رویای صادرات برق
گفتوگو با عباس علیآبادی رئیس هیاتمدیره و مدیرعامل گروه مپنا
بنابراین میتوان نتیجه گرفت برق کالای فوقالعاده بااهمیتی است چراکه هم صنایع و خدمات و اتفاقات به آن وابستهاند و هم اینکه ارزش اقتصادی بالایی دارد و میتواند در صادرات و واردات و تولید و همه اجزای یک اقتصاد نقش مستقیم و موثری بازی کند. شرکت مپنا از جمله شرکتهایی است که ابتدا برای تولید برق شکل گرفت. این شرکت البته اکنون هلدینگ بزرگی است. گروه مپنا به عنوان یک شرکت تولیدی، صنعتی و بازرگانی بینالمللی به همراه ۴۱ شرکت زیرمجموعه خود، در زمینه طراحی و احداث نیروگاههای حرارتی (بخار، گازی و سیکل ترکیبی) و همچنین اجرای پروژههای نفت و گاز و حملونقل ریلی و نیز در حوزه سرمایهگذاری خصوصی در این صنایع به صورت پیمانکار اجرایی کلید در دست (EPC) و سرمایهگذاری خصوصی (IPP) در سطح بازار ایران و منطقه فعالیت میکند. گروه مپنا از آغاز تاسیس در سال ۱۳۷۱، اجرای نزدیک به یکصد ابرپروژه به ارزش بیش از ۳۰ میلیارد یورو را در کارنامه خود ثبت کرده است. علاوه بر آن، ۶۰ محصول گوناگون و ۸۵ نوع خدمات مختلف را به مشتریان خود عرضه میکند. شکلگیری گروه مپنا، با تاسیس «شرکت مدیریت پروژههای نیروگاهی ایران» یا به اختصار «مپنا» در ۲۲ مردادماه سال ۱۳۷۲ خورشیدی و توسط وزارت نیروی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. پیش از تاسیس شرکت مپنا، تمامی امور اجرایی پروژههای نیروگاهی حرارتی ایران، از طریق شرکتهای خارجی انجام میشد. هدف اصلی از تاسیس این شرکت، در ابتدا پیمانکاری عمومی پروژههای نیروگاهی به صورت کلید در دست بود. برای بررسی فعالیت این شرکت بهخصوص در حوزه تامین انرژی برق با عباس علیآبادی رئیس هیات مدیره و مدیرعامل مپنا به گفتوگو نشستهایم که این گفتوگوی مفصل را میخوانید.
با توجه به سیاستهای دولت در ارائه ارزان یا حتی رایگان کالا یا خدمات عمومی مثل آب، برق، گاز و... به مردم و البته تبعات این هزینهها برای بودجه کشور، آیا میتوان رابطهای میان هزینه تولید و مصرف ایجاد کرد تا کشور از محل تولیدات خود نهتنها دچار خسران نشود بلکه بتواند دخل و خرجش را مدیریت کند؟
قبل از هر چیز لازم میدانم به خوانندگان عزیز و مخاطبان گرامی عرض کنم مطالب این گفتوگوی کارشناسی از سر دلسوزی است و برای بهبود وضع موجود است و خدای ناکرده قصد تخریب یا نادیده گرفتن تلاشهای گذشتگان و همکاران فعلی را ندارم که خودم یکی از آنان هستم و شریک در خیر و شر اوضاع فعلی، اما طرح این مسائل که در پاسخ به سوال جنابعالی مطرح میشود باید صرفاً نظرات یک کارشناس تلقی شود که سالها عمر خود را در این صنعت سپری کرده و البته نه این مطالب همه مسائل و راهحلهاست و نه لزوماً غیرقابل بررسی است، بلکه ملاحظاتی است که خوب است مورد دقت قرار گیرد لذا پیشاپیش از متولیان امر پوزش میخواهم.
همچنین خوب است همین ابتدا عرض کنم وضعیت صنعت برق کشور ما در مقیاس جهانی در شرایط خوبی است و ما جزو پانزده کشور اول دنیا هستیم؛ البته هنوز مشکلاتی داریم که قابل رفع است.
