جابهجاییهای بزرگ
چگونه مدیران موفق از آزمونهای سخت سر برآوردند؟
او بارها کار را توسعه داد و بر سر این توسعه با سهامداران دچار چالش میشد. بیش از یک قرن از ورود این غول صنعت خودرو میگذرد اما همچنان ایستاده و زنده است. استیو جابز، اسطوره دنیای فناوری اطلاعات، با همکارش استیو ووزنیاک شرکت اپل را در گاراژ منزل مادرش راه انداخت. کامپیوترهای اپل تغییری شگرف در سبک زندگی بشر به وجود آورد. جابز اما در سالهای ابتدایی راهاندازی اپل با شرکای خود به اختلاف خورد و اپل را ترک کرد و شرکت نکست را پایه گذاشت. بعدها دوباره به خانه خود، اپل، بازگشت و آن رشد انفجاری را رقم زد. هوارد شولتز، مدیرعامل مجموعه استارباکس، در خانوادهای فقیر رشد کرد. بعدها متصدی بار شد و حتی به خاطر پول خون خود را فروخت. در یک شرکت لوازم خانگی سوئدی مشغول شد و وقتی دستگاههای قهوه به مشتریان میفروخت ایدهای درخشان ذهنش را روشن کرد. آنقدر سماجت کرد تا به عنوان مدیر عملیات خردهفروشی استارباکس استخدام شد.
آن زمان استارباکس سه فروشگاه بیشتر نداشت. بعدها شولتز شرکت قهوه خود را راه انداخت و بالاخره به استارباکس رفت و آن تحول عظیم را به وجود آورد. یکی از ویژگیهای مدیران این است که بیآراماند، قرار ندارند و هر جا که باشند بذر رشد میکارند و به بار مینشانند. برخوردار ابتدا پسته صادر میکرد، اما نیاز زمانه پای او را به کالاهای مصرفی باز کرد. اول باتری وارد میکرد اما بعد خودش تولیدکننده قوه پارس شد. از ژاپن نمایندگی توشیبا گرفت و کارخانه توشیبا را سر پا کرد و برای تامین نیاز کارخانه، یک کارگاه چوببری راه انداخت. این مدیران در کارهای خودشان نیز سفر میکنند؛ از کاری به کار دیگر، از تجربهای به تجربه دیگر. احد عظیمزاده، قالیهای بافتهشده را شخصاً به شهرهای دیگر میبرد. کمکم که در کار جا افتاد با پول قرضی شروع به صادرات کرد و یکی از بزرگترین کارآفرینان در حوزه فرش شد. اما مانند کارآفرینان دیگر سر باز ایستادن نداشت. به صنعت گردشگری پا گذاشت و یکی از مهمترین پروژههای ساختوساز؛ پروژه هتل قو، الماس خاورمیانه را با بهترین کیفیت راهاندازی کرد. در این مطلب به چندی از مدیرانی که با دست خالی و سودای توسعه و پیشرفت به کارهای بزرگ دست زده و زمانه خود را دگرگون کرده و بارها زمین خورده و بلند شدهاند میپردازیم. تعدادشان کم نیست، اما مجال پرداختن به همهشان در این حجم اندک فراهم نیست.
موفقیتها و شکستهای خانواده گنجی
«همه راضی از چسب رازی»؛ جملهای که برای خیلیها یادآور یکی از تیزرهای تبلیغاتی نوستالژیک در دهههای۶۰ و ۷۰ است و تا امروز هم در ذهنها باقی مانده است. اما ماجرا از اینجا شروع شد که در سال 1359، برادران گنجی با همت خود صنایع شیمیایی رازی را که نامی شناختهشده در عرصه تولید انواع چسبهای صنعتی، خانگی و بستهبندی است به عرصه آوردند. خانواده گنجی پنج برادر هستند که طی این سالها با یکدیگر تعامل و همکاری تنگاتنگ داشتهاند.
کارخانه چسب رازی را که در حال حاضر بزرگترین و معروفترین کارخانه تولید چسب در ایران است، رسول و مسعود گنجی با مدرک دکترای شیمی، محمدرضا گنجی با مدرک مدیریت صنعتی و مهدی و ماشاالله گنجی با مدرک مدیریت بازرگانی راهاندازی کردند. برادران گنجی سالها با مشکلات فراوانی دستبهگریبان بودند، حتی یکبار کارخانه در آتش سوخت و با خاک یکسان شد، اما با همت این برادران دوباره از جای برخاست و با سرعت بیشتری به سمت تکمیل و توسعه پیش رفت.
اما برادران گنجی تنها به این کسبوکار راضی نبودند و به کسبوکارهای دیگری نیز روی آوردند. سهام اصلی شرکتهای جام دارو و لاستیک یزد (یزدتایر) را نیز به مرور خریداری کردند و این دو شرکت به کارخانههای گروه صنعتی رازی پیوستند. همچنین برادران گنجی شرکت آرتاویلتایر را که نام تجاریاش همان «گلدستون» است راهاندازی کردند.
