چرا تلاشهای حکمرانی برای بهبود وضعیت به نتیجه دلخواه نرسیده است؟
عبور از تباهیدگی به بالندگی
در کشور ما تلاشهای بسیاری صورت گرفته که در همه دورهها کم و بیش مشهود بوده یعنی چرخههای فعالیتهای مثبت وجود داشته اما متاسفانه همزمان چرخههای منفی هم فعال بوده و نتیجه آن تباه شدن منابع و خسارتهای پیدا و پنهان بسیار است. با مروری بر آخرین گزارشهای دستگاههای اجرایی کشور میشود تا حدی نتیجه این تلاشها را پیشبینی و با تحلیل چرایی آنها، چراغی به سمت آینده روشن کرد. نمونهای از این گزارشها در ذیل آمده است:
علی طیبنیا، وزیر اقتصاد وقت [۱] ضمن اشاره به بدهی دولت و شرکتهای دولتی اذعان میدارد که این بدهی در حدود ٦٠٠ تا ٧٠٠ هزار میلیارد تومان برآورد میشود که حدود ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی است و اکنون نگرانیهای ما عمدتا به نابسامان بودن بدهیها بر میگردد. در زمینه تولید و تعطیل شدن واحدهای تولیدی که مرتبا اخبار ناخوشایندی به گوش میرسد. برای نمونه رئیس انجمن صنایع نساجی [۲] از تعطیلی ۵ هزار واحد نساجی از سال ۹۱ به بعد در کشورخبر میدهد. همچنین دبیر کانون سنگ [۳] اطلاع داده است که: طی دو سال گذشته واحدهای تولیدی سنگ در استانهای تهران، قم، اصفهان و لرستان تعطیل شده و ۲ هزار نفر در حوزه تولید سنگ تعدیل نیرو شدهاند. همچنین حدود ۵ هزار واحد سنگبری با ۱۶۰ هزار نفر نیرو با تهدید تعطیلی مواجه شدهاند. یا در جای دیگری میخوانیم که شرکت تولیدی کنتورسازی ایران که بزرگترین تولیدکننده کنتور ایران است بهدلیل مشکلات مالی تعطیل شد.
متاسفانه فرآیندهای زیانبار تنها در یکی، دو بخش اقتصاد فعال نیستند بلکه با کمی مداقه میتوان هزاران نمونه از آنها را در همه بخشها مشاهده کرد. برای مثال میشود به گزارههای زیر اشاره کرد: محمدرضا پورابراهیمی، نماینده مجلس [۴]: براساس گزارش بانک مرکزی، تا شهریور ۹۵، کل تسهیلات بانکها ۸۹۶ هزار میلیارد و منابع سپرده یک میلیون و ۱۶۴ هزار میلیارد تومان بوده است. بین تعهدات نظام بانکی با آنچه باید میزان مبنای وصول از محل تسهیلات باشد همخوانی وجود ندارد. نظام بانکی ما طی سالهای گذشته از طریق پوشش تورم، ناکارآمدی خود را به شکلی پوشش میداد. با وجود سه نهاد ناظر بانکی، پیشبینی میشود حدود ۳۶۵۰ میلیارد تومان ضرر سهامداران یکی از بانکها باشد، یعنی سه برابر خسارت پلاسکو. محمدرضا صادقی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران نیز میگوید: برای پرداخت سود سپرده بیشتر به سپردهگذاران، بانکها دست در جیب سهامداران کردهاند، لکن باید حقوق تمام ذینفعان رعایت شود.
علی ربیعی، وزیر تعاون [۵] اذعان کرد: پارسال هر دقیقه ۵ نفر و امسال هر دقیقه ۱۴ نفر به میزان متقاضیان کار اضافه شدند. بنابراین در هر ساعت ۳۰۰ نفر، هر روز ۷۲۰۰ نفر، هر هفته ۵۰ هزار و ۴۰۰ نفر، هر ماه ۲۱۶هزار نفر و خلاصه اینکه هر سال ۶/ ۲ میلیون نفر جوینده کار بدون وجود فرصت شغلی در کشور خواهیم داشت.
برخی دیگر از جلوههای حضور فرآینده تباهنده در اقتصاد کشور در زیر آمده است:
قائممقام مدیرعامل مرکز مدیریت و بهرهوری ایران [۶] میگوید: نرخ بهرهوری نیروی کار بخش صنعت که قرار بود طی سالهای ۸۷ تا ۹۲ براساس برنامه پنجم توسعه به ۱/ ۱۲۶ ارتقا یابد به ۲/ ۷۸ رسید.
محمود جامساز، اقتصاددان [۷]: مسالهای که تاثیری بسیار منفی در رشد تولید ناخالص داخلی دارد، بهرهوری عوامل تولید به ویژه بهرهوری نیروی کار است، بهطوری که در ایران بهرهوری نیروی کار حدود ۲۵ دقیقه تا یک ساعت در یک شیفت کاری برآورد شده است.
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست [۸] نیز میگوید: در ۵۰ ساله گذشته (از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۸۶) بهطور متوسط هر سال ۲۸۷۶ هکتار از جنگلهای شمال ایران تخریب شده و تا ۵۰ سال آینده در بسیاری از نقاط شمال ایران آثاری از جنگل باقی نخواهد ماند. بر اساس همین آمارها، مساحت جنگلهای ایران در فاصله کمتر از ۵ دهه از ۴/ ۱۸ میلیون هکتار به ۱۱ میلیون هکتار کاهش یافته است و آنچه هم باقی مانده در وضعیتی نامناسب قرار دارد.
چیتچیان، وزیر نیروی وقت [۹] با اشاره به کاهش ۱۰میلیارد مترمکعبی منابع آب در دسترس ایران گفت: این منابع از ۱۳۰میلیارد مترمکعب به ۱۲۰ میلیارد مترمکعب در زمان کنونی رسیده است. وی افزود: از این پس باید به جای عرضه آب، تقاضای آب را مدیریت کنیم.
جلوههای دیگری از نتایج حضور تباهیدگی در اقتصاد ایران بهشرح زیر است.
۱۶ صندوق بازنشستگی در ایران وجود دارد که بزرگترین آنها سازمان تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی کشوری است. فلسفه وجودی این صندوقها مبتنی بر آینده افراد است و به صندوقهای بین نسلی معروف شدهاند. در طول سالیان گذشته و بهطور مستمر، تنها به دلیل تامین منافع کوتاهمدت، منابع پیشخور و آینده نادیده انگاشته شده است. بخش قابلتوجهی از صندوقهای بازنشستگی یا ورشکسته شدهاند یا اتکای قابلتوجهی به منابع دولتی دارند. صندوقهای بازنشستگی فولاد و سازمان تامیناجتماعی نیروهای مسلح، بهصورت ۱۰۰ درصدی به دولت متکی هستند و مفهوم صندوق برای این نهادها از بین رفته است. صندوق بازنشستگی کشوری، با اتکای ۸۰ درصدی به منابع دولت مواجه است. سازمان تامیناجتماعی که بیش از ۵۰ درصد جامعه ایران را در قالب کارفرما، بیمهشده یا مستمریبگیر تحت پوشش دارد نیز در وضعیت بحرانی قرار دارد. تنها در مورد صندوق بازنشستگی کشوری طی ۴۰ سال گذشته، ۲۸ قانون، مقررات یا مصوبه توسط دولت و مجلس، بدون درنظر گرفتن بار مالی به تصویب رسیده است. بار مالی این ۲۸ قانون بیش از ۴۰۰ هزار میلیارد تومان برآورد میشود.