اما این سوالی که فرمودید بحث بسیار مهمی است. من در دانشگاه درس سیستمهای انرژی (پیشرفته) را در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا و درس مدیریت اقتصاد مهندسی را در دوره کارشناسی ارائه میکنم. یکی از مباحث مهم این درسها، همین موضوع است که عمدتاً شامل تحلیل پیرامون اقتصاد انرژی و صنعت برق در تمام دنیاست. برق یک کالای راهبردی است که در زندگی ما نقش بسیار مهمی دارد. میزان بهرهمندی از این کالا در دنیا بر شاخصهای تولید ناخالص ملی، شاخص جمعیت، رفاه و... تاثیر بسیار جدی دارد. اینکه یک خانواده از نعمت برق برخوردار باشد یا آن را دور بریزد دو مفهوم متفاوت است. اگر ما با تعیین قیمت غیرواقعی برای برق آدرس اشتباه به مصرفکننده بدهیم، این امر میتواند موجب هدررفت این کالای ارزشمند شود. مردم نباید احساس کنند چون قیمت فلان کالا ارزان است پس کالای بیارزشی است. باید به مردم گفت برق کالای گرانقیمتی است. امروز در اروپا قیمت برق برای مصارف خانگی چیزی حدود ۲۳ سنت یورو برای هر کیلووات ساعت است. این قیمت برای بخش صنعت و تجارت متفاوت است. اما به نظر نمیرسد در کشور ما کالایی با این ویژگی، ارزانتر از برق وجود داشته باشد، کالایی که به برکت تلاشهای ۳۰ سال گذشته، امروزه در دورافتادهترین مناطق کشور نیز دسترسی به آن وجود دارد. یک کیلووات ساعت برق یعنی روشن بودن ۱۰۰ لامپ ۱۰ وات الئیدی برای مدت یک ساعت! در حال حاضر متوسط قیمت این یک کیلووات ساعت برق در کشور حدود ۶۰ تومان است.
در دنیا اصلاً اینطور نیست. باید حساب کرد که هزینه سوخت برای تولید این میزان برق چقدر است؟ با یک لیتر گازوئیل در سیکل ساده میتوان حدود سه کیلووات ساعت برق تولید کرد، در سیکل ترکیبی بیشتر از۴/ ۵ کیلووات ساعت برق تولید میشود. قیمت یک لیتر گازوئیل در فوب خلیج فارس الان حدود ۶۰ سنت است. اگر هزینه تولید یک کیلووات ساعت برق را برای سیکل ساده تقسیم بر ۳ بکنیم متوجه میشویم که فقط هزینه یک لیتر سوخت گازوئیل برای تولید یک کیلووات ساعت برق ۲۰ سنت میشود. البته تاثیر هزینه زمین، تجهیزات، نیروی انسانی و احداث نیروگاه، انتقال و توزیع و تلفات و... را نیز در قیمت تمامشده برق باید حساب کرد. در اقتصاد ایران اگر نرخ بازگشت داخلی سرمایه (IRR) در پروژهای زیر ۱۵ درصد باشد اساساً کسی سرمایهگذاری نمیکند. اما ممکن است در اقتصاد آلمان زیر شش درصد هم سرمایهگذاری کنند. وقتی فرصتهای سرمایهگذاری بالاتری در ایران وجود دارد یا مثلاً دلالها و سفتهبازها که گاهی یکشبه داراییشان حتی تا دو برابر میشود، کسی نمیآید در این زمینهها سرمایهگذاری کند. اما فرض کنیم حتی با نرخ IRR ۱۰ درصد کسی بیاید سرمایهگذاری کند و قیمت تبدیل انرژی برای سیکل ترکیبی در حداقل خود باشد، حال اگر هر مترمکعب گاز طبیعی را با ارزش حرارتی حدوداً ۸۶۰۰ کیلوکالری تبدیل به برق بکنیم و قیمت هر مترمکعب را ۲۰ سنت در نظر بگیریم و فرض کنیم ۴/ ۵ کیلووات ساعت برق از آن تولید کنیم، یعنی