دنیایاقتصاد-امیررضا انگجی:
نظریات سیاست صنعتی متعارف با نادیده گرفتن وابستگیهای متقابل و اهمیت همسویی نهادها و سیاستها به بیراهه رفته است. از نظر آنتونیو اندرونی، سیاستگذاری صنعتی پیش از آنکه مسالهای فنی باشد، یک مشکل اقتصاد سیاسی است و نظریات جدید توسعه با تمرکز بر مسائل نظری بدون توجه به بستر مکانی و فضای اقتصاد سیاسی خاص کشورها از واقعیت فاصله گرفتهاند.
«حکمرانی بر بازار، برنامه ریزی مرکزی نیست»؛ گفته معروفی است از رابرت وید که تلاش میکند میان «برنامهریزی مرکزی» کشور های کمونیستی و «حکمرانی بر بازار» در کشورهای توسعهیافته شرق آسیا تفاوت قائل شود. از نظر او کشورهای آسیای شرقی از تئوری حکمرانی بر بازار پیروی کردند که خصلتی متفاوت از اقتصاد دستوری داشت و باعث تحولات عمیقی در ساختار اقتصادی این کشورها شد. از نظر رابرت وید، حکمرانی بر بازار که بر سیاستهای صنعتی عمودی همچون تقبل ریسک سرمایهگذاری و ارائه یارانه و امتیازها به بخشهای خاص تاکید داشت در رشد قابل توجه کشورهای شرق آسیا و رسیدن آنها به سطوح قابل توجهی از رفاه کشورهای غربی نقش بسیار مهمی داشت.
پس از جنگ جهانی دوم تعداد انگشتشماری از کشورهای خارج از اقیانوس اطلس شمالی که به گروه «بقیه» معروفند به رتبههای رقبای درجه یک جهانی در طیف گستردهای از صنایع با فناوری متوسط ارتقا یافتند. درآمدهای ملی با نرخهای بیسابقهای افزایش یافت و درآمد سرانه طی چند دهه دو برابر شد. اینکه چگونه صنعتی شدن در میان این تازهواردان برجسته موفق شد، چرا مسیری منحصر به فرد و بدیع را طی کرد و اینکه برخی کشورها برای پیشرفت بیشتر از دیگران چه کردند، سوالاتی است که این کتاب به آن میپردازد.
دنیای اقتصاد- دکتر برزین جعفرتاش:
سیاستهای اقتصادی در بازار سیاست تعیین میشوند. این اولین درس اقتصاد سیاسی است. بازیگران اصلی در این بازار گروههای قدرتمندی هستند که با اثرگذاری بر سیاستها به دنبال حفظ یا افزایش نفع خود هستند. هر تغییر سیاستی توزیع منافع در جامعه را تغییر میدهد و در نتیجه موجب واکنش گروههای ذی نفع میشود. این واکنش میتواند به شکل حمایت از سیاست، مقاومت در برابر اجرای آن یا منحرف ساختن سیاست صورت گیرد.
دنیایاقتصاد- مشتاق حسینخان:
برای تجربه رشد فراگیر و پایدار سیاستگذاری بهمنظور توسعه طیف گستردهای از بخشهای رقابتی، خلق فرصتهای کارآفرینی، افزایش نرخ اشتغال و بالا رفتن دستمزدها، ضروری است. سیاستهای صنعتی بهعنوان ستون اصلی چنین رویکردی محسوب میشود. گونههای فناوری که بیشترین احتمال موفقیت در کشورهای درحالتوسعه را دارند، فناوریهای ردهمتوسط یا میانرده هستند. این فناوریها نه خیلی سرمایهبر هستند و نه خیلی کاربر، ازاینرو دسترسی به آنها محدود به تعداد کمی از کارآفرینان و کارگران نبوده و از طرف دیگر خیلی فناوری پایین نیستند که درآمد پایینی خلق کرده و با افزایش دستمزدها امکان ادامه فعالیت نداشته باشند. در یک کشور با درآمد متوسط، بخشهای زیادی میتواند با فناوری متوسط سروکار داشته باشد. این صنایع شامل بخشهای مختلفی، از صنعت الکترونیک و صنعت خودرو گرفته تا صنعت پارچه و پوشاک پیشرفته میشوند.
