وقتی یک قطعه فلزی بهصورت ناگهانی و بدون نشانه قبلی میشکند، مهندسان متالورژی میگویند «خستگی فلزات» اتفاق افتاده است. دلیل اصلی خطرناک بودن شکست ناشی از خستگی فلزات این است که بدون آگاهی قبلی و بهصورت ناگهانی اتفاق میافتد. به گمانم مدیران بنگاههای ایرانی چنین وضعیتی پیدا کردهاند و این روزها در اثر فشارهای زیاد سیاسی و اقتصادی دچار خستگی مضاعف شدهاند و بیسروصدا میشکنند. این پنج مورد را بخوانید تا متوجه شوید مدیران ایرانی این روزها با چه مشکلاتی مواجهاند.
برای کارآفرین شدن قرار گرفتن در زمان و مکان مناسب تنها شرط موفقیت نیست. سبک زندگی و طرز تفکر و روشهای رسیدن به موفقیت وجه مشترک بیشتر کارآفرینان و صاحبان دیدگاههای تجاری است. بیشتر آنها در پی کسب سود فراوان و مالاندوزی نیستند، بلکه میخواهند دردی از دردهای آدمها دوا کنند و تلاش میکنند دنیا را جای بهتری برای زندگی کنند. زندگینامههایشان را که دنبال میکنیم یا از فقر برآمدهاند، یا بارها زمین خوردهاند و در طول شکلگیری کسبوکارشان مجبور به جابهجاییهای بزرگ شغلی شدهاند. هنری فورد، پس از بارها شکست خوردن بالاخره موفق شد در سال ۱۹۰۳ شرکت فورد را تاسیس کند. او کسی بود که توانست خودرو را به عموم مردم هدیه کند و به اولین خط تولید جان بخشید.
در سالهای گذشته، مکرر اخباری از مهاجرت مدیران و کارآفرینان شنیده میشود. این اتفاق فقط مربوط به ایران نیست؛ چراکه کشورهای قدرتمند دنیا همواره به دنبال جذب نخبگان هستند. اما علت اینکه مهاجرت مدیران ایرانی اهمیت ویژهای پیدا کرده به مساله زیرساختها، نیازها و عوامل دلسردکنندهای بازمیگردد که با برنامهریزی، قیمتگذاری و همت مدیران اجرایی کشور میتواند برطرف شود؛ اما نه فقط هیچ اقدام موثری نمیشود بلکه عوامل تشدیدکننده روزبهروز بیشتر میشود.
آیا زنان ایرانی میتوانند مانند مردان محل زندگی خود را انتخاب کنند؟ آیا میتوانند مانند مردان درخواست گذرنامه بدهند؟ آیا قانون، تبعیض جنسیتی در استخدام را منع کرده است؟ آیا قانونی برای رسیدگی به خشونت خانگی وجود دارد؟ آیا زن میتواند مانند مرد حکم طلاق بگیرد؟ آیا دختر و پسر در ارث بردن از والدین از حقِ برابر برخوردارند؟
عاطفه چوپان: اصطلاح معروفی است در عام، اینکه میگویند ما ایرانیها اهل کار گروهی کردن نیستیم. در ورزشهای انفرادی بهتریم، وظایف روزانه فردی را بهتر انجام میدهیم و کمتر اهل تعامل سازنده در قالب یک تیم هستیم. درست یا اشتباه همین یک فرض میتواند مدیریت را در ایران چالشبرانگیزتر از آنچه در دنیا هست کند، حال آنکه قصه مدیریت یک کسبوکار بهخصوص در بخش خصوصی غصهدارتر از مثل و اصطلاح است. علاوه بر چالشهای ذاتی مدیریت یک مجموعه که به نظر میرسد مدیران از سوئیس گرفته تا ایران با آن مواجهاند مدیریت در ایران از آن رو که نیازمند مدیریت مسائل مرتبط و غیرمرتبط، داخل حیطه مسوولیت و خارج از آن حیطه و تحمل فشارهای متعدد است بسیار دشوارتر است. اشکان میرآرمندهی، مدیرعامل دیوار که به سبب مدیریت در عرصه نوپای اقتصاد دیجیتال طی سالهای اخیر درگیر چالشهای متعددی است، معتقد است، در کشور ما به علت یکسری عوامل که خارج از کنترل یک کسبوکار است اما بر آن اثر میگذارد در خیلی از مواقع موضوعات و چالشهای مدیریت متفاوتتر میشود.