برای هر کیلووات ساعت برق حدود ۴/ ۵ سنت خرج سوخت کردهایم. حال اگر هزینههای تبدیل سوخت به برق، انتقال و توزیع را نیز در نظر بگیریم، میبینیم که قیمت تمامشده برق بین ۷ تا ۹ سنت است که البته تاثیرپذیری بسیار زیادی از قیمت سوخت دارد. حال چطور باید این برق را کمتر از یک سنت بفروشیم؟! قطعاً باید مابهالتفاوت این قیمت را همانند قبل از محل سایر درآمدها و داراییهای کشور مثل فروش نفت بپردازیم. اگر نتوانیم از محل فروش نفت جبران کنیم، دچار مشکل میشویم. زمانی جمعیت این کشور ۳۰ میلیون نفر بوده و بخش مهمی از کشور روستانشین بودند. اکثر مردم ماشین نداشتند. ولی الان هم جمعیت بیش از دو برابر شده و هم اغلب مردم خودرو دارند؛ و اینکه امکانات به همه روستاها رفته است. آن زمان کشور به همین میزان شاید هم بیشتر نفت تولید میکرد و ممکن بود بتوان از محل درآمدهای نفت کشور را اداره کرد اما اکنون اداره کشور با این شیوه میسر نیست. ما باید ارزش واقعی سرمایههای ملی بهخصوص برق و دیگر کالاهای حوزه انرژی و منابع حیاتی را که متعلق به ملت است حفظ کنیم. ما نمیتوانیم این کالاهای مهم را به قیمت ناچیز عرضه کنیم که بیارزش پنداشته شده و هدر بروند. حقیقت این است که نباید این کالاها را نابرابر تقسیم کنیم. اکنون که برای مصرفکنندههای مختلف تعرفهها را پلکانی کردهایم، باز کسی پول واقعی آن را نمیپردازد. چون داریم در این کالا به همه یارانه پرداخت میکنیم.
راهکاری که بتوان این روند را متوقف کرد و به سمت مدیریت مطلوب و واقعی شدن قیمتها برد چیست؟
ما بیش از ۳۰۰ میلیارد کیلووات ساعت برق در سال در کشور تولید میکنیم. این میزان تولید در اقتصاد آلمان ارزشی حدود ۷۰ میلیارد یورو دارد. اما در اقتصاد ما این رقم اگر ضرب در ۶۰ تومان هم شود، میشود ۱/ ۵ میلیارد یورو! این یعنی ما کالایی با ارزش ۷۰ میلیارد یورو را داریم به قیمت ۱/ ۵ میلیارد یورو که آن هم به صورت نابرابر توزیع میشود، میفروشیم! به نظر من باید در خصوص اقتصاد برق تجدید نظر کنیم. ما باید فقط برای فقرا، طبقات ضعیف و نیازمندان تعرفه مشخص و مخفف تعیین کنیم و سایرین ارزش واقعی آن را مطابق الگوی مصرف بپردازند؛ البته مسرفان جریمه هم بدهند یا برق تجدیدپذیر مصرف کنند. من معتقدم بهانه اصلی این خطا در اقتصاد برق ایران، وضعیت حقوق و دستمزد است.
ما قطعاً باید حقوقها را نیز اصلاح کنیم. با اصلاح قیمت برق و سایر حاملهای انرژی و سایر اقلام یارانهای، از محل درآمد این فروش واقعی که ثروتی عظیم است، شغل تولید شده و با آن درآمدها را نیز میتوان اصلاح کرد. متاسفانه این وضعیت تعرفهگذاری بر قیمت این کالاها فرصت سوءاستفاده را برای عدهای از فروشندگان کالا و خدمات فراهم کرده است، بدین شکل که کالای تولیدی یا خدمات خود را به قیمت جهانی عرضه میکنند اما برق و دیگر کالاهای مصرفی خود را به قیمت یارانهای دریافت میکنند و در عین حال حقوق و دستمزدهای کارکنان خود را نیز واقعی پرداخت نمیکنند! این عادلانه نیست.
