راز سه دهه اعتبار

مرور زندگی و فعالیت‌هایش برای پایه‌گذاری یک کسب‌وکار مولد و سالم، نشان می‌دهد که چگونه چند نسل قبل، در شرایطی سخت و پیچیده، خلاقیت و پشتکار به خرج داده‌اند تا روی پای خود بایستند و در نهایت کارخانه و صنعتی جدید را در ایران پایه‌گذاری کنند. نگران دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌هایی است که می‌خواهند وارد بازار کار شوند. می‌گوید باید شرایطی در کشور فراهم شود که آنها راهشان را روشن‌تر پیدا کنند. خاطرات و فراز و فرود زندگی‌اش را از دهه ۳۰ شروع و روایت می‌کند که از پس بسیاری از سختی‌های کار برآمده است. متولد ۱۳۲۵ است و در روستایی کوچک از توابع شهریار به دنیا آمده است. زندگینامه‌اش به معنای واقعی داستانی جذاب از تلاش‌های یک فرد است که توانسته چندین هزار اشتغال با ورودش به عرصه صنعت را ایجاد کند. «رضا رضایی»، مدیرعامل و بنیان‌گذار شرکت «آذین خودرو» است که نخستین و بزرگ‌ترین شرکت قطعه‌ساز خودرو در ایران است. بیشتر فعالان صنعتی در حوزه خودرو، او را به‌عنوان «پدر صنعت قطعه‌سازی خودرو» در ایران می‌شناسند. می‌گوید که در سال‌های ابتدایی کار حدود ۹۰ درصد مواد اولیه مورد نیاز برای تولید قطعات را وارد می‌کردند، ولی حالا این عدد به ۱۰ تا ۲۰درصد رسیده است. بخش اول گفت‌وگو را با زندگی شخصی خود شروع می‌کند و در ادامه تلاش‌های خود را در عرصه صنعت برای ایجاد یک کسب‌وکار موفق، سالم و مولد به تفصیل توضیح می‌دهد.

می‌گویند خستگی‌ناپذیر هستید و انگیزه کار و کارآفرینی شما از ۹، ۱۰سالگی شروع شده، عطش شما برای کار و تلاش ژنی است؟