هر روزه دهها خبر رسمی در زمینههای مختلف اجتماعی و اقتصادی منتشر میشود که نشاندهنده ناکامی در دستیابی به اهداف و آرمانهای کشورمان است. بررسی گزارشهای رسمی نشان میدهد تحلیل شرایط موجود محتاج یک جهانبینی و متدلوژی عارضهیابی است به گونهای که بتوان براساس آن، علت مشکلات را شناسایی و راه چاره را جستوجو کرد. در صورتی که چنین شناختی حاصل شود که قادر باشد غالب مسائل موجود را تبیین کند ما میتوانیم ادعا کنیم به یک نظریه واحد در مورد ریشه مشکلات دست یافتهایم که به تحلیلگران کمک میکند فراتر از ظاهر آنان، به بطن و شالوده آنان دسترسی داشته باشد. هدف این مقاله در بخشهای مختلف، دستیابی به چنین تئوری واحدی است.
تبیین نظریه تباهیدگی
برای بررسی دقیق علل ناکامیهای اقتصادی بهرغم بهکارگیری منابع سرشار و موهبتهای خدادادی فراوان، در اینجا پدیده تباهیدگی در قالب یک نظریه بیان میشود. براساس این نظریه، پدیده تباهیدگی بیانگر نحوه رفتار ما با منابع کشور است. در واقع این نظریه بیان میدارد که ما در استفاده از منابع خود ملاحظه کافی نداشته و از آنجا که کاستیهای مربوط به استفاده نادرست از یک منبع، از طریق مصرف بیشتر همان منبع یا منابع دیگر پوشش داده میشود، بنابراین تشخیص پدیده تباهیدگی در کوتاه مدت بهراحتی میسر نبود و بعد از گذر زمان هم بهدلیل عدم ذخیره تجربیات و مدیریت دانش، تحلیل درستی در این زمینه صورت نمیگیرد و برخی علل دم دستی بهعنوان ریشه مشکلات معرفی میشود. در همین شرایط نیز دولتها با صرف سایر منابع همگانی سعی میکنند نتایج زیانبار تباهیدگی را از جلوی چشم مردم دور کنند و مقابله با خسارات خانمانسوز این پدیده را به تاخیر بیندازند.
الف. تعاریف واژگان
در مقدمه مقاله مطرح شد که بهرغم منابع گوناگونی که در عرصههای مختلف صرف میشود اما دغدغههای فراوانی همچنان پیش روی مردم و مسوولان است. به بیان دیگر انتظار میرفت بعد از بهکارگیری این همه منابع سرشار خدادادی، کشورمان از حالت انفعال اقتصادی خارج شده و به یک فعال کنشگرا بدل شود به گونهای که همانند حوزه سیاست و امنیت، بتواند نقش موثری در فرآیند رشد اقتصادی منطقه و جهان ایفا کند. با مقایسه منابع صرف شده در اقتصاد کشورمان با کشورهایی که حتی درصد کمتری از این منابع را ندارند به این واقعیت دردناک پی میبریم که ما در مورد استفاده بهینه از منابع دچار کاستیهای فراوان هستیم.
مداقه بیشتر در احوال بنگاهها، سازمانها و نهادهای دولتی، شبه دولتی و خصوصی نشان میدهد که دلایل مختلفی از جمله نحوه بهکارگیری و نظارت و هدایت ناکافی درباره حجم بالای منابع مورد استفاده، متاسفانه بخشهایی از این منابع به نادرستی بهکار گرفته شدهاند و به اصطلاح تباه شدهاند. با توجه به معنای واژه اخیر و نیز براساس مطالعات انجام شده در دستگاههای اجرایی و نظارتی، سه ویژگی: زیادهروی در مصرف، کم توجهی در هدایت و فقدان هوشمندی در نظارت باعث کاهش خروجیهای فرآیندهایی میشوند که منابع را مصرف میکنند. بر این مبنا و پیش از ادامه مبحث چند واژه را تعریف میکنیم:
تباهنده: تبذیر در بهکارگیری و اهمال در هدایت و نظارت بر داراییهای هدف
واژه تباهنده عملا از حروف اول یا سرکلمات عبارت بالا تشکیل شده است. در مورد فعالیتهای دولتی و عمومی، واژه «تباهنده» بهصورت: تبذیر در بهکارگیری و اهمال در هدایت و نظارت بر داراییهای همگانی تعریف میشود. منظور از «داراییهای همگانی» در این تعریف، همه منابع آشکار و پنهانی است که دولتها و نهادهای عمومی به آنها دسترسی دارند که در صورت استفاده نابجا، تباهیده خواهند شد.
فرآیند تباهنده: فرآیندی که شامل مجموعهای از فعالیتها بوده و منابع و امکانات (اصطلاحا داراییها) را بهعنوان ورودی مصرف میکند و ارزش درخوری تولید نمیکند. بعضا خروجی یک فرآیند تباهنده، منفی یا حداقل کمتر از ارزش ورودیهای آن است. فرآیندهای تباهنده میتوانند در همه حوزههای اقتصادی و غیراقتصادی فعال شوند. در حوزه اقتصادی ممکن است در بخشهای دولتی، شبهدولتی، تعاونی و خصوصی بهوقوع بپیوندد.
چرخههای تباهنده: چرخه یا زنجیره تباهنده مجموعهای از فرآیندهای تباهنده است که خروجی فرآیند در قدم n آن زنجیره، ورودی فرآیند در قدم n+۱ در همان زنجیره (یا زنجیرههای دیگری) است. معمولا در حوزههای اقتصاد، اجتماعی و امثال آن، خروجی یک فرآیند، وارد فرآیند دیگری میشود. حال اگر فرآیند دوم هم تباهنده باشد، چرخه تباهندگی تشکیل میشود که نتایجش نابودی تدریجی منابع و نهایتا «منابع تباهیده» است. فرق فرآیندها و چرخههای تباهنده در این است که در چرخهها بهدلیل وجود روابط دینامیکی میان اجزای سیستم، شرایط پیچیدهای ایجاد میشود. معمولا حلقههای منفی بسیاری در طول چرخه فعال شده و سرعت تباهیدگی بالا میرود. وضعیت منابع در حضور یک چرخه تباهنده، وضعیت قافلهای را میماند که چند بار اسیر دزدان سر گردنه شده و هر بار بخشی از مایملکش به تاراج رفته است.
قطارهای تباهنده: قطار یا شبکه تباهنده در برگیرنده مجموعهای از زنجیرههاست که که پدیده تباهندگی در همه اجزای آن بهشکلی مشهود است. وقتی تباهندگی از یک حوزه فراتر میرود و چند حوزه کاری را در برمیگیرد با وضعیتی گسترهتر از چرخههای تباهنده مواجه هستیم که قطارهای تباهنده نامیده شدهاند. معمولا در قطارهای تباهنده که متشکل از یک یا چند شبکه از فرآیندهاست، چرخههایی وجود دارند که با تعداد معتنابهی از حلقههای منفی، وضعیت کاملا نابهنجاری را شکل میدهند. عناصر تباهنده در این حلقهها ممکن است بعضا حتی بهصورت رفتارهای فسادآمیز همچون ارتشا، اختلاس، ارتکاب اعمال غیراخلاقی، تهدید به قتل، رفتارهای زیرزمینی و مافیایی مشاهده شوند. برای مثال در مورد قاچاق، بهعنوان یک پدیده تباهنده، ممکن است بتوان یک یا چند قطار تباهنده را یافت.
