حکمرانی، کارآیی و ایلان ماسک
فعلا نمیدانیم که خود ایلان ماسک چه نقشه راه و ذهنیتی دارد و آیا در بخش حکمرانی نیز درست به اندازه بخش خصوصی، توفیق به دست خواهد آورد یا نه. ولی آنچه از نیتخوانی ترامپ و ماسک بیشتر اهمیت دارد، رفتن به فراسوی انگیزههای فردی و سیاسی و اندیشیدن به اهمیت و ماهیت «کارآمدی» و «کارآیی» در رفتار حکومتهاست. ساده است اگر فکر کنیم ماسک برای حفظ منافع تجاری خود برای ترامپ پول خرج کرده و حالا برای او فصل برداشت محصول، فرارسیده است! شاید بهتر است به جای حرکت در یک روال سادهانگارانه و تعریف این اتفاق ذیل «رفیقبازی» ترامپ و ماسک، اندکی از سرعت استنتاج سهل و آسان بکاهیم و به این بیندیشیم که چرا آمریکا در مقام قدرت نخست اقتصادی و نظامی جهان، هنوز هم به موضوع کارآمدی میاندیشد؟
در پاسخ باید گفت، آنچه به نام آمریکا روی ارض واقع وجود دارد، نه یک ابرقدرت کاملا کارآ و بینقض و نه یک غول در حال افول است. تحلیل واقعیت عینی آمریکا از منظر اقتصاد سیاسی، مطالعات امنیتی، مطالعات نابرابری و چند منظر دیگر، نشان میدهد که سران و مدیران این کشور نیز بارها از سیاست خارجی گرفته تا تولید و تجارت، از آموزش و حکمرانی داخلی گرفته تا تبعیض نژادی و مسائل دیگر، مرتکب خطا شده یا اقدامی انجام دادهاند که به اندازه کافی، کارآ و کارآمد نبوده است. دولتهای مختلف آمریکا در همین چند سال گذشته، در روند راهاندازی و ثبتنام شهروندان در بیمه سلامت، مقابله با پیامدهای توفان کاترینا و مدیریت مبارزه با کرونا، بارها ناکارآمد ظاهر شدند و مجموعهای از نارسایی و خطا، در سال ۲۰۱۳ و همچنین سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ حتی تعطیلی دولت را به دنبال داشته است.
از این گذشته، چند و چون بودجهریزی و استفاده از پول مالیاتدهندگان در حوزههای مداخله نظامی فرامرزی، ناتوانی در آژانس مدیریت اضطراری فدرال (FEMA)، پیشبینیهای غلط در مورد هزینه و زمانبندی توسعه پروژه جنگنده اف۳۵، ناکارآمدیهای سیستماتیک و رسوایی مراقبتهای بهداشتی در امور کهنهسربازان، تردید در مورد صحت تخصیص بودجههای فنی پنتاگون و رسوایی و فساد مالی سناتورها و سیاستمداران، بارها مورد انتقاد جدی قرار گرفته است. این مثالها نشان میدهد که پایان معینی برای چالش و خطا وجود ندارد و تلاش برای افزایش بهبود کارآیی دولت، یک چالش مداوم است که به تمرکز و رسیدگی نیاز دارد.
ماندن یا چگونه ماندن
اگر قرار باشد تمام تصمیمات و اقدامات یک نظام حکمرانی را با مفاهیم روشن و «متریک» ارزیابی کنیم، بدون شک سراغ بازخوردهایی میرویم که میزان کارآیی اقدام و برنامه را به شکلی عینی و قابل محاسبه نشان دهد. حکمران نمیتواند مدعی شود که تاثیر مثبت اقدامات امروز او فعلا قابل مشاهده نیست و باید پس از ۲۰، ۳۰سال، کارنامه او را ارزیابی کنیم! خیر. مساله حفظ بقا و تداوم اعتماد عمومی، به این بسته است که اصل مهمی به نام «کارآیی دولت» با سنجههایی همچون بهبود اعتماد عمومی، ارتقای رشد اقتصادی، افزایش امید به زندگی و تضمین رفاه شهروندان، قابل اثبات باشد. کیست که نداند این موضوعات مهم، پیوند نزدیکی با ایده گستردهتر «حکمرانی خوب» (Good governance) دارند. حکومتی که «کارآمد» نباشد، نیازی به «پاسخگو» بودن حس نمیکند، با «مسوولیتپذیری» بیگانه است، به جای انجام اقدام «اثربخش» به دنبال غوغای سیاسی و پروپاگانداست و دیگر ویژگیهای حکمرانی خوب یعنی «مشارکت»، «حاکمیت قانون»، «شفافیت» و «فراگیر بودن» را شوخی و مزاح میپندارد.