اگر بخواهیم عدالت اجتماعی را در جامعه نهادینه کنیم، باید قیمت حاملهای انرژی بهویژه برق را واقعی کنیم و همزمان حقوق و دستمزدها را نیز اصلاح کنیم و همینطور توسعه مشاغل را بر همین اساس بهبود دهیم. قیمت واقعی نیز تابع قیمت جهانی است که شاخصهایی در منطقه و دنیا دارد که آن شاخصها را میتوان رعایت کرد. بنابراین یکی از راههای بهبود و اصلاح اقتصاد کشور ما واقعی کردن قیمت برق و کالاهایی شبیه به آن است و باید اقتصاد انرژی و برق مورد بازبینی قرار بگیرد. بنزین الان در ایران لیتری هزار تومان است اما همین بنزین در اروپا حدود لیتری ۱۷ هزار تومان است. وقتی شما بنزین را لیتری هزار تومان آدرس دادهاید به شکلهای مختلف میتواند به هدر رود. ظاهراً به مردم دلار نمیدهید ولی به جایش به آنها بنزین رایگان میدهید. بنابراین با این وضعیت، کالای با ارزشی مثل بنزین اسراف و قاچاق میشود. اگر این روند اصلاح نشود راه به جایی نخواهیم برد و وضعیت بدتر هم خواهد شد.
آیا صنعت برق از لحاظ زیرساختی توانسته امکاناتی فراهم کند که از تلفات برق بکاهد؟
ما برقی را که تولید میکنیم کامل مصرف نمیکنیم. در این مسیر تلفاتی داریم. ساده عرض میکنم، مثلاً قبلاً برای یک ساختمان یک طبقه از طریق یک سیم برقرسانی شده است. الان آن ساختمان جای خودش را به یک ساختمان ۱۰ طبقه داده است ولی بعضاً هنوز برای این خانه از همان شبکه قدیمی برقرسانی میشود در حالی که جریان ۱۰ برابر شده است لذا با توان دوم جریان تلفات نیز زیاد شده است. البته باید در نظر بگیریم که در وزارت نیرو خدمات زیادی ارائه شده و توسعه بسیاری صورت گرفته است ولی کافی نیست.
برای مثال چرا ترانسها داغ میکنند؟ یکی از دلایل آن این است که مس کافی در شبکه توزیع و انتقال استفاده نشده است، ظرفیتها کافی نیست بنابراین تلفات اتفاق میافتد. نکته دیگر اینکه ما شبکه برق کشور را برای تحمل ساعت پیک تعریف کردهایم. اساساً سیاست تولید برق صرفاً برای تامین نیاز داخل کشور سیاست درستی نیست. من معتقدم راهبرد ما باید تامین برق برای صادرات باشد. خوشبختانه اخیراً وزیر محترم نیرو برای انرژیهای تجدیدپذیر دستورالعملی را صادر کردهاند که بسیار راهگشاست. بنده معتقدم در همه انواع روش تولید برق باید اینگونه عمل کرد، البته با در نظر گرفتن ملاحظات خودش مثل تعیین تکلیف قیمت سوخت برای برق صادراتی، این راهبرد شامل احداث نیروگاه و توسعه خطوط انتقال با هدف ایجاد ظرفیت برای صادرات برق است.
خوشبختانه ما در کشور گاز داریم و میتوانیم در سیکل ترکیبی با تکنولوژی بومی، برق تولید کنیم و نیازی نیست که تولید برق را به کمبود آب وصل کنیم. ما نیازی به مصرف آب در حجم بسیار زیاد نداریم. میتوانیم از مزیت ساحلی بودن کشورمان استفاده کنیم. کشوری که به آب شور
و لب شور دسترسی دارد و منابع اولیه انرژی را هم دارد نباید مشکل آب داشته باشد.