در مقابل این واژههای منفی، کلماتی با بار مثبت قرار دارند که بهشرح زیرند:
بالنده: در مقابل کلمه تباهنده، واژه بالنده تعریف میشود که به معنای بهینهسازی ارزش و لزوم نظارت بر داراییهای هدف است
فرآیند بالنده: فرآیندی است که برخلاف فرآیند تباهنده، با بهکارگیری هوشمندانه و بهینه منابع، بهدنبال ایجاد بیشترین ارزش خروجی است. یعنی با استفاده از همه روشهای علمی، بر روشهای استفاده از منابع و محصولات فرآیندها، نظارت کرده و تلاش دارد اتلافها را در هر شکل و وضعیتی به صفر برساند.
چرخهها و قطارهای بالنده: سطوح بالاتر از فرآیند بالنده بوده که به همهگیری تفکر بالنده اشاره دارد و سعی میکند خروجی یک فرآیند بالنده را به فرآیند بالنده دیگری بدهد. در صورتی که حداکثر قریب به اتفاق چرخههای متصل و مرتبط به هم در حوزه اقتصاد بالنده باشند آنگاه یک قطار بهوجود میآید که نتایج آن در درازمدت، توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی همه اقشار است.
بعد از فرآیندها به سراغ منابع میرویم. منابعی که در فرآیندهای بالنده بهکار میروند ارزش تولید میکنند اما منابعی که در خلال فرآیندهای تباهنده مصرف میشوند، عملا تباهیده میشوند.
تباهیده: تباه شده، دچار کاستی و نقص شده. منابعی که تحت تاثیر فرآیندهای تباهنده قرار گرفتهاند.
منابع تباهیده: منابعی که بهدلیل گذر از یک فرآیند تباهنده، ارزش اولیه خود را از دست داده و از ارزش کمتری برخوردار میشوند. در میان واژههای فوق، تباهندگی اشاره به فاعلیت فعل و تباهیدگی معنای مفعولیت فعل را دارد. یعنی تباهنده، اسم فاعل و تباهیده، اسم مفعول است. در واقع فرآیندهای تباهنده، منابع مورد استفاده را تباهیده میکنند.
ب. نظریه تباهیدگی
هرچند نظریه تباهیدگی را میتوان در همه حوزههای اجتماعی و اقتصادی بیان کرد اما تمرکز ما بر طرح نظریه تباهیدگی در اقتصاد است. حال با توجه به تعاریف بالا نظریه تباهیدگی در اقتصاد بهصورت زیر بیان میشود:
نظریه تباهیدگی در اقتصاد: هنگامی که ظهور و بروز و آثار پدیده تباهندگی (شامل فرآیندها، چرخهها و قطارهای تباهندگی) در اقتصاد یک کشور از پدیده بالندگی (شامل فرآیندها، چرخهها و قطارهای بالندگی) بیشتر باشد بهتدریج منابع از بین رفته و اقتصاد آن کشور تباهیده میشود. کشف چنین وضعیتی از مطالعه آثار تباهیدگی یا شناسایی عوامل تباهنده امکانپذیر است. وجه ممیزه نظریه تباهیدگی همانا تاکیدش بر منابع است. یعنی تشخیص اینکه فرآیندی تباهنده است یا بالنده، از مطالعه سرنوشت منابع مصرفی بهدست میآید. فرآیندهای بالنده خروجی کاملا با ارزشی تولید میکنند در حالی که فرآیندهای تباهنده، منابع را تباه میکنند و خروجی در خوری ایجاد نمیکنند. با کمی مداقه میتوان دریافت که در اقتصاد تباهیده، وضعیت تباهندگی از سطح عملیات، فرآیندها و چرخهها فراتر رفته و قطارهای تباهندگی با نفوذ در همه سطوح مختلف اقتصاد کشور، مشغول به تاراج منابع هستند به گونهای که تقریبا همه مردم و سازمانها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم درگیر ایجاد و نتایج آنها هستند.
وضعیت تباهیدگی در اقتصاد به سه شکل پدیدار میشود:
۱. تباهیدگی پنهان: وضعیتی است که اقتصاد درگیر ویروس تباهیدگی شده است اما بهرغم شروع تباهیدگی منابع توسط عوامل تباهنده، لیکن هنوز ظهور و بروز خارجی رخ نداده است. در این وضعیت کاستیها توسط منابع جدید بهسرعت پوشش داده شده و اصطلاحا خاکستر روی آتش میریزند. هرچند در این مرحله، آگاهان امر و خبرگان اقتصادی، هشدارهای متعددی میدهند اما غالبا گوشی بدهکار نیست.
۲. تباهیدگی آشکار: وضعیتی است که پوشش کاستیهای ناشی از تخریب پدیدههای تباهنده بهراحتی امکانپذیر نیست و بهتدریج مردم و مسوولان باور میکنند مشکلات ریشهایتر از آن است که بتوان با روشهای موقتی و مُسکنی از آنها گریخت. ابتدا واحدهای سازمانی یا کسب و کارهایی که سالها به ضرب و زور سرپا بودند، فرو میریزند و سپس فرآیند فروریزی فراگیر میشود.
۳. تباهیدگی مزمن: وضعیتی است که مدتی مبارزه با فرآیندهای تباهنده آغاز شده و نتایجی در بر داشته است اما دوباره ذهنیت تباهنده فعال شده و از جای دیگری دست بهکار تخریب میشود.
باید توجه داشت که نظریه تباهیدگی از زاویه «منابع» به اقتصاد نگاه میکند و از این بابت تفاوتی میان اقتصاد خرد و کلان نیست. یعنی ویروس تباهندگی میتواند در اقتصاد خرد به گونهای و در اقتصاد کلان به گونه دیگری دست به تخریب بزند اما از این نظر که هم در اقتصاد خرد و هم در اقتصاد کلان، نقشش تباهیده کردن منابع و جلوگیری از تولید ارزش درخور است، بنابراین فرق چندانی با هم ندارند. تباهندگی از این منظر یک نظریه فراگیر است.
آثار تباهیدگی در اقتصاد: آثار تباهیدگی در اقتصاد بهصور مختلف پدیدار میشود. فهرست کوتاهی از این آثار که ممکن است با هم یا بهطور جداگانه ظاهر شوند عبارتند از:
۱. عدم افزایش یکنواخت و مستمر شاخصهای «بیشتر-بهتر» اقتصاد کلان متناسب با منابع صرفشده در اقتصاد. شاخصهایی همچون نرخ رشد، نرخ سرمایهگذاری و امثال آن که مقدار بیشتر آنها رشد مناسبی نداشته یا رفتار نوسانی دارند.
۲. عدم کاهش یکنواخت و مستمر شاخصهای «کمتر-بهتر» اقتصاد کلان متناسب با منابع صرف شده در اقتصاد. شاخصهایی همچون ضریب جینی، نرخ بیکاری، نرخ تورم و امثال آن که مقدار کمتر آنها بهتر است ممکن است از کنترل خارج شده یا رفتار نوسانی داشته باشند.
