گفتوگوی تلفنی آکادمی نوبل با برندگان بخش اقتصاد
عجماوغلو، جانسون و رابینسون با بررسی نظامهای مختلف سیاسی و اقتصادی که استعمارگران اروپایی ایجاد کردند توانستهاند رابطه بین نهادها و رفاه را نشان دهند. آنها همچنین ابزارهای نظری را بسط دادهاند که میتواند توضیح دهد چرا تفاوتها در نهادها تداوم مییابد و چگونه نهادها تغییر میکنند.
دارون عجماوغلو
دارون عجماوغلو، زاده 3 سپتامبر 1967، استانبول، ترکیه، پروفسور در موسسه فناوری ماساچوست، کمبریج، آمریکا.
تفاوتهای 30، 40 و 50 برابری درآمد سرانه در دنیای متصل و جهانیشده اصلا طبیعی نیست. عجماوغلو درباره علل ریشهای فقر مداوم در فقیرترین کشورها و چگونگی ایجاد انواع نهادهای فراگیر که به شکوفایی اقتصادی کمک کنند صحبت میکند. این گفتوگو با عجماوغلو در فاصله کوتاهی پس از اعلام جایزه شکلگرفت که در آن عجماوغلو بر اهمیت دموکراسی و ترسهای خود از هوشمصنوعی و این مساله که چگونه سوءاستفاده از آن به ایجاد جامعهای دوگانه و طبقاتی میانجامد، تاکید میکند.
آکادمی نوبل: سلام، با دارون صحبت میکنم؟
عجماوغلو: بله، خودم هستم؟
از آکادمی نوبل هستم.
بسیار عالی.
خیلی خیلی تبریک میگویم.
ممنون. خبر شگفتانگیزی بود.
تصور میکنم شما بیشتر اوقات بسیار مشغول هستید، اما امروز باید روزی متفاوت با تماسهای تلفنی زیاد باشد. درست است؟ وقتی خبر به شما رسیدکجا بودید؟
من در آتن هستم. تازه سخنرانی کردهبودم و چند مصاحبه مطبوعاتی داشتم، بعد به اتاق هتلم رفتم. روی بالکن نشسته بودم که ایمیلی از پیر کروسل دریافت کردم که شمارهتلفنم را میخواست. اینجا بود که فکر کردم این میتواند چیز مهمی باشد و سپس از موسسه نوبل با من تماس گرفتند.
خبر خوبی است و من یک منظره خوب را برای همراهی با آن تصور میکنم.
بله دقیقا. منظرهای عالی از ریویرا است، اگرچه هنگام صحبت با آنها، در اتاقم بودم و تمرکز کرده و فکر میکردم که آنها چه خواهند گفت.
به اولین کسی که خبر دادید چه کسی بود؟
خب، در واقع نتوانستم به همسرم بگویم، چون او در بوستون خواب است. بعد از کنفرانس مطبوعاتی با او تماس گرفتم، اما هنوز خواب بود. الان باهاش حرف زدم.
مدت زیادی درباره اهدای جایزه به شما صحبت میشد، پس حتما فکر میکردید که این لحظه ممکن است فرا برسد.
میدانید، هیچوقت رویای چنین چیزی را نمیبینید. میتوانید رویاپردازی کنید، اما هرگز انتظار چنین چیزی را ندارید. به همین علت این یک اتفاق فوقالعاده است.
شما روی محرکهای نهادی شکوفایی و تفاوت کشورهای ثروتمند و فقیر کار کردهاید که این تحقیقات باعث شدهاند ما برای لحظهای توقفکرده و به این تفاوتها فکر کنیم. آیا از وجود این تفاوت عظیم بین کشورهای ثروتمند و فقیر شگفتزده شدهاید؟
البته که من شگفتزده هستم، بههمیندلیل بود که درواقع شروع بهکار روی این موضوعات کردم. هنگام اتمام تز خود در مدرسه اقتصاد لندن، شروع کردم به بررسی دادهها و خواندن آنچه دانشمندان علوم اجتماعی دیگر در دهه1990 روی آن کار میکردند. به این موضوعات خیلی علاقهمند شدم چون اگر کشوری 50درصد ثروتمندتر از دیگری باشد، شاید در ابتدا بگویید این طبیعی است چراکه برخی کشورها منابع یا مزایای دیگری دارند؛ اما درباره تفاوتهای 30، 40 و 50 برابری درآمد سرانه در دنیای جهانیشده و متصل، هیچ چیز طبیعی وجود ندارد.