امروزه علم ثابت کرده که در یک جامعه با فرهنگی هوشمندانه که حاکمیت در ایجاد آن نقش داشته، مسیر کارآفرینی در ذهن فرزندان از ۲ تا ۷ سالگی شکل می‌گیرد. در واقع اگر خانواده‌ها شجاعت، راسخ بودن، داشتن اعتماد به نفس، نوآوری، خلاقیت و مسوولیت اجتماعی را از همان ابتدا به فرزندان خود یاد بدهند، انگیزه کار از کودکی شکل می‌گیرد. برای فرهنگ‌سازی در این زمینه کشورهای توسعه‌یافته سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ اما متاسفانه در ایران به کارآفرینی اهمیت لازم داده نمی‌شود و جامعه به پرورش کارآفرینی و ایجاد ثروت پایدار ارج نمی‌نهد. نسل ما در زمان قدیم یا اتفاقی یا به صورت ژنتیکی در مسیر کارآفرینی قرار گرفته است. من تعهد و خودشناسی را از همان زمان کودکی داشته‌ام. در ۵۰ کیلومتری تهران با محدودیت بسیار در یک خانواده کشاورز و مذهبی متولد شدم و فرزند اول هستم. پدر و مادر من با وجود اینکه سواد نداشتند اما روحیه کار و تلاش را در من ایجاد کردند. مادرم نقل می‌کرد که در زمان تولدم، کشاورزی محدود خانواده رونق گرفت و به قول معروف قدمم برایشان خوب بود، اما با مشکلات زیادی بزرگ شدم. اولین خاطره‌ام این است که در یک زمستان پربرف دریک دورهمی شبانه با برنامه‌های مذهبی، از من چندین سوال شرعی و مذهبی پرسیده شد. من که به واسطه پدرم که بسیار متعهد و مذهبی بودند، شرعیات و اصول و فروع دین را فرا گرفته بودم، به همه سوال‌ها پاسخ دادم. برای تشویقم حضار که از اقوامم بودند، ۴ ریال و ۱۰ شاهی به من جایزه داده‌اند. این تشویق منجر به این شد که از همان موقع این موضوع که تلاش کن و به سمت اقتصاد نگاه کن، ناخودآگاه در من شکل گرفت. از همان کودکی یک احساس وظیفه و کمک به خانواده و ویژه نگاه کردن در من وجود داشت. شش سال و نیمه بودم که برای رفتن به مدرسه اصرار کردم و مدیریت مدرسه قبول کرد که به صورت مستمع آزاد با توجه به نرسیدن به سن قانونی مدرسه، در کلاس‌ها شرکت کنم. مدرسه‌ای که با محل زندگی ما دو کیلومتر فاصله داشت و هر روز پیاده خود را به آن می‌رساندم. با توجه به هوش و علاقه‌ای که به تحصیل داشتم، آن سال تحصیلی با مجوز مدیر برای من حساب شد و اولین حس موفقیت را کسب کردم. چهار سال اول تحصیلم در همان مدرسه طی شد و علاقه من به تحصیل به‌خصوص استعدادم در ریاضیات تا اندازه‌ای بود که سوالات امتحانی را با کمک معلم طرح می‌کردم. بعد از آن برای طی دوره پنجم و ششم تحصیل به مدرسه‌ای رفتم که ۶ کیلومتر با خانه‌مان فاصله داشت و امتحانات نهایی منطقه را توانستم به خوبی پشت سر بگذارم. در کنار درس خواندن کار را هم شروع کردم؛ به گونه‌ای که از ۱۰ سالگی پولی از خانواده‌ام نگرفتم و در تابستان‌ها مسوولیت فروش محصولات کشاورزان روستایی و آبادی‌های محل زندگی‌ام را در میدان بار تهران بر عهده گرفتم. پدرم اما توصیه‌ای برای من داشت و همواره می‌گفت سعی کن علاوه‌بر اعتماد به نفس، امانتداری و صداقت داشته باشی تا در بین مردم به «رضای امین» معروف شوی. از محل این کار تابستانی، من بودجه سال خود را تامین می‌کردم. باید تاکید کنم که هر فردی با احساس مسوولیت و با این فکر که بشر امتیاز تفکر نسبت به سایر مخلوقات دارد، می‌تواند پیشرفت کند. من به واسطه استعدادم و با پشتکار بسیار، در کار تدریس هم وارد شدم و توانستم ممر درآمدی داشته باشم. بعد از گرفتن مدرک سیکل، یک‌سال به‌کار کشاورزی سخت مشغول شدم و خاطرم هست که در یکی از باغات سیب با توجه به علاقه‌ام به نوگرایی و خلاقیت با کمک یکی از دبیرانم در رشته کشاورزی، درختان باغ را هرس کردم که با گریه پدرم برای اولین بار و نگرانی او از خشک شدن باغ روبه‌رو شدم. اما برخلاف تصور پدرم، آن سال محصول باغ ما بسیار پربار و مرغوب بود. هدفم از نقل این خاطره این است که بگویم خلاقیت و نوآوری باید از همان کودکی در ذهن آدمی شکل بگیرد. من هیچ وقت دلم نمی‌خواست زندگی یکنواختی داشته باشم و علاقه به تحصیل در دوره دبیرستان در تهران داشتم، اما با توجه به وضعیت درآمدی خانواده‌ام این امر خیلی سخت بود. با اتکال به خدا، در همان زمان نذر کردم که اگر با کسب تحصیل به مقامی رسیدم، حتما بخشی از درآمد خود را صرف امور خیریه خواهم کرد. با وجود مخالفت پدرم، با تلاش مادرم برای کسب رضایتش، در امتحان ورودی مدرسه نظامی شرکت کردم و جزو نفرات برتر شدم و به‌عنوان دانش‌آموز وارد دبیرستان شبانه‌روزی نظام شدم. با پایان دوره سه ساله دبیرستان نظام، دیپلم ریاضی گرفتم و بعد با شرکت در آزمون کارشناسی و قبولی در دانشگاه تهران در رشته شیمی فارغ‌التحصیل شدم. در آن زمان این قانون مطرح بود که کسانی که افراد نظامی هستند و در رشته‌ای دانشگاهی قبول می‌شوند، بعد از دوره فارغ‌التحصیلی در رشته تخصصی مشغول به‌کار می‌شدند. من چون رشته‌ام شیمی بود در بخش صنایع دفاع مشغول به‌کار شدم. اما همیشه مطالعات جانبی خود را در بخش‌های مختلف و آشنایی با فرهنگ خارج از ایران مدنظر داشتم و کارهای خوبی را در آن زمان با کمک دوستانم انجام دادم.