۳. رشد مستمر و غیرکنترلی قیمت ارز یعنی کاهش ارزش و قدرت پول ملی
۴. ضعف آشکار و نهان نهادهای اقتصادی همچون بانک، بورس، بیمه و امثال آن در قبال برخورد با حوادث و رخدادهای اقتصادی یا سیاسی
۵. کاهش توان صادرات کالا با ارزش افزوده و افزایش حجم خامفروشی
۶. تسخیر بازارهای داخلی با کالاهای خارجی (واردات رسمی یا غیر رسمی)
۷. کاهش توان مردم برای حفظ سطح معیشت یا ارتقای آن
۸. نرخ بالای تعطیلی واحدهای کسب و کار و افزایش بدهی به بانکها
۹. پیر شدن چهره شهرها، کارخانهها، سازمانهای کسب و کار، تکنولوژی و نحوه ارائه خدمات
۱۰. نارضایتی مردم از سطح کیفیت و قیمت خدمات و کالای دریافتی
۱۱. گسترش ناامیدی و فساد در لایههای مختلف اجتماعی و اقتصادی
۱۲. فضای کسب و کار مبهم، غیرقابل پیشبینی و رانتزا
نشانهها و علائم وجود پدیده تباهنده در اقتصاد بسیار بیشتر از فهرست بالاست که در اینجا از آن اجتناب میشود. اصل بدیهی که این روزها همه متخصصان به آن اذعان دارند این است که پس از بروز تباهیدگی اقتصادی و همزمان با آن، نوبت به ظهور آسیبهای اجتماعی میرسد که برای طولانی نشدن بحث، از ذکر فهرست آن خودداری میکنیم.
ب. انواع منابع ملی و همگانی در معرض تباهیدگی
همانگونه که ذکر شد نظریه تباهیدگی از منظر منابع به اقتصاد نگاه میکند. تنوع منابعی که بهواسطه وجود این پدیده تباه میشوند بسیار زیاد و از شمارش خارج است. در این میان، ما توجه خود را به منابع عظیم خدادادی کشورمان معطوف کردهایم که از دیرباز مطمح نظر فرآیندهای تباهنده بودهاند. از آنجا که وجود منابع سرشار نفتی در کشور ما باعث شده بهتدریج فرآیندهای تباهنده در همه جای اقتصاد کشور نفوذ کنند متاسفانه نگاه ما به سایر منابع غیرنفتی هم بهمثابه منابع نفتی بوده و بنابراین در این مقال از این منابع عظیم خدادادی مجازا بهعنوان نوعی «چاه نفت» یاد میکنیم.
در کشور ما چند نوع منبع سرشار وجود دارد که فهرست برخی از آنها عبارت است از:
- چاه نفت واقعی شامل: منابع نفتی، منابع گازی و فرآوردههای نفتی
- چاه نفت طبیعی شامل: معادن، مراتع طبیعی و جنگلها، دریاها و منابع آبی، گردشگری
- چاه نفت مصادرهای شامل: اموال، املاک و کارخانههای مصادرهای و تملیکی
- چاه نفت مجازی: امکان خلق پول (چاپ پول، تسعیر مجدد منابع ارزی) و خطوط اعتباری بانکی
- چاه نفت اکتسابی: درآمدهای مالیاتی، اخذ عوارض و تعرفههای گوناگون، فروش داراییها، فروش مجوزها، فروش تراکم (مخصوص شهرداریها)
- چاه نفت قرضی: استقراض داخلی و اوراق قرضه خزانه، استقراض خارجی، صندوقهای بازنشستگی (درصدهایی که از کارکنان کسر شده ولی بهعلت تباهیدگی از بین رفته
- چاه نفت اعتباری: وقف، نذورات و سایر منابع بر پایه باورها و سرمایههای انسانی و اجتماعی (هرگاه همه چاههای نفت خالی شدند نوبت به سرمایههای اجتماعی میرسد، اخلاق تنزل مییابد و ناامیدی فراگیر میشود)
همه این چاههای نفت و نیز چاههای نفتی که اسمشان در اینجا نیامده است بهصور گوناگون و در شرایط مختلف وارد چرخههای اقتصادی میشوند و مورد مصرف قرار میگیرند. معمولا بیشترین مصرف درآمد برخی از این چاههای نفت، پوشش دادن به خسارات ناشی از نحوه مصرف چاههای نفت قبل از خودشان است. یعنی مثلا دولت داراییها و کارخانههای خود را میفروشد تا حقوق مدیران و کارکنانی را بدهد که به اشتباه و با سفارش این و آن استخدام شدهاند و عملا ارزش خاصی تولید نمیکنند. احتمالا بعد از اتمام این داراییهای سرمایهای، سراغ اوراق خزانه و پس از آن سراغ استقراض خارجی میرود تا خسارات ناشی از حضور تباهیدگی در اقتصاد را کتمان کند. این روشها جز پنهان کردن تباهیدگی و افزون کردن سهم و اندازه آن کاری نمیکند. مطمئنا نسلهای بعدی قادر نخواهند بود بدهیهای این تصمیمات را بازپرداخت کنند. شاید اصلا برای آنها منبعی نماند که قادر به بازپرداخت این حجم از زیان و بدهی باشند.
ج. انواع صور تباهندگی در کشور ما
در تعریف فرآیندهای تباهنده گفته شد که آنها منابع را گرفته و محصولی با ارزش پایینتر یا منفی تحویل میدهند. برای شناخت دقیقتر فرآیندهای تباهنده، در ادامه برخی از انواع ریشههای تباهندگی معرفی میشوند تا هنگام چارهجویی برای درمان این بلیه خانمانسوز، بتوان نسخه مناسبی پیچید. برخی از صور یا علل تباهیدگی در اقتصاد کشور عبارتند از:
- مدیران تباهنده، تصمیمات تباهنده (بهدلیل عدم تخصص، ناآگاهی یا منافع شخصی یا گروهی)
- سازمانهای تباهنده (با بهکارگیری فرآیندها و کارکنان ناکارآمد)
- عملیات تباهنده (روشهایی با اتلاف منابع و بهرهوری پایین)
- شرایط سیاسی و اجتماعی تباهنده (غیربهینه شدن فضای کسب و کار، فرار سرمایه، سرمایهگذاری غیرموثر)
- قوانین و مقررات تباهنده (ابهام و فساد در فضای کسب و کار، پیچیده شدن کارها، ایجاد امضاهای طلایی)
- رفتارهای تباهنده (فشار مقامات محلی و نماینده مجلس برای احداث کارخانه در مکان غیراقتصادی، ایجاد نگرانی ناشی از مصاحبه نادرست فلان مقام قضایی، دستیازی دست اندرکاران به منابع عمومی)
- ناآگاهی و نادانی و عدم تخصص (تقریبا ریشه همه مشکلات...)
د. چرخه حیات پدیدههای تباهنده
معمولا شکلگیری فرآیندهای تباهنده برای تباهیده کردن منابع، چرخه حیات مشابهی دارد. در واقع اینکه یک پدیده تباهنده چگونه شروع و ختم میشود قابل توجه است:
زمان شروع فرآیند تباهنده: شناسایی یک یا چند منبع عمومی (یکی از چاههای نفت هفتگانه یا مشتقات آن یا سایر چاههای نفت جدید الکشف)
علت شروع: دستیابی به پول بدون رنج و زحمت و تمایل به هزینه کردن آن بدون برنامه
زمان و علت توقف: تمام شدن و تباه شدن منبع (تا وقتی منبع وجود دارد همه تصمیمات متوجه صرف آن است و هر روز طرح و پروژه جدیدی برای مصرف آن نسخهپیچی میشود. گاه سرجمع سرمایههای مورد درخواست این منابع از چندین و چند برابر توان آن منبع بیشتر است.)