درباره اینکه چرا برخی کشورها در دام فقر گرفتار شدهاند یا بهنظر میرسد افتادهاند، چه میتوان گفت؟
اساسا روش کار من با رابینسون و جانسون تجزیه و تحلیلهایی است که از علل دمدستی توسعه اقتصادی فراتر برویم. مثل تفاوتها در آموزش، کارآیی، ماشینآلات و برخی عوامل مهم دیگر. هنگامی که یک لایه پایین میروید، اینجاست که فکر میکنیم عوامل نهادی غالبترین هستند. البته چیزهای دیگری هست که بر سرمایه انسانی و کارآیی تاثیر میگذارد، اما نهادها، بهویژه مسیر نهادی گسترده در طول زمان، یک عامل تعیینکننده اصلی است. سپس باید بپرسید؛ چه چیزی باعث میشود کشورها درنهایت محکوم به نهادهای بد در مقابل نهادهای خوب بشوند و چرا آنها به این نهادها میچسبند؟ اینها برخی از مسائلی است که سعی میکنم در کارم بررسی کنم؛ تلاش در جهت مدلسازی انتخاب دموکراسی و این مساله که چرا دیکتاتوریها یا سایر نهادهای بد دوام میآورند. همچنین در کار با جانسون و رابینسون به ریشههای استعماری این تفاوتهای نهادی نگاه کردیم، چون تجربه استعماری که حدود 500 سالپیش شروع شد، واقعا برای حدود نیمی از جهان تحولآفرین بود و واقعا مسیرهای نهادی آنها را تغییر داد.
افزون بر این، اینطور نیست که نسخهواحدی برای همه داشت. درون دنیای استعماری و انواع نهادهایی که بنا به دلایل مختلف ریشه گرفتند، تنوع بسیار زیادی وجود داشت، بنابراین ما واقعا میخواستیم اینها را بفهمیم و تجزیه و تحلیل کنیم. تنها عاملی که در ابتدا روی آن تمرکز کردیم، محیط بیماریزای مناطق مستعمراتی بود، اگرچه بعدا به موارد دیگری مانند تراکمجمعیت نیز نگاه کردیم.
تمرکز بر محیط بیماری زا به این علت بود که این محیط برای اروپاییها نسبتا برونزا و بد بود زیرا آنها دربرابر برخی بیماریها مصونیت نداشتند و ما سعی کردیم مسیرهایی را کندوکاو کنیم که نشان دهد محیطهای بیماریزا که اروپاییها با آن روبهرو بودند، چگونه بر تلاشهای اولیه استعماری آنها تاثیر گذاشت و چگونه به پایان رسیدکه بهدنبال آن به مسیرهای نهادی بسیار متفاوتی منجر شده و سپس ادامهیافت که در مجموع به انگیزههای اقتصادی مختلفی در طول قرون نوزدهم و بیستم میلادی شکل داد.
این یک آزمایش طبیعی است که ثابت کرد قلمرو پرباری برای کندوکار است، اینطور نیست؟
ممنون که این را گفتید.
یکی نکته مهمی که از این توضیح بیرون میآید و شما بسیار روی آن کار کردهاید، این است که چگونه نهادسازی میتواند کارآمدتر عمل کند.
درست است.
نتیجهای که میخواهیم بگیریم، بهویژه در دنیای امروزی که از دموکراسی بسیار صحبت میشود، این است که دموکراسی یک عامل کاملا اساسی برای نهادینهشدن است، اما واضح است که کمی سادهانگارانه است.
به این معنا سادهانگارانه است که نمیتوان دموکراسی را از بالا نهادینه کرد. این یک فرآیند بسیار دشوار است و دموکراسی تنها جنبه نهادها نیست که اهمیت دارد، اگرچه کار من بر این نکته تاکید دارد دموکراسی به خودی خود نیز مهم است، اما مشکل امروز در جهان صنعتیشده، جاییکه شما تصور میکنید و بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی ادعا کردهاند که دموکراسی واقعا زنده است و امن و مطمئن است و هرگز در معرض تهدید قرار نخواهد گرفت واقعا در معرض تهدید است. حمایت از دموکراسی نهتنها در آمریکا، بلکه در سراسر جهان غرب، اکنون در سطح پایین تاریخی خود قرار دارد.
