سوسیالیستها از توده مردم جدا افتادهاند
کارگران تاچر دوم میخواهند
آنها در یک روز بارانی در پای صندوقهای رای حاضر شدند، کسانی که روزی نیروهای حزب کارگر به حساب میآمدند: معدنچیان سابق، فروشندگان سوپرمارکتها، معلمان بازنشسته و بهیاران. اما این بار که در عرصه ظاهر شدند به حزب کارگر رای ندادند، حزبی که چندین دهه آنها را مدیریت کرده بود. حامیان حزب کارگر در انتخابات روز ۱۲ دسامبر به دشمنان قدیمیشان رای دادند، محافظهکارانی که در تعطیلی معادن و کوچک کردن دولت نقش بسزایی داشتند. دان ریدزدیل، ۵۶ ساله و یک نماینده فروش بیکار شده به نیویورک تایمز گفت: «من پیشینه خانوادگیام کارگری است و برای معدن زغال سنگ جنگیدهام.» دان با برگزیت مخالف بود اما او حالا نخستوزیر بیرحمی مانند مارگارت تاچر را میخواهد که عامل اصلی تعطیلی معادن در این کشور بود تا یک بار برای همیشه مشکل را حل کند. او افزود: «کشور در حال بازگشت به عقب است. من متاسفانه ناچار شدم به بوریس رای بدهم. او در بدترینها بهترین است.» منظور دان از بهترین در بدترینها بوریس جانسون از طبقه عالی این جامعه است که روز پنجشنبه جغرافیای سیاسی این کشور را جابهجا کرد و ائتلاف رایدهندگان حزب کارگر یعنی کارگران در شمال و مرکز و معدنچیان شهرهای کوچک را که همیشه کرسیهای مناطق خود را به افراد حزب کارگر اختصاص میدادند،بر هم ریخت و این بار کرسیهای منطقه موسوم به «دیوار سرخ» به حزب محافظهکاران واگذار شد. پیشتر چنین کاری غیرقابل تصور بود. در داون، حداقل پس از جنگ جهانی دوم، در ۹ کرسی هیچ مزاحمتی برای کرسیهای حزب کارگر ایجاد نشده بود. داون در سیاست مانند یک قبیله عمل میکند که نسل به نسل برای باز نگه داشتن معادن جنگیده بودند. در داون که همواره به دنیس اسکینر رای میداد، مردی که به حیوان وحشی بولسووِر شهره بود و از معدنچیان سابق به حساب میآمد، پس از ۴۹ سال، مجبور شد کرسی خود را به فرد دیگری واگذار کند و منطقه به شدت سرخ داون را به جاناتان گولیس تحویل داد. برای حزب کار که از بدترین شکست خود پس از سال ۱۹۳۵ رنج میبرد، این نتایج حاکی از پایان دوران حاکمیت این حزب در دستیابی آرای مردم شهرهای شلوغ و روستاهای مبتنی بر اقتصاد معدن است. در دو بال حزب- طرفداران و مخالفان مهاجرت، پیر و جوان، دانشگاهیان و بازرگانان- شکاف افتاده است. رابرت تومبز، مورخ دانشگاه کمبریج به نیویورک تایمز گفت: «حزب کارگر از توده مردم جدا افتاده است و به نظر میرسد دیگر با مردم سمپاتی ندارد.» او افزود: «این باعث میشود، حزب در درازمدت در یک موقعیت ناخوشایند قرار بگیرد، مگر اینکه معجزهآسا از نو خود را بسازد.» احزاب بزرگ و قدیمی چپها سالیان پیش در اروپا همزمان با از بین رفتن یکپارچگی طبقات در دوران پسا صنعتی ناپدید شدند. اما پیامدهای تغییر سیاسی در انگلستان مانند ایالات متحده بسیار سنگین است، چرا که این دو کشور دارای سیستم دو حزبی هستند و این سیستم برای حل مشکلاتشان اجازه جدایی به احزاب براساس اختلافاتشان را نمیدهد. چپهای هر دو سوی اقیانوس اطلس در حال جنگ و گریز در درون خود هستند. حزب کارگر و دموکرات هر دو شاهد یک نبرد شدید بین فعالان جوان و رایدهندگان میانهرو هستند. به گفته تحلیلگران، نتایج دیروز انگلستان حاوی یک درس مهم بود و آن اینکه پیش از اینکه به نیروهای تازه نفس اهمیت بدهید، اجازه ندهید تا اتحادهای قدیمی حزب نابود شود. راب فورد، پرفسور علوم سیاسی از دانشگاه منچستر میگوید: «شما طرفداران مهاجرت را دارید که از نظر فرهنگی چپ لیبرال هستند و میگویند که نمیخواهند با نژادپرستها اتحاد داشته باشند. شما محافظهکاران اجتماعی را هم دارید که از نظر اقتصادی با چپها ائتلاف دارند و میگویند که ما نمیخواهیم که مردم فکر کنند ما نژادپرست هستیم و این یک مساله بسیار دشوار است که حل شود.»