زمان شروع مجدد: شناسایی یا دستیابی به یک منبع جدید (وقتی منبع اول تباه شد سراغ منبع جدید میرویم. منبع جدید به دو شکل استفاده میشود. اول جبران و کتمان خسارات تصمیمات تباهنده روی منبع یا منابع قبلی و دوم نسخهپیچی طرحها و پروژههای جدید برای کشانده شدن این منبع به اقصی نقاط کشور یا رویاهای بر باد دهنده)
نتیجه نهایی فرآیند تباهنده: منابع تباهیده، فقر، فاصله طبقاتی، اقتصاد وابسته و متزلزل، مردم ناامید
علت دیرفهمی این پدیده: بزرگی حجم و ارزش منبع مصرف شده
اولین نمونه از این منابع در تاریخ معاصر: کشف چاه نفت واقعی
آخرین نمونه از این منابع در این روزها: چاه نفت قرضی: انتشار اوراق قرضه خزانه و بهدنبال آن استقراض خارجی
متاسفانه پدیده تباهندگی بهصورت زنده و پویا در حرکت است و کمتر کسی نسبت به توقف آن طرح و برنامهای دارد. بنابراین اگر وظیفه معرفی آن را به تاخیر بیندازیم و کارش را نسازیم، سرانجام او کار ما را خواهد ساخت!
ه. ویژگیهای عمومی پدیدههای تباهنده
برخی مشخصات عمومی فرآیندها و سازمانهای تباهنده بهصورت زیر است:
۱. بیتوجهی به هدررفت گسترده منابع: یکی از ویژگیهای بارز رفتارهای تباهنده، استفاده از روشهای غیربهینه در مورد منابع و داراییهای همگانی است. مبنای تصمیمات مدیران و سازمانهای تباهنده، بعضا قواعد اقتصادی و تجاری نیست بلکه سیاسی، اجتماعی، باندی یا ترکیبی از آنهاست.
۲. مشاهده آن در همه دولتها: رفتار و چرخههای تباهنده مختص به دوره خاص یا دولت خاصی نیست (از سالها پیش شروع شده و ادامه دارد).
۳. تغییرات سریع و مکرر مدیران و برنامهها: با مقایسه متوسط دوره عمر مدیریت در شرکتهای دولتی با متوسط عمر مدیریت در شرکتهای موفق دنیا، میتوان به عمق فاجعه پی برد. ضمنا حقوق و مزایای مدیران و کارکنان با سود و زیان ناشی از عملکرد واقعی آنان ارتباطی ندارد.
۴. عدم پاسخگویی شفاف و واضح مدیران: سازمانهای تباهنده توجه کافی به محیط نداشته و به آن پاسخگو نیستند. معمولا علت ارتقا و جابهجابی یک مدیر در سازمان تباهنده، نوع عملکرد اقتصادی او نیست بلکه ایجاد فرصت بهتر برای او یا جناح او است.
۵. تعویق ورشکستگی: بهدلیل اینکه منابع در اختیار یک شرکت یا مدیر تباهنده معمولا از محل منابع همگانی (مثل چاه نفت واقعی، شبه چاه و چاه مجازی) بهطور مستقیم یا غیرمستقیم است، تمام کاستیهای مدیریتی و اقتصادی شرکت یا مدیر از طریق آن منابع پوشش داده میشود.
۶. عدم شفافیت مسوولیتها: شکستها و سوء عملکرد مدیران و سازمانهای تباهنده با سلسلهای از اتفاقات اجتماعی، سیاسی، امنیتی یا امثال آن گره خورده است. غالبا فرد، سازمان، یا جریان خاصی مسوولیت شکست را نمیپذیرد و معمولا زنجیرهای از تصمیمات غیرخبرگی، منابع را به هدر داده است. عدم مستندسازی و ذخیره دانش و اطلاعات و انتقال تجربیات نیز جاری است.
۷. شکلگیری فساد: امکان ایجاد بستر حیاط خلوت سیاسی و اقتصادی برای مدیران به دلیل عواید بالا و عدم شفافیت.
۸. تراکم نیرو: پُستها و نیروی کار بیش از حد نیاز، بهکارگیری افراد غیرکارشناس در پُستهای تخصصی، فرآیندهای ناکارآمد، بهرهوری بسیار پایین و در عین حال تداوم کار سازمان و شرکت
و. تعامل میان ذهن و عمل در پدیده تباهندگی
با تکرار روشهای کاری نابهینه و جبران ضرر آنها از منابع همگانی، بهتدریج نوعی ذهنیت و فرهنگ کاری شکل میگیرد که هدفش دستیابی به درآمدهای سرشار بدون تلاش و سختکوشی و رقابت است. یعنی پدیده تباهندگی ابتدا به منابع فیزیکی حمله میکند و بعد از تباه کردن آنها سراغ منابع مجازی رفته و نهایتا ذهنیتی ایجاد میکند که همواره بهدنبال منابع ارزان برای تباه کردن است.
برای روشن شدن بیشتر مطلب لازم است تعامل میان ذهن و عمل را در قالب دو تعریف معرفی کرده و تمییز دهیم.
ذهنیت تباهنده: نشاندهنده ذهنیت افراد و مدیرانی است که بیمحابا به تباه کردن منابع مشغولند و هر گاه به مشکلی برمی خورند سعی میکنند سراغ منابع جدیدی بروند.
ذهنیت تباهیده: با مشاهده افرادی که در گروه نخست قرار میگیرند گروه جدیدی شکل میگیرند که بهتدریج این باور در آنها شکل میگیرد که هیچ رابطهای بین تلاش هدفمند و هوشمند و زندگی ایده آل وجود ندارد بلکه راه دستیابی به آرزوها، روشهای میانبر و بهکارگیری دغل و حیله یا ارتباطات سیاه است.
در این میان برخی دیگر از افراد هم ممکن است با مشاهده نتایج حضور و ظهور تباهیدگی دچار مشکل ذهنی شده که در قالب سرخوردگی، ناامیدی، دلسردی و بعضا آسیبهای اجتماعی پدیدار میشود.
ز. مثالهایی از فرآیندهای تباهنده
فرآیندهای تباهنده در همه جزئیات فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و امثالهم، امکان حضور دارند. در واقع، ما در هر حوزهای تصمیم میگیریم و منابعی از جنس مالی، انسانی، اعتباری یا غیر آن را مصرف میکنیم، بهطور حتم ما در مسیر بالندگی یا در معرض تباهندگی هستیم. در زیر نمونه کوچکی از فرآیندهای تباهندگی در برخی حوزهها آمده است.
بسیاری از شرکتهای دولتی و شبه دولتی که در حوزه کالا یا خدمات فعالیت میکنند هرساله بیلان منفی ارائه میکنند که میتوان با اندکی مطالعه دهها فرآیند و چرخه تباهنده را در آنها دید. برخی از اینها قبلا شرکت بسیار موفقی بودهاند که پس از مصادره و تملیک دولتی ورشکست شدهاند. وضعیت سرنوشت شرکتهای مصادره شده، موضوع جالبی برای یک تحقیق مستقل است تا نشان دهد چرخهها و زنجیرههای تباهنده چگونه آنها را بهتدریج به خاک سیاه نشانده است. همین سرنوشت برای باقیمانده شرکتهای دولتی و شبه دولتی (مثلا در شستا، دخانیات و امثال آن) پیشبینی میشود.
