صنعت خودرو احیا میشود؟
چالش دیگری که این صنعت را بهشدت تهدید میکند، حمله آمریکا به اقتصاد ایران از نوع دیگر است. در حالی که امروز تقریبا کلیه صنایع ما تحریم شده و به انحای مختلف به آنها ضربه زده میشود، پتانسیلهای زیادی برای واردات انواع کالاهای مصرفی از جمله خودرو وجود دارد. آمریکا بدش نمیآید درآمدهای حاصل از فروش نفت که پولهایش در خارج از ایران قفل شده است، با کالای مصرفی به ایران بازگردد. این کار با یک تیر چند هدف را نشان زدن است. از یک طرف به جای آنکه از درآمد ارزی برای توسعه کشور استفاده شود، با ورود کالای مصرفی تولید بهشدت ضربه میخورد. از طرف دیگر بهخصوص در بازار خودرو با ورود این نوع کالاها مصرفگرایی و اختلاف طبقاتی بیشتر نمود پیدا میکند و تنشهای روانی جامعه را افزایش میدهد.
همچنین با ورود کالاهای خارجی، از جمله خودرو، وابستگی ارزی برای تامین قطعات یدکی بیشتر میشود. با دامن زدن به مصرفگرایی در میانه این جنگ اقتصادی، عملا تقاضا برای ارز بالا رفته و با فشار از طرف تقاضا، قیمت ارز بالا میرود. هرچند که مسوولان رده بالای نظام کاملا هوشمندانه جلوی این حرکت بسیار خطرناک را گرفتهاند، اما با فشار رسانهها، و برخی وکلای مجلس برای آزاد کردن واردات این نوع کالاها و البته انواع فشار روحی روانی و اقتصادی واردکنندگان بزرگ به دولت و نظام، این تهدید روز بهروز بیشتر میشود که ناگهان واردات به بهانههای مختلف، حتی شده به مدت محدود آزاد شود. توجه داریم که انتخابات مجلس نزدیک است و طرفداری ظاهری از راحتی مردم و حمله به صنعت خودرو احتمالا یکی از عوامل موثر در محبوب شدن نزد مردم است.
معضل بعدی که در راه است، رکود بازار ناشی از افزایش قیمتها تا سه برابر طی این دو سال و عدم افزایش حقوق و دستمزد عامه مردم و کاهش قدرت خرید است که براحتی میتوان پیشبینی کرد در سال آینده به اوج خود برسد و در نتیجه ما شاهد رکود شدیدی در بازار خودرو حداقل تا پایان سال ۹۹ خواهیم بود. امیدوار هستم با تمهیداتی که مسوولان نظام اندیشیدهاند، انشاءالله تا سال ۱۴۰۰ بتوانند با رونق تولید، تجارت و اقتصاد، قدرت خرید مردم را البته از راههای منطقی و روشهای پایدار بالا ببرند و این رکود پایان یابد.
و اما از آن طرف فرصتهای نهفته در صنعت خودرو: تحریمها قطعا اتفاق خوبی نیست و به همه فشار میآورد و نتایجش را میبینیم. اما اگر با تدبیر و نگاه راهبردی به آنها بنگریم و راهکارهای درستی در مقابل آن اتخاذ کنیم، همین تحریمها فرصتی تاریخی برای بازسازی کشور خواهد شد. تا همین دو سال پیش به علت ثابت نگهداشتن مصنوعی نرخ ارز، تقریبا تولید هیچ کالایی در صنعت خودرو به صرفه نبود. درحالحاضر نهتنها ذاتا تولید کالاهای مختلف از محصولات کشاورزی گرفته تا مصنوعات صنعتی رونق گرفته است، بلکه در زمینههایی که بهطور تاریخی اصولا مزیتی وجود نداشت، سرمایهگذاران شروع به سرمایهگذاری کردهاند. در این روزها نهضت داخلیسازی مجددا پا گرفته است و ما شاهد شکوفایی برخی استعدادها هستیم که سالها کسی به آنها توجهی نمیکرد. این توجه نه بهخاطر ارج نهادن به نهاد دانش و نبوغ و نوآوری، بلکه از روی اجبار و احتیاج است که باعث شده است تمام مسوولان نظام را بسیج کند تا این نوع حرکتها به نتیجه برسد. صنعت راهی ندارد جز توجه به سرمایهگذاری در زمینههای فناورانه. نتیجهاش این شده است که امروز در بحث خودکفایی مواردی را میشنویم که در خواب شبمان هم نمیدیدیم. از خبرهای واصله حدود پنج گروه مختلف ادعا کردهاند که ECU چند خودرو را خودکفا کردهاند.
