نوشته کریستوبال گارسیا و ادوارد کرالی
ترجمه: جعفر خیرخواهان
کشورهای با درآمد متوسط با تقویت تبادل دانش از طریق دانشگاههای خود، میتوانند نتایج و خروجیهای نوآوری را بهبود دهند و توسعه اقتصادی را شتاب بخشند. دانشگاهها میتوانند از منابع زیستبوم نوآوری و درک عمیق خود از بسترها و نیازهای محلی استفاده کنند. تبادل دانش از طریق حرکت دوسویه افراد، قابلیتها و ایدهها در سراسر مرز نفوذپذیر بین دانشگاه و شرکای آن صورت میگیرد. دانشگاهها میتوانند رویههای کارآمد آموزش، پژوهش و شتاببخشی نوآوری را برای پیشبرد قابلیتهای زیستبوم، معکوسکردن وضعیت منفی کشورهای با درآمد متوسط و سوقدادن جامعه به سمت رفاه پایدار انطباق دهند.
گفتوگوی آرمان آیسلطان از کازینفورم (Kazinform News Agency)
ترجمه: جعفر خیرخواهان
جیمز رابینسون، دانشمند علوم سیاسی، اقتصاددان و برنده بریتانیایی-آمریکایی، با دارون عجماوغلو و سایمون جانسون، برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۴، در مصاحبه با خبرگزاری کازینفورم درباره تاثیر نابرابری اقتصادی بر نظامهای سیاسی، علایق پژوهشی آینده و کارهایش درباره آفریقا صحبت کرد. وی همچنین دیدگاههای خود را درباره تحولات کنونی جهانی ازجمله توسعه اقتصادی چین، انتخابات در آمریکا و وضعیت افغانستان به اشتراک میگذارد. جیمز رابینسون نشان میدهد که نهادهای فراگیر چقدر برای شکوفایی و رفاه در یک جامعه اهمیت دارند. کار او براساس همانسنت دانشگاهی و پژوهشی است که به ما کمک میکند جهان را از نو ببینیم و آن را در جهت بهبود زندگی نوع بشر شکل دهیم. رابینسون پژوهشهای تاثیرگذاری درباره رابطه بین قدرت سیاسی، نهادها و شکوفایی اقتصاد انجام دادهاست. رابینسون هم اینک مدیر موسسه پیرسون برای مطالعه و حل و فصل منازعاتجهانی در دانشگاه شیکاگو است.
مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری کازینفورم (Kazinform News Agency)
ترجمه و تنظیم: جعفر خیرخواهان
سایمون جانسون، از قدرت نهادها در تعیین سرنوشت اقتصادی یک ملت و از درسها برای کشورهای درحالتوسعه تا سازمانهای بینالمللی برای هدایت اصلاحات و این مساله که چگونه میراثهای تاریخی همچنان اقتصاد جهانی امروز را شکل میدهند، میگوید.
جایزه علوم اقتصادی ۲۰۲۴ به دارون عجماوغلو، سایمون جانسون و جیمز رابینسون «برای بررسی چگونگی شکلگیری نهادها و تاثیرگذاری بر رفاه» اهدا شد. تفاوتهای زیادی در رفاه بین ملتها وجود دارد. یکی از توضیحهای مهم برای این مساله، تفاوتهای مداوم در نهادهای اجتماعی است.
نوشته: جیمز رابینسون
ترجمه و تنظیم: جعفر خیرخواهان
سیاستگذاران در عمل نمیتوانند بهسادگی تصمیم بگیرند که «نهادهای خوب» داشته باشند، چون نهادها تداوم دارند و تغییر آنها دشوار است. برندگان جایزه امسال، بهویژه جیمز رابینسون، برای مستندسازی این تداوم و کشف چگونگی ظهور نهادهای خوب، روشهای جدیدی را پیشگام کردهاند که تاریخ و سیاست را جدی میگیرند و آنها را در کار میدانی گنجاندهاند. نسلی از محققان اینسنت را برای روشنکردن طیف وسیعی از موضوعات به خدمت گرفتهاند، برای مثال میتوان به این موارد درباره قاره آفریقا و کشور هند اشاره کرد: ۱) میراث تاریخی و فرآیند توسعه در آفریقا؛ ۲) تجربیات تاریخی و تقاضا برای سلامت: میراث کمپینهای پزشکی استعماری در آفریقایمرکزی؛ ۳) اثرات ماندگار بهرهبرداری از منابع دوران استعمار در کنگو: امتیازات، خشونت و حکومت غیرمستقیم؛ ۴) ترسیم خطوط مرزی: پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم هند
جیمز رابینسون؛ استاد اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو و یکی از سه برنده جایزه نوبل اقتصاد سال۲۰۲۴ در کنار عجم اوغلو و سایمون جانسون است. او در این نوشته به بررسی نیروهایی میپردازد که نهادها را به سمت تداوم و البته تغییر سوق میدهند. طبق استدلال او نهادهای تعادلی موجود در یک جامعه نتیجه فرآیندی سیاسی هستند که احتمال دارد کاملا دیرپا و وابسته به مسیر باشند. با چنین تبیینی روشن میشود چرا الگوهای توسعهنیافتگی تا این حد تداوم دارند و انواع توصیههای سیاستی اغلب بیثمر هستند. فقط هنگامی میتوان انتظار وقوع تغییر مثبت نهادی داشت که تغییری واقعی در تعادل سیاسی در توزیع قدرت درون جامعه ایجاد شود؛ برای مثال به نفع کسانی که منافع خاصی به سمت نهادهای اجتماعی مطلوبتر دارند. تحول همچنین هنگامی رخ میدهد که پارامترهای سیستم بهگونهای تعدیل شود که منافع صاحبان قدرت را به سمت تغییر سوق دهد. رابینسون در این مطلب ماهیت تداوم و تغییر نهادها را با نمونههایی از تاریخ آمریکا، بولیوی و آفریقا نشان میدهد.