عربستان سعودی مگر آب دارد؟ اینکه ما آب نداریم نمیتواند دلیل کافی برای نرفتن به سمت تولید برق بیشتر باشد بلکه ترجمه دیگر تولید برق میتواند همزمان تولید آب باشد. ما باید از تولید برق و طبعاً تولید جانبی آن که میتواند آب باشد، درآمد و شغل درست کنیم. کشور میتواند بیش از ۱۰۰ یا حتی ۲۰۰ هزار مگاوات توان تولید برق داشته باشد که بتوانیم علاوه بر نیاز کشور به آب و برق، بیش از چندین هزار مگاوات آن را صادر کنیم. این امکان میتواند مناسبات و روابط ما با همسایگانمان را نیز بهبود بخشد. میتواند موجب تامین امنیت ملی و توسعه تعاملات ما با کشورهای همسایه شود. باید فرصت تجارت با همسایگان فراهم شود.
شما از آینده و روند مطلوب حرف میزنید. اکنون سیاست ما در تولید برق چگونه است؟
سیاست ما الان تامین برق داخلی در زمان پیک مصرف است. فرض کنید بخش خصوصی نیروگاهی ساخته و خریدار برق تولیدی را برای ساعت پیک میخواهد. قراردادی با وزارت نیرو میبندد برای خرید تضمینی برق به مدت مثلاً پنج سال! باید در تمام این سالها، دولت پول عمده این ظرفیت تولید برق را پرداخت کند در حالی که ممکن است نیروگاه به دلیل عدم نیاز شبکه برق تولید نکند! بنابراین قیمت تمامشده خرید برق برای وزارت نیرو بسیار گران میشود. اما اگر شما بگویید من برق را در دوره پیک میخرم به قیمت مناسب و در غیرپیک شما برق را در بازار میتوانید بفروشید یا خودتان صنعت راه بیندازید یا آن را صادر کنید و البته سوخت نیز به قیمت منطقی به بخش خصوصی (مالک نیروگاه) داده شود و اجازه بدهیم بتواند برق تولیدی خود را صادر کند و درآمد کسب کند، این باعث رونق گرفتن اقتصاد صنعت برق و طبعاً اقتصاد کشور میشود. سرمایههای فراوانی وارد کشور شده و در این حوزه کار و اشتغال نیز ایجاد میشود. در طول پیک نیز وزارت نیرو به قیمت مناسب از بخش خصوصی برق مورد نیاز خود را خریداری میکند. اکنون شرایط به نحوی است که در ساعت پیک به هر دلیل مجبوریم خاموشی بدهیم و نمیتوانیم نیاز کشور را بهطور تمام و کمال تامین کنیم ولی درست بعد از ساعت پیک برق مازاد داریم و نمیدانیم باید چه کاری با آن بکنیم. در بیشتر اوقات سال نیروگاهها به حالت استندبای میروند و این سرمایهها معطل میمانند. به نظر من سرمایهگذاری باید با هدف صادرات باشد. البته این کار نیازمند این است که ابزار قانونی آن فراهم شود. ما در روشهای تامین برق نیز اشتباهاتی داریم که بحث مفصل و مستقلی است و باید آن را در جای خود مطرح کنیم ولی این اصلاحات، امروزه میتواند قیمت تمامشده برق ما را در مقیاس جهانی بهتر کند و اثر آن را در اقتصاد کشور نشان دهد.
موانعی که بخش خصوصی در حوزه تولید و توزیع برق دارند چیست؟ برای رفع این موانع باید چه کار کرد؟
دولت هر چه بتواند تصدی خودش را کمتر کند بهتر است. این صنعت باید اصولاً بهجز بخشهایی در اختیار بخش خصوصی باشد تا اقتصادی اداره شود. من معتقدم صادرات نیز باید با نظارت کامل، درست و اصلاح قیمت سوخت در اختیار بخش خصوصی باشد تا بتواند به اقتصاد کمک کند. در بخش دولتی به هزار و یک دلیل، مشکلاتی به وجود میآید که اداره مناسب و اقتصادی این کار را توسط دولت بسیار دشوار میکند. در موضوع اقتصاد برق ما باید حتی در تصدی نیز تجدیدنظر کنیم.