بسیاری از دستگاههای دولتی که مسوول پاسخگویی به ارباب رجوع هستند مملو از فرآیندهای قدیمی و وقت گیر هستند که موجب تاخیر در کارها، فساد اداری و سردرگمی مردم میشوند. در این دستگاهها هم میتوان بسیاری از چرخههای تباهنده را مشاهده کرد. همچنین میتوان نمونههای فراوانی از چرخههای تباهنده را در دستگاههای متولی آموزش مشاهده کرد که در میان آنها، فارغ التحصیلان بیمهارت و ناتوان در برخورد با مشکلات اجتماعی و اقتصادی کاملا آشکار است. با کمی مطالعه میتوان به چرخهها و زنجیرههای تباهنده بسیاری در صنعت بانک و بیمه و بورس پی برد. تسهیلات بیبازگشت، رفتارهای رانتی حقوقیها در بورس و نارضایتی مشتریان بیمه نمونههایی از وجود بیماری در آنهاست. در صنعت هوایی تنها کافی است وضعیت شرکت هما از روزهای اوج تا به امروز را مطالعه کنیم. همین وضعیت نیز در صنعت گردشگری و هتلداری مشهود است.
در حوزه بهداشت و سلامت با انبوهی از روشهای غیربهینه هزینه بر مواجه هستیم. در مورد مواد غذایی که ظاهرا امیدی به اصلاح امور نیست زیرا هر روز خبر تازهای از عدم سلامت مواد غذایی به گوش میرسد. برای مثالهایی از فرآیندهای تباهنده در سطح فضای کسب و کار میتوان به مشوش کردن رسانهای فضای کسب و کار، غیرامن نشان دادن محیط برای جذب سرمایه، بروز مشکلات برای تولید و صدور کالا و خدمات و کم توجهی به استانداردهای بینالمللی برای صادرات محصولات اشاره کرد. از آنجا که محیط کسب و کار عملا در داخل فضای سیاسی-امنیتی داخلی و خارجی محاط است بنابراین هر گونه فشاری از محیط بزرگتر، آن را متاثر کرده و هزینه مبادله را بالا میبرد. یعنی بحث مربوط به تحریم یا فعال کردن گسلهای قومیتی و مذهبی یا مشاجره سیاستمداران و حکمرانان در این مقوله میگنجد. شکل ۲ بهطور شماتیک اثر یک فرآیند تباهنده را بر منابع مصرفی اش نشان میدهد. همانگونه که میبینید ارزش خروجی فرآیند بهمراتب از ارزش ورودی آن کوچکتر است.
همانگونه که در تعریف چرخههای تباهیدگی گفته شد، آنها زنجیرهای از فرآیندهای تباهیدگی هستند که هر یک از فرآیندهای آن با کاهش ارزش ورودی خود و سپس دادن آن مقدار کوچکتر به فرآیند بعدی تقریبا همه منابع را تدریجا مستهلک و تباه میکنند. یعنی در چرخههای تباهنده با مجموعهای از فرآیندهای تباهنده ریز و درشت مواجه هستیم که نهایتا قادر نیستیم اثر تخریبی هر یک را بهدرستی بسنجیم. به بیان دیگر درهمتنیدگی فرآیندهای تباهنده گاه باعث میشود که بعد از تباه شده منابع نتوان بهدرستی تشخیص داد سهم هر فرآیند در تباهیدگی تا چه اندازه بوده است و لذا مبارزه با تباهیدگی به یک چالش بسیار سخت تبدیل میشود.
مثلا بسیار دیده شده است هنگامی که یک فرد غیرمتخصص در راس یک شرکت تولیدی قرار میگیرد، با جمع کردن تعدادی از دوستان و اقوام غیرمتخصص خود، گام دوم را برای تباهیده کردن منابع برمی دارد. (گام اول حضور خودش بود!) سپس بهعنوان گام سوم و برای حل مشکلات ناشی از ناکارآمدی مدیریت، به هر ضرب و زوری شده تسهیلاتی حتی با بهره بالا میگیرد تا موقتا از فشار کارگر و طلبکار برهد. تنها امید او هم این است که قبل از سررسید وامهایش به شرکت یا سازمان دیگری کوچ کند که سرشار از منابع سرمایهای است به گونهای که نتیجه فعالیتها و چرخههای تباهنده ناشی از روشهای مدیریتیاش در کوتاه مدت نمایان نشود. حالا همین شرکت را در محیط کسبوکاری در نظر بگیرید که بسیاری دیگر هم بهطور مشابه در حال تباه کردن منابع هستند. آیا میتوانید اثر تضاعفی چنین وضعیتی را پیشبینی کنید.
در ادامه همین داستان، مثلا گروهی از شرکتهای کوچک و بزرگ را در نظر بگیریدکه تامینکننده شرکت مثال ما هستند. آنان نیز معمولا با فروش مواد و قطعات گران و غیرکیفی به شرکت مثال ما، عملا بهدنبال آن هستند که مدیریت ناکارآمد خود را پوشش دهند. حال و بهطور همزمان مودیان مالیاتی و کارشناسان بهداشت و ماموران فلان جا و نمایندگان بهمان جا را به خاطر بیاورید که بهخاطر داشتن حق امضای طلایی یا به هر دلیل یا بهانه ای، حق و حساب خودش را میخواهند، گرچه ما بقیه داستان را در اینجا نمیگوییم ولی در عمل ادامه دارد. جمع شدن نتیجه همه این «فرآیندهای تباهنده» باعث شکلگیری «چرخه تباهنده» شده و نتیجه اش میشود «منابع تباهیده» که شکل ۳ بهطور شماتیک آن را نشان میدهد.
رویکردهای مقابله با پدیده تباهیدگی در سطح حکمرانی
از آنجا که پدیده تباهندگی بهطور گسترده و فراگیر در عرصههای مختلف اقتصادی و اجتماعی وجود دارد، لذا دولتها بهعنوان متولی امر باید در مورد مبارزه با آن پیشقدم شده و برنامه داشته باشند. در ادامه به رویکردهای اثربخش در این راستا اشاره خواهد شد.
الف. شناخت دقیق پدیده تباهندگی
بهنظر میرسد قبل از شروع هر برنامهای برای مبارزه بیامان با فرآیندهای تباهنده باید نسبت به این پدیده شناخت کافی بهدست آورد. این شناخت فقط مخصوص مدیران و کارکنان قوه مجریه نیست بلکه باید بهتدریج فراگیر شده و ضمن دربرگرفتن همه مسوولان در همه مراتب به سراغ بخشهای دولتی و شبهدولتی و تعاونی و خصوصی رفت. نکته دوم وجود یک مرکزیت برای هدایت همه امور مربوط به این مبارزه از جمله امر آموزش است. با مثالهایی میتوان نشان داد که این مبارزه با پیچیدگی فراوانی همراه است و مسوولیت چنین مرکزی بسیار سنگین است. مثال اول مربوط به بخش دولتی است. همگان اقرار و اذعان دارند که حجم دولت بزرگ است و نیروی مازاد بسیار دارد. همه دولتها هم در شعارهای خود بر کوچکسازی تاکید کردهاند اما دولت در عمل بزرگ شده است چون مبارزه با خود و خواستههای خود کار سادهای نیست.