راگورام راجان، اقتصاددان شناختهشده هندی در مصاحبهای عنوان کرد که اقتصاددانان نباید تولید صادراتی را تنها راه دستیابی به توسعه اقتصادی معرفی کنند، بلکه خدمات جایگیر شده در تولیدات صنعتی نیز میتواند با بهبود سرمایه انسانی، نقش قابل توجهی در بهبود وضعیت اقتصادی کشورهایی مانند هند داشته باشند.
تجربه هند از سیاستهای حمایتی از تولیدکنندگان، همچون جایگزینی واردات و طرف تقاضا مانند بازتوزیع، نشان داده است که این سیاستها کشور را نابرابرتر و فقیرتر کرده است. «کوچک زیبا نیست»، گزارهای است که به خوبی صنایع ناکارآمد و کوچکمقیاس هند را توضیح میدهد.
منبع: اکونومیک فوکوس، بهار 2024
ترجمه و تنظیم جعفر خیرخواهان
اولریکه مالمندیر؛ اقتصاددان دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، در طول دوران حرفهای خود، پژوهشهای بسیاری در زمینه اقتصاد رفتاری و رفتار مالی شرکتها کردهاست. او اثرات سوگیریهای روانشناختی مختلف، مانند بیشاطمینانی را بر تصمیمگیری مصرفکنندگان، سرمایهگذاران و مدیران اجرایی بررسی میکند. مالمندیر با کارهای اخیرش به مارسل پروست اقتصاد تبدیل شدهاست، مانند رماننویس فرانسوی، بر ماهیت ذهنی تجربه انسانی و تاثیر پایدار آن تمرکز دارد.
دنیای اقتصاد:
مساله مهاجرت از نیمه دوم دهه۲۰۱۰ میلادی، به جز در دوره همهگیری، نقطه افتراق اصلی در جامعه آمریکا و سیاستهای دو حزب اصلی این کشور بوده است. در دهه اخیر آمریکا تنها کشور غربی نبوده که یک کمپین ضدمهاجرتی، زمینهساز پیروزی در انتخابات سیاسی شده است. در اردوگاه مخالفان مهاجرت، دو استدلال عمده اقتصادی وجود دارد؛ نخست، ورود مهاجران با کاستن از سطح دستمزدها، نیروی کار بومی را متضرر میسازد و دوم، ورود مهاجران با فشار بر بخش عمومی، هزینههای این بخش را افزایش میدهد و از سرانه این خدمات میکاهد. اما اقتصاددانان معتقدند که اثر ورود مهاجران بر دستمزد در سه دهه اخیر ناچیز یا صفر بوده است. از سوی دیگر نحوه اثرگذاری مهاجران بر بخش عمومی به کیفیت مهاجران و حوزه شغلی آنها وابسته بوده و برداشتها در این مورد اغلب با سوگیری بالا همراه است. درواقع مخالفت با مهاجرت بیش از آنکه تحت تاثیر عوامل اقتصادی باشد، از واکنشهای فرهنگی جوامع میزبان نشأت میگیرد.
