معمای زندانی
گاهی اوقات برای طرفین معمای زندانی امکان انعقاد قرارداد وجود ندارد و آنگاه این سوال مطرح میشود که آیا باید قوانینی وضع شوند که به همین نتیجه منتهی شوند؟ این یکی دیگر از دلایلی است که معمای زندانی به نتایج نامطلوبی منتهی میشود: اگر شما به رفیق خود خیانت کنید، هیچ مجازاتی از جای دیگری برای شما وضع نخواهد شد. اگر ما بخواهیم که افراد با یکدیگر همکاری کنند و آنها نتوانند برای انجام این کار با یکدیگر قرارداد منعقد کنند، میتوانیم این وضعیت را تغییر دهیم. ما میتوانیم قواعدی وضع کنیم که افراد را به قید تنبیه حقوقی موظف به همکاری میکنند و به این ترتیب انگیزههای آنها و سودی را که از رفتار خود میبرند، تعدیل کنیم. این یکی از شیوههای تحلیل حقوق مسوولیت مدنی و حقوق کیفری است. فرض کنیم شما در حال تصمیمگیری در این خصوص هستید که آیا مالیاتهای خود را بپردازید یا خیر و در این خصوص، قانونی هم وجود ندارد که از آن ترس داشته باشید.
اگر همه به جز شما مالیات بدهند، مالیات ندادن شما مشکلی ایجاد نخواهد کرد و اگر کسی مالیات پرداخت نکند، قطعا شما نمیخواهید تنها کسی باشید که مالیات میپردازد. طبیعتا همه همینطور استدلال خواهند کرد. این کار هم عملیاتی نیست که شما با همه افراد دیگر جامعه قرارداد ببندید که کاری را که به نفع همگان است، انجام دهید؛ لذا وسوسه مالیات ندادن جدی است و اگر قواعدی وجود نداشته باشد که فرار مالیاتی را جرم تلقی میکند و برای آن مجازات در نظر میگیرد، افراد تمایل خواهند داشت که مالیات خود را پرداخت نکنند.
همین داستان را میتوان درباره تمام انواع جرمها و شبهجرمها بیان کرد: داستانهایی که با تصور این نکته آغاز میشوند که انجام دادن فلان کار بد چقدر میتواند برای شما منافع داشته باشد. در این داستانها شما ادامه میدهید که اگر سایر افراد، آن کار بد را انجام ندهند و مثل سابق عمل کنند، اشکالی بهوجود نمیآید. سپس متوجه میشوید که همه انسانهای دیگر نیز میتوانند همین فکری را که در سر شماست، داشته باشند. شاید همانطور که شما وسوسه میشوید که رفتار بد را انجام دهید، آنها هم وسوسه شوند که رفتار بدی داشته باشند و اگر آنها چنین قصدی داشته باشند، آن وقت انگیزه شما برای کنترل خویش حتی کمتر از این خواهد شد. هرقدر که بیشتر به این موضوع فکر کنید، انگیزه بیشتری خواهید داشت که رفتار درست نداشتهباشید و کار بد را انجام دهید. اما در اینجاست که مسوولیت مدنی و کیفری به یاد شما میافتد و همه این خیالبافیها را به هم میزند و این درست جایی است که به این مسوولیتها نیاز داریم. به عبارت دیگر، اولین گزینه شما این است که شما تنها کسی باشید که رفتار بدی از وی سر میزند. دومین گزینه این است که هیچکس رفتار بدی انجام ندهد و یک گزینه دیگر که تفکر شما به آن منتهی میشد، جهانی بدتر از هر دوی اینها بود؛ جایی که همه رفتار بد را انجام میدهند و منطقا شما به این گزینه رسیده بودید.در فصلهای قبلی این کتاب دیدیم که بسیاری از قواعد حقوقی ما را همان جایی میرسانند که اگر با یکدیگر قرارداد منعقد میکردیم به همان جا میرسیدیم. نکته جدیدی که در اینجا وجود دارد فقط یک دلیل دیگر و روشنتر برای این است که چرا ما باید با یکدیگر قرارداد منعقد کنیم یا قواعد حقوق مدنی و حقوق کیفری باید نقش قراردادها را تقلید کنند.
علت این است که ما خواستار مزایای ناشی از همکاری هستیم و به همین خاطر باید مکانیزمهایی وجود داشته باشند که باعث شوند همکاری ما با یکدیگر معقول باشد: یعنی باعث شوند هرکدام از ما کاری را انجام دهیم که هرکس دیگری باید انجام دهد. اگر کسی دزدی نکند (یا در خیابان زباله نریزد یا از پرداخت مالیات فرار نکند) وضع همه ما بهتر از وقتی خواهد بود که همه این کار را انجام میدهند؛ اما این کافی نیست که هرکدام از ما به تنهایی قانع شویم که این کارها را انجام ندهیم. در اینجا وجدان میتواند به جامعه کمک کند؛ اما وجدان به اندازه تهدید به اجبار حقوقی کارآیی ندارد. حقوق اغلب بهعنوان جایگزینی برای اعتماد در موقعیتهایی که پیچیدهتر یا پراکندهتر از این هستند که اعتماد بتواند ایجاد شود به کار میآید.طرحی که در اینجا ارائه شد، نشان میدهد که چگونه موضوعات حقوقی را میتوان بهعنوان راههایی برای حل معمای زندانی در نظر گرفت و واقعیت این است که میتوان با استفاده از این ایده، یک نظریه دولت کامل ساخت. اما معمای زندانی بسیاری از موضوعات حقوقی دیگر را نیز توضیح میدهد. در ادامه نگاه مختصری به برخی از آنها خواهیم داشت.