سه راهبرد برای موفقیت سیاستگذاری نوآوری
امید به زندگی نیز در ۷۰سال گذشته در جهان از ۴۶سال به ۷۲سال رسیده است. اما این تحول بزرگ چگونه سوخترسانی شده است؟ میتوان بخش مهمی از این گذار تکاندهنده در زیست بشری را به نظامهای نوآوری و خلاقیت پرتوان نسبت داد که با مشارکت طیف وسیعی از بازیگران، بهتدریج از پروژههای پژوهشی محدود به محصولات صنعتی و فناورانه پیچیده و در عین حال در دسترس عموم تبدیل شدند. مناسبات نوآورانه، فناوری اتوماسیون را به صنایع ارائه داد که در حال حاضر در حوزههای مختلف از آن بهخوبی استفاده میشود. خودروسازها با بیش از ۱۰۰هزار روبات نصبشده در سال و سهم ۳۰درصدی از روباتهای صنعتی مشغول به کار، پیشتاز و خطشکن این تحول هستند. بیمارستانها نیز بیش از پیش پذیرای روباتهای خدماتی و حتی جراحی هستند.
کشاورزان نیز از این تغییر و تحولات بیبهره نماندهاند و از جمعآوری علفهای هرز گرفته تا پایش برداشت غلات و سبزیجات را با روباتهایی انجام میدهند که تخمین زده شده زمان برداشت محصولی مانند توتفرنگی را تا ۴۰درصد کاهش میدهد. شهروندان شهرهای توسعهیافته نیز میتوانند حتی روباتها را در رستورانها هنگام ثبتسفارش یا آمادهسازی غذا ببینند که اغلب سریعتر و بهداشتیتر از نیروی کار انسانی فعالیت میکنند و راحتتر میتوانند خود را با شرایط متغیر فضای کاری سازگار کنند. گسترش نوآوری میتواند چشماندازهای جدیدی پیشروی بشریت نمایان کند و زندگی را به سطح بیسابقهای از رفاه و رضایتمندی برساند. با این حال این روندی است که مسائل گوناگونی در زمینه کارآمدی و اثربخشی سیاستگذاریهای مرتبط را به همراه دارد.
در حالی که هزینههای تحقیق و توسعه در جهان از ۵۵۵میلیارد دلار در سال ۱۹۹۶ به یکتریلیون دلار در سال ۲۰۰۵ و ۲تریلیون و ۴۵۷میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ رسید، نمونههای شکست نوآوری کم نیستند و بازارها خاطرات تلخی از نتایج فاجعهبار برای رویاهای نوآورانه و خلاقانه بلندپرواز به یاد دارند. به گفته کلایتون کریستنسن، استاد دانشکده بازرگانی هاروارد، سالانه نزدیک به ۳۰هزار محصول جدید معرفی میشود که ۹۵درصد آنها با شکست مواجه میشوند. دیگر برآوردها سخن از نرخ شکست ۸۰ تا ۹۰درصدی به میان میآورند. اما چگونه میتوان از بروز این اتفاقات جلوگیری و برنامههای نوآورانه موفقی را پیاده کرد؟
شکستهای کوچک بسیار بله؛ شکستهای انبوه کم نه!
معضل عمده دستگاههای برنامهریزی و سیاستگذاری در جهان، وجود نوعی مقاومت سازمانی در برابر پذیرش شکست است و به نسبت کاهش میزان توسعهیافتهبودن کشورها، این تلاش برای مکتومماندن سقوط رویاهای نوآورانه نیز افزایش پیدا میکند. از این رو در کشورهای مختلف بسیار میتوان پروژههای زامبی را مشاهده کرد که بهرغم بروز نشانههای شکست در آنها از سالها قبل، کماکان تامین مالی و انواع حمایتها از آنها به عمل میآید تا جایی که این پروژهها در قامت شکستهای بزرگ و فاجعهبار در تاریخ عملکرد دولتها ثبت میشوند. جایگزین این وضعیت، پذیرش رویکرد انجام اشتباهات کوچک بسیار به جای اشتباهات بزرگ است. استارتآپهای موفق در این زمینه برای دولتها یک الگوی درسآموز هستند و میتوان از راهبردهای آنها مانند تست تقسیمی (اسپلیت) محصول، حداقل محصول قابل دوام، آزمایش کاربر، توسعه چابک و فرآیند ثابت ارزیابی مفروضات در برابر نتایج واقعی استفاده کرد.
تجدیدنظر در نوع برنامهریزی
تدوین برنامههای جامع در زمینه نوآوری، خلق مشروعیت قابلتوجهی برای سیاستگذار به همراه دارد؛ اما بهندرت به محصول تجاری قابلاستفاده موفق برای عموم کاربران منتج میشود. گزینههای جایگزین برای دولتها میتواند تدوین سیاستهای خرد برای پاسخگویی به مشکل خاص یا طراحی صندوقهای نوآوری با اختیارات تامین مالی در هر بخش باشد. برنامههای سطح بزرگ از این عارضه نیز رنج میبرند که فرآیند یادگیری را دشوار میسازند و قادر نخواهند بود با شرایط متحول محیط سیاستی بهسرعت سازگاری پیدا کنند. در نهایت باید به چالش کسب اطلاعات عینی در مورد مشکل اشاره کرد که تنها در طول اجرای برنامههای کوچک رخ مینماید. دولتها میتوانند با تکیه بر این اطلاعات کسبشده، بهتدریج دامنه فعالیت خود در پروژه را افزایش دهند.
ضرورت تفویض اختیار
پذیرش شکستهای کوچک در دستگاه سیاستگذاری نوآوری ممکن نخواهد بود؛ مگر آنکه دولتها سطح مناسبی از اختیارات را به کارآفرینان و مجریان سیاستی فعال در خط مقدم سیاست تفویض کنند تا آنها بتوانند چالشها را همانگونه که صحیح میدانند حل کنند. بدترین وضعیت برای یک سیاستگذار تبدیل بدنه سازمانی خود به سفارشگیرندگانی فاقد خلاقیت و ابتکار عمل برای اجرای سیاست است که بهدشواری میتوانند در جهت اهداف سیاستگذار همراستا شوند و آنها را درونی کنند. بر این اساس عقلانیت ایجاب میکند که طی یک فرآیند، زمینه برای بروز ابتکارهای سیاستی توسط کارشناسان فراهم شود، اختیار لازم به ایشان تفویض شده و سپس متناسب با عملکرد عینی با ابزارهای پاداش/اصلاح به نتایج حاصله واکنش موردنیاز نشان داده شود. سازمانها باید بتوانند فرهنگ آزمایش را در خود نهادینه کنند و به کارکنان اجازه دهند تا برای جلوگیری از شکستهای بزرگ، بهکرات شکستهای کوچک را تجربه کنند.