انتخاب عامدانه سیاستگذاری بازنده

 تیموتی بسلی

باعث افتخار است که جایزه بنیاد BBVA را به‌همراه تورستن پرسون  و گویدو تابلینی برای پژوهش‎‌‌‌های ما در مورد اقتصاد سیاسی قبول کنیم. من پژوهش‌های تورستن و گویدو را بسیار تحسین می‌کنم و خوشحالم که توانستم در کنار آنها برای گسترش این رشته کار کنم. همچنین سپاسگزار چند نفر دیگر هستم که در طول زندگی حرفه‌‌‌ای خود خوش‌‌‌شانس بوده‌‌‌ام تا با آنها کار کنم.

 اولین کار من در اقتصاد سیاسی با آن کیس بود. ما مدلی از تصمیم‌گیری سیاسی به‌‌‌هم‌‌‌وابسته (رقابت با معیار) را برای تبیین علل تغییر تعیین مالیات در سراسر ایالات آمریکا پیشنهاد و آزمایش کردیم. ما همچنین از یک آزمایش طبیعی ناشی از برخی فرمانداران ایالتی که با محدودیت‌های دوره تصدی مواجه بودند، استفاده کردیم. این پروژه‌ها تئوری و داده‌ها را با هم ترکیب کردند تا نشان دهند که پیش‌بینی‌‌‌ها از یک مدل کار‌‌گزاری ساده از عرصه سیاسی می‌تواند الگوهای تجربی را توضیح دهد.

 در اوایل من با استیو کوت هم کار کردم. ما روی مدلی از رقابت سیاسی کار کردیم که در آن فرادستان سیاسی در انتخابات انتخاب می‌شوند که پس از کارهای همزمان مارتین آزبورن و آل اسلیوینسکی، اکنون به‌عنوان مدل «شهروند-نامزد» شناخته می‌شود. این رویکرد به روشن‌شدن منابع شکست سیاسی در محیط‌‌‌های مختلف سیاستگذاری کمک می‌کند. این بخشی از علاقه گسترده‌‌‌تر به گزینش سیاسی است که مطالعه می‎کند چه‌کسی در انتخابات شرکت می‌کند و چه‌کسی انتخاب می‌شود. این یک ادبیات تجربی پر جنب‌‌‌وجوش شامل کارهای نوآورانه تورستن و همکارانش را ایجاد‌کرده‌است.

 در کار دیگری، من و رابین برگس به چگونگی تاثیرگذاری رسانه‌‌‌ها بر پاسخگویی دولت توجه کرده‌‌‌ایم. مطابق با اظهارات آمارتیا سن مبنی‌بر اینکه در کشورهای با رسانه‌های آزاد هرگز قحطی رخ نداده است، ما دریافتیم که توزیع عمومی غذا در هند؛ در واقع حساسیت بیشتر به کمبودها در ایالت‌‌‌هایی را نشان می‌‌‌‎دهد که رسانه‌‌‌ها حضور قوی‌‌‌تری دارند. اکنون یک برنامه پژوهشی فعال در اقتصاد سیاسی در مورد تاثیر رسانه‌‌‌ها بر نحوه رای‌دادن مردم و رفتار دولت‌ها وجود دارد.

