شتاب‏‏‌بخشی به نوآوری برای توسعه

این نوشتار پژوهشی توضیح می‌دهد چگونه کشورهای با درآمد متوسط با تشویق به همکاری و همفکری در سرتاسر ‌‌‌زیست‌‌‌بوم نوآوری، تعیین اهداف یادگیری بر اساس نظرات ذی‌نفعان، به‌کارگیری اجزای محتوای آموزشی یکپارچه و اعمال نفوذ و فشار متخصصان فن و کاربلدها، می‌توانند نظام‌های آموزش عالی را متحول کنند. دانشگاه‌‌‌ها با اجرای پژوهش‌های مشترک، می‌توانند از ایده‌‌‌ها و فناوری‌های نوظهور بهره‌‌‌برداری کنند، جریان مهاجرت به خارج از کشور را به جریان توسعه‌‌‌یافتگی کشور تبدیل کنند و سرمایه‌گذاری‌ها را تحریک و تشویق کنند. دانشگاه‌‌‌ها با ایجاد انجمن‌های پژوهشی و بهبود نوآوری فرآیند در شرکت‌های کوچک و متوسط، می‌توانند بهره‌‌‌وری تولید را افزایش دهند. دانشگاه‌‌‌ها می‌توانند هم برای جامعه دانشگاهی و هم برای کسانی که درون هسته مرکزی و اصلی شهر هستند فرصت‌های کارآفرینی ایجاد کنند. دانشگاه‌‌‌های کشورهای با درآمد متوسط با انطباق‌‌‌دادن و اجرای این رویه‌‌‌‌‌‌های کارآمد، می‌توانند اتحادها و ائتلاف‌‌‌های گوناگون را تقویت کنند، نوآوری را چندبرابر سازند و توسعه اقتصادی را ارتقا بخشند.

مقدمه

توسعه اقتصادی منوط و مشروط به تشویق و تقویت «نوآوری» است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد کشورهایی که در ایجاد و حفظ قابلیت‌‌‌های نوآوری قوی و نظام‌های کارآمد حکمرانی موفق هستند، از جنبه اقتصادی خوب عمل می‌کنند، در نقطه مقابل آن کشورهایی که در توسعه نظام‌های نوآوری شکست می‌خورند، از بقیه عقب می‌‌‌افتند. توسعه قابلیت‌‌‌های محلی برای ظهور و تحکیم نوآوری که در نهایت به رشد بالاتر در کشورهای با درآمد متوسط منجر می‌شود، حیاتی است. هرچه زمان می‌گذرد، شاهد این هستیم که دانشگاه‌‌‌های بیشتری به موتورهای توسعه اقتصادی تبدیل می‌شوند و با بسط و گسترش قابلیت‌‌‌های نوآوری مبتنی بر تبادل دانش، به نحو کارآمدتری به چالش‌های اجتماعی رسیدگی می‌کنند. مناطق درون کشورها می‌توانند به قطب‌‌‌هایی برای ایجاد سازوکار‌‌‌های انتقال دانش تبدیل شوند و  رشد اقتصادی را شتاب می‌دهند. در هسته اصلی این مناطق، دانشگاه‌‌‌ها قرار دارند که نقش مهمی در ترویج تبادل دانش ایفا می‌کنند. دانشگاه‌‌‌ها برای توسعه منطقه‌ای حیاتی هستند زیرا مکان‌هایی هستند که دانش، فرهنگ و جامعه در آنجا به هم متصل و مرتبط می‌شوند. دانشگاه‌‌‌ها زمانی‌که در کنار صنعت و همگام با صنعت به نوآوری شتاب می‌دهند، همکاری‌های مشترک با شرکت‌ها را ترویج و تقویت می‌کنند و از طریق تبادل دانش از پشتیبانی دولت‌ها بهره‌مند می‌شوند، در بالاترین‌درجه صلاحیت و شایستگی به ‌‌‌عنوان مولدها و پدیدآورندگان توسعه اقتصادی قرار می‌گیرند. نرخ انتقال و به اشتراک‌‌‌گذاری این دانش‌‌‌ها و کمک به حل مسائل، پایه و اساس رشد اقتصادی است. تبادل دانش باعث می‌شود تا مرزهای دانشگاه «نرم و محو» شود و موانع را کاهش می‌دهد تا جریان‌یابی افراد، اکتشافات و خلاقیت‌‌‌ها آسان‌‌‌تر شود. تبادل دانش عمیقا جایگیر شده در تفکرات و اقدامات دانشگاه می‌تواند قابلیت‌‌‌های فکری را بهبود بخشد و همچنین نوآوری را در شرکای خود شتاب بخشد. درحالی‌که دانشگاه‌‌‌ها اغلب اوقات انتقال دانش را در اولویت قرار می‌دهند، برخی هنوز آن را به شکل جریانی یک‌‌‌طرفه و عمدتا به شکل مالکیت فکری می‌بینند. تعداد کمی از آنها تبادل دانش را به یکی از فعالیت‌های اصلی خود تبدیل کرده‌اند. تبادل دانش یک کارکرد جانبی اضافی یا جداگانه نیست، بلکه می‌توان آن را در ماموریت‌های اصلی آموزشی، پژوهشی و نوآوری دانشگاه عجین و نهادینه کرد.

