حکمرانی در جهان امروز از «دادهمحوری» تا «دادهسالاری»
اکنون به مدد قلمرو گسترده اینترنت و فراگیر شدن استفاده از گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی، نیازی نیست برای فهم افکار عمومی، هزینههای میلیاردی صرف کارِ شنود و رصدهای منسوخ اطلاعاتی شود. حتی بهندرت لازم است پرسشگر زنده به میدان بفرستی و با نظرسنجی میدانی و آنالیزهای آماری، به یک یا چند «داده» برسی که پرده از خواست پیدا و پنهان فرد و جامعه بردارد. همهچیز روی میز است. کافی است هدفگذاری کنی و با استفاده از هوش مصنوعی، ابزارهای جمعآوری و آنالیز داده، با سرعتی شگرف و هزینهای ناچیز، بفهمی که مطلوب و نامطلوب مردم چیست. پس در چنین شرایطی، کار نظام حکمرانی آسانتر است؛ نه؟ خیر. الزاما آسانتر نیست! بستگی به این دارد که حاکمیت، از کدام پنجره معرفتی به جهان هستی و قلمرو تحت حاکمیت خویش بنگرد.
اگر نگاه سیاستگذار به پدیدهای به نام «داده»، نگاهی پوزیتیویستی باشد و در برابر ابژه، فروتنانه رفتار کند، آری کار او آسان است؛ ولی اگر جزوه گزارش را کنار بگذارد و با همان روال قبلی قدم بردارد، طبیعتا کاری از پیش نخواهد رفت. پس میتوان بهروشنی دریافت که ابزار تکنولوژی و رصد و تحلیل، فقط عنصر اولیه و مقدماتی است و عنصر حیاتی، کاراکتر و ذهنیت خود سیاستگذاران است؛ چرا که امکان فراهم آوردن ابزار جمعآوری و تحلیل، روز به روز راحتتر و کمهزینهتر میشود. این ماهیت مواجهه حاکمیتها با دادههای جمعآوریشده و پالایششده است که میتواند تعیین کند تصمیم و سیاستگذاری، در مدار «دادهمحوری» پیش خواهد رفت یا در فاز «باورمحوری». بگذارید با چند مصداق عینی پیش برویم.
در سال ۲۰۰۳ میلادی، آلمان زیر بار فشارهای آمریکا و دیگران نرفت و برای حمله به عراق، ساز را از پردهای دگر نواخت؛ چرا؟ فقط به دلیل تعهد به چندجانبهگرایی و شرایط داخلی حزب حاکم؟ خیر. یکی از دلایل مهم، تکیه بر نگرش مردم و مخالفت افکار عمومی با جنگ جدید بود. اما زمانی که ترکیه در اکتبر سال ۲۰۱۹ میلادی به سوریه حمله زمینی کرد، آیا به افکار عمومی مراجعه شد؟ خیر. در آن بزنگاه حساس، اردوغان حتی به نگرش احزاب کشورش وقعی ننهاد و شخصا تصمیم گرفت. کما اینکه قبل از آن هم در اثنای بهار عربی و بحران سوریه، بدون توجه به اینکه مردم ترکیه چه دیدگاهی دارند، دروازهای به روی آوارگان گشود و حالا سالهاست که مردم کشورش، با پیامدهای منفی حضور ۴میلیون آواره سوری، دست به گریبان هستند و تلاش تیم اردوغان برای آشتی با بشار اسد، ره به جایی نبرده است.
این تنها یکی از تفاوتهای تصمیمگیری نظام حکمرانی برای تصمیمگیری مبتنی بر داده در دو جهان غرب و شرق است. میتوان به صدها نمونه دیگر در حوزههای فرهنگی، سیاستگذاری در آموزش، مهاجرت و تصمیمات کلانی همچون برگزیت و... اشاره کرد که در همه آنها، سیاستمداران به دنبال آن بودهاند که براساس دادههای دقیق، اول بفهمند افکار عمومی چه میگوید، بعد بروند سراغ تصمیمگیری و اقدام. بنابراین دنیای دادهها در جهان کنونی ما، چنان محوریت و اهمیت عجیبی یافته که غفلت از آن، عین خسران و مقدمه ورشکستگی است.
