کاپیتالیسم – داستان پشت یک کلمه قسمت (۳۶)
بخش دوم: راهحلها
فصل دهم: دیوید ریکاردو – بدهی عمومی و مزیت نسبی
موقعیت ریکاردو، یک موقعیت طراحیشده مناسب و خوب در سیستم مالی و اقتصادی بود و این امکان را برای او فراهم میساخت تا هم از اصل ارز بهره ببرد و هم از اصل شمش. همین امر به نوبه خود این امکان را فراهم ساخت تا منفعت واقعی از مزیت نسبی را با اختلاف واقعی در نیازها و محیط بشر آشتی سازد. از این جنبه، بحث و استدلال او برای موضوعات اقتصادی و تامین مالی که برمبنای پول بود، بیشتر شبیه استدلال هگل به نفع قوه مجریه بود که از سوی دولت تامین بودجه میشد. اعتبار، ویژگی بنیادین دو سیستم بود. برای هگل، اعتبار در سلسلهمراتب نهادهای اداری ساخته میشد که جامعه مدنی و دولت را به راه میانداخت.
نبود هیچ منبع مستقل از درآمد در بخش اداری به معنای آن بود که باید به همان اندازه که بر مالیات و مخارج تکیه داشت، باید بر استقراض و وام هم تکیه کرد. همین استدلال در ایده پول کاعذی ریکاردو هم بهکار گرفته شده بود. آن هم بر اساس اعتبار بود و از آنجا که براساس اعتبار بود، ارزش و ثبات آن باید به ذخیره اقتصادی و تامین مالی گره میخورد. ریکاردو نوشت، «یک ارز تا زمانی که شامل تمام و کمال پول کاغذی است در بهترین حالت خودش قرار دارد، اما آن پول کاغذیای که ترجیح میدهد با طلا که نماینده آن است، ارزش برابری داشته باشد. استفاده از پول کاغذی به جای طلا، یعنی بیارزشترین جانشین به جای گرانقیمتترین واسطه، کشور را بدون آنکه فرد چیزی را از دست بدهد قادر میسازد تا تمام طلا را که پیش از این برای این هدف استفاده میکرد در مقابل مواد خام، ظروف و غذا مورد استفاده قرار دهد که با استفاده از آن، هم ثروتش و هم لذتش افزایش مییابد.»
ریکاردو روشن ساخت کمیت پول کاغذی که چاپ میشود، باید نهاد مسوول خلق آن در معرض [پاسخ] قرار گیرد، حال میخواهد دولت باشد یا نهادی مانند بانک انگلستان و در مقابل باید تعهداتی که آن را در مقابل سکه طلا یا شمش پرداخت میکند، محدود ساخت. علاوه بر این، همانطور که ریکاردو خاطرنشان کرده بود مجموعهای از کمیسیونرها یا چیزی شبیه بانک ملی یا فدرالرزرو هستند که میتوانند با قدرتی که در انتشار پول کاغذی دارند، «در کل مستقل از کنترل وزیران باشند.» این ارز بدون پشتوانه چیزی مانند بدهی ملی درازمدت خواهد بود؛ اما بهرهای را متحمل نخواهد شد. بنابراین کمیسیونرها میتوانند با استفاده از آن نرخ بهره را بر اساس بدهی واقعی ملی مدیریت کنند آن هم از طریق خرید کمیتهای بدهی و انتشار کمیتهای معادل ارز. این به نوبه خود در ارتباط با سقف کمیت پول کاغذی که بر مبنای نیازهای ذخیرهای که منتشر میشود، تاثیر میگذارد و کمیسیونرها را قادر میسازد تا نرخهای بهره را به روشی مدیریت کنند که بتوانند با فرآیندهای مدیریت مالیاتی مستقیم سیاسی و حسابرسی ترکیب شود که در تحلیل نهایی رابطه میان نیازها و ارزشها را به تراز اخلاقیتر بیاورد.
مالیات بر کالاها با یک ارزش بالا اما با یک سودمندی پایین را میتوان برای تعدیل معافیتهای مالیاتی روی کالاها با ارزش پایین و سودمندی بالا استفاده کرد. درآمدهای مالیاتی را میتوان بر نگهداری ذخایر طلا و متعاقبا کسری عرضه پول استفاده کرد؛ درحالیکه در شرایط دیگر میشود نوع مقابل این روش را بهکار برد. در این خصوص، مزیت نسبی به همان اندازهای که تحت تاثیر هزینهها و بهرهوری بود، محصول انگیزشی یا ضدانگیزشی مالی و اقتصادی هم بود. مزیت نسبی میتواند علاوه بر اینکه تغییراتی را که در اقتصادهای فقیر و ثروتمند رخ میدهد جمع و جور کند، میتواند تغییرات سیاسی را هم جمع و جور کند؛ زیرا بنیاد واقعی آن این نیست که در هزینههای نسبی کالاهای وارداتی یا صادراتی یافت شود، بلکه در سیستمهای اقتصادی و مالی است که صادرکنندگان و واردکنندگان را متعهد خواهد کرد.
با ریکاردو میتوان سیاست پولی و سیاست مالی را برای مدیریت بازارها و در نتیجه سرمایه را میتوان برای خنثیسازی، تعدیل یا دور زدن منطق بیمحابای تقسیم کار و تکثیر اجباری انواع متفاوت جامعه تجاری که در ابتدای ظهورش با آن مواجه میشود، استفاده کرد. ایده مزیت نسبی مدتها قبل از امپراتوریها و پس از آن وجود داشتند. در اینجا لازم نیست که با مفهوم متمایز ریکاردو با ابزار مفهوم منطقیتر امپراتوریها برخورد کنیم.
پایان فصل دهم