درست مانند بقیه مردم، افراد دارای ارزش خالص بالا (HNWIs) (کسانی که حداقل یک میلیون دلار دارایی نقدی دارند) در طول همهگیری کمتر از حد معمول سفر کردند و در نتیجه تعداد مهاجرت آنها رو به کاهش بود. اما میلیونرها و میلیاردرها دوباره در حال حرکت هستند و پیشبینی میشود که ۱۲۲ هزار نفر از این افراد تا پایان سال جاری میلادی به کشور جدیدی نقل مکان کنند.
میلیاردرها در مورد نحوه سرمایهگذاری ثروت خود، گزینههای نامحدودی دارند. آنها میتوانند بر ادامه رشد ثروتشان تمرکز کنند، یا از پول خود برای دنبال کردن علایقشان استفاده کنند؛ که برخی از آنها سودآور هستند، برخی دیگر نه. به عنوان مثال، ایلان ماسک (با دارایی حدود ۲۳۵ میلیارد دلار) دومین فرد ثروتمند در جهان و ثروتمندترین فرد در ایالاتمتحده است. در حالی که تنوع در پورتفولیوی ایلان ماسک وجود دارد، با این حال بزرگترین سرمایهگذاریهای او در پروژههای مربوط به تمایلات و علایق ماسک -تسلا، اسپیس ایکس و توئیتر- است.
امان از تورم فزاینده و سیاست تثبیت نرخ ارز که میتواند در تنها سالی از ۲۰۰۸ به بعد که تعداد میلیونرها (البته به دلار) در کل جهان نزولی بوده و کاهش یافته، در ایران بالا ببرد و افزایش دهد. همین چندی قبل بود که در گزارش ثروت جهانی که از سوی موسسه خدمات مالی و بانکی سوئیس (UBS) منتشر میشود، اعلام شد که طی سال میلادی گذشته ۱۰۴ هزار نفر به جمعیت میلیوندلاریهای ایران افزوده شده است. یعنی طی فقط یک سال ۱۰۴ هزار نفر بودهاند که ثروتشان به حداقل یک میلیون دلار آمریکا افزایش یافته و وارد باشگاه میلیوندلاریهای ایران شدهاند.
بر هیچکس پوشیده نیست که کارآفرینی ستون فقرات اقتصاد در سراسر جهان است و مقوله پراهمیتی در ادبیات توسعه اقتصادی کشورها محسوب میشود. پیدایش بنگاههای جدید، پویایی این رشد را تضمین میکند؛ به طوری که از هر ۱۰ کسبو کار، ۹ مورد آن بنگاه تازهکار است و نیمی از مشاغل جهان از طریق این نوع بنگاهها تامین میشود. علاوه بر این، توسعه بخش خصوصی و سرمایهگذاری در این بخش، برای رسیدن به اهداف اجتماعی مانند کاهش فقر نیز موضوعی حیاتی است و فعالیتهای اقتصادی در این بخش به خون در رگها میماند. به عبارت دیگر، بازارهای خصوصی، موتور رشد بهرهوری و ایجاد مشاغل مولد است که با سرمایهگذاری در آن و قانونگذاری دولت، میتوان شرایط را برای افراد فقیر بهبود بخشید.