بنابراین دموکراسی آسان بهعمل نیامده و بهثمر نمینشیند چون دموکراسی مربوط به شرایط شهروندی دموکراتیک است. دموکراسی درباره اجماع و ارتباط برقرارکردن است. درباره پذیرش شکست، سازشکردن، صحبتکردن و فهمیدن طرف مقابل است. همه اینها چیزهای همیشه سختی است. آنها در زمانهای آشفتگی سختتر میشوند و ما در حال گذراندن آن هستیم و زمانی سختتر میشوند که زیرساختها، برای مثال، زیرساختهای ارتباطی، این نوع شهروندی دموکراتیک را سختتر میکند که البته فکر میکنم این تنها عامل نیست، اما رسانههای اجتماعی قطعا این نقش را ایفا کردهاند.
بله. کارهای اخیر شما، بهویژه با سایمون جانسون درباره نقش فناوری، اینکه چه کسانی آن را کنترل میکنند، چه کسانی آنرا به ارمغان میآورند و از آن سود میبرند، کاملا در این امر، نگرانی از هوش مصنوعی نقش دارد. بزرگترین ترس شما چیست؟
من ترسهای زیادی دارم، اما قطعا برای دموکراسی میترسم، چون متقاعد شدهام دموکراسی نظام بسیار خوبی است. با توجه بهجایگزینهای آن، همانطور که وینستون چرچیل گفت، این بهترین نظامی است که ما را برای رویارویی با زمانهای آشفته مجهز میکند، بنابراین واقعا نگران حمایت از دموکراسی هستم و اغلب آن را بهعنوان یک درد خودآزاری میبینم که دموکراسی و احزاب دموکراتیک همیشه به وعدههای دموکراسی، بهویژه از نظر فراگیر بودن، از نظر دولت پاک و از نظر شکوفایی همگانی، عمل نکردهاند.
اما نگران هوشمصنوعی هستم. البته نگران هوشمصنوعی فوقالعاده هوشمند نیستم. نگران هوشمصنوعی گنگ هستم چون فکر میکنم پتانسیل بالایی در آنجا وجود دارد و اگر از آن استفاده نکنیم یا اگر به روش نادرست استفاده کنیم، فکر میکنم پتانسیل آن از بین میرود، اما مهمتر از آن، فکر میکنم که اگر از روشی نادرست استفاده شود، سهم عمدهای در نابرابری بیشتر، تضعیف بیشتر دموکراسی با جمعآوری دادهها و دستکاری برخی از بازیگران خواهدداشت و واقعا به ظهور یک جامعه دوگانه کمک خواهد کرد که فکر میکنم هم اینک گرفتارش هستیم.
از شما متشکرم. میخواستم با این پرسش گفتوگو را پایان دهم. شما روی تفاوت بین ملتهای مختلف کار میکنید و خودتان بهنوعی نتیجه پیوند ملل مختلف هستید.
بله همینطور است.
وارث فرهنگی ارمنی، در ترکیهزادهشده و اکنون در آمریکا زندگی میکنید.
همچنین در بریتانیا تحصیل کردهام، بنابراین ترکیبی از چند چیز هستم.
ترکیبی دوست داشتنی.
به همه میراث خود افتخار میکنم و خوشحالم که توانستهام از تجربیات مختلف بیاموزم.
آیا فرصتی برای جشن گرفتن خواهید داشت یا فقط تماسهای تلفنی در تمام طول روز خواهید داشت؟
البته. الان در آتن هستم، فردا صبح به سمت بوستون میروم و عصر با خانوادهام جشن میگیرم.
واقعا ممنونم، صحبت با شما خیلی دوستداشتنی بود.
ممنون. خداحافظ
سایمون جانسون
سایمون جانسون، زاده 1963، شفیلد، بریتانیا
پروفسور موسسه فناوری ماساچوست، کمبریج، آمریکا
سایمون جانسون از طریق پیامکهای تبریک دوستان و آشنایان که در تلفنش دریافت کرد از این جایزه باخبر شد. او در این گفتوگوی کوتاه اهمیت تصمیمگیری مشارکتی در استفاده حداکثری از پتانسیل انسانی را برجسته میکند. به گفته جانسون ارتباط بین دموکراسی و رفاه میتواند شکاف درآمدی جهان را کاهش دهد. دموکراسی واقعی، اصیل و فراگیر، بهوضوح اهمیت دارد.
سلام، آیا با سایمون جانسون صحبت میکنم؟
بله.