برخلاف رانتهای شومپیتری، رانتهای یادگیری معمولا از قبل ارائه میشوند (بهعنوان مثال از طریق تعرفههای واردات یا ارائه اعتبار ارزان). دستیابی به یادگیری با تلاش بالا از طریق رانتهای پیشینی به الزامات نظارتی و اجرایی نیاز دارد. چرا که رانتها از ابتدا به بنگاه تعلق گرفته و انگیزه چندانی برای تلاش زیاد به منظور دریافت جایزه بزرگتر وجود ندارد. از طرفی اگر قدرت نفوذ و لابیگری بنگاه هم زیاد باشد، میتواند رانتهای دریافتی را بدون عمل به شروط مربوطه از طریق لابیگری حفظ کند.
دنیایاقتصاد-البرز نظامی:
در شمارههای پیشین، بازخوانی خود از روایت ارنست کاسیرر درخصوص شناخت قلمرو طبیعت در دوره روشنگری را به پایان رساندیم. در روایت بازخواندهشده همانگونه که به وضوح مشهود بود، تمرکز کاسیرر روی جریان اصلی فلسفه دوره روشنگری یا همان روشنگری فرانسوی قرار داشت. لکن، در خارج از مرزهای روشنگری فرانسوی جریانهای دیگری نیز در حال شکلگیری بودند. در نتیجه، ما در این یادداشت به روایت این جریانهای خارج از جریان اصلی روشنگری در آلمان و انگلستان میپردازیم و همچنین، از کاسیرر نیز فراتر میرویم و به نگاهی مختصر به دیوید هیوم نیز خواهیم انداخت.
آیا لیبرالیسم یک بسته از آموزههای مشخص و معین است؟ آیا لیبرالیسم صرفا به معنای بازار آزاد، تجارت آزاد، دولت کمینه و فردگرایی است؟ اگر لیبرالیسم را بهعنوان یکسری آموزه یا دستور در نظر بگیریم، در این صورت وجود اشکال مختلف لیبرالیسم در جهان امروز را باید چگونه ارزیابی کرد؟ آیا برخی از آنها لیبرالیسمهای راستین و برخی لیبرالیسمهای جعلی هستند؟ در جهان کنونی، نمایندگان لیبرالیسم که خود را در احزاب مختلف بازنمایی میکنند، طیف گستردهای را تشکیل میدهند. طیفی که از حزب «لیبرال دموکرات» بریتانیا که در حد فاصل محافظهکاران و سوسیالیستها ایستادهاند، آغاز میشود و تا «حزب دموکراتیک آزاد» آلمان که حزبی لیبرتارین و متعهد به همان اصول مذکور است، ادامه مییابد.
دنیایاقتصاد-امیررضا انگجی:
مطالعات جدید در تاریخ اقتصادی نشان میدهد که امپراتوری عثمانی در فاصله سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۱۳ بهدلیل تجارت رو به رشد با غرب، متوسط تعرفههای پایین و رشد بهرهوری در صنایع اروپا دچار صنعتیزدایی گستردهای شد. بر این مبنا فروپاشی اقتصادی عثمانی را میتوان نتیجه مواجهه ساختار تولید و نهادهای سنتی و ناکارآمد عثمانی با اقتصاد پویای غرب دانست.
دنیای اقتصاد- برزین جعفرتاش:
در سه قسمت قبلی از سری یادداشتهای همگرایی ادبیات توسعه صنعتی، اقتصاد ساختارگرایی جدید، پارادایم پرواز غازها و الگوی سازمان توسعه صنعتی مملل متحد (یونیدو) ارائه شد. در این قسمت، رویکرد پیچیدگی و فضای محصول، ابداعشده توسط ریکاردو هاسمن و سزار هیدالگو که در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران توسعه قرار گرفته است، مورد بررسی قرار میگیرد. بهطور خلاصه رویکرد فضای محصول سعی دارد تا با محاسبه نزدیکترین صنایع به صنایع صادراتی یک کشور، گام برای متنوعسازی و ارتقای صنعتی را مشخص کند. این مدل با استفاده از دادههای تجارت خارجی کشورها، ظرفیتهای صنعتی هر کشور را بررسی میکند و در نهایت با اندازهگیری درجه پیچیدگی اقتصادی هر کشور و محصولات تولیدی آن، از طریق یک رابطه بازگشتی نشان میدهد که کشورها برای صنعتی شدن و توسعهیافتگی باید به سمت تولید محصولاتی متنوع و با درجه پیچیدگی بالا حرکت کنند که در مجاورت کالاهای مزیتدار آن کشور است.