همچنین رسول گنجی یکی از بزرگترین سهامداران مینو بود. گنجی با وجود داشتن 49 درصد از سهام گروه صنعتی مینو که یکی از بزرگترین و معروفترین شرکتهای صنایع غذایی ایران است، هرگز نتوانست در امور این شرکت دخالت کند و تنها سهامدار آن بود.
رسول گنجی همچنین بخش عظیمی از سهام لاستیک دنا را خریداری کرد، اما سرانجام به دلیل حاشیههای فراوان مجبور به فروش بخش زیادی از سهام خود شد. نام گنجی از ابتدای ورودش به بورس، با حاشیه و حرف و حدیث همراه بود. او شرکت مهرام را در میانههای دهه ۷۰ از شاهرخ ظهیری بنیانگذار آن خرید.
شرکت مهرام که در سال ۱۳۴۹ شاهرخ ظهیری بهصورت شرکت سهامی خاص آن را تاسیس و یک سال بعد راهاندازی کرده بود، از سال 1375 وارد بورس اوراق بهادار شد، اما در پی تحولاتی، ظهیری در سال 1375 اقدام به فروش مهرام به یکی از برادران گنجی (رسول) کرد. رسول پسر خود (امیرمحمد گنجی) را به عنوان مدیرعامل شرکت مهرام و برادرش محمدرضا گنجی را عضو هیاتمدیره معرفی کرد.
سالها بعد رسول گنجی از ایران رفت. پس از خروج رسول گنجی مرد ویژه بورس از ایران که عملکردش همواره مورد توجه و انتقاد فعالان بازار سرمایه بود، پسرش امیرمحمد که سالها مدیریت شرکت مهرام را بر عهده داشت از این شرکت رفت. در پی تصمیمات هیاتمدیره شرکت بورسی مهرام در سال 1391، دو عضو هیاتمدیره و مدیرعامل آن تغییر کردند و طی آن غلامحسین احمدی و نصرتالله منزوی جانشین محمدرضا گنجی و امیرمحمد گنجی در هیاتمدیره شدند. با این تغییر، منزوی که خود پیش از این سابقه سالها مدیریت در شرکت یکویک را داشت مدیرعامل جدید مهرام شد و جای امیرمحمد گنجی را گرفت.
سرانجام بزرگترین برادر گنجیها یعنی رسول، پیشکسوت و چهره نامآشنای بازار سرمایه که پنج دهه از زندگی خود را صرف توسعه صنعت کرده بود در تیرماه 1400 به دیار باقی شتافت. اما برادران او همچنان در کارخانههای چسب رازی، آرتاویلتایر، یزدتایر، مهرام و... حضوری فعال و موثر دارند.
جدایی برادران پایداری
صاحب یکی از بزرگترین شرکتهای صنایع غذایی که اکنون در میان مردم جایگاه ویژهای پیدا کرده شخصی به نام ایوب پایداری است. او در ۱۵سالگی ترک تحصیل و به تهران مهاجرت کرد و به عنوان کارگری ساده در مغازه شیرینیفروشی مشغول به کار شد. پس از مدتی پایش به یک کارگاه بستنیسازی باز شد و این کار را تجربه کرد، اما ترجیح میداد مستقل باشد. از اینرو یک یخچال دستی سیار از یک کارگاه بستنیسازی اجاره کرد و برای فروش بستنی راهی خیابانهای تهران شد.
در سال ۱۳۵۴ خورشیدی ایوب پایداری که فعالیت خود را در عرصه کسبوکار با چرخ دستی و فروش بستنی آغاز کرده بود، شرکت صنایع غذایی میهن را در تهران پایهگذاری کرد و او اکنون صاحب هلدینگ عظیمی به نام میهن است. این مجموعه به مرور زمان توانست خود را به عنوان یکی از تولیدکنندههای اصلی لبنیات و بهطور خاص بستنی، تثبیت کند. البته ایوب پایداری در این راه تنها نبود و برادرش فرامرز پایداری هم تا سال 1390 در این شرکت به عنوان قائممقام فعالیت داشت. در کنار موفقیتهای بسیار در سالهای گذشته ایوب پایداری و کارخانه میهن چالشهای بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. اما بزرگترین مشکل جدایی برادرش از او و کارخانه میهن است؛ یار دیرینه ایوب پایداری که از نوجوانی در بستنیفروشی همراهش بود و در سالهای مدیریت کارخانه و راهاندازی، بزرگترین پشتیبان و قائم مقامش محسوب میشد.
سرانجام در سال 1390 اختلافات مدیریتی باعث جدایی این دو برادر شد. در همان سال فرامرز پایداری که برادر بزرگتر بود، شرکت دومینو را تاسیس کرد. جدایی برادران پایداری از بزرگترین چالشهای کارخانه میهن بود و به گفته ایوب پایداری، اگر این اختلافات پیش نمیآمد، میهن امروز 90 درصد سهم بازار بستنی را در دست داشت.