احتمالا اخباری را که چند دقیقه پیش در استکهلم اعلام شد شنیدهاید؟
من از آکادمی چیزی نشنیدهام. فقط پیامکهایی از دوستان دیدم که به من تبریک میگفتند.
خب، تبریک خودم را اضافه میکنم. به گمانم باید بپرسم چه احساسی درباره اعطای جایزه دارید؟
شگفتزده و خوشحالم.
کمیته نوبل ارتباط بین ایجاد نهادهای سیاسی فراگیر و شکوفایی اقتصادی را برجسته کرد. آیا فکر میکنید کار شما به راه رهایی از فقر برای فقیرترین کشورها اشاره دارد؟
خب مطمئنا این چیزی است که ما روی آن بسیار کار کرده و سعی کردهایم به آن پاسخ دهیم. فکر نمیکنم پاسخهای آسانی وجود داشتهباشد چون متاسفانه بخش زیادی از این فقر نتیجه ترتیبات نهادی سیاسی و اقتصادی طولانیمدت است، بنابراین موانع بسیار بزرگی وجود دارد که باید بر آنها غلبه کرد.
با رعایت این جامعیت، بهنظر میرسد کار اخیر شما با عجماوغلو، کتاب سالگذشته، «قدرت و پیشرفت»، درباره اینکه چهکسی فناوری را کنترل میکند و چهکسی از آن سود میبرد، منتشر کردید، در همین راستا است. یکی از کلیدهای اصلی که اطمینان حاصل کنیم نهادهای مشارکتی و رویکردی که ما به فناوری داریم باید مشارکتی باشد. آیا این گفته درست است؟
بله. ما آن کتاب را دقیقا در راستای بسطدادن همین موضوع میبینیم و شما آن را خیلی خوب بیان کردید. کنترل فناوری، بهویژه اگر درباره فناوری جدید و مرز فناوری صحبتکرده و به آن فکر میکنید، بسیار مهم است. این فراگیربودن را منعکس میکند و میتواند بر آن نیز تاثیر بگذارد.
فکر میکنم همه اینها حول محور این ایده است که به انسانها اجازه میدهیم تا به بهترین حد خود شکوفا شوند، بهعبارتی دیگر استعدادها بهقدری گسترده در گوشه و کنار جهان گسترش مییابند که باید اجازه دهیم در همهجا شکوفا شوند.
بله این روش بسیار خوبی برای بیان آن است. همان راهی که آدام اسمیت پدر علم اقتصاد گفته است.
گمان میکنم یکی دیگر از خوانشهای بالقوه کار شما این است که دموکراسی مهم است و فکر میکنم با توجه به تهدیداتی که در سراسر جهان متوجه دموکراسی میشود، این پیام است که مردم ممکن است آن را در حالحاضر مهم بدانند.
بله، قطعا. دموکراسی واقعی و فراگیر بهوضوح اهمیت دارد.
تبریک دوباره و امیدوارم با روز پرمشغله کنار بیایید که میدانم ناممکن است.
متشکرم.
جیمزای. رابینسون
جیمزای. رابینسون، زاده 1960، بریتانیا
پروفسور دانشگاه شیکاگو، شیکاگو، آمریکا
جیمز رابینسون زمانیکه همسرش ماریا آنجلیکا باتیستا او را از خواب بیدار کرد، متوجه شد برنده جایزه اقتصاد 2024 شدهاست. او در این تماس درباره ریشههای فقر و چگونگی ایجاد انواع ساختارهای سیاسی که شکوفایی اقتصادی را افزایش میدهند، صحبت میکند: «نهادهای فراگیر را فرادستان خوشنیت ایجاد نمیکنند. آنها را افرادی ایجادکردهاند که برای حقوق خود مبارزه میکنند.»
سلام، آیا با جیمز رابینسون صحبت میکنم؟
بله. خودم هستم.
از آکادمی جایزه نوبل هستم.
سپاس که تماس گرفتید. پیام شما را دریافت کردم، پوزش که گوشیام خاموش بود.
نه اصلا. چگونه از جایزه خبردار شدید؟
همسرم مرا بیدار کرد. یکی از دوستانش به او پیام داد و او مرا از خواب بیدار کرد و به من گفت.
یک پیام بیدارشدن خوب بود. او؛ در واقع چه گفت؟
به گمانم گفت جایزه نوبل را بردهاید. نه فکر کنم گفت: «بلند شو. باید بلند شوی.» بله این همان چیزی است که او گفت. گفتم: چرا؟ او گفت: «تو برنده جایزه نوبل شدی.»