یک چارچوب کارکردی و کاربردی که به دانشگاه‌‌‌ها امکان می‌دهد رویکردی نظام‌‌‌مند برای تبادل دانش با شرکای خود ایجاد کنند، چارچوب نگریستن به «دانشگاه‌‌‌ها به‌عنوان موتورهای توسعه اقتصادی» Universities as Engines of Economic Development -UEED است. در این چارچوب، شناسایی و تدوین مجموعه‌‌‌ای از رویه‌‌‌‌‌‌ها، به‌صورت کلی روشن می‌شود که چگونه دانشگاه‌‌‌ها می‌توانند نوآوری را به نحو کارآمدتری تهییج و ترغیب کنند و به توسعه اقتصادی پایا و پایدار کمک کنند. این چارچوب شامل مجموعه‌‌‌ای از رویه‌‌‌‌‌‌های علمی است که نقش‌‌‌های دانشگاه سنتی را در حوزه‌های آموزش، پژوهش و شتاب‌‌‌دهی به نوآوری برای ارتقای تبادل دانش بین دانشگاه‌‌‌ها و ذی‌نفعان گسترش می‌دهد. این رویه‌‌‌‌‌‌ها به‌عنوان مجموعه‌‌‌ الگوهایی از رفتار انسانی تعریف می‌شوند. ما با تأمل در رفتار چندین دانشگاه و در بسیاری از پروژه‎ها، مجموعه‌‌‌ای از رویه‌‌‌‌‌‌های آکادمیک را شناسایی کردیم و به‌صورت کلی نتایجی به‌بار می‌‌‌آورند که دانشگاه‌‌‌ها با شرکای خود مبادله می‌کنند. این رویه‌‌‌‌‌‌های اثربخش بر اساس الگوهای رفتاری مشاهده‌شده در دانشگاه‌‌‌ها به‌دست آمده است و زمانی اثربخشی دارند که نتایجی ایجاد کنند که از مرزهای دانشگاه‌‌‌ها عبور کند و به کمک‌های معنادار به جامعه منجر شود. از منظر توسعه اقتصادی، یک رویه‌‌‌ زمانی اثربخش است که دانشی را مبادله کند که به نوآوری و کارآفرینی شتاب ببخشد.پرسش‌‌‌هایی که از دانشگاه‌‌‌ها خواستیم پاسخ دهند به شرح زیر بودند:

•رویه‌‌‌های مورد‌نیاز برای نشان‌دادن تصویری کامل از یک دانشگاه، در سه حوزه آکادمیک و نقاط همپوشانی آنها چیست؟

•رویه‌‌‌هایی که نتایج مفید اقتصادی را هم درنظر می‌گیرند، کدامند؟

•از تلاش‌های قبلی برای ایجاد چارچوب‌هایی که آموزش، پژوهش و نوآوری را تشریح می‌کنند، چه چیزی می‌توانیم بیاموزیم؟

این چارچوب‌‌‌بندی برای تهیه رویه‌‌‌‌‌‌ها منحصربه‌‌‌فرد نیست و دیگران می‌توانند رفتارهای مشابهی را مشاهده کنند و مجموعه‌‌‌ای از رویه‌‌‌‌‌‌های کمی متفاوت را شناسایی‌کرده و تشخیص دهند. مانند همه مدل‌ها، ارزش آن در کاربرد و فایده‌‌‌مندی آن است. معیار مهم برای انتخاب مجموعه رویه‌‌‌‌‌‌های آکادمیک این است که هرکدام باید از رویکرد سیستماتیک، همان‌طور که در بالا بحث شد، حمایت کنند. باید شناسایی شرکا و نیازهای آنها و همچنین حساسیت نسبت به این نیازها در اجرای شیوه‌‌‌ وجود داشته‌باشد. باید فرآیندی فعال و پیش‌‌‌دستانه برای تبادل و جذب دانش وجود داشته‌باشد.

یازده رویه اثربخش آکادمیک

 یازده رویه‌‌‌ علمی اثربخش که این معیارها را برآورده می‌کنند، تشخیص داده شده که در برخی حوزه‌های آکادمیک با هم تداخل و همپوشانی دارند. نام هر رویه‌‌‌ و نیز شرح مختصری از فعالیت‌های مرتبط و نتایج آنها در ادامه آورده شده‌است.