با توجه به اینکه علاقه داشتم در بعد وسیع‌تری کار کنم، سال ۵۵ در بخش تجارت مشغول کار شدم. بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی از مسیر تجارت خارج و وارد کار ایجاد و بازسازی واحدهای صنعتی شدم که به‌دلیل جنگ صدمه دیده بودند. با پایان جنگ با توجه به شناختم از صنعت، دوست داشتم دست به‌کار جدیدی بزنم که در کشور ماندگار و تاثیرگذار باشد و این‌گونه بود که در سال ۶۹ با توجه به نقش استراتژیک صنعت خودرو و محدودیت بودجه‌ای دولت برای توسعه این صنعت، به فکر راه‌اندازی و پایه‌گذاری قطعه‌سازی خودرو افتادم.

پس شما ایده راه‌اندازی واحد تولید قطعات خودرو را در اوایل دهه ۷۰ ارائه کردید؟

بله سال ۷۰ ایده‌اش را با آقای نژادحسینیان که آن زمان وزیر صنایع سنگین بودند در میان گذاشتم و با استقبال روبه رو شد. آن زمان دو شرکت خودروساز بزرگ کشور، سرجمع ۴۰ تا ۵۰هزار خودرو در سال تولید می‌کردند و از سوی دیگر بودجه دولت نیز به گونه‌ای نبود که بتوانند ۱۰۰درصد قطعات را از خارج وارد کنند.

در آن زمان قانون خودرو در مجلس تصویب شد تا به مدت پنج سال ثباتی در این صنعت ایجاد شود. من در آن زمان با ارائه طرح توجیهی خود به وزارتخانه، پرونده کسب‌وکار را دریافت کردم و مهر ماه سال ۷۰، شرکت آذین خودرو با ۱۲ مهندس فعالیتش را شروع کرد. در آن زمان برای پیشبرد کار یکی از مهندسان ارشد شرکت پژو (مدیر کنترل کیفیت پژو) را که بازنشسته شده بود استخدام کردم تا بتوانم به اطلاعات لازم در تولیدات تکنولوژی‌محور دسترسی پیدا کنم. با توسعه شرکت، مسوولان شرکت ایران خودرو در سال ۷۳ به من پیشنهاد شراکت دادند تا ۳۰درصد سهام شرکت را واگذار کنم. من در آن زمان خیلی نگران واگذاری سهام شرکت نبودم، نگرانی اصلی‌ام دولتی شدن سیستم شرکت بود. بعد از ۶ ماه تصمیم خودم را گرفتم و ۳۰درصد سهام شرکت را واگذار کردم. اما برنامه من این بود که ۵درصد درآمد شرکت، صرف کارهای خیریه شود و این شرط را نیز مطرح کردم. مقامات دولتی اعلام کردند حالا اول شرکت را سودآور کن، بعد راجع به این موضوع صحبت می‌کنیم. در سال سوم فعالیت، شرکت را سودآور کردم و از محل درآمد شرکت، مدرسه و دانشگاه ساخته شد و به خانواده‌های بی‌سرپرست کمک شد. در بخش مسوولیت اجتماعی یکی از فعالیت‌های اصلی من ایجاد دانشگاه علمی-کاربردی بود. چون خودم خیلی سخت تحصیل کرده بودم، علاقه خاصی به فعالیت در این زمینه داشتم و دارم.

