آموزش عالی در ایران در وضعیت خطیری به سر میبرد. امروز ساختار آموزش عالی که زمانی با دو کارکرد افزایش آگاهی عمومی در راستای توسعه انسانی و افزایش نیروی متخصص در راستای توسعه اقتصادی طراحی شده بود، از بیماریهای گوناگونی در رنج است. مدل مدیریت دانشگاه، رابطه نظام علم و نظام حکمرانی، نحوه جذب اساتید و نیروهای آموزشی و کادر دانشگاه در کنار نحوه ارتباط صنعت و دانشگاه در زمره مهمترین مسائلی هستند که کارشناسان را به نقد و نظر واداشتهاند. جنجال بر سر نحوه ورود افراد به دانشگاه، بهویژه در آن دسته از رشتههای دانشگاهی که افراد را در معرض تخصصهای ثروتساز و قدرتساز قرار میدهد، اخیرا دوباره به کانون بحث و گفتوگو در عرصه عمومی بدل شده که در عمده این مباحث، نوک انتقادات به سمت «سهمیهها» نشانه رفته است. اقتصاددانان و پژوهشگران این حوزه در این باره نکات قابل تاملی دارند که پرونده امروز «باشگاه اقتصاددانان» به همین بهانه تهیه شده است.
مناقشه درباره عدالت و برابری آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی، موضوعی است که بین اندیشمندانی همچون جامعهشناسان، اقتصاددانها و سیاستگذاران وجود داشته و دارد. برخی بر این باورند که همگان باید به فرصتهای آموزشی دسترسی برابر داشته باشند و توصیه میکنند انواع اقدامات حمایتی برای دسترسی همگان به آموزش، در پیش گرفته شود.
البرز نظامی/ دانشجوی کارشناسی ارشد علوم اقتصادی دانشگاه تهران
میانه تابستان امسال بود که جنجالی بزرگ بر سر سهمیههای ورود به دانشگاهها برپا شد. مبینا نعمتزاده، دختر ۱۹سالهای که تابستان امسال برنده مدال برنز المپیک پاریس شد، قهرمانی خود را بهانهای قرار داد تا بتواند بدون کنکور وارد دانشگاه شود؛ مسالهای که واکنش بسیاری را در جامعه ایرانی برانگیخت. برخی خواسته او را ادامه تبعیض موجود در شیوه انتخاب دانشجو توسط دانشگاهها دانستند و برخی هم از خواسته او دفاع کردند. همانطور که مخالفان درخواست مبینا نقدهای جدی به خواسته او وارد کردند، مدافعان درخواست او نیز مبنای استدلالی بیراهی نداشتند. لکن، فارغ از آنکه حق با چه کسی بود، یک پرسش جدی در این میان به وجود آمد و آن هم از این قرار بود که چه کسی میتواند تشخیص دهد سهمیه حق کیست؟
۹۲سال پیش وقتی آلدوس هاکسلی در رمان درخشان خود «دنیای قشنگ نو» از تحقق رویای سعادت و خوشبختی همه انسانها با کمک علم نوشت، بسیاری با دیده تردید به این رمان علمی-تخیلی نگاه میکردند و رهایی بشر از شر، فقر و رنج را غیرممکن میدانستند. اما با گذشت زمان، موفقیت و شکست جوامع و تلاش دانشگاهیان برای فهم زمینهها و علل توسعه و فقر، جهان را با بینشهای روشنی درباره نحوه دستیابی به کامیابی روبهرو کرد؛ تا جایی که برخی از معادلات مهم و پیچیده توسعه در قرن ۲۱ حل شد.
دارون عجماوغلو، سیمون جانسون و جیمز رابینسون به دلیل تحقیقات برجسته خود درباره نقش نهادها و تاثیرات آنها بر رفاه و توسعه اقتصادی، برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ شدند. این جایزه بهدرستی به آنها اعطا شد، اما مهمتر از آن، پیام این پژوهشها برای کشورهایی مانند ایران است که به دنبال راهی برای عبور از شرایط فعلی و قرار گرفتن در مسیر توسعه هستند.
یکی دانشگاه را ترک کرده و وکیل و وزیر میشود و سر از چاه درمیآورد، یکی بر آن است در دانشگاه بماند و در جستوجوی راه باشد. طی روزهای گذشته، نکات فراوانی در مورد جناب دارون عجماوغلو، اقتصاددان ارمنیتبار ترکیه و استاد دانشگاه ام.آی.تی منتشر شد. رسانهها با ذکر جزئیات، به دنبال پاسخی برای این پرسش رفتند که عجماوغلو و دو پژوهشگر همکار او چه ایدههایی داشتهاند که جایزه نوبل سال ۲۰۲۴ میلادی را نصیب آنان کرده است. من در این یادداشت، از زاویهای دیگر به فعالیت علمی عجماوغلو مینگرم و در یک سناریوی فرضی، دنبال طرح این موضوع میروم که اگر عجماوغلو به جای کار و فعالیت در حوزه پژوهش و دانش، به دنبال پست و مسوولیت دولتی میرفت، سر از کجا درمیآورد. اما بگذارید بگویم که ایده و الهام اصلی این داستان از کجا آمده است.
رمزارزهای بانکمرکزی (CBDCs) رمزارزهای منتشرشده توسط بانکمرکزی کشورها هستند. این رمزارزها تفاوتی با رمزارزهای متعارف دیگر ندارند؛ جز اینکه قیمت آنها به جای اینکه در معاملات بازار رمزارزها مشخص شود، توسط بانکمرکزی کشورها و به صورت ثابت، برابر قیمت نرخ پول کشور مشخص میشود.