البته ایوب و فرامرز پایداری تنها پایداریهای موفق در صنایع غذایی نیستند. ابوالفضل پایداری، فرزند ایوب پایداری هم مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره شرکت طبیعت سبز پارس کهن است که فعالیت خود را از سال 1391 آغاز کرده است.
از گروه صنعتی مینو تا اوبر
در سال 1338 گروه صنعتی مینو به وسیله یکی از اعضای خانواده خسروشاهی یعنی علی خسروشاهی پایهگذاری شد. او به نام دخترش نام این شرکت را مینو گذاشت. در همان سال علی خسروشاهی توانست پس از جلب رضایت شرکت هنکل آلمان، نمایندگی توزیع تاید را بگیرد و به انحصار بازار پودر رختشویی در ایران پایان دهد. او مالکیت و مدیریت شرکت مینو را به پسرش حسن سپرد و پسر دیگرش، کاظم خسروشاهی، در زمینه صنایع دارویی و بهداشتی فعال بود و شرکتهای تولید دارو و تولیپرس را تاسیس کرد.
تا سال ۱۳۵۷ مدیریت این کارخانهها در دست خسروشاهیها بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان مصادرهها، شرکتهای آنها نیز مصادره شد. خسروشاهیها بعد از مدتها دوندگی، بدون پس گرفتن کارخانههایشان، در نهایت با ناامیدی کشور را ترک کردند و به کانادا رفتند.
اما کارآفرینی و موفقیت در رگهای این خاندان جریان داشت و با وجود از دست دادن داراییهایشان در ایران، باز هم دست از تلاش برنداشتند. دارا خسروشاهی از نوادگان این خاندان اکنون مدیرعامل اوبر است. اوبر در حالی به او سپرده شد که با بحران سختی دستوپنجه میکرد. اما او توانست اوبر را به شرکت بزرگ امروز و اوج برساند.
خاندان خسروشاهی با وجود از دست دادن تمام داراییهایشان در ایران باز هم توانستند به عنوان کارآفرینانی ایرانی در جهان به جایگاه ویژهای دست پیدا کنند.
از کافهبازار و دیوار تا مسیریاب بلد
حسام آرمندهی که تحصیلات خود را در رشته مهندسی کامپیوتر از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۸۸ به پایان رساند و در سال ۱۳۸۹ برای ادامه تحصیل در رشته مورد علاقهاش که کارآفرینی و کسبوکار بود به دانشگاه فناوری چالمرز سوئد رفت، حین تحصیل و رفتوآمدهای خود به ایران چند ایده کسبوکار را عملی کرد و سرانجام در اواخر سال ۱۳۸۹ با همکاری چندتن دیگر نخستین نسخه از اپلیکیشن اندرویدی «کافهبازار» را در کنگره موبایل ایران منتشر کرد. البته او پیش از این چند تجربه نسبتاً ناموفق داشت. از وبسایت طولی گرفته که کارش چاپ عکس روی تیشرت بود تا سیستم عامل فارسیتل.
پیش از آنکه کافهبازار متولد شود، برای نصب اپلیکیشن باید یا از کامپیوتر استفاده میکردیم، یا به فروشگاههای خدمات موبایل مراجعه میکردیم، اما کافهبازار کار را خیلی راحت کرد.
البته حسام آرمندهی تنها به این موفقیت بسنده نکرد و به تلاش خود ادامه داد و سرانجام بعد از کافهبازار نوبت به «دیوار» رسید. در واقع دیوار حاصل تجربه زندگی کردن در سوئد بود. او زمانی که در سوئد تصمیم به فروش آیپد خود گرفت با سایتی آشنا شد که مردم وسایل و خدمات خود را در آن به فروش میگذاشتند. در آن زمان او تصمیم گرفت در ایران هم همین کار را عملی کند و سرانجام در سال 1392 اپلیکیشن دیوار را راهاندازی کرد. پس از کافهبازار و دیوار آرمندهی سراغ مسیریاب «بلد» رفت و در این پروژه نیز موفقیتهایی را کسب کرد. از دیگر مسوولیتهای این کارآفرین ایرانی که از بنیانگذاران کافهبازار، دیوار و مسیریاب بلد است میتوان به کارشناس نرمافزار گروه تحلیل MRI مرکز تحقیق علم و فناوری پزشکی دانشگاه تهران از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶، موسس و مدیرعامل شرکت نرمافزار زیرک از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸، مدیرعامل شرکت آگهپردازان هوشمند یا دیوار از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ و عضو هیاتمدیره این شرکت از سال ۱۳۹۵ تاکنون و همچنین مدیرعامل شرکت آوای همراه هوشمند هزاردستان یا کافهبازار از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۶ و رئیس هیاتمدیره این شرکت از سال ۱۳۹۶ تاکنون اشاره کرد.
نتیجهگیری
علاوه بر چند نمونهای که در مورد آنها صحبت شد باز هم هستند افرادی که با وجود تمام مشکلات دست به کارهای بزرگ زدند و به موفقیتهای زیادی رسیدند. این افراد نشان دادند که مشکلات مانع رسیدن آنها به اهدافشان نشده و کارآفرینی در خونشان است.