ماتیلد بومباردینی، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا برکلی و کارشناس تجارت، بنگاهها و بهویژه لابیگری است. او دو دههگذشته را صرف بررسی لابیگرها کردهاست و اینک برخی پژوهشهای خود را برای کمک به درک صنعت لابیگری در واشنگتن به اشتراک میگذارد. درحالیکه مقامات دولتی تلاش فراوان میکنند تا سیاستهای اقتصادی بهتری تهیه شود، کار سیاستگذاران سختتر میشود. صنایع و زنجیرههای تامین پیچیدهتر میشوند. از مقامات خواسته میشود سیاستهای صنعتی، تعرفهها، تنظیمگریها و کنترلهای صادراتی را اجرا کنند که همگی به اطلاعات بسیار دقیق نیاز دارند. اکنون انتقال اطلاعات صحیح به مقامات دولتی برای کمک به آنها در سیاستگذاری بیش از هر زمان دیگری حیاتی است و لابیگرها معمولا افرادی هستند که وظیفه انجام این ارتباط را برعهده دارند. همزمان که لابیگری اهمیت بیشتری مییابد، بهنظر میرسد عموم مردم کمتر در مورد آن میدانند و آنچه مردم در مورد لابیکردن میدانند، نمیپسندند. در این گفتوگو میخواهیم بدانیم لابیگرها چه میکنند؟ چگونه این کار را میکنند؟ چگونه لابیگری روی سازماندهی سیاسی بخشهای اقتصاد واقعی تاثیر میگذارد؟ اینها چه تاثیری بر سیاستهای واشنگتن ازجمله درباره تجارت دارند؟ چگونه میتوان لابیگرها را پاسخگوتر دانست؟
بیجو رائو نویسنده کتاب «دموکراسی شفاهی: مشورت در شوراهای روستایی هندی»، یک بررسی عالی در مورد صدای شهروندان در شوراهای روستایی هند است که بزرگترین نهاد مشورتی در تاریخ بشر نیز شناخته میشود. او اقتصاددان ارشد در گروه تحقیقات توسعه بانک جهانی است و مدیریت رصدخانه اجتماعی را برعهده دارد که بانک جهانی برای بهبود ظرفیت تطبیقی پروژههای ضدفقر ایجادکردهاست. رائو با استفاده از روشهای مردمشناسی، جامعهشناسی و علوم سیاسی، زمینههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی فقر شدید در کشورهای درحالتوسعه را بررسی میکند. شروتی راجاگوپالان در این مطلب با رائو درباره موضوعات زیر صحبت میکند: دموکراسی مشورتی در هند، چگونه نهادهای محلی میتوانند راهحلهای پایین به بالا برای رفع فقر ایجاد کنند، صدا و وفاداری در حکومت محلی، سامانههای رفاهی هند، زنان هندی در سیاست محلی، فدرالیسم و حکومت محلی، شناسایی ذینفعان در یک سیستم رفاهی و مشورت و کرامت.
جان هارتلی میزبان پادکست «سرمایهداری و آزادی در قرن بیستویکم» است، یک پادکست رسمی از مجموعه کارگروه سیاست اقتصادی هوور که در آن درباره علم اقتصاد، نظام بازار و سیاستگذاری عمومی صحبت میشود. مهمان این قسمت برنامه وی گرگوری منکیو استاد اقتصاددانشگاه هاروارد است. منکیو یکی از اقتصاددانان کلان پیشرو زمان ما و از بنیانگذاران مدلسازی اقتصادی نیوکینزی است. او همچنین نویسنده پرفروشترین کتاب درسی اقتصاد، مبانی علم اقتصاد است. او در اینجا در مورد عوامل موثر بر رشد اقتصادی و نیز تجربیات خود از سیاستگذاری اقتصادی در سالهای ریاستش بر شورای مشاوران اقتصادی کاخسفید در زمان جورج دبلیو بوش، اهمیت یافتن اندیشکدههای اقتصادی و سیاسیشدن مشاورههای اقتصاددانان صحبت میکند.
تا اوایل دهه۱۹۹۰ میلادی ویتنام یکی از فقیرترین کشورهای شرق آسیا به شمار میرفت. ویرانیهای جنگ و اقتصاد دولتی، این کشور را در دام یک بحران اقتصادی فرو برد؛ اما اصلاحات اقتصادی پس از آن، رهایی از فقر را برای مردم ویتنام به ارمغان آورد. «دنیایاقتصاد» این تجربه موفق را مرور میکند.
بسیاری از دانشکدهها حالا دیگر کلاسهایی در زمینه نظریه قیمت ارائه نمیکنند، به این معنی که آنها مشتی دانش را بدون خردمندی به دانشجویان انتقال میدادند. این بازی فکری اقتصادی را درنظر بگیرید: تولید سیب در یک صنعت رقابتی به بازار عرضه میشود. تولید گلابی را یک انحصارگر به بازار میفرستد. فرض کنید که قیمت فروش هر دو محصول یکسان باشد. شما گرسنه هستید و با خوردن یک سیب یا گلابی به یک اندازه رضایت و مطلوبیت کسب خواهید کرد. اگر به حفاظت از منابع اجتماعی و جمعی اهمیت میدهید، کدام را باید بخرید؟
شماره هفته گذشته از صفحه توسعه، به بررسی جایزه مرزهای دانش (BBVA) در سال۲۰۲۳ اختصاص یافتهبود. این جایزه که از سال۲۰۰۸ تاکنون به تاثیرگذارترین افراد در حیطه دانش تعلق میگیرد، در پانزدهمین دوره خود در سالگذشته،
سه اقتصاددان مشهور در حیطه اقتصاد سیاسی را موردتوجه قرار داد. در این میان سخنرانی سه نظریه پرداز برنده این جایزه که بابت
«روشنکردن ارتباطات بین جهان اقتصادی و سیاسی» و «تحول در حوزه اقتصاد سیاسی» به آنها تعلق گرفت، به ترتیب
«تیموتی بسلی»، تورستن پرسون» و «گویدو تابلینی» در دوره پانزدهم این جایزه در شماره حاضر صفحه توسعه قرار گرفتهاست.