صبح جمعه، بریتانیاییها زمانی که از خواب بیدار شدند، متوجه شدند که «رای» حزب کارگر محدود به شهرهای انگلستان بوده است. در سوی دیگر میدان اما حزب محافظهکاری وجود داشت که از برگزیت استفاده کرد و در مناطقی که قبلا برای چندین نسل بهعنوان یک سم شناخته میشد، رای بهدست آورد.با انجام این کار از سوی محافظهکاران، آنها موفقیت ترامپ که شکستن دیوار آبی در ایالتهایی مانند ویسکانسین و میشیگان در سال ۲۰۱۶ بود را تکرار کردند. در آمریکا جمهوریخواهان از ترکیب متناقضی مانند افراد ضدمهاجرت و از بین بردن اتحادهای طبقاتی که پیشتر خاستگاهشان دموکراتها بود، سوءاستفاده کردند. اینکه بریتانیاییها یک رای ثابت برای ساختارشکنی دادهاند یا به این دلیل به یک نفر رای دادند که برگزیت را به سرانجام برساند یا اینکه از جرمی کوربین متنفر هستند، هنوز مشخص نیست. اما در خارج از میخانهها، کلیساها، مدارس و خودروهای کاروانی، جایی که مردم بولسووِر در روز پنجشنبه منتظر اعلام رایشان بودند، مشخص بود که بسیاری از رایدهندگان سابق حزب کارگر در آن لحظه منتظر بیرون آمدن اسامی مورد حمایت جانسون بودند. آنها یک دهه از قول و قرارهای عمل نشده که عمدتا از سوی حزب محافظه کار بوده، دلشکستهاند اما آنها ایده جانسون را مختص به خود وی میدانند نه حزب محافظهکار که شایسته سرزنش است. آنها از مسائل بسیاری عصبانی هستند: مهاجرت، اقتصاد در دوران پساصنعتی بریتانیا و نگاه مستمر جریان رسانهای به مناطق جنوبی که نزدیک به لندن هستند. مهمتر از همه، مردمی که پایگاه رای حزب کارگر را تشکیل میدهند، آنقدر که از کوربین که از او با عنوان «احمق»، «همدل با تروریستها» و «مارکسیست» یاد میشود، تنفر دارند از بوریس جانسون اتونیایی که نماد رفاه به حساب میآید، متنفر نیستند.در بازار بولسووِر که در مرکز شهر قرار دارد یکی از معدنچیان سابق به نام توماس که از پای صندوقهای رای آمده است به یک نکته اشاره میکند. او میگوید که کار در معدن از ثبات شغلی برخوردار بود و حقوق مکفی داشت اما اتحادیهها عاجز از این بودند که همین شرایط را در صنایع جایگزین پیاده کنند. اما توماس و همسرش کریستین که از گفتن نام خانوادگی شان خودداری کردند، زیرا دوست نداشتند که مردم بدانند رای دادهاند، گفتند که مردم از مهاجرانی که حاضرند با حقوق پایین در صنایع جایگزین معدن کار کنند و بیشتر منصبهای شغلی را به دست آوردهاند، به شدت شاکی و عصبانی هستند.
توماس که قبلا در انبار یکی از معادن کار میکرد، تصریح میکند مشاغل از دست رفته در معادن باید به معدنچیهای سابق تعلق میگرفت نه کارگران خارجی. در عوض شما میبینید که کارگران سابق معدن از بازار کار بیرون انداخته شدند. توماس و زنش میگویند به تازگی از جایی نزدیک همان معدن انبار سابق خرید کردهاند و خود را در میان لهستانیهای بیشماری تنها یافتهاند.رایدهندگان مادامالعمر که از پوسته خود خارج شدند و به برگزیت رای دادند، دیگر رای دادن به کوربین را متوقف کردند و گفتند که برنامه کوربین از چپ گرایی فاصله گرفته بود و بیش از حد لندنی به حساب میآمد. توماس میگوید: « این آسیبرسان است اما من از تمام ایدهآلهایم دست نکشیدهام. من هنوز یک کارگرم و اگر حزب کارگر از شر ایدههای فعلیاش خلاص شود، مجددا به آنها رای خواهم داد». این ساختارشکنی برای خود حزب محافظه کار نیز خطرناک است. پرفسور فورد میگوید: «همانطور که جمهوریخواهان در ایالات متحده، جنوب را تصرف کردند، ناگهان متوجه شدند که قادر نیستند کرسیهای نقاطی مانند نیو انگلند را به دست آورند. حالا محافظهکاران انگلیسی هم اگرچه رای شمالیها را به دست آوردهاند، در مقابل ممکن است رای لیبرالها را در نقاط جنوبی از دست بدهند». تیم بیل استاد دانشگاه مری کویین لندن گفت: « در کشوری که هر روز شکافها بیشتر میشود، حزب کارگر ممکن است از همسویی با لیبرالیسم سود بیشتری به دست آورد. بسیاری از رای دهندگان در بولسووِر جدایی خود را آرام آرام از سالها پیش از حزب کارگر آغاز کردند، جایی که رهبری حزب به دلیل حمایت از افزایش مهاجرت با اتحادیهها به جنگ فرسایشی تن داده بود. اما این فقط داستان برگزیت بود که موجب شده است که رای کارگران به حزب محافظه کار تعلق گیرد. در حالی که ایده رفراندوم دوم مطرح شد، بولسوواریها مانند بسیاری از رای دهندگان طرفداران و مخالفان اتحادیه اروپا، آن را یک خطر بزرگ برای دموکراسی خود تلقی میکردند. کریگ بیدو، یک کارگر خرده فروشی میگوید: «یک رفراندوم برگزار شد و رای مردم هم معلوم شد و باید به آن تن داد، حتی اگر مخالف عقاید من باشد». او افزود: «فکر نمیکنم کشور دیگر تحمل یک پارلمان معلق دیگر را داشته باشد. به رغم اعتقاد راسخ من به باقی ماندن در اتحادیه اروپا، من فکر میکنم دیگر باید تصمیم نهایی را میگرفتیم تا کشور از این مرحله عبور کند».