مپنا در حوزه تولید برق یک پیمانکار انحصاری محسوب میشود. چطور میتوان در این صنعت رقابتی رفتار کرد؟
صنعت تولید برق یا به عبارتی صنعت ساخت نیروگاه یا دقیقتر عرض کنم ساخت توربین گازی، در همه جای دنیا یک صنعت انحصاری و ویژه است. این صنعت، صنعت بسیار گرانقیمت و با فناوری بالاست. در کشور آلمان شرکتهایی مثل بنز، اپل، بیامو، فولکسواگن، آئودی و... در خودروسازی فعالیت میکنند و با هم همکاری میکنند. ولی در ساخت توربینهای گازی بزرگ تنها زیمنس فعال است. قبلاً در اروپا شرکتهای زیمنس، آلستوم و آنسالدو فعالیت میکردند. یکی در آلمان، یکی در فرانسه و دیگری در ایتالیا. ولی در نهایت همه نتوانستند دوام بیاورند. غیر از زیمنس دوتای دیگر دچار ورشکستگی یا مشکلات مالی شدید شدند و نهایتاً سهام خود را واگذار کردند. متاسفانه یکی از آن دو شرکت اخیراً به ناحق بازار ایران را در اختیار گرفته است واگر بازار ایران برایش نبود تا الان ورشکسته شده بود، این شرکت متاسفانه از السیهای صندوق توسعه ملی ما در ایران بهرهمند شد و دوام پیدا کرد و متاسفانه همین تجهیزاتی را که ما در مپنا میسازیم به ایران صادر میکند و کسی هم رسیدگی نکرد که چرا این خطای راهبردی اتفاق افتاد! ما امروز همین تجهیزات را حتی با کیفیت بالاتر میسازیم.
ولی آن شرکت خارجی تا الان چندین توربین از همین نوعی که ما میسازیم در کشور ما فروخته است. ما قراردادی با شرکت زیمنس بستیم و توربین مدل کلاس F را در کشور تولید میکنیم، در حالی که این توربین هنوز هم از ایتالیا وارد کشور ما میشود و حتی به همراه خود فاینانس هم ندارد، چون با پول صندوق توسعه ملی کشور ما تامین مالی شده است! آیا ساچه و هرمس اجازه میدهند مپنا با وام ایتالیایی و آلمانی در ایتالیا و آلمان توربین بفروشد!؟
درباره رقابت هم توضیح دهید. نحوه رقابت در این بازار چگونه است؟
رقابت اصلی در بازار جهانی و با نرخهای جهانی است. کشور ما بازار خیلی بزرگی ندارد که بتوان حرکت قابل توجهی در آن انجام داد. در بازار جهانی رقابتها کاملاً مدیریت میشود. ما در الجزایر در مناقصهای شرکت کردیم و برنده شدیم ولی با دخالت دولت آمریکا، پروژه را به شرکت GE دادند. متاسفانه بعضاً پروژههای معدود موجود در کشور ما نیز به خارجیها داده میشود! متاسفانه این بخش دچار مشکلات فراوانی است. وقتی مپنا در مناقصههای بینالمللی شرکت میکند نرخی که ارائه میکند، نرخ جهانی است. در همان فضا هم برنده میشود. اگر شرایط رقابت را برای همه فراهم کنیم خوب است. ما در کشور مالیات و بیمه میدهیم، نرخ دلار تثبیت میشود ولی حقوق و دستمزدها توسط دولت سالانه افزایش مییابد. تعرفه برای واردات مواد اولیه از طرف دولت تعیین میشود و... در حالی که در دنیا اوضاع به شکل دیگری است. لذا معتقدم برای رفع نگرانی از شرایط انحصاری صنعت میتوان به رفرنس (مرجع)های بینالمللی استناد کرد و آن را نیز دولت میتواند مدیریت کند. به نظرم این بحث فنی و کاملاً تخصصی به سادگی در درون حاکمیت قابل مدیریت است.