راز سودآوری شرکت تان چه بود؟

باید به دولت و مسوولانی که روی صنعت برنامه‌ریزی می‌کنند، اعلام کنم که ایرانی‌ها توانمند و بااستعدادند. اگر این استعدادها در مسیر درستی قرار گیرد، شکوفایی خوبی رقم خواهد خورد. رشته من به پلیمر مرتبط بود و در آن زمان شاهد بودم که بخش عمده‌ای از مواد اولیه در این رشته وارداتی بود و غیرت ملی من این موضوع را قبول نمی‌کرد. به همین دلیل در شرکتم، تلاش کردم که تولید مواد اولیه مورد نیاز را بومی کنم. در حال حاضر ۸۰درصد مواد اولیه ساخت داخل است و یکی از دلایلی که در سال‌های تحریم بسیاری از شرکت‌های رقیب تعطیل شدند، اما ما باقی ماندیم، توجه به همین مساله و استمرار آن بود.

معتقدم بنگاه‌های اقتصادی بعد از احساس امنیت برای فعالیت در کشور به واسطه محیط مناسب کسب و کار و ثبات قوانین، باید به اهداف خود توجه کنند و تغییرات بین‌المللی در بخش صنعت را مدنظر داشته و رصد کنند. امروز بنگاه‌ها باید ساختارشان را نسبت به ۱۰ سال قبل دگرگون کنند. شرکت‌های بزرگی در دنیا پاگرفتند، اما به واسطه عدم توجه به تغییرات روز در بخش صنعت یا تعطیل شدند یا از گردونه رقابت کنار رفتند. برای مثال می‌توانم به شرکت نوکیا اشاره کنم. بررسی مدیران این شرکت نشان داد که رقبای آنها به دانش روز و آینده و نیاز مردم توجه داشتند، اما آنها از این موضوع غافل بودند. امروز بنگاه‌های اقتصادی در ایران باید تشکیلات خود را دانش بنیان و چالاک کنند و با ترکیب نیروی انسانی ماهر سعی کنند در بخش‌های مختلف از جمله بنگاهداری، به‌کارگیری تکنولوژی و... فرهنگ بالنده‌ای داشته باشند. در کنار این موارد توجه به کیفیت، قیمت رقابتی و خدمات پس از فروش نیز دارای اهمیت است. توجه به این مسائل باعث می‌شود که هم مصرف‌کننده داخلی رضایت داشته باشد و هم کیفیت محصول‌شان در حد استانداردهای بالا یا حداقل متوسط دنیا قرار گیرد. من در گروه خودم این مسیر را طی کردم. سعی کردم به استانداردهای روز دنیا توجه کنم و طبق شناسنامه خودروسازان تولید کنم؛ به همین دلیل واحد تحقیق و توسعه شرکت را فعال کردم. در کنار این موارد، شرکت‌های بسیاری را فعال کردم تا عمق دانش فنی را انحصاری کنم. جالب است اشاره کنم که فقط در بخش سقف خودرو، روزی مجبور بودیم که بابت واردات هر سقف خودرو ۱۱یورو پرداخت کنیم، اما با ساخت داخل قیمت آن را یک سوم کاهش دادیم و در نهایت ارزبری را کم کردیم. الان هم در سن ۷۱سالگی تلاش‌ام این است که فکرم را جوان نگه دارم و در مسیر گسترش نوآوری و تکنولوژی کار کنم.