مثال دوم مربوط به بخش خصوصی است. بازهم همه معترفند که کالای ایرانی باید کیفی و ارزان باشد اما عملا بخش خصوصی تلاش جدی برای بهکارگیری مفاهیم نهضت کاهش قیمت تمامشده در بنگاهش ندارد و علاقهمند است از طریق تسهیلات بیشتر یا روشهای جایگزین دیگر فعلا روی مشکلاتش پوشش بگذارد.
این دو مثال نشان میدهد که این مرکز باید از توان بالایی برخوردار باشد تا بتواند در مبارزه با امیال خودی موفق باشد.
ب. پدیده تباهندگی و اقتصاد مقاومتی
کاملا واضح است که پدیده تباهندگی با اقتصاد مقاومتی سازگار نیست. برای تحقق اقتصاد مقاومتی پیش از هرچیز باید ذهنیتها اصلاح شود و روحیه کار و تلاش اثربخش و هدفمند در بین مردم و مسوولان رواج یابد. در واقع اقتصاد مقاومتی با تنبلی، ناامیدی و تصمیمات نابهینه میانه خوبی ندارد. توزیع عادلانه منابع یکی دیگر از ویژگیهای اقتصاد مقاومتی است. تا زمانی که انتظار داشته باشیم بدون درک مفاهیم دقیق مرتبط با نظریه تباهیدگی و تنظیم برنامه بلندمدت، میانمدت، کوتاهمدت و تلاش اثربخش به نتیجه برسیم، اقتصاد مقاومتی محقق نخواهد شد. را ه چاره اقتصاد ما تغییر نگرش از تباهندگی به بالندگی است و برای اینکار باید به برخی از ذهنیتهای مثبت اشاره میشود:
• تفکر، تدبر، تلاش، تجربه و تبحر
• کار، کار، کار... کار با کیفیت
• کیفیت، کیفیت، کیفیت... کیفیت در همه کارها
• کار تخصصی، کار حرفهای، دانستن و بهکار بستن تکنیکها
• توجه به ارزشها، مهم شمردن موهبتها
• شناخت چرخههای تباهندگی و تغییر آنها به چرخههای بالندگی
• تغییر نگاه از درآمدهای رویایی به رویاهای درآمدزا
• آگاهی، آگاهی، آگاهی...
ج. رویکردهای برخورد با پدیده تباهندگی
پس از تغییر در ذهنیت باید دست بهکار عملیات شد. رویکرد پیشنهادی برای تبدیل تباهندگی به بالندگی بهصورت زیر است:
۱. مفهوم عملیات، فرآیندها، سازمانها، چرخهها و قطارهای بالنده و نیز عملیات، فرآیندها، سازمانها، چرخهها و قطارهای تباهنده را بهدرستی درک کنیم و تفاوتهای آنها را تشخیص دهیم.
۲. فرآیندها و سازمانهای تباهنده را شناسایی و اصلاح یا حذف کنیم و بهجای آنها فرآیندها و سازمانهای بالنده ایجاد کنیم.
۳. سبکهای مدیریتی و رفتارهای تباهنده را شناسایی و اصلاح کنیم.
۴. موانع جدی برای دستیازی به ثروت بین نسلی و یا بدهکار کردن نسلهای بعدی مقرر کنیم.
۵. قوانین و مقررات تباهنده را شناسایی و اصلاح یا حذف کنیم. هزینه تصمیمات تباهنده را محاسبه و اعلام کنیم.
۶. قواعد سادهای برای تمییز تباهندگی از بالندگی وضع کنیم.
۷. از همه گروههای مرجع اجتماعی و اقتصادی بخواهیم با این مفاهیم آشنا شوند و چگونگی توسعه فرآیندهای بالنده و ممانعت از رشد فرآیندهای تباهنده را ترویج دهند.
د. دیر جنبیدن و نتایج آن
متاسفانه چرخههای تباهندگی همچنان استمراریافته و اثر تضاعفی منفی بیشتری یافتهاند. به این دلیل ممکن است:
• اولا: همانگونه که در برخی بخشهای اقتصادی شاهد آن هستیم، همواره این خطر وجود دارد که چرخههای تباهندگی به قطارهای تباهندگی بدل شوند؛ یعنی از گستره، دامنه، نوسان و آثار زیانبار بیشتری برخوردار شوند.
• ثانیا: به همین دلیل بهتدریج همه منابع کشورمان تباهیده خواهند شد.
• ثالثا: جامعه بستر حوادث ناگوار شده و نتایجش در قالب فاجعهای ویرانگر بر سرمان آوار خواهد شد.
پس باید چرخههای تباهندگی را از همین امروز متوقف کنیم و برای اینکار پدیده تباهندگی را بشناسیم و از اصلاح ذهینتها آغاز کنیم.
جمعبندی
چند سالی است که موضوع اقتصاد، شاهبیت همه گفتوگوهای مهم سیاستمداران و مردم شده است. بعضا راهکارهایی بهکار گرفته شده است اما عملا اتفاق مهمی رخ نداده و متاسفانه چه بسیار امیدهایی که به ناامیدی بدل شده و یاس و سرخوردگی گسترش یافته است. این مقاله بهدنبال پاسخ به این سوال مهم که «چه باید کرد؟» راه حلی را در قالب یک نظریه مطرح کرده است که بر ارزش دادن به منابع استوار است. از دیدگاه این نظریه هر فرآیندی که ارزش در خوری ایجاد نکند، تنها منابع را تباهیده کرده و خودش تباهنده است.
همچنین بر اساس این نظریه راه نجات ما از میان این همه مشکلات اقتصادی و دستیابی به رشد بالا، رفاه در شأن ایرانیان، محیط کسب و کار مناسب، اشتغالزایی و رفع نگرانی از خانوادهها، اقتصاد مقاومتی، رونق تولید، توسعه صادرات و امثال آن مبارزه بیامان و مستمر و پیگیر با پدیده تباهندگی در اقتصاد است. هر تصمیم و ملاحظهای که منابع بنگاهی، محلی و ملی ما را مصرف میکند و ارزش در خور ایجاد نمیکند، باید فورا متوقف شود. فرآیندهای تباهنده همچون زالو به جان اقتصاد کشور افتادهاند و آن را هر روز ضعیفتر میکنند.
از ابتدای هر روز صبح که خورشید تابش را آغاز میکند تا لحظه غروب که آسمان به تیرگی میگراید، هزاران هزار فرآیند تباهنده در اقتصاد کشورمان توسط خود ما فعال هستند. با این وصف چگونه انتظار فلاح و رستگاری داریم؟ ما باید هرچه زودتر پدیده تباهندگی را بشناسیم و با آن مقابله کنیم. فردا حتما دیر است...
منابع
۱. علی طیب نیا، وزیر اقتصاد دولت یازدهم: سخنرانی در اتاق بازرگانی (۲۶ دی ماه ۱۳۹۵)
۲. رئیس انجمن صنایع نساجی: روزنامه ایران (خرداد ۹۵)
۳. دبیر کانون سنگ: وضعیت سنگ کشور (خبرگزاری ایسنا).