ایران کشوری با درآمد متوسط به پایین است و از میان ۱۳۳اقتصاد مورد مطالعه در رتبه۹۸ درآمد سرانه قرار دارد. ۸۴میلیون نفر جمعیت این کشور دارای تولید ناخالص داخلی سرانه ۲۴۲۲دلار (۱۳۳۳۸ دلار PPP؛ ۲۰۲۰) هستند. رشد سرانه تولید ناخالص داخلی در پنج سال گذشته بهطور متوسط منفی یکدهم درصد بوده است.
دنياي اقتصاد-البرز نظامي:
در ادامه بازخوانی روایت ارنست کاسیرر از فلسفه روشنگری بر مبنای کتاب فلسفه روشنگری او به ترجمه یدالله موقن، به بخش پایانی روش شناخت در قلمرو علوم طبیعی میرسیم. کاسیرر به تاسی از روشنگران که پژوهش خود را از مطالعه روی قلمرو طبیعت آغاز میکردند، روایت خود از فلسفه روشنگری را با فلسفه علوم طبیعی آغاز میکند. ما نیز پیرو روند کاسیرر از رنسانس آغاز کردیم و به پدیدارگرایی علم فیزیک رسیدیم. سپس نشان دادیم که چگونه تکامل روش تحلیلی فیزیک نیوتنی به دست فیلسوفان هلندی، پای امور زیستشناختی و جامعهشناختی در فلسفه علم طبیعی باز شد و روشنگرانی چون لامتری، هولباخ و دیدرو توانستند حوزه زیستشناسی را به عنوان یکی از شاخههای جدی علوم طبیعی جهت رمزگشایی از معمای طبیعت بدل سازند. در این شماره به توضیح ادامه روند روشنگرانی که در حوزه زیستشناسی پژوهش میکردند، میپردازیم و نشان میدهیم که آنها با به کمال رساندن این روند؛ ایدهآل نوینی برای شناخت قلمرو طبیعت ارائه میکنند. آنچنان که سایر عرصهها و حوزههای علمی را برای همیشه متحول میسازند.
آبیجیت بنرجی و استر دوفلو، دو اقتصاددان برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۹، در مقالهای به نام «فقر چگونه به پایان میرسد: راههای بسیاری برای پیشرفت وجود دارد؛ اما چرا این راهها را لزوما نمیتوان دنبال کرد؟» به بررسی مجدد این پرسش قدیمی پرداختهاند که چگونه میتوان فقر را ریشهکن کرد؟ این مقاله با بیان این نکته آغاز میکند که در چند دهه گذشته -از سال۱۹۸۰ تا سال۲۰۱۶ میلادی- وضعیت نابرابری در کشورهای ثروتمند جهان روند صعودی به خود گرفته است. اما در کنار این روند نباید فراموش کرد که در همین بازه زمانی، میانگین درآمد ۵۰درصد پایین جامعه بهطور تقریبی دو برابر شده است و پیرو این افزایش درآمد، تعداد کسانی که تحت فقر شدید - درآمد روزانه کمتر از ۹/ ۱دلار- زندگی میکردند، از حدود ۲میلیارد نفر در سال۱۹۹۰ به حدود ۷۰۰میلیون نفر در پایان دهه دوم قرن۲۱ رسیده است. آنها در توصیف اینکه چطور این اتفاق روی داده است، بحث «رشد اقتصادی» را مطرح میسازند. به زعم آنها، بخش مهمی از این دستاورد ریشه در رشد اقتصادی تحققیافته در چند دهه گذشته دارد.