میزگرد را با نقد صریح «بورژوازی صنعتی» آغاز میکنند. علیاصغر سعیدی که جامعهشناس است از به کار بردن بورژوازی برای وصف حال تجار و صنعتگرانی که از اوایل دهه ۴۰ شروع به فعالیت کردند اکراه دارد، اما موسی غنینژاد به صراحت از ما میخواهد ندامتنامه بنویسیم. بدیهی است که آنچه به عنوان پرسش مطرح میکنیم دیدگاه شخصی ما نیست و برآیندی از دیدگاههای اقتصاددانان چپگرا، جامعهشناسان و روشنفکرانی است که در شش دهه گذشته کارآفرینان ایرانی را «طبقه وابسته» خوانده و میخوانند. ۱۱ سال پیش در چنین روزهایی موسی غنینژاد و علیاصغر سعیدی را کنار هم نشاندیم تا درباره مصادرهها نظرشان را جویا شویم؛ آن روزها اندک اختلافی داشتند اما این روزها همان اندک اختلاف هم محو شده و اقتصاددان مدافع مکتب اقتصادی اتریشی و جامعهشناس مدافع اقتصاد رفاه درباره مسائلی همچون بخش خصوصی، مالکیت، مصادرهها و مسائلی از این دست، به شدت همگرا شدهاند.
خدمه در ارتفاع ۱۵۲۱متری از سطح دریا منتظر بود. هیچ راهی به غیر از اعتماد وجود نداشت. همیشه همینطور بود. باید به دادههای زیر آب تکیه میکردند. دستورات ابلاغ شد. سکوی نفتی پست قبلی خود را در خلیج مکزیک ترک کرده و به چاه ماکوندو رسیده بود. حالا باید سکوی حفاری نیمهشناور فولادی را با دقت از چاه خارج میکردند تا برای استخراج منظم نفت، دکلی کوچکتر جایگزین شود. اما همهچیز طبق برنامه پیش نرفت.
هوش مصنوعی به عنوان یکی از فناوریهای روز دنیا، نقش پررنگی در زندگی ما دارد و خواهد داشت. این فناوری با صرفهجویی در زمان، پول و انرژی، زندگی ما را ساده کرده. کاربرد هوش مصنوعی در زندگی روزمره ما بسیار گسترده است؛ از جستوجو در اینترنت گرفته تا ارائه خدمات مالی و بانکی. ما بهطور روزانه زمان زیادی را صرف چرخیدن در رسانههای اجتماعی، سرچ در اینترنت، آهنگ گوش دادن، فیلم دیدن و بازیهای ویدئویی میکنیم که پشت صحنه همه اینها، از طریق هوش مصنوعی انجام میشود. یکی دیگر از بزرگترین کاربردهای هوش مصنوعی، صنعت تبلیغات آنلاین است که از هوش مصنوعی برای ردیابی آمار کاربران و نیز ارائه تبلیغات استفاده میشود. Google Maps و دیگر اپلیکیشنهای مسیریابی نیز از هوش مصنوعی برای ارزیابی سرعت حرکت ترافیک، گزارش تصادفات رانندگی، تخمین رسیدن راننده به مکان خود و... استفاده میکنند.
کارآفرینی را در ادبیات اقتصادی به عنوان پیشران رشد میشناسند. برای مثال در ایالات متحده بیش از ۲۰ درصد اشتغالزایی مربوط به بنگاههای تازهتاسیس است. هرچند کارآفرینان میتوانند به موفقیتهای شگرفی دست پیدا کنند و ثروت فراوانی به دست آورند، اما این حوزه یکی از پرریسکترین فعالیتهای اقتصادی است که میتواند موجب تحمل ضررهای مالی فراوانی برای کارآفرین شود.
ترجمه: آزاده خرمیمقدم: لری کالپ، رئیس هیاتمدیره و مدیرعامل GE Aerospace است که طی پنج سال تحولات بزرگی در این شرکت داشته است. در مصاحبهای که او در ۶ دسامبر ۲۰۲۳ در منهتن داشت، به فلسفه تجاری چندساله به نام «Lean» اشاره میکند که به تکنیکهای تولید ژاپنی میپردازد. در ادامه شرح مصاحبه دایان بریدی
و لری کالپ را میخوانید.
محمد علینژاد: کیارا برلندی یکی از اعضای بازارهای جهانی مصرفکننده، خردهفروشی و پوشاک و کارشناس ارشد بازاریابی، فروش و استراتژی است. او در یکی از قسمتهای پادکست مدیریتی «هیدریک و استراگلز» با متئو دیروزا مدیرعامل شرکت «متیرز دیآرت» گفتوگو کرده است. این شرکت یکی از زیرمجموعههای شرکت مد LVMH بهشمار میآید.