در حوزه فعالیت‌های اقتصادی برخی معتقدند حتی اگر بخواهند کار سالم در ایران انجام دهند، امکان‌پذیر نیست و مجبورند وارد محاسبات فسادآلود شوند. معتقدند جریان‌هایی در پشت صحنه وجود دارد که کارشکنی می‌کنند و بدون زد و بند نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. شما این موضوع را قبول دارید؟ و آیا تجربه‌ای در این زمینه داشته اید؟

فعالیت بنگاه‌های کسب‌وکار در ابتدا متاثر از روابط درون‌بنگاهی است، اما محیط کسب‌وکار روی فعالیت آنها اثرگذار است. من هنگام شروع فعالیتم حتی یک متر زمین هم از دولت نگرفتم. الان اگر گفته شود که به بانک‌ها بدهکاریم، ۱۰برابر آن نیز از دولت طلبکاریم. در حال حاضر بیش از ۵هزار نفر نیروی مستقیم شاغل در شرکتم دارم که بیش از هزار نفر آنها مهندس هستند. در حال حاضر ایجاد یک شغل برای دولت ۳۰۰میلیون تومان هزینه دارد. منظورم از این مقدمه این است که بگویم در شرایط فعلی کشور هم می‌توان وارد فعالیت اقتصادی مولد شد. متاسفانه وجود فساد در کشور را نمی‌توانم رد کنم و این معضل صرفا به معنی رشوه گرفتن یا دادن پول نامشروع نیست. فساد انواع مختلف دارد که با شیوه‌های مختلف بروز می‌کند. در حال حاضر مردم به دلایل مختلف تمایلی به انجام فعالیت مولد ندارند. چون در مسیر کار مولد که معمولا باید از نقطه صفر شروع شود با مسائلی چون فساد و رانت نیز مواجه می‌شوند. وجود فساد در کشور را به صورت مطلق نمی‌توانم رد کنم، اما پررنگ و کم رنگ بودن آن جای بحث دارد. فساد در کنار قوانین ناکارآمد و نبود مشوق‌های لازم برای بنگاه‌های مولد ایجاد می‌شود. ایجاد کارهای مولد زمانبر و کم بازده است و مسائل و چالش‌های مختلفی را در سر راه خود دارد. وقتی یک بنگاه به تولید می‌رسد، تازه مساله بوروکراسی‌های اداری و مواجهه با سازمان‌هایی چون سازمان امور مالیاتی، بیمه، گمرک و... پیش می‌آید. یک بخش فساد به مسائل اقتصادی برمی گردد و یک بخش دیگر آن به‌دلیل ناکارآمدی قوانین است. من هم در مسیر فعالیتم با مساله فساد و رانت برخورد و با آن مقابله کردم و به قول معروف فرمان را کج کردم و مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. من معتقدم در کنار اصلاح قوانین، موضوعی که می‌تواند اقتصاد کشور را در مسیر توسعه قرار دهد، فسادزدایی است. تا وقتی فساد از بین نرود، می‌توان از آن به‌عنوان یکی از معضلات اصلی در مسیر کسب‌وکار نام برد. ترکیه ۱۵ سال قبل به این نتیجه رسید که یکی از کانال‌ها و مسیرهای رشد اقتصادی، علاوه‌بر جذب توریست، جذب سرمایه‌گذاری خارجی