جوایز مرزهای دانش بنیاد BBVA در اقتصاد، امور مالی و مدیریت در این شانزدهمین ویرایش به پارتا داسگوپتا برای پیریزی پایههای اقتصاد محیطزیستی از طریق کار پیشگامانه خود «در مورد تعامل بین زندگی اقتصادی و محیط طبیعی، از جمله تنوعزیستی» اهدا شدهاست. مقاله او با جفری هیل، «تهیشدن بهینه منابع پایانپذیر» که در اوایل دهه۱۹۷۰ منتشر شد، حوزه اقتصاد محیطزیست را با ارائه مبنایی برای تجزیه و تحلیل چگونگی تخصیص منابع در جوامع دارای مقدار ثابتی از منابع در طول زمان و سرمایهگذاری در فناوریهای جایگزین تعریف کرد.
بنیاد اسپانیایی BBVA که از سال ۲۰۰۸ جایزه مرزهای دانش را به محققان حوزههای مهم دانش بشری اعطا میکند، در پانزدهمین دوره خود، برندگان حوزه اقتصاد، امور مالی و مدیریت را مشخص کرد. تیموتی بسلی استاد مدرسه اقتصاد لندن، تورستن پرسون استاد دانشگاه استکهلم و گویدو تابلینی اقتصاددان ایتالیایی مشترکا به دریافت این جایزه نائل آمدند.
جون هارتلی، میزبان پادکست سرمایهداری و آزادی در قرن بیستویکم است که در آن درباره اقتصاد، بازار و سیاستگذاری عمومی صحبت میکند. یکی از مهمانان این برنامه لری سامرز استاد اقتصاددانشگاه هاروارد بود که در سمتهای وزیر خزانهداری آمریکا و مدیر شورای اقتصاد ملی کاخسفید خدمت کردهاست. سامرز همچنین یکی از صداهای پیشرو در زمانه ما در مورد مسائل مربوط به سیاستگذاری اقتصادی و اقتصاد کلان و یکی از مفسران و تحلیلگران بسیار مورد تقاضا در جهان در این زمینهها است. او در این برنامه که در سالجاری میلادی(۲۰۲۴) تهیه شد، درباره فعالیت شغلی خود در محیط آکادمیک، حضور در دولت (که در دهه۱۹۹۰ به وزارت خزانهداری آمریکا رسید)، مدیریت دانشگاه (بهعنوان رئیس دانشگاه هاروارد) و شرکتهای بزرگ آمریکا (بهتازگی به عضویت در هیاتمدیره OpenAI منصوب شدهاست) صحبت کرد.
کیسی مولیگان، استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو با حضور در یک پادکست معروف، تجربیات خود را از حضور در دانشگاه و دولت بازگو کرد. این استاد سرشناس دانشگاه که در جمع مشاوران اقتصادی ترامپ نیز حضور داشته است، از کاربرد نظریههای اقتصادی در جهان واقعی میگوید.
دنیل چندلر، فیلسوف و اقتصاددان در تازهترین کتاب خود با عنوان «آزاد و برابر؛ یک جامعه عادلانه چگونه به نظر میرسد؟» نظریه عدالت جان رالز را به بحث گذاشته است. این نویسنده اظهار میکند که نظریه رالز میتواند بهعنوان مبنای عدالت میان شهروندان آزاد و برابر باشد.
جهت رابطه علّی میان رشد اقتصادی و شاخصهای رفاه مادی مدتها است که محل بحث است. مقاله اخیر پریچت و ادیسون با عنوان «رشد اقتصادی کافی است» عامل لازم و کافی برای توضیح تفاوت در رفاه مادی کشورها را رشد اقتصادی معرفی میکند. این مقاله با پرداختن به کشور هند ادعا میکند رشد اقتصادی نه تنها برای رشد معیارهای رفاهی لازم است، بلکه به لحاظ تجربی کافی نیز هست؛ چراکه هیچ کشوری با سطح تولید ناخالص داخلی سرانه بالا وجود ندارد که در سطح پایینی از رفاه مادی اساسی باشد.
صفحه امروز «توسعه» به سراغ بررسی زندگی فکری دو اندیشمند مهم توسعه اقتصادی آلبرت هیرشمن و الینور اوستروم رفتهاست. ابتدا مروری بر کتاب «زندگینامه فکری آلبرت هیرشمن» اثر میشل آلاسویچ خواهیمداشت و سپس در قسمت بعدی نیز مروری بر یک مجلد به سفارش اقتصاددانان سیاسی، جیم لمکه و ولاد تارکو، با عنوان «الینور اوستروم و مکتب بلومینگتون: ایجاد رویکردی جدید به سیاست و علوم اجتماعی» خواهیم داشت.
آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، عمدتا به واسطه نگارش کتاب ثروت ملل شناخته میشود. با این حال او شاهکار شناختهشده دیگری نیز دارد؛ کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» به این موضوع میپردازد که تعاملات اجتماعی چطور میتواند بر همدلی ذاتی ما برای دستیابی به پیشرفتهای اخلاقی بنا شود.