حدس میزنم از زمانیکه از رختخواب بلند شدید تا به حال یک ثانیه استراحت نکرده باشید؟
خبرنگاران از دانشگاه شیکاگو ساعت 6:30 آمدند؛ بنابراین فقط وقت داشتم زیر دوش بروم و قهوه درست کنم؛ بله.
شما زمان زیادی را در آمریکایجنوبی و جنوب صحرایآفریقا گذراندید. گمان میکنم اخبار به همین راحتی میتواند از آنجا به شما برسد.
اگر تابستان بود، شما مرا آنجا میدیدید، اما بله، در حالحاضر تدریس میکنم، بنابراین اینجا در شیکاگو هستم.
درباره اینکه چرا بین کشورهای فقیرتر و بقیه جهان چنین اختلافی وجود دارد، چه میتوانید بگویید؟
فکر میکنم این نتیجه یک فرآیند طولانی تاریخی است، اما آنچه ما در کارمان شناسایی کردهایم تفاوتهای نهادی و سیاسی بین کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته و شیوهای است که تفاوتهای زیاد در میزان فراگیربودن جوامع از نظر فرصتها و انگیزههایی که به مردم میدهند، وجود دارد، بنابراین کار ما تلاش برای نشاندادن این است که چگونه این ساختارهای نهادی مختلف باعث ایجاد فقر یا رفاه میشوند.
کار شما به منابع این ساختارهای نهادی و بهویژه ریشههای آنها در استعمار نگاه کردهاست، اما آیا شما بهنوعی، غیرقابلحلبودن نظام را نشان نمیدهید که تغییر آن چقدر دشوار است؟
میدانید که تداوم نهادی بسیار زیادی در جهان وجود دارد، اما همچنین نمونههایی از گذار از آنچه که ما آن را نهادهای بهرهکش به فراگیر میخوانیم، مشاهده میشود؛ کشورهایی که موفق به تغییر میشوند. منظورم این است که هر کشور مرفه امروزی، در گذشته، بهرهکش بودهاست. به آمریکا، به تاریخ بردهداری و سلب مالکیت از مردم بومی نگاه کنید. در تاریخ گذشته این کشور، بهرهکشی زیادی وجود دارد و مبارزهای برای ایجاد نهادهای فراگیرتر و جامعهای فراگیرتر وجود داشتهاست. این درباره کشور خودم، بریتانیا نیز صادق است، بنابراین گذارهایی وجود داشتهاست و ما سعی کردهایم آنها را نیز مطالعه کنیم.
میدانم تلاش برای خلاصهکردن ایدهها در یک یا دو عبارت مضحک است، اما جوامعی که در فکر گذار از نهادهای بهرهکش به فراگیر هستند، چه کار اساسی باید بکنند؟
کلید این گذار فقط اقدام واقعا جمعی توسط شهروندان است؛ توسط افرادی که از نهادهای بهرهکش و نابرابری و به حاشیه راندهشدن رنج میبرند. فکر میکنم اگر به آن تاریخ نگاه میکنید به جنبش حقوق مدنی میتوانید فکر کنید. یک نمونه فوقالعاده از سازماندهی جمعی مردم برای مبارزه برای رسیدن به حقوق خود، مبارزه با نهادهای اقتصادی و سیاسی بهرهکش در آمریکا در دهههای 1950 و 1960 است.
پس واقعا، این یک تغییر از پایین به بالا است.
بله باید همینطور باشد. فکر نمیکنم نهادهای فراگیر توسط فرادستان خوشنیت ایجاد میشوند. آنها توسط افرادی ایجاد شدهاند که برای حقوق خود مبارزه میکنند و برای دیدگاهی متفاوت از جامعه مبارزه میکنند.
بسیار عالی. فقط میخواستم خیلی مختصر درباره رابطهتان با همکارانتان بپرسم. روشن است که همه شما رابطه کاری بسیار نزدیکی دارید. چه چیزی باعث میشود کارها اینقدر خوب پیشبرود؟
خب، همه ما دوستان بسیار صمیمی هستیم. فکر میکنم همه ما در کارهای مختلف خوب هستیم و همه به هم احترام زیادی میگذاریم و ما فقط از صحبت درباره ایدهها و فکرکردن درباره جهان لذت میبریم.
واقعا از شما ممنونم که با من صحبت کردید و خیلی تبریک میگویم.
متشکرم. خدانگهدار
منبع: سایت موسسه نوبل