من نخستین‌بار تورستن و گویدو را در یک سلسله همایش‌های هیجان‌‌‌انگیز که ایده‌های جدید در حوزه نوظهور اقتصاد سیاسی مدرن را بررسی می‌کردند، به شکل درست و حسابی ملاقات کردم. همکاری من با تورستن بعد از اینکه او در مدرسه اقتصاد لندن حضور یافت، تقویت شد. ما از علاقه مجدد به نحوه تاثیرگذاری نهادها بر مسیرهای مختلف توسعه الهام گرفتیم و مدلی پویا را ساختیم تا چگونگی انگیزه‌‌‌های دولت برای ایجاد ظرفیت دولت که توسط نهادهای سیاسی شکل می‌گیرد را درنظر بگیریم که همچنین به ما اجازه داد تا مدل‌های خشونت سیاسی را درون درک خود از شکنندگی دولت ادغام کنیم. در تمام طول این مدت، ما سعی کردیم این نظریه را در قاعده‌‌‌مندی‌‌‌های تجربی جاسازی کنیم. برنامه پژوهشی ما با حمایت برنامه نهادها، سازمان‌ها و رشد که توسط موسسه پژوهش‌های پیشرفته کانادا (CIFAR) تامین مالی می‌شود نیز شکوفا شد، موسسه‌‌‌ای که همچنین پژوهش‌های چهار برنده قبلی جایزه بنیاد BBVA را پیش از ما تقویت کرده‌است. این موسسه یک سکو برای انتشار ایده‌های ما ایجاد کرد، از جمله افزودن یک «بخش متحرک» به مدل‌های اقتصاد سیاسی پویا که اجازه می‌دهد ارزش‌ها با سیاست‌ها و نهادها دگردیسی یابند، مسیری که گویدو نیز دنبال کرده‌است. این رویکرد، بینش‌‌‌هایی را از مطالعه دگردیسی فرهنگی وام می‌گیرد که من و تورستن برای درک بقای دموکراسی‌‌‌ها و رفتار در حال دگردیسی و شکل‌گیری سیاست برای حمایت از تغییرات محیطی استفاده کرده‌‌‌ایم. کار حرفه‌‌‌ای من در حوزه توسعه و اقتصاد عمومی آغاز شد، جایی‌که پارادایم غالب سیاستگذاری را از منظر یک برنامه‌‌‌ریز اجتماعی خیرخواه درنظر گرفت. اقتصاد سیاسی این تفکر را تغییر داده‌است و به ما این امکان را می‌دهد که بفهمیم چگونه سیاست‌های بهتری اتخاذ کنیم. ابزارهای نظری و یافته‌‌‌های تجربی اکنون چارچوب قدرتمندی برای بررسی چگونگی حمایت اصلاحات نهادی از تغییرات سیاست‌ها و تاثیرات آن بر اقتصاد و جامعه فراهم می‌کنند. من از افراد زیادی، به‌ویژه نویسندگان همکارم که بسیاری از آنها دوستان نزدیک من نیز هستند، سپاسگزارم. مدرسه اقتصاد لندن در تمام مدت از من حمایت کرده‌است. خانواده‌‌‌ام  که تضمینی  برای ثابت‌قدمی من بوده‌اند و من خوش‌‌‌شانس بوده‌‌‌ام که گیلیان؛ همسری مهربان و حامی و دو پسر دارم که لذت خلاقیت را درک می‌کنند. من خوشبین هستم که بنیاد BBVA با تقدیر از حوزه اقتصاد سیاسی، به الهام بخشیدن به نسل بعدی پژوهشگران برای رسیدن به قله‌‌‌های جدید در درک ما از نحوه تعامل اقتصاد، سیاست، ارزش‌ها و سیاستگذاری کمک‌های شایانی خواهد کرد.

 تورستن پرسون

آیا میزان و ترکیب مخارج عمومی به نحوه انتصاب دولت یک کشور یا نحوه انتخاب قانون‌گذاران آن بستگی دارد؟ کدام نیروهای اقتصادی و سیاسی ظرفیت دولت را برای مالیات‌‌‌‌‌‌ستانی از شهروندانش یا ارائه خدمات متفاوت به آنها مشخص می‌کنند؟ تیموتی، گویدو و من جایزه امسال را برای پژوهش در مورد پرسش‌‌‌های سختی مانند اینها در تقاطع اقتصاد و سیاست دریافت می‌کنیم. این یک افتخار و یک امتیاز است که همه ما اینجا صحبت کنیم.

ما که دانشجویان دکترا و اقتصاددانان جوان در دهه‌۸۰ و اوایل دهه‌۹۰ بودیم با دو نوع تغییر مواجه شدیم که پژوهش‌های ما را به‌شدت تغییر داد.