۱) محتوای آموزشی یکپارچه: اجرای محتوای آموزشی یکپارچه از دوره‌‌‌ها، پروژه‌ها و تجربیات مشترک  و آموزش‌دادن به دانشجویانی که اصول مرتبط با رشته تحصیلی را همراه با انواع مهارت‌ها، رویکردها و قضاوت‌‌‌های ضروری می‌‌‌آموزند.

۲) آموزش برای یادگیری: مشارکت‌دادن دانشجویان در یادگیری فعال، تجربی و دیجیتال. دانشجویان با درک مفهومی عمیق، خودکارآمدی و قابلیت برای خودآموزی، دانش‌‌‌آموخته می‌شوند.

۳) آموزش درباره اندیشه‌های نوظهور: انتقال سریع نتایج پژوهش‌های بین‌‌‌رشته‌‌‌ای و نوظهور به محتوای آموزشی و فرصت‌های یادگیری  و آماده‌‌‌سازی دانشجویانی که رشته‌‌‌ها، فناوری‌ها و متن‌‌‌های فکری نوظهور را می‌‌‌آموزند.

۴) آمادگی برای نوآوری: اجرای فعالیت‌های آموزشی برای رهبری، مدیریت و کارآفرینی و آموزش دانشجویانی که آمادگی بیشتری برای ایفای نقش‌‌‌های بالقوه خود در حوزه نوآوری دارند.

۵) پژوهش‌های بنیادی تاثیرگذار: پیگیری اکتشافات جدید بنیادی در طول طیفی از کنجکاوی‌محوری تا الهام‌‌‌گرفته برای کاربردی خاص و به‌دست آوردن دانش جدید با تاثیر بر دانش‌‌‌پژوهی و جامعه.

۶) پژوهش‌های مشارکتی درون رشته‌‌‌ای و بین رشته‌‌‌ها: همکاری با سایر پژوهشگران دانشگاهی و خارجی و انجام اکتشافاتی که از مرزهای بین رشته‌‌‌ای عبور می‌کنند و در زمینه‌‌‌های فکری جدید هستند.

۷) مراکز پژوهش‌‌‌، آموزش و نوآوری: توانمندسازی مراکز پژوهشی، آموزشی و نوآوری یکپارچه در مقیاس بزرگتر و تولید راه‌حل‌های مستقیما قابل‌اجرا و تاثیرگذار که به مسائل مهم جامعه می‌پردازند.

۸) پژوهشگران دانشجوی کارشناسی و کارشناسی‌ارشد: مشارکت‌دادن دانشجویان در مقاطع کارشناسی و کارشناسی‌ارشد در امر پژوهش و انرژی بخشیدن به پژوهش و دستیابی به پژوهشگران جوان و عاملان کارآمد تبادل دانش.

۹) اکتشافات و خلاقیت‌های بالنده: انجام اکتشافات، اختراعات، تجزیه و تحلیل بازار و نمایش اثبات مفهوم و تولید خلاقیت با فناوری بالاتر و آمادگی بازار.

۱۰) تسهیل گفت‌وگو و توافقات: تسهیل فعالانه گفت‌وگوهای غیررسمی و توافق‌های رسمی و بهبود درک نیازهای شرکا و امکان‌پذیر کردن آثار و خلاقیت‌های دانشگاهی بیشتر توسط شرکا.

۱۱) مبادرت به‌کارآفرینی دانشگاه‌محور: مشارکت در فرآیند واقعی کارآفرینی درون دانشگاه، با پشتیبانی شبکه‌‌‌های مربیان، با دسترسی به سرمایه‌گذاران و امکانات و تولید سرمایه‌گذاری‌های جدید و کارآفرینان باتجربه‌‌‌تر.

در کشورهای با درآمد متوسط، نیازی نیست که دانشگاه‌‌‌ها اقدام به تغییرات انقلابی برای تقویت نوآوری کنند و همچنین نباید چرخ را از نو اختراع کنند. فرآیند نوآوری به‌معنای اختراع چیزهای جدید نیست؛ این فرآیند در مورد شناسایی ایده‌هایی است که می‌توانند کارساز باشند. این ایده‌‌‌ها را به کشور خودمان بیاوریم، آنها را با شرایط خاص خود انطباق دهیم و با آنها رشد اقتصادی ایجاد کنیم. دانشگاه‌‌‌های کشورهای با درآمد متوسط با انطباق برخی از این یازده رویه‌‌‌ «دانشگاه‌‌‌ها به‌عنوان موتورهای توسعه اقتصادی» با ماموریت‌ها و بستر‌‌‌ها و شرایط محیطی خود، می‌توانند قابلیت‌های تبادل دانش خود را برای تقویت نوآوری و کمک به توسعه اقتصادی و کشاورزی به نحو کارآمدی گسترش دهند. بحثی که در ادامه می‌آید، چهار تا از این رویه‌‌‌‌‌‌ها و نیز موردکاوی‌‌‌ها را ارائه می‌کند و نشان می‌دهد چگونه دانشگاه‌‌‌ها در کشورهای با درآمد متوسط، اقدام به تبادل دانش می‌کنند و از مزایای نوآوری برای توسعه اقتصادی بهره می‌برند. این رویه‌‌‌‌‌‌ها عبارتند از: محتوای آموزشی یکپارچه؛ پژوهش مشارکتی؛ مراکز پژوهش، آموزش و نوآوری‌ و مبادرت به‌کارآفرینی دانشگاه‌محور.

