جایزه دوره شانزدهم مرزهای دانش به پارتا داسگوپتا (۲۰۲۴)
کار او در مورد جمعیت به درک بدهبستانها بین اندازه جمعیت و استانداردهای زندگی کمک کرد و الهامبخش پژوهشهای بعدی در مورد فقر، باروری و محیط طبیعی بود. پارتا داسگوپتا مبانی مفهومی را برای تعریف و سنجش توسعه پایدار در اقتصادهایی ارائه کرد که در آن قیمتهای بازار به دلیل پیامدهای بیرونی فراگیر، ارزش اجتماعی طبیعت را کمتر از واقع محاسبه میکنند. برخلاف سنجههای رفاه مبتنی بر جریانهایی مانند تولید ناخالص داخلی، داسگوپتا سنجش توسعه پایدار را بهعنوان تغییر در ارزش حسابداری کل ثروت که شامل سرمایه طبیعی میشود، پیشنهاد کرد.
این ایدهها چارچوبی را برای حسابداری سبز فراهم کرده که اکنون بهطور گسترده برای سنجش توسعه پایدار پذیرفته شدهاست.
پارتا داسگوپتا
پارتا داسگوپتا (زاده داکای بنگلادش- سابقا بخشی از هند، ۱۹۴۲) مدرک کارشناسی فیزیک را از دانشگاه دهلی (هند) در سال۱۹۶۲ دریافت کرد، سپس برای تکمیل مدرک کارشناسی در ریاضیات در دانشگاه کمبریج (بریتانیا) ادامه تحصیل داد. او در سال۱۹۶۸ دکترای خود را در رشته اقتصاد از کمبریج دریافت کرد و در همان سالبهعنوان پژوهشگر به ترینیتی هال آن پیوست. او در حالحاضر پروفسور بازنشسته اقتصاد در همین موسسه فرانک رمزی و همچنین عضو کالجسنت جان است. او از سال۱۹۷۸ تا ۱۹۸۴ در مدرسه اقتصاد لندن (بریتانیا) و از سال۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ در دانشگاه استنفورد (آمریکا) که در آنجا ریاست برنامه اخلاق در جامعه را برعهده داشت، قبل از بازگشت به کمبریج در سال۱۹۹۴، به تدریس اقتصاد پرداخت. او بین ۲۰۰۷ و ۲۰۱۳ همچنین بهعنوان استاد به تمام معنای کرسی اندرو دی وایت در دانشگاه کرنل (آمریکا) خدمت کرد. پروفسور داسگوپتا که از سال۱۹۸۹ عضو آکادمی بریتانیا و از سال۲۰۰۴ عضو انجمن سلطنتی بریتانیا است، همچنین عضو آکادمی ملی علوم ایالاتمتحده، آکادمی علوم و هنر آمریکا و آکادمی سلطنتی علوم سوئد است. در سال۲۰۲۲، سازمانملل او را بهعنوان یکی از قهرمانان زمین معرفی کرد؛ اولین اقتصاددانی که این افتخار را دریافت کرد و در سال۲۰۲۳ «به دلیل خدمات به اقتصاد و محیطزیست طبیعی» بهعنوان یک شوالیه صلیب بزرگ از نشان امپراتوری بریتانیا مفتخر شد.
پیشبردهای علمی
پارتا داسگوپتا در پژوهشهای اولیه خود در دهه۱۹۷۰، این پرسش را مطرح کرد که آیا میتوان منابع محدود و پایانپذیر را با داراییهای دیگر جایگزین کرد؟ او در جستوجوی پاسخی با جفری هیل، نویسنده همکار، در مقالهشان «تهیشدن بهینه منابع پایانپذیر» که در نشریه رویو آو اکونومیک استادیز در سال۱۹۷۴ منتشر شد، به این نتیجه رسیدند که چنین جایگزینی امکانپذیر نیست و یک اقتصاد باید منابع طبیعی خود را در طول زمان حفظ و توزیع کند، چون سرمایهای که با بهرهبرداری از داراییهای طبیعی ایجاد میشود،-نه از نظر حسابداری و نه از نظر مادی- نمیتواند جایگزین ذخایر تهیشده بشود. داسگوپتا معتقد است که علم اقتصاد بیش از حد به این ایده متکی شدهاست که با جایگزینی کالاها میتوان بر کمیابی غلبه کرد، یک استراتژی که در تولید صنعتی خوب عمل کردهاست اما زمانیکه فرآیندها دستکاری میشوند به محدودیتهای خود میرسد. برای او مفهوم فرآیند یا سیستم، کلید سنجش ثروت و حفظ محیط طبیعی است، زیرا کالاها بدون فرآیندها وجود ندارند. برنده جایزه تاکید کردهاست که نماگرهای متعارف مانند تولید ناخالص داخلی نمیتوانند ارزش واقعی یک اقتصاد را نشان دهند، زیرا تغییرات ثروت در طول زمان همه کالاها و خدمات را درنظر نمیگیرند. همانطور که شرکتها دارای ترازنامه و نیز حسابهای سود و زیان هستند، داسگوپتا معتقد است که ما باید ترازنامههایی داشته باشیم که شامل تکامل طبیعت و سرمایه طبیعی باشد و نه فقط کارخانهها، افراد تحصیلکرده و ماشینآلات که قبلا در آمارهای ملی گنجانده شدهاند. دلیل دومی که او برای ردکردن تولید ناخالص داخلی بهعنوان یک معیار معتبر بیان میکند این است که کاهش ارزش سرمایه را منعکس نمیکند (واژه ناخالص در تولید ناخالص داخلی به این معنی است که استهلاک کم نمیشود.) نتیجه این است که این مورد ممکن است رخ دهد (و احتمالا در حالحاضر اتفاق میافتد) جاییکه کشوری که نرخهای بالای رشد تولید ناخالص داخلی را گزارش میدهد؛ در واقع به طبیعت میخورد. داسگوپتا این را یک نقص خطرناک بهویژه در مواجهه با تغییرات آبوهوایی میداند، زیرا تولید ناخالص داخلی منعکسکننده غلظت گازهای گلخانهای در جو نیست، بههمیندلیل است که او پیشنهاد میکند اندازهگیری ثروت باید شامل طبیعت- یعنی اکوسیستمهای مورداستفاده- بهعنوان بخشی از آن ثروت باشد و از مفهوم توسعه پایدار حمایت میکند که در آن این ثروت فراگیر در طول زمان افزایش مییابد و کاهش نمییابد.