ابتدا شاهد تغییر رشته تحصیلی خود بودیم. نظریه بازی ابزارهای جدید و قدرتمندی را برای بررسی تعاملات استراتژیک، مانند رقابت در بازار بین شرکت‌ها، یا رقابت انتخاباتی بین احزاب تولید کرد. علاوه‌بر این، با گسترش ابزارها و شیوه‌‌‌های شبه‌‌‌تجربی جدید از اقتصاد کار به سایر زمینه‌‌‌ها، پژوهش‌های تجربی واضح‌‌‌تر شد. در واقع جوایز قبلی بنیاد BBVA هر دو این پیشرفت‌‌‌ها را به رسمیت شناخته‌است. دوم، ما شاهد آشفتگی‌‌‌های گسترده در دنیای‌واقعی در امور اقتصادی و سیاسی بودیم. سوئد با تورم بالا، چرخه کاهش ارزش پول و کسری‌‌‌های مکرر دولت دست‌وپنجه نرم کرد. ایتالیا با بحران‌های مکرر دولتی تکان خورد، درحالی‌که بدهی عمومی آن از ۳۰‌درصد به ۱۲۰‌درصد تولید ناخالص داخلی طی ۲۵سال‌افزایش یافت. بریتانیا از فشارهای اجتماعی فزاینده‌ای رنج می‌برد، چون دولت تلاش کرد تورم را از اوج ۲۵‌درصد کاهش دهد. به‌نظر می‌رسید‌که چنین وقایعی به‌عنوان اشتباهات تصادفی سیاستگذاری دیده می‌شوند، اما تبیین‌‌‌های نظام‌‌‌مندی واقعا وجود نداشت. من با الهام از مشکلات دنیای‌واقعی، چند مقاله اولیه با لارس اسونسون و دیگران، در مورد سیاست‌های پولی و بودجه‌‌‌ای معتبر و در مورد ریشه‌‌‌های سیاسی کسری‌بودجه نوشتم. گویدو روی مسائل مرتبط با آلبرتو آلسینا کار کرد که به احتمال زیاد در این جایزه با ما شریک می‌شد، اما به‌خاطر مرگ زودهنگام در تابستان سه سال پیش او را از دست دادیم. در همین حال، تیموتی انتخاب‌‌‌های سیاست‌ها و گزینش سیاستمداران را با استیو کوت و آن کیس تحلیل کرد. از پیشبردهای علمی که کمیته انتخاب‌‌‌کننده ذکر کرده‌است، اجازه دهید فقط دو رشته خاص از پژوهش را مطرح کنم. یکی کار مشترک با گویدو، دیگری با تیموتی.

کار اولیه ما بر این نکته تاکید داشت که چگونه رای‌‌‌دهندگانی که به خدمات دولتی یا بازتوزیع منابع اهمیت می‌دهند، از میان سیاستمداران آنهایی را انتخاب می‌کنند که این سیاست‌ها را انتخاب می‌کنند، اما پس از آن، قواعد بازی سیاسی باید حیاتی باشد، زیرا آنها هستند که انتخاب‌‌‌های سیاستمداران و رای‌‌‌دهندگان را شکل می‌دهند. با پیروی از این منطق، من و گویدو سعی کردیم چگونگی انطباق قوانین قانون‌اساسی را در سیاست‌های اقتصادی کشف کنیم. مدل‌های ساده نظریه بازی ما پیش‌بینی می‌کنند