محتوای آموزشی یکپارچه

رویه‌‌‌ محتوای آموزشی یکپارچه مستلزم تعیین اهداف یادگیری با نظرات ذی‌نفعان و به‌کارگیری عناصر محتوای آموزشی یکپارچه از جمله دوره‌‌‌های درسی، پروژه‌ها و تجربیات مشترک محتوای آموزشی است. این محتوای آموزشی دانشجویان را قادر می‌سازد تا پایه‌‌‌ای قوی در مبانی رشته تحصیلی پیدا کنند، درحالی‌که همزمان مهارت‌های ضروری حرفه‌‌‌ای و زندگی خود را تقویت می‌کنند که می‌تواند در نوآوری مورد‌استفاده قرار گیرد. از دریچه توسعه اقتصادی، هدف خاص تجهیز دانشجویان به دانش، کاری عمیق با اتکای فعالانه بر درک نظری در حین کار بر روی مسائل دنیای‌واقعی و در عین‌حال آماده‌‌‌سازی بهتر آنها برای تبدیل‌شدن به عاملان و کارگزاران کارآمدتر در تبادل دانش و نوآوری است. دانش‌‌‌آموختگان در نهایت وارد مشاغلی در بخش‌های صنعت و شرکتی و همچنین در زمینه آموزش، پژوهش، سیاستگذاری عمومی و حفاظت از محیط‌زیست و غیره‌ می‌شوند. دانشجویان باید مهارت‌های شخصی استدلال کردن، خودآگاهی، تفکر انتقادی و طراحی خلاق و مهارت‌های بین فردی ارتباطی، هوش هیجانی و همکاری و مشارکت‌‌‌جویی را بیاموزند. رویکردهای فرد به‌کار و زندگی شامل بلندپروازی و پشتکار و همچنین احترام به دیگران و توجه به توسعه پایدار است. قضاوت شامل ظرفیت درک و تحلیل موقعیت‌‌‌ها و مدیریت‌کردن مناسب آنها می‌شود. برای رسیدن به این هدف، رویه‌‌‌ محتوای آموزشی یکپارچه، پیوستگی معناداری بین درک نظری و مهارت‌های ضروری در تمام دوره‌‌‌ها و پروژه‌های محتوای آموزشی و تجربیات یادگیری غیررسمی ایجاد می‌کند. طراحی محتوای آموزشی یکپارچه به‌معنای ایجاد هم‌‌‌افزایی و وقت گذاشتن در خدمت هدف کسب دانش و مهارت است. دانشجویان تحت‌راهنمایی مربیان، دانش کاری خود را افزایش می‌دهند. مربیان نیز در حین آماده‌‌‌سازی و تأمل کردن، دانش جدید را یاد می‌گیرند و توسعه می‌دهند. دانشجویان به عاملان مهم تبادل دانش تبدیل می‌شوند و آموخته‌‌‌های خود در دانشگاه را به مرحله بعدی زندگی خود می‌برند. اقدامات اساسی برای اجرای محتوای آموزشی یکپارچه شامل موارد زیر است:

•تعامل با مجامع ذی‌نفعان؛ مانند کارفرمایان، دولت، سازمان‌های مردم‌‌‌نهاد، اساتید، دانش‌‌‌آموختگان و دانشجویان؛ برای اطلاع از نتایج یادگیری موردنظر.

•طراحی دوره‌‌‌ها و پروژه‌های رشته تحصیلی با حمایت متقابل‌برای پیشرفت‌کردن و برقراری ارتباط در سراسر برنامه.

•ادغام صریح مهارت‌های ضروری با مبانی رشته تحصیلی به‌نحوی‌که مهارت‌ها از یادگیری مبانی حمایت می‌کنند و بستر و زمینه را برای توسعه مهارت‌ها فراهم می‌‌‌سازند.

• تشویق فعالیت‌های محتوای آموزشی مشترک، از جمله مشارکت در پژوهش و نوآوری در پردیس دانشگاه و تجربیات پیش‌‌‌دانشگاهی و خارج از دانشگاه.