از دادهمحوری تا دادهسالاری
با توجه به اهمیت حیاتی نقش دادهها در اتخاذ تصمیمات حاکمیتی و با لحاظ کردن اهمیت روزافزون هوش مصنوعی و نهادهای مرتبط با داده، نیاز به مفهومسازی در این حوزه بیشتر میشود. بعید نیست در جهان توسعهیافته، به جایی برسیم که حتی مفهوم حکمرانی دادهمحور (data-driven governance) جوابگو نباشد.
در چنین شرایطی پیشنهاد میکنم به مفهوم کلانی بیندیشیم که قلمروهای شمولیت و اهمیت آن، تنه به چیزی همچون دیتاکراسی (datacracy) یا «دادهسالاری» بزند؛ یعنی حکومتها، آنقدر در برابر داده، مطیع و منعطف باشند که باورها و نگرشهای ایدئولوژیک سیاستمداران و احزاب نتواند مبنای تصمیمسازی را تغییر دهد و در نتیجه، یک سنجه و معیار استاندارد از مکانیزم تصمیمسازی مطلوب به وجود آید. این همان تحول مهمی است که میتواند موجب تقویت روح دموکراسی و «سیاست خردورزانه» شود و کاری کند که حتی «نهاد سیاست» نیز مانند خودروهای هوشمند و دارای آپشنهای متعدد برای مواجهه با موقعیتهای جدید، با سرعت بالا و ایمنی بسیار، تصمیم خردمندانه بگیرد.
به عنوان مثال، اگر قرار باشد نظام حکمرانی، قبل از تصمیمات سریع، اندکی دادهمحوری کند، امکان ندارد که فضای هیجانی و شعاری سفرهای استانی مقامات، به دادن وعدههای شتابزده منجر شود که کوهی از پروژههای نیمهتمام پدید آورد. مثلا همه میدانیم که سازوکار اتخاذ تصمیم برای احداث فرودگاه در بسیاری از استانهای ایران، مبتنی بر تحلیل داده، نیازسنجی و پیشبینی سود و زیان اقتصادی نبوده، بلکه حاصل اعمال فشار یک نماینده یا یک مقام محلی بر دولت بوده و حالا دهها فرودگاه داریم که فاقد توجیه اقتصادی و حتی بعضا ضررده هستند. در روزهای اخیر اعلام شد که بخش قابلتوجهی از ظرفیت شبکه راهآهن کشور، کارآیی ترابری چندانی ندارد و تصمیم برای احداث، مبتنی بر آمارهای روشن نبوده و هدف سیاسی داشته است یا در مورد انطباق خروجی فارغالتحصیلان دانشگاه با بازار کار و استخدام، عملا شاهد بحران هستیم یا میبینیم که نفوذ یک مقام مسوول، حجم عظیمی از اعتبارات را روانه زادگاهش میکند یا بدون توجه به هیچ داده و سنجهای، متنی ۷۵مادهای درباره حجاب نوشته میشود که مشخص نیست براساس چه دادههایی نگاشته شده و روند اجرای آن به کجا ختم خواهد شد.
فراموش نکنیم که دادهها، امکان عظیمی به نام «پیشبینی» و ماکتسازی فرجام پروژه را در اختیار حکومتها میگذارند که میتواند مهمترین ابزار ثبات باشد. در جهان توسعهیافته، داده زبان دارد و حرف میزند و اگر حرف او را بشنوند، بازوانش را نیز به کار میگیرند. داده، فقط چراغ نیست، پیرابین یا پریسکوپ هم هست.