قانون‌گذارانی که با نمایندگی تناسبی انتخاب می‌شوند، به‌‌‌جای رای‌‌‌گیری نخست‌‌‌گزینی (روش رأی‌‌‌گیری که نامزد حائز آرای بیشتر، حتی اگر اکثریت مطلق آرا را کسب نکرده باشد، برنده انتخابات خواهد شد)، به‌طور کلی مالیات بیشتری می‌گیرند و بیشتر هزینه می‌کنند؛ به‌ویژه در برنامه‌های گسترده‌ای مانند تامین اجتماعی. تخمین‌‌‌های شبه‌‌‌تجربی با این فرضیه‌‌‌ها مطابقت دارد. با انتخابات تناسبی و ثبات سایر شرایط، سهم تولید ناخالص داخلی از کل مخارج عمومی حدود ۵‌درصد بیشتر و تامین‌اجتماعی ۲‌درصد بیشتر است. به همین ترتیب، تئوری ما پیش‌بینی می‌کند که دولت‌های ریاستی کمتر از دولت‌های پارلمانی هزینه می‌کنند؛ به‌طوری که میزان آنها به اندازه ۵‌درصد کمتر از تولید ناخالص داخلی است.  ما در آن پژوهش، قوانین قانون‌اساسی را، حداقل در تئوری، داده‌شده گرفتیم، اما در تصویری بزرگتر، نهادهای سیاسی انتخاب شده‌اند- یا ساخته شده‌اند-، بنابراین ما می‌خواهیم عوامل آنها را بررسی کنیم. من و تیموتی این قدم بعدی را در پژوهش‌های خود در مورد دولت‌های کارآمد برداشتیم. مطالعات ما ظرفیت‌های دولت را برای جمع‌‌‌آوری درآمد مالیاتی، حمایت از بازارهای خصوصی و ارائه خدمات جمعی دربر می‌گیرد. از آنجا که سرمایه‌گذاری در هریک از این ابعاد دولتی انگیزه سرمایه‌گذاری در دو بعد دیگر را افزایش می‌دهد، ظرفیت‌های دولتی باید به‌طور مشترک توسعه یابد و محرک‌های اقتصادی و سیاسی آنها مشترک باشد؛ در واقع خوشه‌‌‌هایی از دولت‌های قوی و ضعیف به‌وضوح در داده‌ها برجسته می‌شوند؛ هم برای تاریخچه‌‌‌های کشورهای توسعه‌‌‌یافته امروزی و هم برای برش‌های مقطعی وسیع از کشورهای کنونی. علاوه‌بر این، در تئوری و داده‌های ما، خوشه‌‌‌های توسعه به‌‌‌طور گسترده‌‌‌تری تقسیم می‌شوند؛ دولت‌های قوی‌‌‌تر همچنین نسبت به دولت‌های ضعیف‌‌‌تر، ثروتمندتر و البته کمتر خشن‌‌‌ هستند. برای جمع‌بندی، به اشتراک گذاشتن این جایزه با گویدو و تیموتی بسیار عالی است،آنها دانشمندان فوق‌‌‌العاده و دوستان نزدیک من هستند. ما از بنیاد BBVA و کمیته جایزه برای تجلیل از اقتصاد سیاسی و سایر پژوهشگرانی که به پیشرفت این حوزه کمک کردند بسیار سپاسگزاریم، اما عمیق‌ترین تشکر ما از خانواده‌‌‌های‌‌‌مان برای حمایت بی‌‌‌قید و شرط و تزلزل‌‌‌ناپذیر آنها است.