۴. محمدرضا پورابراهیمی، نماینده مجلس، گفتوگوی ویژه خبری: وضعیت بانکهای کشور (۶ بهمن ۹۵)
۵. علی ربیعی، وزیر تعاون دولت یازدهم (خبرگزاری مهر-۱۲ مهر ۹۴)
۶. قائممقام مدیرعامل مرکز مدیریت و بهرهوری ایران، در دولت یازدهم (به نقل از ایرنا)
۷. محمود جامساز، اقتصاددان: وضعیت بهرهوری در ایران (روزنامه آرمان-۲۴ شهریور ۹۵)
۸. ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست دولت یازدهم (روزنامه ایران- ۱۳۹۵)
۹. چیت چیان، وزیر نیرو در دولت یازدهم (مهر ۹۵)
چکیده
مهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن و تجارت در دولت دهم در سال ۱۳۳۹ در شهر الیگودرز استان لرستان بهدنیا آمد. او مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی صنایع در سال ۱۳۶۵ از دانشگاه علم و صنعت اخذ کرد و سپس در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی امیرکبیر در گرایش تحلیل سیستمها در رشته خود مشغول به تحصیل شد و سرانجام با دفاع از پایاننامه خود با موضوع «تبیین اصول تئوری و اجرایی طراحی مراکز بازسازی خودروهای زرهی سری T» در سال ۱۳۶۸ فارغالتحصیل شد. غضنفری مدرک دکترای خود را در سال ۱۳۷۵ در رشته مهندسی صنایع- برنامهریزی تولید از دانشگاه NSW سیدنی استرالیا با موضوع پایاننامه و برنامهریزی تولید سلسله مراتبی با اهداف چندگانه تحتشرایط نااطمینانی اخذ کرد.
وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت کار خود را با معلمی آغاز کرد و سابقه تدریس در مدارس شهر زادگاهش را در رزومه خود دارد. او همچنین عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران نیز است. غضنفری از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ رئیس دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران بود و سالهای ۱۳۸۴تا ۱۳۸۸ در سمت معاون وزیر بازرگانی و رئیس کل سازمان توسعه تجارت مشغول به کار بود. غضنفری در سال ۱۳۸۸ بهعنوان وزیر پیشنهادی دولت دهم برای وزارت بازگانی به مجلس شورای اسلامی معرفی و در روز ۱۲ شهریور همان سال با کسب اکثریت آرا انتخاب شد. در دوران وزارت او دو وزارتخانه بازرگانی و صنایع و معادن ادغام شد و غضنفری بعد از ادغام دو وزارتخانه بازرگانی و صنایع و معادن از سوی رئیسجمهوری وقت بهعنوان وزیر پیشنهادی صنعت، معدن و تجارت معرفی شد و در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ با اکثریت آرا وزیر صنعت، معدن و تجارت شد.
وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت معتقد است اگر ادغام صورت نگرفته بود کشور نمیتوانست با بحران تحریم مقابله کند چراکه دعوای بین وزارتخانههای صنایع و معادن و بازرگانی میتوانست موجب کندی کارها شود. در اواخر دوران وزارت غضنفری، قیمت ارز افزایش پیدا کرد و گرانی و تورم در جامعه شکل گرفت. او در گفتوگویی به این نکته اشاره کرده است که در آن سالها بهدلیل نوسانات قیمت ارز تصمیم به کاهش تعرفه کالا گرفته شد و به دلیل اینکه وزارتخانهها ادغام شده بودند، موفق شدند تعرفه بسیاری از مواد اولیه را کاهش داده و با هزینه کمتری مواد اولیه به کشور وارد شود. او معتقد است اگر در آن شرایط ادغام انجام نمیشد اصلا اخذ چنین تصمیمی امکانپذیر نبود. علاوهبر این، او تاکید دارد که در بسیاری از موضوعات دیگر در زمینه واردات، صادرات، مرکز مبادله ارزی، تامین کالا و ذخیرهسازی، یکی شدن وزارتخانهها سرعت تصمیمگیری و شفافیت اطلاعات را بالا برد.
چکیده
مهدی غضنفری در مقاله «معرفی پدیدههای بالندگی و تباهندگی و تبیین وظیفه حکمرانان» در تلاش است پس از معرفی فرآیندها و چرخههای تباهنده و بالنده، مضمون پدیده تباهندگی در مقابل پدیده بالندگی مطرح شده را تشریح کند و معضلات اقتصاد تباهیده بهعنوان غایت حضور پدیده تباهنده را توضیح دهد و در نهایت ریشه غالب مشکلات اقتصادی را در قالب یک نظریه بیان کند.
وزیر پیشین صنعت، معدن و تجارت معتقد است وعدههایی که اخیرا در مورد بهبود اوضاع اقتصادی ایران داده میشود بعضا از «رسیدن به اقتصاد اول منطقه» به «حفظ سطح معیشت مردم» تنزل یافته است و هر یک از صاحبنظران مشکل را در جایی میدانند. برخی، ساختارهای بوروکراسی را مسوول دانسته و گروهی، ناکافی بودن تعاملات بینالمللی یا خروج سرمایه را علت میدانند. این در حالی است که تلاشهای بسیاری برای بهبود اوضاع صورت گرفته که در همه دورهها کم و بیش مشهود بوده یعنی چرخههای فعالیتهای مثبت وجود داشته اما متاسفانه همزمان چرخههای منفی هم فعال بوده و نتیجه آن تباه شدن منابع و خسارتهای پیدا و پنهان بسیار است.
او در این پژوهش به اخبار رسمی کشور در زمینههای مختلف اجتماعی و اقتصادی اشاره کرده که نشاندهنده ناکامی در دستیابی به برخی اهداف تعریف شده بوده است. او با تحلیل این گزارشها به این نکته اشاره میکند که تحلیل شرایط موجود محتاج یک جهان بینی و متدلوژی عارضه یابی است که بتوان براساس آن، علت مشکلات را شناسایی و راه چاره را جستوجو کرد. هدف او از ارائه این مطالعه، دستیابی به یک تئوری جامع و واحد است.
نتایج این مطالعه نشان میدهد همواره این خطر وجود دارد که چرخههای تباهندگی به قطارهای تباهندگی بدل شوند؛ یعنی از گستره، دامنه، نوسان و آثار زیانبار بیشتری برخوردار شوند که سبب میشود بهتدریج همه منابع کشورمان تباهیده شده و جامعه بستر حوادث ناگوار شده و نتایج آن فاجعهای ویرانگر به بار خواهد آورد. غضنفری معتقد است راه چاره اقتصاد ما تغییر نگرش از تباهندگی به بالندگی است و از آنجا که مبارزه با پدیده تباهندگی در سطح ملی بیش از سایر بازیگران، به عهده حکومت (شامل همه اجزای آن) است، حکومت موظف است ابتدا فرآیندها و سازمانهای تباهنده را شناسایی کرده و سپس آنها را حذف کند و به جای آنها فرآیندها و سازمانهای بالنده ایجاد کند. وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت در این مطالعه معتقد است باید از همه گروههای مرجع اجتماعی و اقتصادی خواسته شود با این مفاهیم آشنا شوند و چگونگی توسعه فرآیندهای بالنده و ممانعت از رشد فرآیندهای تباهنده را ترویج دهند.
یکی از دلایلی که عبور از شرایط فعلی به شرایط بالنده را سخت کرده استفاده از منابع طبیعی است
شکل ۱. نمودها و عرصههای تباهیدگی
شکل 2. اثر فرآیند تباهنده بر منابع
شکل ۳. اثر زنجیرهای پدیده تباهندگی بر منابع
ارسال نظر