مطالعه موردی محتوای آموزشی یکپارچه: اندونزی

کشورهای با درآمد متوسط با تشویق به همکاری در کل ‌‌‌زیست‌‌‌بوم نوآوری، آزاد‌کردن یادگیری از بستر رسمی دانشگاهی و استفاده از اهل فن و کاربلدها برای ارتقای نوآوری و تقویت توسعه اقتصادی، نظام‌های آموزش عالی را متحول می‌‌‌سازند. هدف از طرح ابتکاری یادگیری آزادشده در اندونزی اقدام به جداسازی و عدم‌تمرکز آموزش عالی است. این ابتکارعمل به رهبری وزیر آموزش، فرهنگ، پژوهش و فناوری، اقدام به هماهنگی دانشگاه‌‌‌ها، شرکت‌ها، سازمان‌های دولتی، جوامع عمومی و موسسات برای همکاری در افتتاح برنامه‌های مطالعاتی جدید، ایجاد تغییرات در الگوهای یادگیری قدیمی و تشویق به مشارکت فعال کل ‌‌‌زیست‌‌‌بوم آموزشی می‌کند. در این رویه از ابتکارات محتوای آموزشی یکپارچه استفاده می‌شود تا دانشجویان را برای تبدیل‌شدن به دانش‌‌‌آموختگان بااستعداد آماده کند که قادر به کمک کارآمد به نوآوری، توسعه اقتصادی و در سطحی گسترده‌‌‌تر به جامعه باشند.

به‌طور سنتی، در آموزش دوره کارشناس عمده یادگیری رسمی در یک بستر آکادمیک انجام می‌شود. بخش کوچکی به کسب تجربه در محیط‌های واقعی (کارآموزی، پروژه‌های اصلی و غیره) اختصاص‌داده می‌شود که معمولا به شکل دوره انتخابی یا یک پروژه مجزا است. دانشگاه‌‌‌ها تمایل دارند در تخصیص محتوای آموزشی عملا انحصار داشته باشند زیرا معمولا فرض می‌شود تحصیلات دانشگاهی باید به محوطه دانشگاه محدود شود، اما یادگیری باید در هر جایی انجام شود که دانش به بهترین وجه یافت می‌شود و دانشجویان می‌توانند از دانشگاهیان و همچنین از شاغلان و اهل فن بیاموزند. در قرن بیست‌و‌یکم، دانش پیشرفته روز در محیط‌‌‌ها، مناطق جغرافیایی و سازمان‌های متعددی قرار دارد. کارشناسان رشته تحصیلی را می‌توان درمیان بازیگران مختلف در ‌‌‌زیست‌‌‌بوم‌‌‌های نوآوری یافت. دانشگاه‌‌‌های نوآور از منابع ‌‌‌زیست‌‌‌بوم برای ارائه یادگیری‌‌‌های مرتبط، معنادار و کارآمد با اجرای محتوای آموزشی یکپارچه مبتنی بر دقت آکادمیک و زیرکی عمل‌‌‌گرایی استفاده می‌کنند. دانشگاه‌‌‌ها نه‌تنها به نقش خود به‌عنوان مولد دانش ادامه می‌دهند، بلکه به متصدیان و ادغام‌‌‌کنندگان قابلیت‌‌‌های یادگیری در ‌‌‌زیست‌‌‌بوم تبدیل می‌شوند.