پروژههای خارجی مپنا به چه شکلی است آیا در عرصه جهانی حضور دارید؟
بسیار به ندرت اتفاق میافتد که در مناقصهای در جهان اجازه شرکت داشته باشیم و برنده نشده باشیم. به خاطر اینکه ما هم کیفیت خوبی داریم و هم قیمت خوب. اما هر جایی رفتیم وقتی دیدند رقیب سرسختی هستیم، شروع میکنند به سنگ انداختن. از بهانههای تحریم گرفته تا مسائل دیگر. مثلاً میگویند شما که تحریم بانکی هستید پول خود را چگونه میخواهید بگیرید. یا تحریم کشتیرانی را بهانه میکنند که چطوری میخواهید تجهیزات خود را حمل و بیمه کنید. اگر واقعاً در شرایط جهانی بتوانیم رقابت کنیم تردید نکنید کالاهای ما قابلیت رقابت دارند. بخش مهمی از دعواهای سیاسی دنیا نیز بر سر همین مسائل است.
تحریمها در فرآیند تولید و ورود فناوری به مپنا تاثیر داشته است؟
خوشبختانه ما فناوری بومی داریم و تحریم به جز افزایش هزینههای تولید تاثیر دیگری در این حوزه ندارد. توربین ساخت مپنا در ایران تولید میشود و امروز فناوریهای آن عمدتاً بومی است.
کار ابتدایی مپنا تولید برق بوده است. آیا در حوزههای دیگر نیز فعالیت میکنید؟
از ابتدا مپنا به معنی مدیریت پروژههای نیروگاهی بود. ولی الان مپنا دیگر فقط برق نیست. ما در پروژههای نفت و گاز، حملونقل، پزشکی، آیتی و آیسیتی نیز فعالیت میکنیم.
آیا بزرگ شدن مپنا بر فرآیند تولید برق در این شرکت تاثیر گذاشته یا به نوعی فعالیتهای متنوع آن نوعی همپوشانی دارند؟
همینطور است؛ بیشتر حوزههای کاری مپنا همپوشانی دارند و بیشتر هدف استفاده بهینه از ظرفیتهاست که بیشتر آن استفاده نمیشود. یا باید نیروهایمان را کاهش دهیم که این یعنی اضافه کردن به حجم بیکاران؛ یا باید در زمینههایی که در کشور خلأ داریم و سرمایهگذاری جدیدی لازم نداریم و زیرساختهایمان اجازه میدهد وارد شویم و کار کنیم.
مثلاً ما همین امروز میتوانیم سالانه هشت هزار مگاوات نیروگاه جدید احداث کنیم. در حالی که از این ظرفیت به طور کامل در کشور استفاده نمیشود و نیروگاه و تجهیزات نیروگاهی مشابه را از خارجیها هم میخرند. آسیبشناسی این مساله نشان میدهد که عواملی غیر از قیمت و کیفیت مشوق سرمایهگذاران برای این اقدامات ضدملی است. امسال ما ادعا کردیم (در تیرماه پیش) اگر امروز تامین پول برای پروژهها و سایر اقدامات انجام شود تا سال آینده میتوانیم پنج هزار مگاوات نیروگاه جدید را وارد مدار کنیم!
هر کشور همسایهای که برق را بهتر خرید به او میفروشیم. این قاعده بازار است. تولیدکننده باید وجود داشته باشد. بگذارید با یک مثال واضحتر توضیح بدهم. وقتی شما هر وقت خواستید گوجهفرنگی در بازار بود باز هم رب گوجه درست میکنید؟! یک زمانی مردم ربگوجه درست میکردند چون گوجه تنها در یک فصلی وارد بازار میشد و تمام میشد.