نهادهای سیاسی-اقتصادی که در گذشته دور و قرنها پیش به دلایل گوناگون در مناطق و کشورهای مختلف جهان ایجاد شده و ریشه دواندهاند، چگونه میتوانند دوام آورده و ماندگار شوند و تاثیری دیرپا بر عملکرد اقتصادی بگذارند بهنحویکه بخش زیادی از تفاوت در سطح توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی کشورهای گوناگون و نابرابریهای گسترده درون این جوامع را میتوانند توضیح دهند؛ نهادهایی که تغییردادن و اصلاحکردن آنها در برخی موارد به این راحتیها ممکن نبوده و کشورها را معمولا ناخواسته در مسیر خاصی پیش میبرند.
اودد گالور؛ استاد اقتصاددانشگاه براون با ارائه «نظریه رشد یکپارچه»، تجربه رشد اقتصادی بشریت در بلندمدت را توضیح میدهد. اگر با دید درازمدت به تاریخ اقتصادی جهان نگاه کنیم، بیدرنگ دو پدیده قابلتوجه خودنمایی کرده و ما را به دیدن تاریخ اقتصادی در دو مرحله هدایت میکند. نخست اینکه در بیشتر تاریخ ثبتشده بشری استانداردهای زندگی کمابیش یکسان بودهاست، اما طی دو قرن اخیر شاهد افزایش شدید سطح زندگی بشر بودهایم.
دنیای اقتصاد-دکتر جعفر خیرخواهان:
واضح است که جلوگیری از جریان اطلاعات مردم را در تاریکی نگه میدارد. متیوجکسون، استاد دانشگاه استنفورد، در گفتوگویی به نقش جریان اطلاعات و شبکههای انسانی در تعیین قدرت، جایگاه، باورها و رفتارهای مردم پرداخته است.
دارون عجماوغلو یکی از ۹ استاد برگزیده دانشگاه امآیتی با بالاترین رتبه علمی است. یکی از همکاران پیشین او، رابرت سولو که بهتازگی درگذشته، در دهه۱۹۵۰ یک مدل ریاضی راهگشا برای رشد اقتصادی ایجاد کرد. امروزه عجم اوغلو میگوید؛ من کاملا طرفدار رشد اقتصادی هستم، اما او همچنین نگران است که انتخابهای سیاستگذاران و شرکتها، منافع حاصل از رشد را از کارگران برباید. طبق نظر وی، فناوریهای قدرتمند هوشمصنوعی که طی چند سالگذشته نقش مهمی بازی کردهاند و در محصولاتی مانند چتجیپیتی کار گذاشته شدهاند، باید با درنظرگرفتن منافع اقتصادی کارگران تنظیمگری شوند.
در عینحال که داشتن دید و چشمانداز بلندمدت تاریخی بسیار مفید است تا درک و بصیرت خوبی از تلاشهای نوع بشر و عوامل دخیل اساسی در رشد و توسعه اقتصادی جوامع داشته باشیم، باید با گروههای غالب و مسلطی که در کوتاهمدت تا میانمدت در صحنه اقتصاد سیاسی جوامع حضور دارند نیز رودررو شد و نقش مثبت و منفی آنها را بررسی و تحلیل کرد. نمایندگی این گروهها را در هر جامعهای فرادستان برعهده دارند. نظامهای دموکراسی ترجیح میدهند وجود گروههای فرادست را نپذیرند و فرادستان نیز در دموکراسی ترجیح میدهند خودشان را اینچنین (بهعنوان فرادست) معرفی نکنند، اما این گروه از افراد وجود دارند و حائزاهمیت بالایی هستند. تمرکز استفان درکان در کتاب «قمار روی توسعه» بر نقشی است که فرادستان در مسیر حرکت کشورها به سمت توسعه اقتصادی ایفا میکنند یا میتوانند، ایفا کنند.
کتابی مهم استفان درکان این استدلال را مطرح میکند که کشورها در صورتی به رشد اقتصادی میرسند که صاحبان قدرت واقعا خواهان رشد باشند. رشد سریع که مواهب آن بهصورت منطقی عادلانه تقسیم شود، همچنان پیشنیاز زندگی بهتر است؛ چرا برخی کشورها فقیر میمانند درحالیکه برخی دیگر در مسیر رشد و توسعه تلو تلو خوران پیش میروند؟ پرسشی که موضوع بسیاری از مطالعات آکادمیک و کتابهای پرخواننده بودهاست و افراد زیادی پاسخهای گوناگون ارائه دادهاند.
