سایمون جانسون، برنده جایزه نوبل از نهادهای اقتصادی میگوید
کاوش در ریشههای شکوفایی اقتصادی
کازینفورم: انگیزه شما برای بررسی نقش نهادهای تاریخی در توسعه اقتصادی، بهویژه در بستر استعمار چه بود؟
سایمون جانسون: من بیشتر دهه۱۹۹۰ را در مناطق کمونیستی سابق اروپایشرقی (بهویژه لهستان) و نیز اوکراین و روسیه گذراندم. از این واقعیت که ابزارهای متعارف سیاستگذاری اقتصادی آنطور که انتظار میرفت کار نمیکنند، سرخورده شدم و برای توضیح شرایط، شروع به بررسی کارآفرینی غیررسمی، حاکمیت قانون و فساد کردم. اینگونه بود که به نهادهای فراگیر رسیدم.
ماهیت مشارکتی پژوهش شما با عجماوغلو و رابینسون چگونه رویکرد شما به پرسشهای پیچیده مورد بررسی در پژوهش را شکل داد؟
این دو، متفکرانی عمیق هستند و دیدگاهی وسیع به تاریخ و سیاست دارند. در نخستین مکالمهام با دارون در اواخر دهه۱۹۹۰، متوجهشدم به شکستن رمز آنچه نهادهای فراگیر قوی را میسازد، بسیار نزدیک بودند. آنها فقط یک قطعه را ندیده بودند و من به آنها کمک کردم آن قطعه را کشف کنند. به محض داشتن آن، بسیاری چیزهای دیگر سر جای خود قرار گرفتند.
با نگاه به گذشته، تاثیرگذارترین لحظه زندگی حرفهای خود را چه زمانی میدانید؟
آن به گفتوگو با دارون پس از سمیناری خاص بازمیگردد. ما سریع موافقت کردیم جغرافیا به خودی خود نمیتواند توضیح دهد که چرا برخی کشورها بسیار ثروتمندتر از سایرین هستند. او از من پرسید؛ آیا میخواهم به آنها کمک کنم تا قطعه گمشده را-پاسخی علّی به این پرسش که چرا اروپاییها در بخشهای مختلف امپراتوری خود کارهای متفاوتی انجام دادند-پیدا کنند. بهنظر کاری بسیار دشوار، نامحدود و غیرقابلپیشبینی بود و من نیز از این فرصت استفاده کردم. کار با دارون و جیم تجربه فوقالعادهای بود.
حین بررسی تداوم تفاوتهای نهادی، شگفتانگیزترین کشف یا بینش برای شما چه بود؟
نوع استعمارگری اروپایی چنان عمیق نهادها را بر روی کشورها حک کرد که عواقب آن برای قرنها-در برخی موارد تا ۵۰۰ سال- ادامه داشتهاست. تاریخ سرنوشت نیست، اما گریز از میراث نهادهای بهرهکش بسیار دشوار است.
کشورهای درحالتوسعه هنگام بررسی نظامهای سیاسی و اقتصادی خود چه درسهای مهمی میتوانند از پژوهشهای شما بیاموزند؟
این مساله را میتوانند بیاموزند که هیچ درس آسان یا «نسخه واحد برای همه» وجود ندارد. تشکیل طبقه متوسط مهم است. اجازهدادن به اعتراضات سیاسی بیشتر میتواند مفید باشد. تقسیم رفاه با مردم در تمام سطوح تحصیلی باید در اولویت باشد، اما با این همه، حتی در آمریکا و اروپایغربی امروزی نیز ما با همین موضوعات مواجهیم.
پژوهشهای شما نشان میدهد در شرایط خاص، جوامع میتوانند از نهادهای بهرهکش رها شده و نهادهای فراگیرتر ایجاد کنند. این شرایط چیست و چگونه به رفاه بلندمدت میانجامد؟
کار آسانی نیست. الهامبخشترین نمونهها شامل تعامل با اقتصاد بینالملل است، اما نه بهنحوی که همیشه مجبور به تولید مواد خام یا نیروی کار کمهزینه باشید. سنگاپور و کرهجنوبی هر دو در سال۱۹۶۰ بسیار فقیر بودند و راههایی برای ایجاد شکوفایی واقعی یافتند.