 گویدو تابلینی

دریافت جایزه مرزهای دانش BBVA باعث افتخار و خوشحالی است. با تشکر از بنیاد BBVA و کمیته انتخاب! مایه افتخار و خوشحالی زیاد است که جایزه را با دوست دیرینه و همکارم تورستن پرسون که در اوایل کارم بسیار خوش‌‌‌شانس بودم که با او آشنا شدم و با تیموتی بسلی که در طول سال‌ها از او چیزهای زیادی آموخته‌‌‌ام، تقسیم می‌کنم.

دستاوردهای زندگی همیشه نتیجه کار گروهی است. در مورد من، آنها همچنین ثمره یک همکاری طولانی با دوست فقیدم آلبرتو آلسینا است که اگر هنوز زنده بود اینجا با ما بود، اما من همچنین می‌خواهم از دانشگاه بوکونی برای حمایت دیرینه‌‌‌اش، همکاران و دانشجویانم تشکر کنم و یک تشکر بزرگ از خانواده‌‌‌ام و به‌ویژه از همسرم جیوانا.

من در دهه‌۱۹۷۰ در ایتالیا بزرگ شدم. آن دوره درگیری‌های شدید ایدئولوژیک و سیاسی، اعتصابات گسترده، بحران‌های مکرر دولتی و تروریسم سیاسی بود. همچنین دوره تورم بالا، بدهی عمومی مارپیچ، کاهش ارزش پول و فرار سرمایه‌ها بود. واضح به‌نظر می‌رسید‌که بین این دو رابطه‌‌‌ای وجود دارد. شکست سیاستگذاری صرفا اشتباهات تصادفی نبود، اما دقیقا مشخص نبود چگونه منازعات سیاسی منجر به شکست سیاست‌ها می‌‌‌‎شود. نخستین مرحله از پژوهش من به این پرسش پرداخت؛ زمانی‌که در اواسط دهه‌۱۹۸۰ دکترای خود را در رشته اقتصاد در دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس به پایان رساندم، ابزارهای قدرتمند جدیدی برای مطالعه تعاملات استراتژیک و شکل‌گیری انتظارات ایجادشده بود. من و همکارانم دیدیم که می‌توان از این ابزارها برای توضیح اینکه چگونه شکست‌‌‌های سیاستی ناشی از انتخاب‌‌‌های عمدی سیاستمداران که منازعات سیاسی را هدایت می‌کنند، استفاده کرد. در کار مشترک با آلبرتو، نشان‌دادیم که عدم‌اطمینان سیاسی و قطبی‌‌‌شدن منجر به انباشت بدهی‌‌‌های عمومی بزرگ می‌شود. با تورستن، ما بررسی کردیم که چگونه نابرابری و تضاد بازتوزیعی می‌تواند مانع رشد اقتصادی شود و چگونه رقابت انتخاباتی، به‌رغم هزینه‌های کلان دولت، منجر به کاهش عرضه نظام‌‌‌مند کالاهای عمومی که به نفع همه است، می‌شود. ما با سایر نویسندگان، نشان‌دادیم که همان نیروهای سیاسی (بی‌‌‌ثباتی و قطبی شدن) که منجر به انباشت بدهی می‌شوند، از ایجاد ظرفیت مالیاتی نیز جلوگیری می‌کنند.

اما تبیین شکست‌‌‌های سیاستگذاری کافی نیست. اگر سیاستگذاران انگیزه‌‌‌های مخدوش و غلط داشته باشند، چگونه می‌توان از آنها جلوگیری کرد؟ این پرسش ما و سایرین را به مطالعه نهادهای خاص، مانند واگذاری سیاستگذاری به ارگان‌های مستقل با ماموریت خاص، اصلاحات بودجه‌متوازن، نظارت‌ها و توازن‌‌‌های سیاسی سوق داد. در دهه‌۱۹۹۰، زمانی‌که پایه‌‌‌های نهادی یورو در حال شکل‌گیری بود، کار روی این موضوعات بسیار هیجان‌‌‌انگیز بود. اندیشیدن به جنبه‌های هنجاری طراحی نهادها، من و تورستن را به مطالعه تاثیرات اقتصادی قوانین اساسی‌سیاسی سوق داد که آن را به بینش‌‌‌های حوزه اقتصادی از سیاست تطبیقی بسط دادیم: چگونه قواعد انتخاباتی، شکل حکومت یا ساختار دولت بر اندازه و ترکیب مخارج دولت تاثیر می‌گذارد و چه اتفاقی برای رشد اقتصادی در طول گذار دموکراتیک می‌افتد. برخی از این کارها با جرارد رولاند مشترک بود.

در آن زمان، دیگر اقتصاددانان و دانشمندان علوم سیاسی روی این موضوعات کار می‌کردند (اتفاقی که تا پیش از آن نیفتاده بود.) پیشرفت ما و دیگران نشان‌داد که نتایج اقتصادی و سیاسی منحصرا توسط نهادها تعیین نمی‌شود. نهادهای مشابه بسته به محیط فرهنگی و اجتماعی می‌توانند به نتایج بسیار متفاوتی منجر شوند. برای مثال، نظام قضایی مشابه در شمال و جنوب ایتالیا بسیار متفاوت عمل می‌کند. برای توضیح چرایی این قضیه، مرحله بعدی و هنوز در حال انجام پژوهش من به مطالعه چگونگی تعامل فرهنگ با نهادها، چگونگی تکامل ارزش‌های شهروندان و شکل‌دادن به‌عملکرد و انعطاف‌‌‌پذیری دموکراسی و چگونگی تاثیر هویت اجتماعی بر باورهای سیاسی در حوزه‌های مختلف می‌پردازد.

این سفر که به کندوکاو در پیوندهای متقابل بین اقتصاد و سیاست می‌پردازد، ادامه دارد و بسیاری از پژوهشگران، به‌ویژه گروه‌های جوان، مرزهای دانش ما را در این زمینه تغییر می‌دهند. این هم دلیل دیگری برای شادی و تجلیل از این جایزه است؛ چون اهمیت یک خط پژوهشی که از مرزهای رشته‌‌‌های علمی مختلف عبور می‌کند را تشخیص می‌دهد، به بازآفرینی خود ادامه می‌دهد و ذهن‌‌‌های باهوش را به سمت مشکلات اساسی اجتماعی جذب می‌کند.