جایزه مرزهای دانش به پارتا داسگوپتا تعلق میگیرد که حوزه اقتصاد محیطی را با ترکیب و کمیکردن ارزش اجتماعی طبیعت تعریف کردهاست.
سخنرانی پذیرش جایزه پارتا داسگوپتا
چشمانداز اقتصادی امروز در سال۱۹۵۰ کاملا غیرقابل تشخیص بود، چون که جهان پس از جنگجهانی دوم از موفقیت بیسابقهای در ارتقای استاندارد زندگی برخوردار شدهاست. اقتصاد جهانی بیش از ۱۵برابر رشد کردهاست، درآمد سرانه با ضریب پنج افزایشیافته و به ۲۰هزار دلار بینالمللی کنونی در سالرسیده و فقر مطلق از حدود ۶۰درصد جمعیت جهان به زیر ۱۰درصد کاهشیافتهاست. جمعیت جهان از ۲.۵میلیارد به بیش از ۸.۱میلیارد افزایش یافتهاست. همانطور که مفسران اقتصادی در سالهای اخیر بارها در کتابها و مقالات مشاهده کردهاند، بشریت هرگز وضعی به این خوبی نداشتهاست. این دستاورد خارقالعاده با انباشت سرمایههای تولیدشده (به شکل جاده، بنادر، ساختمان و ماشینآلات)، سرمایه انسانی (بهداشت، آموزش و استعداد) و ایدهها (علم و فناوری) ممکن شد. فرآیند انباشت همه چشماندازها و مناظر از مزارع کشاورزی تا جاییکه چشم کار میکند و کلانشهرهای پرزرق و برق در سراسر جهان را متحول کردهاست. این موفقیت بر چارچوببندی مشکلات اقتصادی و جستوجوی راههایی برای گسترش بخت و اقبال در همهجا روی کسانی که عقب ماندهاند تاثیر گذاشتهاست.
اما موفقیت جهانی ما با ایجاد یک بیوسفر بهطور فزاینده رو به تحلیل و فقیرشدن حاصل شدهاست که ناشی از معدنکاوی، استخراج منابع معدنی و تغییرات کاربری زمین است. یکی از نشانههای این فقر، انقراض گونههای حیوانی و گیاهی بودهاست که در حالحاضر ۱۰۰ تا هزاربرابر میانگین نرخ انقراض در چندینمیلیون سالگذشته است. نشانه دیگر به شکل کاهشیافتن توانایی زیست کره برای پاسخگویی پایدار به تقاضاهای ما برای کالاها و خدماتش بودهاست، بنابراین شخصیت اقتصاد جهانی را میتوان روی یک سکه به تصویر کشید، یک روی آن آسمانخراشها، کشتزارها، زمینهای کشاورزی، مزارع حیوانات و بزرگراهها را در تمام نقاط جهان نشان میدهد. طرف دیگر دریاچههای کوچک شده، مناطق مرده اقیانوسی، جنگلهای خشک شده، صخرههای مرجانی سفید شده و حوزههای آبریز نابارور را به تصویر میکشد.
اگر در حالحاضر آن طرف دیگر در اقتصاد مرسوم غایب است، به این دلیل است که تصمیمگیرندگان امروز، چه در نهادهای خصوصی و چه در نهادهای دولتی، دانشجویان دیروز هستند. درباره تاثیر متقابل اقتصاددانشگاهی و تصمیمگیری در جهان بهطور کلی و عمق تاثیر ترکیبی آنها بر تصورات عمومی ابدا غلو نمیشود. اگر امروزه تنوعزیستی در محاسبات رسمی اقتصادی غایب است، به این دلیل است که طبیعت در تمام مدت از حوزه علم اقتصاد غایب بودهاست. این غیبت باید شگفتانگیز و تکاندهنده بهنظر برسد، زیرا بشریت بخشی از طبیعت است و اقتصاد انسانی در او نهفته است. حدود چهار دههاست که سعی کردهام طبیعت را ذره ذره وارد استدلال اقتصادی کنم. این یک روند کند بودهاست، زیرا پرکردن فضاهای خالی در علم اقتصاد بهمعنای بازنویسی هر فصل در آن است. فرصتی که تهیه مروری بر اقتصاد تنوعزیستی برای دولت بریتانیا در اختیارم گذاشت، این امکان را داد که آن دههها کار را در یک کل جامع جمعآوری کنم: «اقتصاد تنوعزیستی: بررسی داسگوپتا»، به سفارش وزارت خزانهداری سلطنتی که در سال۲۰۲۱ منتشر شد. خوشحالم که بنیاد BBVA قدردانی خود را از این کار با اعطای جایزه سالانه خود در بخش اقتصاد، مالی و مدیریت به من نشاندادهاست. من عمیقا از آنها سپاسگزارم.