«همه مدیر به دنیا نمیآیند؛ بلکه مدیران به مرور زمان ساخته میشوند.» این جمله، کلیدواژه اصلی کتاب «مدیرسازی» است که «جولی ژو» از مدیران باسابقه سیلیکونولی نوشته و یکی از پرطرفدارترین و پراستنادترین کتابهای حوزه مدیریت در جهان بهشمار میرود. او در این کتاب مدیران را در جایگاهی قرار میدهد که «چشمهای همه به آنها خیره شده و انتظار دارند رفتاری معقول، عملکردی عالی و تاثیری ماندگار از خود بر جای بگذارند».
اگر تصمیم داشته باشید در رشته مدیریت به تحصیل ادامه دهید، دانشگاههای بزرگی وجود دارند که میتوانید درآنها رازورمزهای این رشته را فرا بگیرید. اما یک توصیه همه مدیران حرفهای به شما این خواهد بود که در کنار درسهای دانشگاه، کتاب مقدس این رشته را هم به دفعات بخوانید و اجرا کنید و از آن یاد بگیرید. «مدیریت پربازده» سالهاست که در محافل مدیریتی چه در دنیای کسبوکار و چه دانشگاهی به این لقب مفتخر شده است. معروف است که این کتاب یک دوره آموزشی سنگین و فشرده برای مدیران میانی است که مدیرعامل سابق اینتل، اندی گروو آن را نوشته است و بن هوروویتز نیز مسوولیت نوشتن پیشگفتار آن را بر عهده داشته است.
«آنچه کارکنانتان نیاز دارند و نمیتوانند به شما بگویند»، نوشته ملینا پالمر کتابی قابلتامل است که اصول اقتصاد رفتاری را با استراتژیهای عملی برای درک و برآوردن نیازهای کارکنان در یک محیط کاری در حال تغییر ترکیب میکند. این کتاب با تکیه بر تخصص نویسنده در اقتصاد رفتاری، بینشهایی را در مورد عوامل روانشناختی که بر رفتار و تصمیمگیری کارکنان در محل کار تاثیر میگذارد، ارائه میدهد.
این یکی از بدیهیات تجارت است که شرکتهای بزرگ، درآمد و سود خود را سالبهسال افزایش میدهند. با این حال، تعداد اندکی از شرکتها بیسروصدا و چراغخاموش، تمرکز بر اهداف تجاری رضایتبخشتر را جایگزین فشار بیپایان برای رشد و گسترش شرکتشان میکنند؛ اهدافی مانند عالی بودن در کاری که انجام میدهند، ایجاد یک محیط کار عالی، ارائه خدمات عالی به مشتریان، کمکهای بزرگ به جوامع خود و یافتن راههای عالی برای رهبری زندگیشان.
رئیس هیاتمدیره و مدیرعامل اشنایدرالکتریک، دفتر ندارد. او در عین اینکه یکی از پیشگامترین شرکتهای جهان در زمینه مهندسی برق، تولید تجهیزات الکترونیکی و الکتریکی و اتوماسیونهای صنعتی را رهبری میکند، وارث فعالیتهای انجامشده در شرکتی است که از سال ۱۸۳۶ میلادی فعالیت خود را آغاز کرده و همچنان به فعالیت ادامه میدهد. ژان پاسکال تریکوآر مدیر باهوشی است. او توانسته شرایطی را ایجاد کند که شرکتش در سال ۲۰۲۲، بیش از ۳۴ میلیارد دلار درآمد کسب کند. تریکوآر که امسال شصتمین سال زندگیاش را جشن میگیرد، به اندازهای روی یادگیری مستقیم از مشتریان و همکارانش تمرکز کرده که اعتقاد دارد محصور کردن خود در یک چهاردیواری به نام دفتر مدیرعامل، هیچ معنا و مفهومی ندارد.