برای دانشجویان اندونزیایی، دیگر نیازی به گذراندن چهار سال‌در محیط‌های دانشگاهی متعارف نیست و چنین انتظاری نمی‌‌‌رود. آنها حق دارند تا یک‌سوم از وقت خود را در خارج از برنامه درسی، تحصیل کنند. دانشجویان با بهره‌‌‌گیری از محیط‌های واقعی در داخل یا خارج از کشور، به‌هزاران تجربه صنعتی، دولتی، علمی و مدنی برای تکمیل آموزش خود دسترسی دارند. این تجربیات حداکثر تا دو ترم به‌عنوان واحد درسی محاسبه می‌شود. همچنین دانشجویان می‌توانند به مدت یک ترم در برنامه‌های تحصیلی مختلف در همان دانشگاه واحدهای خود را اخذ کنند. با این ابتکارعمل آزادی دانشجو برای بهینه‌سازی یک مدل یادگیری مبتنی بر شخص تسهیل می‌شود. هسته اصلی این ابتکار، یادگیری رسمی و غیررسمی است. یک محتوای آموزشی یکپارچه با تخصیص نتایج یادگیری موردنظر به دروس موضوعی و تجربیات ‌‌‌زیست‌‌‌بومی، یادگیری را به حداکثر می‌رساند و هر دو را به‌عنوان مکانیزم‌هایی برای توسعه درک نظری و عملی همراه با مهارت‌های ضروری درنظر می‌گیرد. نتیجه رویه‌‌‌‌‌‌های یادگیری با حمایت دوجانبه، فرآیند تبدیل دانش به‌عمل را تسهیل می‌کند. دانشجویان به فرصت‌های بهتری برای پرورش خلاقیت، شخصیت و نیازهای خود دسترسی دارند. دانشجویان آمادگی بیشتری برای توسعه شایستگی‌‌‌های خود، گذار به زندگی حرفه‌‌‌ای، مقابله با چالش‌های ‌‌‌زیست‌‌‌بوم و در نهایت کمک به توسعه اقتصادی دارند، درحالی‌که درگیر آموزش قوی‌‌‌تر، انعطاف‌‌‌پذیرتر و منسجم‌‌‌تر هستند. این ابتکار عمل همچنین دانشگاه‌‌‌ها را تشویق می‌کند تا دوره‌‌‌هایی را برای متخصصان کاربلدی که علاقه‌‌‌مند به تدریس هستند، ایجادکنند. فعالیت‌های این متخصصان از همکاری‌های کوتاه (۴ تا ۱۰ساعت در هر ترم) تا همکاری‌های فشرده (۱۵ تا ۴۱‌ساعت در هر ترم) متغیر است. در این مرحله، متخصصان دوره‌‌‌های جدیدی ایجاد نمی‌کنند، بلکه به‌طور مشترک تدریس می‌کنند، به برنامه‌‌‌ریزی مواد آموزشی کمک می‌کنند و ارزیابی دوره را انجام می‌دهند. استادان دانشگاهی و متخصصان با مشارکت و ارائه پیشنهادهای مشترک موافقت می‌کنند، درحالی‌که وزارت علوم و فناوری اطلاعات، دوره‌‌‌ها را انتخاب می‌کند و بودجه‌‌‌ای را برای این متخصصان تامین می‌کند. در ابتدا بیش از ۲۵۰۰دوره تحت‌نظارت آنها بود. بررسی اعتبار و تایید آن در صورتی انجام می‌شود که نشانه‌هایی از تنزل کیفیت آموزشی وجود داشته‌باشد.

این ابتکارعمل تاثیرگذار بوده‌است چون «گسترده‌‌‌ترین فضای ممکن را برای دانشگاه‌‌‌ها فراهم می‌کند تا پتانسیل و ویژگی‌های سرآمد‌بودن محیط دانشگاهی در دسترس دانشجویان در سراسر موسسات آموزش عالی بهینه شود.» ابتکارعمل آموزش آزادشده، از طریق جمع‌‌‌آوری کمک‌های مالی بین ذی‌نفعان، در ابتدا بیش از ۴۶۵‌میلیون دلار برای افزایش رقابت‌پذیری نظام آموزش عالی اندونزی تامین کرده‌است. این ابتکار به دانشگاه‌‌‌ها اجازه می‌دهد تا انعطاف‌‌‌پذیری برای مشارکت با صنعت، آزادی در انتصاب اساتید و متخصصان آموزشی، آزادی توسعه امکانات دانشگاهی و غیردانشگاهی و خودمختاری در مدیریت امور مالی و دارایی‌های خود را به‌دست آورند.

پژوهش مشارکتی

پژوهش و توسعه (R&D) یک نهاده مهم برای نوآوری است، اما مستلزم مجموعه‌‌‌ای از قابلیت‌‌‌هایی است که بعید است در کشورهای درحال‌توسعه رایج باشد. یک روش کارآمد که دانشگاه‌‌‌ها در کشورهای با درآمد متوسط برای غلبه بر چالش‌های ایجاد این قابلیت‌‌‌ها می‌توانند اجرا کنند، انجام پژوهش‌های مشترک است. با نگاه از دریچه توسعه اقتصادی، هدف خاص پژوهش، دستیابی به اکتشافاتی است که پتانسیل تبدیل‌شدن به ابزار تاثیرگذارتر مبادله دانش و نوآوری را دارند. پژوهش‌های مشارکتی در درون و بین رشته‌‌‌ها نیازمند حضور پژوهشگران علمی از حوزه‌‌‌ها، رویکردها و گاهی اوقات موسسات مختلف است. آنها برای انجام اکتشافات شدید و بهره‌‌‌برداری از ایده‌‌‌ها و فناوری‌های نوظهور، اغلب روی مرزهای رشته‌‌‌های موجود و در زمینه‌‌‌های فکری نوظهور، همکاری می‌کنند. آنها این کار را با بهره‌‌‌برداری از نقاط قوت و سایر دارایی‌های شرکت‌‌‌کنندگان یا از طریق دسترسی به امکانات یا مجموعه داده‌های منحصربه‌فرد انجام می‌دهند. چنین کاری اغلب مستلزم آن است که یک پژوهشگر داوطلبانه همکاری‌های جدیدی را ایجاد کند و مکمل‌‌‌ها و حلقه‌‌‌های وصل بالقوه را در بین پژوهشگران و موسسات تشخیص دهد. چالش این است که در چنین تیم‌های متنوعی بتوان به نحو کارآ و کارآمد کار کرد. هدف کلی از پژوهش انجام اکتشافات است و اغلب آشکار ساختن پدیده‌‌‌ها یا حقایقی است که قبلا وجود داشته‌ اما برای برخی افراد ناشناخته یا غیرقابل‌توضیح بوده‌اند. اکتشافات می‌توانند دانش، حقایق، داده‌ها، نظریه‌ها، مدل‌‌‌ها، تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های جدید در رشته‌‌‌های منفرد و همچنین در بین چندین رشته‌‌‌ باشند. دانش در مورد اکتشافات از طریق گفت‌وگوهای رسمی و غیررسمی و نشریات علمی مبادله می‌شود. رویکردهای فعال‌تر شامل پروژه‌های مشترک، تبادل پرسنل و مشارکت در توسعه حرفه‌‌‌ای است و دانش‌‌‌آموختگان دانش اکتشافات را به‌کارهای آینده منتقل می‌کنند. پژوهش‌های مشارکتی همچنین می‌تواند از خارج‌‌‌نشین‌‌‌های علمی استفاده کند. مهاجران از طریق تبادل دانش می‌توانند مزیت نسبی کشورها را بهبود بخشند. مهاجران با ایجاد پل ارتباطی بین دو کشور مقصد و مبدأ، می‌توانند نوآوری را هدایت کنند و انتقال دهند. اقدامات اساسی برای اجرای پژوهش‌های مشترک شامل موارد زیر است:

•  همکاری پیرامون منابع تکمیلی، به‌ویژه امکانات نیازمند سرمایه عظیم، مجموعه داده‌ها و بودجه.

•  تعیین انتظارات بالا در مورد ارزش نتایج، به‌طوری که مزایا بر مشکلات توزیع جغرافیایی یا موانع سازمانی غلبه کند.

•  همکاری در رشته‌‌‌های علمی و رویکردها برای ارائه روش‌ها و دیدگاه‌های مختلف.

•  انجام تعاملات و مبادلات عمیق مکرر برای تسهیل همکاری و ایجاد روابط دانش و اعتماد.

مطالعه موردی پژوهشی مشترک: آلبانی

دانشگاه‌‌‌ها با اجرای پژوهش‌های مشترک می‌توانند نقشی اساسی در تبدیل‌کردن مهاجرت به خارج به توسعه اقتصادی داشته باشند. مهاجران می‌توانند با تقویت تبادل دانش، ایجاد فرهنگ همکاری که نوآوری را حفظ می‌کند، هم‌‌‌افزایی شبکه‌‌‌های مهاجران و هدایت سرمایه‌گذاری‌ها، اثرات و نوآوری قدرتمندی در کشورهای مبدأ ایجاد کنند.

دلیل اصلی دام درآمد متوسط توسعه ناکافی قابلیت‌‌‌های نوآوری محلی است. در آلبانی، بازیگران ‌‌‌زیست‌‌‌بوم نوآوری نه‌تنها برای به بلوغ رساندن قابلیت‌‌‌های نوآوری آمادگی ندارند، بلکه در مواجهه با بیکاری بالا، اقتصاد غیررسمی روبه‌رشد، فساد گسترده، زیرساخت‌های ملی ضعیف، شبکه‌‌‌های جرایم سازمان‌‌‌یافته قدرتمند و تخریب شدید منابع طبیعی نیز از تاب و توان افتاده‌‌‌اند. علاوه‌بر کمبود منابع داخلی و سرمایه‌های مستعد، فرار گسترده مغزها نیز بحران را تشدید می‌کند. جمعیت آلبانی ۲.۸‌میلیون نفر است، اما تخمین‌زده می‌شود که تا ۱.۶‌میلیون آلبانیایی مهاجر در خارج از کشور زندگی می‌کنند.

برای معکوس‌کردن این وضعیت، آموزش یک عنصر اساسی است، اما کافی نیست. آلبانی تا سال‌۲۰۲۰ سالانه ۳.۱‌درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش می‌کرد، اگرچه تعداد دانشجویان ثبت‌نام شده در آموزش عالی افزایش‌یافته و در سال‌۲۰۲۳ از ۱۲۰‌هزار نفر فراتر رفته‌است، کیفیت دانشگاه‌‌‌های آلبانی نسبتا پایین است. هیچ‌یک از ۳۰دانشگاه اصلی معیارهای واجد شرایط‌بودن برای دریافت رتبه در رتبه‌‌‌بندی اصلی دانشگاه‌‌‌های جهان را ندارند. دانشجویان کالج در نهایت با معضل مایوس‌‌‌کننده پیدا‌کردن یک شغل محلی و بی‌‌‌ثبات – احتمالا با حقوق کم – یا ترک کشور مواجه می‌شوند. بدیهی است که دنبال‌کردن شغلی به‌عنوان پژوهشگر و مبتکر اقدام معقولی به‌نظر نمی‌رسد و تشویق هم نمی‌شود. اکنون، علاوه‌بر آموزش، آلبانی در حال ادغام پژوهش‌های مشترک برای ایجاد قابلیت‌‌‌های نوآوری و استفاده از مهاجران علمی است. به‌عنوان مثال، نانوآلب (NanoAlb) که در سال‌۲۰۱۹ توسط فرهنگستان علوم آلبانی ایجاد شد، در واکنش به بخشنامه‌‌‌های دولت آلبانی بازسازی شد.