محمدجواد نظری/فارغالتحصیل اقتصاد از موسسه مطالعات پیشرفته تهران (تیاس)
رمزریال، کلیدواژه جدیدی است که پاییز ۱۴۰۰ توسط مقامات بانکمرکزی معرفی شد و زمزمههای اجرای آن شنیده میشود. در این یادداشت قصد داریم به بررسی این موضوع بپردازیم و ببینیم که رمزریال میتواند نجاتدهنده اقتصاد ایران شود یا زخم جدیدی بر تن نحیف اقتصاد ایران خواهد بود.
تاریخ هزارانساله پول، از سیستمهای مبادلهای تا ارزهای دیجیتال، انعکاسی از تغییرات نیازهای اجتماعی و پیشرفت تکنولوژی است. با پیشروی بیشتر به عصر دیجیتال، مفهوم و عملکرد پول به تکامل خود ادامه خواهد داد و قطعا شروع هر مرحله از تکامل جدید، چالشهای جدیدی به جوامع تحمیل خواهد کرد. این مقاله علاوه بر بیان خلاصهای از سفر هیجانانگیز پول، سعی دارد مکانیزم ارزهای دیجیتال بانکمرکزی یا واژه بیشتر شنیدهشده این روزها به اسم ریال دیجیتال و در نهایت احتمال موفقیت آن را مورد بررسی قرار دهد.
با پیشرفت تکنولوژی، روز به روز استفاده از پول نقد به صورت اسکناس در حال کاهش است. بدون تردید، پیدایش رمزارزها و ارزهای دیجیتال تحول بزرگی در نظام پولی دنیاست که نسلهای جوان در حال سرمایهگذاری در این بخش از بازار هستند. چنانچه سایتهای صرافیهای رمزارزها را مشاهده کنیم، متوجه تعداد زیاد کاربران آنها میشویم. کاربران حاضر در این بازار با دلایل متفاوتی از رمزارزها استفاده میکنند. برخی با هدف سرمایهگذاری، کسب سود یا حفظ سرمایه خود در شرایط تورمی، به اشکال مختلف در حال خرید و فروش انواع رمزارزها هستند و عدهای نیز با مقاصد شوم و مذموم همچون پولشویی و تامین مالی تروریسم از آن استفاده میکنند.
پرهام پهلوان:
رشد اقتصادی باید پایدار، قابل لمس برای مردم و باعث افزایش رفاه آنها باشد تا مردم احساس کنند شرایط تغییر کرده است. تا زمانی که اثر رشد بر آموزش، بهداشت، افزایش کیفیت سبد مصرفی خانوار، افزایش قدرت خرید و سایر عواملی که مستقیما بر رفاه مردم اثرگذار است مشخص نشود، جامعه به سادگی آمارها را نمیپذیرد. رشد اقتصادی، با توجه به سهم بخشهای مختلف اقتصاد از رشد، در صورت توزیع ناعادلانه درآمد و ثروت، نهتنها باعث افزایش رضایت عموم و رفاه اجتماعی نمیشود، بلکه حتی میتواند موجب افزایش شکاف طبقاتی و نارضایتی عمومی شود.
حسین جلیلی/پژوهشگر دکترای اقتصاد دانشگاه سایمون فریزر در کانادا
در ۱۵ فصل گذشته، براساس آمارهای رسمی، اقتصاد ایران رشد مثبت را تجربه کرده است. با این حال، احساس عمومی مردم نسبت به شرایط معیشتی و کیفیت زندگی همچنان منفی است. در این شرایط، بسیاری از مردم گزارش میدهند که تغییر ملموسی در زندگی خود نمیبینند. در این مقاله به بررسی دلایلی میپردازیم که میتوانند شکاف میان رشد اقتصادی و ادراک عمومی از بهبود وضعیت زندگی را توضیح دهند.
مرکز آمار ایران گزارشی از رشد اقتصادی بهار امسال منتشر کرده است. در این گزارش آمده که در سهماه اول سالجاری، رشد تولید ناخالص داخلی با نفت ۴.۶درصد و رشد تولید ناخالص داخلی بدون نفت ۲.۸درصد بوده است. در مورد رشد بخشهای اقتصادی آمده است؛ بخش کشاورزی ۲.۳درصد، استخراج نفت خام و گاز طبیعی ۱۰.۲درصد، سایر معادن ۲.۳درصد، صنعت ۱.۸درصد، توزیع گاز طبیعی ۶درصد، تامین آب و برق ۴.۴درصد، ساختمان ۲.۲درصد و گروه خدمات ۳.۱درصد نسبت به سهماه اول ۱۴۰۲ رشد داشتهاند. هرگاه آمارهای رشد اقتصادی اعلام میشود، این پرسش در اذهان عمومی شکل میگیرد که چرا اثر این رشد اقتصادی در زندگی ما احساس نمیشود. از اینرو گروهی، این آمار را نادرست میدانند.
اصلاحات، بدون خونریزی ممکن نیست؛ چنان که جراح برای بیرون کشیدن گلوله یا علاج درد قلب یا بازسازی استخوان شکسته مجبور است بخشی از بدن را بشکافد، جراحتی به بیمار وارد کند و مقداری خون بریزد، اصلاح در اقتصاد نیز بدون درد و خونریزی ممکن نیست. اما اینکه جراح چه کسی باشد، اصلاحات را چگونه معنا کند و از چه روشی برای اصلاح استفاده کند مسالهای است که بر سر آن اختلاف بسیار است. در اقتصاد ایران که با معضلات پرشماری روبهروست و متغیرهای کمی و کیفی به شکل ناموزونی به آواز درآمدهاند و همگی از ضرورت تغییر مسیر سیاستگذاری دم میزنند، اصلاحات بودجهای امری اجتنابناپذیر است؛ هرچند همه سیاستگذاران و نیز اقشار و گروهها با آن موافق نیستند.