دنیای کسبوکار برای هر کسی که در آن نفس میکشد، سرشار از خاطرههای ریز و درشت است و تلخ و شیرین که بخشی از آن، جنبه شخصی دارد که شاید برای همگان جذاب یا سودمند نباشد. اما میتوان خاطرههایی را از میان روزنوشتها، یادداشتها، گفتوگوها و حتی از ذهن و حافظه بیرون کشید که جنبه عمومی داشته و اغلب دو ویژگی دیگر نیز دارند که آنها را برجسته و جذاب میکند: نخست اینکه به ساختارها مربوط میشوند و از این منظر میتوان برخی از آنها را علت گروهی از مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی دانست و دوم اینکه به همین دلیل، جنبه بلندمدت داشته و مشمول مرور زمان نمیشوند، از اینرو همیشه شنیدنی و عبرتآموزند.
شاهرخ ظهیری از کارآفرینان خوشنام صنعت غذایی کشور بود که برخی او را پدر صنایع غذایی ایران میدانند. ظهیری در سال ۱۳۰۹ در ملایر به دنیا آمد و در سال ۱۳۹۸ دار فانی را وداع گفت. وقتی دو سال داشت خانواده او به تهران مهاجرت کردند. ظهیری، در تابستان سال ۱۳۲۸ شمسی پدرش را از دست داد و با مدرک پنجم دبیرستان قدیم، برای امرارمعاش خود و خانواده به عنوان معلم استخدام شد.
وارد دفترش که میشوید دو چیز توجهتان را جلب میکند: عکس بزرگ قابگرفتهای از «پدر» کنار میز کار و ماکتی از یک خودرو در سوی دیگر اتاق. دشوار نیست که دریابید سالها تلاش برای کارآفرینی و طراحی و تولید یک پلتفرم ملی، از حضور تاثیرگذار پدر نشات گرفته است. تندیسها و لوحهای تقدیر «تعاونی برتر ملی و کارآفرین و تولیدکننده نمونه» سوی دیگر اتاق را تسخیر کردهاند. و این همه مانع نمیشود که تصاویر چهار فرزندش را از خاطر ببرید، فرزندانی که دوری از آنها را به جان خریده تا پای کسبوکار دشوارش بایستد و امیدوار است که برخلاف تجربه تلخ از دست رفتن کسبوکار پدربزرگ، این بار پسران بازگردند و سکان هدایت صنعتی را که قدمتش به بیش از نیمقرن میرسد، به دست بگیرند.
فارغالتحصیلی از دبیرستان البرز در دهههای پیش برای موفقیت هر فرد ایرانی میتوانسته تضمینی باشد، چه برسد به آنکه برای دستیابی به تخصص در رشته مورد علاقه و مورد نیاز تحصیلات عالیه در آلمان را هم تجربه کنی. عباسعلی قصاعی از دانشگاه دولتی نورنبرگ در رشته سرامیک درس خواند و بنیانگذار کارخانههای مدرن صنایع چینی زرین ایران شد. چینی شغل اجدادی اوست.
وقتی در مورد مدیریت کسبوکار و بنگاهداری صحبت میکنیم در واقع از فرآیندی حرف میزنیم که دو عنصر اصلی دارد، یکی از این عنصرها مدیریت منابع است، به این معنی که مدیر هر بنگاه باید تلاش کند منابع لازم را برای توسعه کسبوکار و تداوم فعالیت بنگاهی که مدیر آن است، فراهم کند. مهمترین منابعی که باید تامین شود نیز منابع مالی، منابع انسانی و منابع فیزیکی هستند. از طرف دیگر یک مدیر این منابع را تامین میکند تا بتواند کسبوکار خود را توسعه دهد و این یعنی نقش دوم مدیر یک بنگاه برنامهریزی و هدایت فعالیتهایی است که به توسعه کسبوکار آن بنگاه منجر شود.
در صد سال اخیر اقتصاد ایران تا حد بسیاری در اختیار حاکمان و دولتها بوده، به ترتیبی که برآوردها از در اختیار داشتن بیش از ۸۰ درصد اقتصاد ایران از سوی دولت در حال حاضر حکایت میکند. بعد از ملی شدن صنعت نفت کشور و پررنگ شدن نقش نفت و بعدها گاز در اقتصاد انرژی دنیا، نقش سیاست در حوزه اقتصاد افزایش پیدا کرد.