بسیاری از کسانی که در زمینه توسعه اقتصادی پژوهش میکنند، عمدتا بر سیاستهایی که دولتها اتخاذ میکنند یا باید اتخاذ کنند، تمرکز میکنند. تعداد کمتری از پژوهشگران تمرکز خود را روی عوامل سیاسی و عرصه سیاست که این سیاستها را شکل میدهد تمرکز میکنند، بنابراین ادبیات گستردهای در مورد اقتصاد توسعه وجود دارد، اما ادبیات بسیار کمتری در مورد عوامل سیاسی توسعه وجود دارد. علاوهبر این، بسیاری از پژوهشهای منتشره در مجلات علمی که ادعاهای علمی در مورد توسعه را مطرح میکنند، از تجزیه و تحلیل کمی استفاده میکنند که معمولا بر اساس کارآزماییهای تصادفی کنترلشده یا آزمایشهای طبیعی است. هر دوی این روندها به مدت چندین دههتفکر توسعه را شکل دادهاند.
رابرت بیتس، دانشمند علوم سیاسی، در هنگامه آشفتگی اوضاع در اوگاندا پس از سقوط رهبر سرکوبگر عیدی امین دادا، در میدان حضور داشت. در آن زمان، او به دلیل تحلیل سیاستگذاری عمومی هوشمندانهاش از افول کشاورزی در آفریقا در سطحی گسترده شناختهشده بود، اما تجربهدست اول او در منطقه جنگی منجر به دغدغه بزرگ بخش آخر زندگی حرفهای او یعنی پژوهش درباره خشونت سیاسی شد.
در ۲۹ اکتبر سال۱۹۲۹ بود که دهه پررونق و پرهیاهوی بیست در آمریکا به پایان ناگهانی خود رسید. در رویدادی مشهور شده به «سهشنبه سیاه»، بازار سهام آمریکا سقوط کرد و تا مدت زمانی طولانی در دهه۱۹۵۰ نتوانست به اوج تاریخی خود در سال۱۹۲۹ دستیابد. اثرات این سقوط فقط در بازار سهام احساس نشد.
مایکل کرمر/ مدیر آزمایشگاه نوآوری توسعه و استاد اقتصاددانشگاه شیکاگو و یکی از سه برنده جایزه نوبل اقتصاد سال2019
اقتصاد میتواند نقش حیاتی در توسعه نوآوریها برای خدمت به نیازهای اجتماعی، محیطزیستی و سایر نیازهای انسانی ایفا کند و ما اقتصاددانان میتوانیم به طراحی نهادهایی کمک کنیم تا انگیزههای خصوصی در جهت نوآوری با نیازهای انسانی و محیطزیستی همسو شوند. ما میدانیم نوآوری محرک اصلی رشد اقتصادی است اما نوآوری فنی و اجتماعی همچنین باعث بهبود سلامت و روابط اجتماعی و کاهش نابرابری میشود. نوآوریهای معاصر در زیستشناسی و هوشمصنوعی توان عظیمی برای کمک به رونق اقتصادی، بهبود سلامت و آموزش (شامل محرومترین افراد جهان)، توجه به چالشهای جهانی ازقبیل پاندمی و تغییر اقلیم دارند. در عین حال، بسیاری نگران هستند که این نوآوریها میتواند محیطزیست را بهخطر اندازد، نابرابری را افزایش دهد و به قطبیسازی سیاسی بینجامد. ما اقتصاددانان میتوانیم به طراحی نهادهایی کمک کنیم تا انگیزههای خصوصی در مسیر جهتگیری نوآوری با نیازهای انسانی و محیطزیستی بهتر همسو شوند. ما همچنین با کمک به توسعه و آزمون جدی نوآوریهای اجتماعی میتوانیم مستقیما به فرآیند نوآوری کمک کنیم.
جان مینارد کینز به یادبود درگذشت معلم خویش آلفرد مارشال در یک قرن پیش اینچنین نوشت؛ «اقتصاددان متبحر باید ترکیبی نادر از انواع استعدادها را داشتهباشد... او باید ریاضیدان، تاریخدان، سیاستمدار و فیلسوف باشد.» کینز شاید خودش را توصیف میکرده است. او علم اقتصاد را علمی پایبند به اخلاق ملاحظه میکرد که باید از یک فرهنگ گسترده و متنوع کمک بگیرد، درحالیکه «دید باز و بدون تعصب نسبت به تصویر دائم متغیر تجربهها» را حفظ کند. جهان امروز نیاز فوری به ترکیب نادری دارد که کینز برای یافتن مسیر از میان التهابات ناشی از تغییر اقلیم، هوش مصنوعی، تغییرات جمعیتی، نابرابری اجتماعی و اقتصادی و درگیریهای ژئوپلیتیک توصیف کرد. با توجه به سرخوردگی روزافزون نسبت به حرفه اقتصاد و فراخوانها برای تغییردادن این رشته دانشگاهی تا ارزشهای فردی و اجتماعی را بهتر بازتاب دهد، نیاز به این ویژگیها بیش از هر زمانی احساس میشود. تامل و تفکر حرفهای گسترده از زمان بحران مالی جهانی سال۲۰۰۸ تاکنون بر این تمرکز یافتهاست که چگونه علم اقتصاد به نحو بهتری میتواند علوم اجتماعی را یکپارچه کند و مسائل رفاهی و توزیعی را ارتقا بخشد.