هدف آن افزایش کیفیت پژوهش‌ها در منطقه از طریق ارتقای همکاری‌ها بین آزمایشگاه‌‌‌های مختلف فناوری نانو، تشویق هم‌‌‌افزایی بین صنعت، دانشگاه و دولت و بهبود دامنه دید آنها برای جذب پروژه‌های جدید ملی و بین‌المللی است. این طرح توسط مهاجران علمی آلبانیایی و دانشگاه‌‌‌ها و مراکز پژوهشی مختلف آلبانیایی که به این شبکه مشترک پیوسته‌‌‌‌‌‌اند، حمایت می‌شود.

بیست و پنج گروه پژوهشی میان رشته‌‌‌ای بر روی توسعه اکتشافات نویدبخش برای مقابله با چالش‌های ملی، از حسگرهای زیستی الکتروشیمیایی گرفته تا روش‌های نانوتکنولوژی برای کاربردهای کشاورزی و از نظام‌های تحویل نانودارو تا فناوری نانو در منسوجات متمرکز هستند. نانوآلب به‌‌‌ شکل یک مرکز‌مجازی کار می‌کند و فعالیت‌های علوم نانو و فناوری نانو چندین پژوهشگر در دانشگاه‌‌‌ها و مراکز پژوهشی آلبانی، کوزوو و مقدونیه شمالی، شامل گروه‌هایی از ایتالیا و اسپانیا را هماهنگ می‌سازد. یکی از مولفه‌‌‌های کلیدی، انتشار دانش و فعالیت‌های آموزشی موردعلاقه نسل‌های جوان آینده دانشمندان است. نانوآلب دوره‌‌‌هایی را در سطح کارشناسی‌ارشد در فناوری نانو و کاربرد آن در بهداشت، داروسازی، محیط‌زیست، غذا، کشاورزی، ایمنی و امنیت ارائه می‌دهد. نانوآلب کاری را انجام داده‌است که بسیاری از دولت‌ها و نهادها نتوانسته‌اند انجام دهند: ایجاد پایه‌‌‌های یک شبکه که بتواند خود را با کمک‌های محدود حفظ کند. نانوآلب با ترویج مبادلات علمی، به اشتراک‌‌‌گذاری استعدادها و منابع برای رسیدگی به نیازهای برآورده نشده پروژه‌ها و مشارکت‌‌‌های پژوهشی، ایجاد ارتباطات شخصی و اطلاع‌دادن به شرکت‌‌‌کنندگان در مورد منابعی که در دسترس دارند و آنچه که می‌توانند به دیگران کمک کنند، فرهنگ پویایی از همکاری را درمیان دانشمندان ایجاد‌کرده‌است.

پژوهشگران از شبکه خود برای ایجاد این شبکه گسترده مشارکتی استفاده می‌کنند. دکتر دیمیتر بللو -دانشمند خارج‌‌‌نشین- کار نانوآلب و رهبران آن را ستایش کرد: «برای ایجاد ساختاری مانند نانوآلب نیاز به ایثار پر رنج و زحمت، فداکاری، میهن‌‌‌پرستی و خوش‌بینی ابدی است. نیاز به کشیدن مداوم طناب‌‌‌ها از همه جهات - با دولت، بنیادها، همکاران، سرمایه‌گذاران و تجار- به‌منظور برقراری شبکه جدید همکاری‌ها دارد. نانوآلب خالق ‌‌‌زیست‌‌‌بوم نوآوری مدرن آینده در منطقه است و اینها من را نسبت به آینده کشورم امیدوار می‌کند.» ساخت این نوع شبکه مدرن در کشورهای با درآمد متوسط نشان‌دهنده معماری فکری در بهترین حالت خود است. دانشمندان با وجود منابع کمیاب، شبکه‌ای قوی از سرمایه‌های فکری را احیا‌کرده و زیرساخت‌های لازم برای پشتیبانی از شبکه را ایجاد‌کرده‌اند.

منبع

بانک جهانی، مقاله پیش‌‌‌زمینه برای گزارش توسعه جهانی ۲۰۲۴