البته من به شما میگویم که اینها فعلا یک مدعا است و تا به نتیجه واقعی رسیدن آن راه درازی وجود دارد. اما همین که ادعا میشود و مسوولان بهدنبال موفق شدن این تیمها هستند، خود یک گام بزرگ است. البته باید یادآوری کنم که زیرساختهای دیگری طی این سالها فراهم شده است که به بهانه تحریمها، بهکارگیری آنها جدی گرفته شده است و مسوولان با سرعت قصد رفع موانع را دارند. مفاهیمی چون شرکتهای دانشبنیان و شبکههای نوآوری و مالکیت معنوی در طی این چند سال دچار تغییر و تحولات زیادی شده است که امروز به بهانه این تحریمها جدی گرفته شدهاند. اگر این تحریمها تا دو سال دیگر باقی بماند و البته مسوولان نظام به حرفهای دانشگاهیانی مانند استادان من گوش فرا دهند، میتوانیم تهدید بزرگ تحریم را به یک فرصت بزرگ تاریخی تبدل کنیم. همانطور که جنگ تحمیلی این فرصت تاریخی را برای جهش در برخی صنایع برای ما ایجاد کرد.
البته این حرکتها با یک چالش بزرگ روبهرو است و آن نبود سرمایه کافی در صنعت خودرو است. صنعتی که خودش در حال زیاندهی است و هزاران میلیارد تومان بدهی بالا آورده است، چگونه میتواند در زمینههای فناورانه سرمایهگذاری کند؟ البته تاکیدکنم که اگر قیمتگذاری غلط در این صنعت اعمال نمیشد، امروز با چنین معضلی روبهرو نمیشدیم و صنعت به سرعت داخلیسازی را پیش میبرد. اما در کنار این موضوع دو فرصت در وضعیت کمبود شدید سرمایه هست. دفعه قبلی هم که صنعت خودرو یک جهش بزرگ را شاهد بود (اواخر دهه ۷۰ و اوایل ۸۰) عملا با کمترین درآمد نفتی روبهرو شده بود. بیپولی و سختی نبوغ را فعال میکند. افراد در زمان فراوانی تلاش زیادی برای تغییر و بهبود راهکارها نمیکنند. در زمان پولداری، پسرخالهها و آقازادهها بهتر میتوانند پولپاشی کنند و نیاز به مهندس و اقتصاددان نیست. اما وقتی پول کم است و خواستهها زیاد، مدیران ما مجبور میشوند نخبگان و متخصصان را تحمل کنند.
منابع محدود است که علم را کارآمد میکند. از طرفی از آنجا که مسیرهای تامین مالی سنتی قفل شده است، صنعت ناچار به دنبال روش جذب نقدینگی از روشهای جدید و مدرن میشود. البته حتما این حرکت به صنعت فشار خواهد آورد. چرا که در روش قبلی آقا و اختیاردار همهچیز چند نفر مدیر رده بالا بودند و هرگونه که صلاح میدانستند تصمیم میگرفتند. اما در روشهای مدرن باید مدیران به سرمایهگذاران پاسخگو باشند. در این روشها که قطعا یکی از مسیرهای اصلیآن جذب سرمایه از طرقی مانند بورس و فرابورس خواهد بود، مدیران ناچار به تبعیت از روشهای شفاف و علمیتر خواهند شد. از این طریق بهجای تزریق پول از طریق اعتبارهای دولتی، که مستقیما باعث خلق تورم میشود، پول سرگردان در جامعه جذب میشود و سرمایهها به سمت تولید جاری میشوند.