دانیل تریزمن؛ استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس و نویسنده کتاب «دیکتاتورهای چرخشی: چهره در حال تغییر استبداد در قرن بیست و یکم» است. او میگوید بیشتر دانشمندان علوم سیاسی، دموکراسی را نتیجه طبیعی توسعه اقتصادی یا انتخاب استراتژیک و عقلانی حاکمان میدانند، اما نگاه دقیق به تاریخ نشان میدهد پیدایش دموکراسی اغلب از مسیر دیگری بوده است: اشتباه انسانی. گسترش دموکراسی در سراسر جهان یکی از برجستهترین داستانهای دو قرن اخیر است. باتوجه به عقبنشینی اخیر دموکراسیها، خیلی راحت است این نکته را نادیده بگیریم. روسیه و چین هرروز سرکوبگرتر میشوند، هند گرفتار اکثریتگرایی قومی نارندرا مودی شده، و بهنظر میرسد پوپولیستهای راستگرا در سراسر اروپا و آمریکا نهادهای سیاسی را از بین میبرند. اما از منظر بلندمدت، ردپای گسترده حکومتهای آزاد چشمگیرتر است. تا همین اواخر یعنی سال ۱۹۰۰، جهان فقط پنج دموکراسی انتخاباتی داشت، اما در سال ۲۰۲۲ این تعداد به ۹۰ کشور رسید. از ارمنستان تا زامبیا، پادشاهان، حکومتهای نظامی و دیکتاتورها در برابر دولتهایی که حداقل مقداری پاسخگویی به رأیدهندگان داشته باشند، جایگاه خود را از دست دادهاند.
در این نشست با سه نفر از نسل بعدی اقتصاددانان صحبت میکنیم. پژوهشگران جوانی که نتایج پژوهشهای دوره دکترای خود را در کنفرانس دانشکده اقتصاد پاریس ارائه کردهاند. در آنجا شاهد طیفی گسترده از پژوهشها بودیم که واقعا هرکسی را شگفتزده میکند. این سه پژوهشگر جوان عبارتند از: «دانکنوب» و«تیاگو اسکارلی» از دانشکده اقتصاد پاریس و «کارمن ویلا لیرا» از دانشگاه واریک.
چه چیزی باعث توسعه اقتصادی میشود؟ چرا برخی کشورها ثروتمند هستند و بقیه کشورها نیستند؟ و چرا درون جوامع شاهد این همه نابرابری هستیم و چگونه ممکن است نابرابری به فرآیندهایی مرتبط باشد که جوامع را ثروتمند میسازد؟ بیشتر کارهای «بئاتا یاورچیک» بر این موضوع از دیدگاههای متفاوت متمرکز میشود و به نقشی که نهادها در تحریک بروندادهای اقتصادی در گذر زمان ایفا میکنند، نگاه میکند.
در این گفتوگو میخواهیم اقتصادسیاسی خشم را بررسی کنیم. در رسانههای اجتماعی و در مصاحبهها، رأیدهندگان و نمایندگان آنها گاهی اوقات آکنده از خشم بهنظر میرسند. آیا افزایش فعلی پوپولیسم که شاهدیم، ناشی از خشم است یا چنین نتیجهگیریای خیلی سادهانگارانه است؟
نوشته: آن ماری اسلاتر/ترجمه و تنظیم: جعفر خیرخواهان
توماس شلینگ؛ برنده جایزه نوبل اقتصاد سال۲۰۱۵ در این کتاب عالی که حدود شصت سالپیش منتشر شد، روشهای استفاده از قابلیتهای نظامی- واقعی یا خیالی- ماهرانه یا ناشیانه را بهمثابه قدرت چانهزنی بررسی میکند. آن ماری اسلاتر (استاد امور عمومی و بینالملل دانشگاه پرینستون) در مقدمهای جدید بر این اثر نشان میدهد چگونه چارچوبی که شلینگ در زمان جنگ سرد ابرقدرتها و نابودی تضمینی دوجانبه ارائه کرد و کاملا قابلدرک بود، هنوز هم در دنیای چندقطبی که جنگها به اندازهای که روی زمین اجرا میشوند به شکلمجازی نیز فعال هستند، کاربرد دارد.
سطح آموزش و سرمایه انسانی بالا از مهمترین علل توسعهیافتگی جوامع است. علم اقتصاد توسعه در سالهای اخیر بر عواملی متمرکز است که مانع انباشت سرمایه انسانی و توسعه یا بهکارگیری تکنولوژی میشوند. آغاز اصلاحات جدی از نظام آموزشی میتواند یکی از شرایط اولیهای باشد که یک کشور را در مسیر توسعه قرار میدهد. این مصاحبه درباره اهمیت چنین مسالهای است. برخی مطالعات جدید نشان میدهد که اهمیت یافتن سرمایه انسانی منجر به گذار از دوران رکود بزرگ مالتوسی که ۹۹ درصد تاریخ بشری را تشکیل میدهد، شد. اهمیت به آموزش و سرمایه انسانی میتواند منجر به کاهش واگرایی بزرگ میان کشورها شود.