است. اما در مسیر حرکتش متوجه این قضیه بود که با قوانین آن زمان نمی‌تواند به این هدف دست پیدا کند. سرمایه‌گذاران پول را جایی خرج می‌کنند که علاوه‌بر فضای سالم برای رقابت، امنیت وجود داشته باشد و هر موقع که تصمیم بگیرند، بتوانند پولشان را خارج کنند و قوانین سد راهشان نباشد. ترکیه تیم متعهدی را مشخص کرد و این تیم ماموریت یافت که قوانین ترکیه را در بخش حمایت از سرمایه‌گذاران اصلاح کند. ترکیه با اصلاح قوانین توانست سال گذشته ۳۰میلیارد یورو قطعه و خودرو به ۱۷۰ کشور صادر کند. الان تاکید مقامات ما بر تولید صادرات محور است، اما در مقام مقایسه شرایط محیطی کسب و کار ما با ترکیه خیلی متفاوت است. امیدواریم متولیان این حوزه قوانین را به گونه‌ای اصلاح کنند که صنعت در مسیر تعالی و رشد قرار بگیرد. کشورهای همسایه بازارهای خوبی برای محصولات ایران است، اما به‌دلیل قوانین ناکارآمد، مشکلات بانکی، تحریم و مسائل اقتصادی، سهم ما از این بازارها محدود است و کشورهای دیگر این بازارها را قبضه می‌کنند. نمونه‌اش ترکیه است که تلاش کرده به گونه‌ای برنامه‌ریزی کند که صنعت‌ آن رشد کند. مردم هم در مسیری که این کشور طی کرد نقش داشتند اما سیاست درست دولت در اصلاح قوانین و ارائه مشوق‌ها و ایجاد محیط امن و آرام، در توسعه این کشور موثر بود. در سال جاری دولت بحث افزایش ۲۰درصدی حقوق و دستمزد کارگران را مطرح کرده، اما به تولیدکننده ایرانی اجازه افزایش قیمت محصولاتش را نمی‌دهد، همین تناقض زمینه ایجاد فساد و رانت است. با قیمت‌گذاری دستوری نمی‌توان از تولید مولد حمایت کرد. وقتی در سه ماهه پایانی سال گذشته مواد اولیه قطعه سازان ۳۰ تا ۵۰درصد گران می‌شود و ثبات ارزی نیز در کشور حاکم نیست، چگونه می‌توان از تولیدکننده انتظار برنامه‌ریزی بلندمدت داشت. کارآفرینانی در ایران هستند که با بلندنظری و تفکر جهانی وارد کار شدند، اما برای ماندگاری آنها نیازمند اصلاح قوانین هستیم. متاسفانه در شرایط فعلی باید نگران فرار سرمایه‌ها بود. در حال حاضر با روند رو به تزاید نقدینگی و افزایش ارزهای خانگی مواجه هستیم که به‌دلیل نااطمینانی از آینده، صرف فعالیت مولد نمی‌شود. اگر دولت‌ها بستر سرمایه‌گذاری را امن کنند، علاوه‌بر خارجی‌ها، ایرانیان مقیم خارج نیز حاضر به سرمایه‌گذاری در کشور خواهند بود. من قانون‌گذار و سیاست‌گذار نیستم، اما در کسب‌وکار خودم توانستم مستقیم و غیرمستقیم در مجموع حدود ۱۰هزار نفر را اداره کنم. من ۲۸ مدیرعامل تربیت کردم و مسوولیت اجتماعی خودم را انجام داده ام.