لهستان و برخی دیگر از کشورهای کمونیستی سابق با ادغام بیشتر در اتحادیه اروپا، کاری مشابه کردند، اما برای کشورهایی که بیشترین نهادهای بهرهکش در دوران استعمار را داشتند، این گذار بسیار دشوار بود.
نمونههای معاصر کشورهایی که با موفقیت از نهادهای بهرهکش به فراگیر، گذار کردهاند کدامند؟ بهنظرتان چه درسهای مهمی میتوان از تجربیات آنها گرفت؟
در بالا پاسخ دادم. اگر به دوره تاریخی طولانی نگاه کنیم، برخی کشورهای اروپایی ازجمله بخشهایی از اسکاندیناوی در این دسته قرار دارند، اما آنها خیلی زود شروع کردند و موفق شدند دموکراسیسازی را با صنعتیشدن ترکیب کنند. اقتصاد جهانی امروز شرایط سختی دارد؛ فرادستان بسیار آسان از طریق بهرهکشی، پول زیادی کسب میکنند و میتوانند از این منابع برای ماندن در قدرت استفاده کنند.
آیا نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی میتوانند از یافتههای شما برای حمایت از کشورهایی که در چرخه نهادهای بهرهکش گرفتار شدهاند استفاده کنند؟
صــنــدوق بینالمللی پول و بانک جهانی مدتهاست همه اینها را میدانند! من ابتدای دهه۲۰۰۰، سه سالونیم در صندوق بینالمللی پول کار کردم که از این زمان، ۱۸ ماه اقتصاددان ارشد بودم و بحثهای زیادی داشتیم که چگونه نهادها مشوق یا مانع رونق پایدار هستند. شانزده سالپیش صندوق را ترک کردم و میدانم به این مسائل هنوز فکر شده و اهمیت میدهند اما وقتی فرادستان ریشهدار، عمدتا تنها بر روی ثروت خود تمرکز میکنند، پیشرفت دشوار است.
به نظرتان در پیوند بین نهادهای تاریخی و شکوفایی امروزی، به چه حوزههای پژوهشی باید بیشتر پرداخت؟
کندوکاو عمیقتر در آنچه در کشورهای خاصی اتفاق افتاده، بینش بیشتری ایجاد میکند و دیدگاههایی به ما میدهد که عامل تفاوت چیست. در این خصوص، در حالحاضر پژوهشهای درخشان ملیسا دِل (Melissa Dell) درباره پرو و لاکشمی ایر (Lakshmi Iyer) درباره هند به ذهن میرسد اما جوانان باهوش بسیار دیگری در این زمینه فعالند.
تحول حوزه اقتصاد را در دههآینده چگونه میبینید و چه نقشی در این تحول ایفا میکنید؟
پارسال، عجماوغلو و من «قدرت و پیشرفت: نزاع هزارساله ما از فناوری و شکوفایی» را منتشر کردیم؛ با این استدلال که درباره انتخابهای جوامع در رابطه با جهتگیری تغییرات فناورانه باید شفافتر فکر کرد و بر چگونگی تولید آنچه ما و دیوید اتور (David Autor) هوشمصنوعی طرفدار کارگر مینامیم، تمرکز کرد. اگر هوش مصنوعی، بهرهوری و دستمزد نهایی کارگران کالج نرفته را افزایش دهد، پس میتواند نابرابری را نهتنها در آمریکا بلکه در سراسر جهان کاهش دهد.
مسیر نوآوری که فقط از طرف بنگاههای بزرگ فناوری هدایت میشود، احتمالا ما را به آن مقصود نمیرساند و داستانهای هشداردهنده زیادی در تاریخ برای تقویت این نکته وجود دارد، اما اگر درک کنیم شکلدادن به چشمانداز فناوری بسیار مهم است، میتوان خیلی بهتر عمل کرد. اگر به چندمیلیاردر اجازه دهید برنامه فناوری را پیشببرند، به دنیایی که آنها میخواهند دست خواهید یافت که تمامقدرت را در دست دارند، اما چگونه میتوان مسیر فناوری را تغییر داد تا ریشه عمیقتر در دموکراسی و مجموعهای وسیعتر از صداها و اعتراضات داشتهباشد؟ کار آسانی نیست و ما و دیگران سخت روی اینها کار میکنیم.
منبع: https: //en.inform.kz/news/exploring-the-roots-of-prosperity-nobel-laureate-simon-johnson-on-economic-institutions-۲df۵ec