وظیفه اصلاح ساختار آموزش عمومی در پرو چقدر سخت و عظیم است؟ داشتن پرسنل متعهد به اصلاحات خود چقدر مهم است؟ تغییردادن وضعیت بحرانی و پراز چالش بخش آموزش و پرورش چگونه امکانپذیر است؟ استفاده از دادهها و شواهد در سیاستگذاری عمومی چقدر مهم است؟ این پرسشها و پرسشهای مهم دیگر درباره گزینههای پیشرو برای اصلاح نظام آموزشی که از پایههای اصلی توسعه یافتن هر کشور است در بحث و گفتوگو با جیمی ساودرا به بحث گذاشته میشود. او کسی است که موفق به اجرای اصلاحات اساسی در نظام آموزشی کشور پرو شد که نتایج مثبت چشمگیری به ارمغان آورد، بهنحویکه عملکرد نظام آموزشی پرو که با استفاده از شاخصهای ارزیابیهای یادگیری بینالمللی سنجیده میشود، بهبود قابلتوجهی یافت.
در این گفتوگو دو صاحبنظر اقتصادی در حوزه بودجهعمومی و سیاستگذاری بخش عمومی توضیح میدهند که چگونه میتوان مطمئن شد پژوهشهای اقتصادی بر مباحث سیاستگذاری تاثیر جدی و ملموسی میگذارند؛ در واقع علم اقتصاد فقط زمانی میتواند به سیاستگذاری تبدیل شود که پژوهشهای آن بتواند الهامبخش و ترغیبکننده صاحبان قدرت به اقدامکردن باشد. در انگلستان مهمترین نهاد پژوهشی با قدمت ۵۰ساله در حوزه سیاستگذاری «موسسه مطالعات بودجهای» یا IFS است. در فرانسه، «موسسه سیاستگذاری عمومی» یا IPP بسیار جوانتر است و تنها یک دههاز عمرش میگذرد اما با الگوی IFS فعالیت میکند. در این گفتوگو، مدیران این دو موسسه؛ پل جانسون مدیر IFS و آنتوان بوزیو مدیر IPP شرکت دارند.
برایان لوی (رئیس دبیرخانه اجرای حکمرانی و راهبرد مبارزه با فساد، گروه بانک جهانی)
ترجمه و تنظیم: جعفر خیرخواهان
تحولات اساسی و ساختاری بیشماری که پایههای پارادیم توسعه را طی نیمقرن گذشته تکان دادهاست، پیامدهای بسیار گسترده برای تدوین و اجرای سیاستگذاری توسعه داشتهاست. در دهه۱۹۸۰، رفع موانع و محدودیتهای تامین مالی سرمایهگذاری بهعنوان مسیری برای کاهش فقر تشخیص داده شد که سپس به تمرکز روی اصلاح سیاستها منجر شد. با آگاهی نسبت به محدودیتهایی که برای اصلاح سیاستها وجود داشت، توجه ابتدا به سمت نهادسازی جلب شد و بهتازگی به نقش بستر سیاست و امور سیاسی رسیدهاست که دلالتهای چنین دگردیسیهایی برای سیاستگذاری توسعه عمیق هستند و فقط تاحدودی درک شدهاند.
تام برگین، روزنامهنگار تحقیقی در حوزه مالی است. کارهای پیگیرانه وی باعث چندین تحقیق و تفحص از سوی پارلمان انگلستان شد و جوایز متعددی را در بریتانیا، ایالاتمتحده و آسیا دریافت کرد. او نویسنده کتابهای «نشت نفتی و خطدهی به افکار عمومی: ماجرای درون شرکت بیپی» (۲۰۱۱) و «تفکر ناهار رایگان: چگونه علم اقتصاد، اقتصاد را ویران میکند» (۲۰۲۱) است. برگین در این مطلب به انتقاد از اقتصاددانانی میپردازد که از نظریه و اصول اقتصادی بدون اتکا و استناد به واقعیات بر روی زمین، دفاع صرف میکنند. همچنانکه رونالد کوز حدود دو دههپیش این نوع اقتصاد را علم اقتصاد تختهسیاهی نامید. او همچنین نشان میدهد طی این دو دههاقتصاددانان جوان جدیدی که به بررسی و مشاهده واقعیات از نزدیک با انواع روشهای تجربی پرداختند، در سالهای اخیر جوایز جان بیتس کلارک و نوبل اقتصاد را نیز دریافت کردند.
نورث از دهه۱۹۶۰ تا دهه۱۹۸۰ مهمترین پیشبرد علمی خود را در مورد چگونگی تاثیر نهادهای حقوق مالکیت، قانون و سازمان سیاسی بر رشد اقتصادی انجام داد. ایدههای نورث در مورد تغییر نهادی تقریبا همزمان با کار رونالد کوز در مورد هزینههای مبادله و حقوق مالکیت که درمیان عالمان اقتصاد مقبولیت یافت، توسعه پیدا کرد.