یکی از چالش‌ها در ایران مرگ برندها است، شما چگونه با تجربه جهانی پیش رفتید و کسب و کار خود را حفظ کردید؟

از طریق افزایش بهره‌وری، مدیریت هزینه و استفاده بهینه از منابع، توانستم فعالیت شرکت را حفظ کنم. اما در رابطه با حفظ بنگاه‌های مولد عقیده دارم که فقط با انسجام عملکرد مسوولان، اصلاح قوانین و ایجاد فضای امن و نگاه بلندمدت می‌توان سرمایه‌گذاری‌ها را حفظ کرد. وقتی یک سرمایه‌گذار خارجی وارد کشور می‌شود و قراردادی امضا می‌کند، نباید بعدا با هزار و یک بهانه و برچسب رانت جلوی فعالیتش را بگیرند و کار را عقب بیندازند. چه اشکالی دارد که خارجی‌ها تکنولوژی را وارد کشورکنند و در پروژه‌های صنعتی مشارکت کنند. به هر حال تکنولوژی باید یک‌جوری به کشور منتقل شود. دولت چین ۲۳ سال قبل در خودروسازی صفر بود. اما هدف را درست گذاشت و برای آن برنامه نوشت و سازوکار و نقشه راه آن را نیز تعریف و استراتژی این صنعت را تدوین کرد. مشوق‌های توسعه این صنعت در کشورش را نیز به خودروسازها و قطعه سازان ابلاغ کرد. پارسال چین با تولید ۳۰میلیون خودرو توانست یک سوم تولید جهان را در دست بگیرد. بعد از پایه‌گذاری صنعت‌اش و رشد خودروسازان و قطعه سازان کم کم مشوق‌های دولتی را کاهش داد.

برخی می‌گویند کسب موفقیت در ایران به صورت نانوشته دشوار یا غیر ممکن است. شاهد این موضوع نیز این است که به‌رغم تکریم کارآفرینان در قوانین و مقررات، اما هر وقت با آنها صحبت می‌شود از تحت فشار قرار گرفتن و مسیر سخت فعالیت گلایه می‌کنند. دلیل این موضوع چیست؟

مشکل از مجزا عمل کردن نهاد و سازمان‌ها است. باور به فعالیت مولد و کارآفرینی در کشور وجود ندارد و لازم است در سطح کلان کشور با توجه به جمیع جهات مسوولان نقاط ضعف و قوت را شناسایی کنند و اهداف مشخصی را تدوین کنند. نه اینکه با تغییر هر دولتی اهداف قبلی از میان برداشته شود. به نظر من توسعه اقتصادی تا در اولویت نباشد، نمی‌توان کاری از بیش برد. فقر را که نمی‌توان تقسیم کرد، با پشتوانه ثروت ملی پایدار می‌توان به توسعه کشور کمک کرد. اگر کشور می‌خواهد در مسیر آسایش باشد، باید به تولید با ارزش افزوده بالا توجه کند و جوانان از مسیر تولید و دسترنج بازوی خود نان‌آور خانواده باشند. باید شرایطی فراهم کرد که دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌هایی که وارد بازار کار می‌شوند، راه خود را روشن‌تر پیدا کنند. اما قوانین دست و پاگیرسد راه تولید شده است.

توصیه شما برای ماندگاری بنگاه‌های ایرانی چیست؟

بنگاه‌ها باید روی مدیریت و کار تیمی، مهارت آموزی منابع انسانی و استفاده از تجارب سایر کشورها متمرکز شوند تا تحولی عظیم در فرآیند کاری آنها ایجاد شود. حرکت اول باید توجه به دانش و تکنولوژی روز باشد؛ اگر امروز کشورها گوی سبقت را از یکدیگر می‌ربایند، تنها به‌دلیل اهمیت دادن به افزایش دانش و مهارت آموزی نیروی انسانی برای اهداف بلندپایه است. من خودم از آنجایی که سخت تحصیل کرده بودم در شرکت‌هایی که پایه گذاری کردم به آموزش نیروی کار توجه ویژه داشتم و مدیران موفقی را تربیت کردم. از سوی دیگر، یکی از مشکلات در ایران عدم توجه به‌کار تیمی است و مشکل دیگر ما در بخش تولید بنگاه‌های خانوادگی است که متاسفانه هنوز دوام لازم را ندارند؛ به محض اینکه پایه گذار آن اتفاقی برایش می‌افتد، آن بنگاه از بین می‌رود و کمتر می‌توان بنگاه ۱۰۰ یا ۱۵۰ ساله خانوادگی ببینیم. من در زمینه فعالیت خود همواره به این موضوع توجه داشتم که شرکایی را انتخاب کنم که به‌کار تیمی علاقه داشته باشند.

13-01