسانی درگیری می‌تواند در مکان‌های خاصی متمرکز شود؛ حتی اگر خود مکان‌ها بخشی از میدان نبرد نباشند.

در تابستان سال۱۹۱۴، قدرت‌های اروپایی وارد جنگی شدند که به یکی از مرگبارترین جنگ‌های تاریخ بشر تبدیل شد. تنها ۲۵سال بعد، با یادهای جنگ بزرگ که هنوز در ذهن مردم تازه بود، قاره به یک درگیری جدید و تراژیک کشیده شد. اهمیت درگیری‌های گذشته در شکل دادن به عزم یک ملت در مواجهه با جنگ، در سخنرانی ملکه مادر الیزابت در روز آتش‌بس سال۱۹۳۹، ماه‌ها پس از آغاز جنگ جهانی دوم، به خوبی به تصویر کشیده شده است: 

«۲۰سال، ما این روز را گرامی داشتیم. روزی که به یاد گذشتگان تقدیم می‌شود و آن فداکاری هرگز فراموش نمی‌شود و اکنون، صلحی که آن فداکاری ممکن کرد، شکسته شده است و ما بار دیگر مجبور به جنگ شده‌ایم. همه ما وظیفه‌ای داریم و می‌دانم که در انجام وظیفه‌ خود شکست نخواهید خورد. همیشه به یاد داشته باشید که هر چه شجاعت و فداکاری شما بیشتر باشد، زودتر دوباره در میان خود زندگی منظم و شادی را که آرزوی آن را داریم، خواهیم دید.»

میزان تاثیرات میراث جنگ‌های گذشته بر جوامع بریتانیایی همچنان یک سوال باز است و بررسی تاثیرات ماندگار مرگ‌های جنگی همچنان محور اصلی تلاش‌های تحقیقی نویسندگان مقاله بوده است. میزان تعمیم‌پذیری این نتایج به سایر زمینه‌ها و بسترها همچنان نامشخص است. اگر تجربه بریتانیا در نیمه اول قرن بیستم تا حدی نمایانگر الگوهای گسترده‌تری باشد، این به آن معناست که درگیری‌های کنونی ارزش‌های جوامعی را که از این درگیری‌ها جان سالم به در می‌برند، شکل می‌دهند و انگیزه‌های جنگی نسل‌های آینده را تحت تاثیر قرار می‌دهند.