تحریمها همواره بهعنوان یکی از ابزارهای رایج اعمال قدرت سیاسی و اهرم جایگزین ابزار نظامی با هزینه کمتر مطرح بوده است. دامنه تاثیر تحریمها نیز بهطوری است که میتواند علاوه بر وارد کردن ضربه بر اقتصاد یک کشور، بسیار فراتر رود؛ در مورد تحریمهای مختلفی که در طول سالها بر ایران اعمال شده است، همواره دغدغه این بوده است که این تاثیرات تا چه میزان بر بخشهای مختلف اقتصاد کشور اثر میگذارد و چگونه اثرات ناشی از تحریمها را میتوان مدیریت کرد. از آنجا که نفت ۹۲ درصد درآمد صادرات ایران را تشکیل میدهد، اقتصاد ایران همیشه مستعد شوکهای ناشی از بازار نفت بوده است.
کسبوکارهای خانوادگی در جهان بستر مناسبی است برای خانوادهها تا ضمن تجمیع و حفظ داراییهای بیننسلی و خانوادگی خود به ایجاد یکسری منابع مطمئن درآمدی و بازتولید سرمایه برای نسلهای آینده در یک خانواده انجامد. گزارش شاخص ۲۰۲۳ کسبوکارهای خانوادگی که بهوسیله موسسه EY ۱ با همکاری دانشگاه سنت گالن تهیه شده نشان میدهد که حدود بیش از ۵۰۰ کسبوکار خانوادگی شناختهشده و شاخص در سطح جهان، با سرعتی تقریباً دو برابر نرخ اقتصادهای پیشرو و حدود ۵/ ۱ برابر نرخ بازارهای نوظهور و اقتصادهای در حال توسعه در حال پیشرفت هستند. بنابر این گزارش، آنها در مجموع با رقمی نزدیک به ۰۲/ ۸ تریلیون دلار درآمد، ۵/ ۲۴ میلیون نفر را در سراسر جهان در استخدام خود دارند.
از من خواستهاند درباره ظهور «بورژوازی صنعتی» در دهه ۴۰ و افول آن در دهه ۵۰ بنویسم. اما ترجیح میدهم همین ابتدا تکلیفم را با دو موضوع روشن کنم؛ یکی اینکه اصالتی برای مفهوم «بورژوازی» قائل نیستم و دیگر اینکه اگرچه ناچارم درباره محاسن سیاستگذاری اقتصادی در دهه ۴۰ بنویسم اما دوست ندارم از علینقی عالیخانی یا کسان دیگر بت بسازم. در این نوشته تلاش میکنم درباره دو مقطع توضیح دهم؛ دهه ۴۰ را آنگونه که شنیدم توصیف میکنم و دهه ۵۰ را آنگونه که دیدم.
روایت سرنوشت و سرگذشت افراد معروف در هر حوزهای همیشه مخاطب خاص خود را دارد. سالهاست که رسم بر آن است که مدیران و چهرههای موفق و سرشناس سرگذشتی از خود بر جای میگذارند. شخصی دستنوشتههایش برجا میماند و برای دیگری کتابی نگارش میکنند. مستندها ساخته میشود و گزارشها نوشته میشود. اما در نظر من مصاحبه با چنین شخصیتهایی مهمتر است چراکه پرسشگر در جایگاه منتقد قرار میگیرد یا در بدترین حالت تشویقکننده فرد مصاحبهشونده نیست. بر همین اساس از فرصت مصاحبه با محمدرضا گنجی که جایی از ذهن با امیرکبیر همذاتپنداری میکند، توانسته از تهدید تحریم فرصتی برای خود و برادرانش مهیا کند و سفره صادرات را باز نگه دارد، استفاده کردیم تا خاطراتی را از زبان خودش برای مخاطبانی که میخواهند با عقاید یک مدیر سابقهدار آشنا شوند، منتشر کنیم.