یک حکمرانی کارآمد با ارائه خدمات با کیفیت بالا، مدیریت مسوولانه منابع و مشارکت دادن شهروندان در فرآیندهای تصمیمگیری، به جای شیوه پرهزینه «آزمون و خطا»، از یک نگرش علمی تبعیت میکند و اصطلاحا از یک سوراخ، دو بار گزیده نمیشود. به همین خاطر است که اندیشمندانی همچون ماکس وبر در مبحث بوروکراسی، بر اهمیت کارآمدی، شایستهسالاری و تصمیمگیری منطقی در مدیریت دولتی تاکید کردهاند. سفارش اکید به پرهیز از نگاه سیاسی در بحث مدیریت و «تمرکز بر کارآیی و تخصص در مدیریت دولتی» در آرای فکری وودرو ویلسون و همچنین اشاره جوزف استیگلیتز اقتصاددان برنده جایزه نوبل به «اهمیت کارآمدی نهادهای عمومی در تقویت رشد اقتصادی پایدار و کاهش فقر» در اهمیت حیاتی این موضوع ریشه دارد.
بیایید به این فکر کنیم که در الگوی حکمرانی ما، چه رویهها و نمونههایی وجود دارد که میتواند نشاندهنده فقدان کارآیی و کارآمدی «مدیران» و «نهادها» در اداره کشور باشد. متاسفانه در اغلب حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، با انبوهی از نمونههایی روبهرو هستیم که دستهبندی آنها دشوار نیست، اما یادآوری هزینه و خسران هر کدام از این نمونهها، برای کسی که به منافع ملی کشور اهمیت دهد، در جریان محدودیتها و موانع باشد و شرایط حساس منطقه و جهان را درک کند، بسیار آزاردهنده است.
پافشاری بر ایده اقتصاد دولتی دستوری با ماهیت رانتیِر و فاقد عدالت و بهرهوری، سیاست خارجی تنشزا، تداوم مسیر نظام آموزشی فرسوده و ناکارآمد، تلنبار شدن صدها پروژه عمرانی ناتمام در کشور، ادامه دادن به راه باطلی به نام پرداخت یارانه نقدی، هدر دادن منابع عظیم مالی کشور در سیاست ناکارآمد انرژی، تبعیت از سیاست غلط و آسیبزا در کشاورزی و امنیت غذایی، ناکارآمدی شیوههای برکشیدن سیاستمداران، تداوم مسیر غلط چندنرخی ارز با حواشی فراوان، ناکارآمدی شیوههای مبارزه با فساد مالی، احداث فرودگاهها و مجموعههای صنعتی و آموزشی فاقد توجیه اقتصادی با فشار نمایندگان مجلس و مقامات محلی، اختصاص مداوم بودجه به نهادهای موازی و ناکارآمد، اتلاف سرمایههای کشور در یک رسانه حاکمیتی بسته و دارای مخاطب حداقلی و اختصاص بودجههای کلان به نهادها و مجموعههای مبتنی بر ایده قدیمی و فرسوده مهندسی اجتماعی و فرهنگی، تنها بخشی از نمونههای بارزی هستند که نشان میدهند ایران به شدت با مشکل ناکارآمدی حکمرانی روبهرو است.
حالا سوال اینجاست: آیا ایران هم به یک یا چند ایلان ماسک، یا وزارتخانه و نهادی نیاز دارد که تمام اقدامات حکمرانی، از این نهاد، مُهر تایید و مجوز آغاز عملیات دریافت کند؟ خیر. چرا که اغلب همین نهادهای فعلی نیز قبلا با همین هدف و توجیه به وجود آمدهاند. به عنوان مثال، متولیان امر قبلا تصور کردهاند که «شورای عالی انقلاب فرهنگی» و همچنین چندین نهاد حاکمیتی و دولتی مرتبط با فرهنگ، به این دلیل باید تاسیس شوند که دستگاه اصلی به اندازه کافی کارآمد نیست. اما مدتی بعد، همین یارِ کمکی هم به سرنوشت نهاد قبلی دچار شده است! پس بعید نیست اگر در دستگاه دولتی ما نیز وزارتخانهای یا حتی نهاد بالادستی مقتدری به منظور نظارت بر میزان کارآمدی کار دیگر نهادها و دستگاهها احداث شود، باز هم در همان چرخه بیفتد و خودش هم در کوتاهمدت، ناکارآمد و تبدیل به یک بودجهخوارِ فاقد خروجی ملموس و مطلوب شود. بنابراین، آنچه نیاز به تحول دارد، خود معرفتشناسی حکمرانی و دیدگاه آن نسبت به مکانیسمهای تصمیم و اداره و اجراست. تا زمانی که تفکر علمی و کارشناسی و مبتنی بر بازخوردهای واقعی و متریک، بر رویکردهای کنونی مستولی نشود، نمیتوان فکری به حال بخشهای ناکارآمد و ناتوان کرد.