با این روش با یک تیر حداقل دو نشان زده میشود. اولا سرمایههای سرگردان که دائما در سالهای مختلف بازارهای متفاوت را دستخوش تغییرات ناخواسته و ضربهزدن به اقتصاد کردهاند و عدمتعادلها را در اقتصاد دامن میزنند، به مسیر درستی هدایت میشوند. از طرفی چون سرمایهگذاران خود شریک تولید میشوند، به جای اینکه مانند اکنون که تولید ملی را دشمن توسعه میدانند، طرفداران آن میشوند. امروز فضای جامعه به خصوص فضای حاکم بر سرمایهگذاران بزرگ بهگونهای است که اصلا توسعه مبتنیبر تولید ملی راهبرد واقعی و عملی برای این افراد محسوب نمیشود. هر چند که در ظاهر همه دم از آن میزنند، اما شاهدیم که به انحای مختلف به تولید و تولیدکننده ضربه میزنند.
اما از آن طرف، مدیرانی که ناچار به پذیرش سرمایهگذار حرفهای میشوند، ناچار هستند شفاف و حرفهای عمل کنند و لذا برای طراحی، مدیریت و اجرای پروژههای توسعهای حداکثر سعی خود را به خرج خواهند داد تا با کمترین هزینه و بالاترین بهرهوری، پروژه را تبدیل به پول کنند. در این حالت دیگر ما شاهد سرمایهگذاریهای بیبازگشت نخواهیم بود. ضمن اینکه چون صنعت باید پول سرمایهگذار را به موقع برگرداند، مدیران پروژه مجبور خواهند شد که پروژه را سرموقع و با برنامهریزی دقیق اجرا کنند. میدانید که خیلی از پروژههای توسعهای در ایران به علت اینکه پول آن منشأ دولتی دارد، به جای اینکه مثلا یک یا دو ساله جمع شوند، دهها سال طول میکشند و هزینههای آن چند برابر شده و در عمل غیراقتصادی میشوند.
درحالیکه در سرمایهگذاری مدرن، مدیر پروژه مجبور خواهد بود با استفاده از روشهای مدیریتی مدرن کار خود را با دقت و سرموقع پیش ببرد. البته این کار بستگی به فرهنگ هم دارد. اما من امیدوارم که با توجه به چالشهای جدی موجود و باور مسوولان نظام، فرهنگ حرفهای در مدیران صنعت به خصوص فرهنگ پروژه و نوآوری باز به همراه کار تیمی و شفاف به این بهانه رشد کند. بنابراین اگر از فرصت بهوجودآمده، آنطور که من اینجا تشریح کردم استفاده شود، ما در انتهای دو سال آینده شاهد جهش فرهنگ صنعتی نیز خواهیم بود، اتفاقی که مشابه آن در دهه ۷۰ افتاد و ما شاهد یک جهش بزرگ در فرهنگ صنعتی خود با منشأ خودروساز- قطعهساز بودیم.
البته همین جا باید یک نگرانی مهم را هم یادآوری کنم. اگر مسوولان ما به هر دلیلی با این واقعیتها درست و علمی روبهرو نشوند، یا اینکه تحریمها برداشته شود قبل از اینکه حرکتهای داخلیسازی ما نهادینه شود، کل زحمات بر باد میرود. امروز دلالان خیلی بیشتر از من و شما که دلمان برای توسعه مبتنیبر تولید و نوآوری میسوزد، در همین اوضاع و احوال سخت مالی اقتصادی سود میبرند. لذا خیلی نگرانم که خودشان و ایادی آنها، به انحای مختلف جلوی این حرکت بزرگ را بگیرند. اصولا کار حرفهای و جهش اقتصادی-فرهنگی ایجاد کردن کار خیلی سختتری از دلالی است. از همین الان از مسوولان نظام درخواست میکنم که ضمن توجه جدی به استفاده از راهکارهای جدید و مدرن برای به ثمر رسیدن نهضت تعمیق داخلیسازی، به فکر تغییر قوانین و بسترسازی ساختاری و نهادی برای نهادینهسازی این حرکت، حتی بعد از رفع کامل تحریمها باشند.
ارسال نظر