بنابراین مردم رب گوجه درست میکردند که در فصلهایی که گوجه نیست بتوانند از این محصول استفاده کنند. اما وقتی گوجهفرنگی هر لحظه که خواستید در اختیار شما باشد دیگر چه نیازی به درست کردن رب گوجه وجود دارد؟ ما متاسفانه داریم نیروگاه میسازیم برای تامین برق در زمان مصرف بالا یا همان پیک! این سیاست درستی نیست. این یک راهبرد اشتباه است. ما باید اعلام کنیم که ما ظرفیت تولید داریم و هر کسی نیروگاه ساخت اجازه میدهیم از برق تولیدیاش استفاده کند. اجازه میدهیم از برق خود آلومینیوم، آهن و هر چیز دیگری تولید کند. ما اجازه میدهیم از برق تولیدی خود هر صنعتی خواست راه بیندازد یا آن را صادر کند؛ این یعنی سرمایهگذارهای دنیا با استفاده از فرصتی که در ایران وجود دارد، بیایند صنایع متنوع را در ایران راهاندازی کنند، این کار باعث میشود اقتصاد رونق بگیرد، شغل ایجاد شود و صادرات ارزآور توسعه یابد و این یعنی تولید ثروت و قدرت و البته وفور برق. متاسفانه این فرصت ایجاد نشده است و سرمایهگذارهای دنیا انگیزه کافی برای ورود به این صنعت را در کشور ما در شرایط حاضر ندارند. ما سرزمین داریم، صنعت داریم، گاز داریم، نیروی انسانی ماهر داریم و... انواع صنایع را میتوان در اینجا ایجاد کرد. ما باید اجازه بدهیم برق تولید شود و هر کس خواست صادر کند و ما بهره خود را ببریم.
چه کسی مانع ورود سرمایهگذار برای تبدیل صنعت برق به اقتصادی قوی و مولد است؟
مشکلات و موانع بسیاری وجود دارد. از قوانین گرفته تا سیاستهای اجرایی. اجازه صادرات به جز برق تولیدی نیروگاههای تجدیدپذیر که اخیراً در پی یک اقدام هوشمندانه توسط وزارت نیرو راهگشایی شد برای بخش خصوصی وجود ندارد. فرآیند اخذ مجوز احداث نیروگاه، وضعیت بسیار پیچیدهای دارد. تامین منابع مالی ناامیدکننده است و توسعه بازار، مشکلات و موانع فراوانی دارد. امروز بازار بسته است و مسیر برای توسعه محدود. عدم یکپارچگی در حوزه انرژی و تعدد متولیان در حوزه برق و گاز و نفت و... وجود دارد و واقعاً عرصه برای سرمایهگذار بسیار تنگ است.
به نظر میرسد انرژیهای نو بازار خوبی دارد. ما در ایران ظرفیت بالایی در تولید انرژیهای تجدیدپذیر داریم. چرا در این حوزه فعالیتی صورت نمیگیرد؟
اگر بگوییم انرژیهای تجدیدپذیر درستتر است. بشر از روز اول زندگیاش از نور خورشید استفاده کرده است. انرژی انواع مختلف دارد. باید ببینیم بهرهبرداری از کدام روش برای تبدیل این انرژی به نوع مورد نیازمان اقتصادیتر است. در حال حاضر، بهترین فرصت کشور برای تولید برق گاز طبیعی است. باید از جنبههای مختلف موضوع را دید.
باید از جنبه زیستمحیطی و اقتصادی و دیگر جنبهها نیز این موضوع را بررسی کرد. امروز اگر قرار باشد با گاز طبیعی حتی به قیمت صادراتی برق تولید کنیم، اگر قیمت تمامشده برق ما حدود هشت سنت شود، ولی با انرژی تجدیدپذیر این رقم بشود ۱۱ سنت، حتماً باید از گاز استفاده کنیم چون ارزش اقتصادی بیشتری دارد. در نهایت باید ملاحظات زیستمحیطی را نیز در نظر گرفت. ملاحظات زیستمحیطی عمدتاً یعنی تولید CO۲ که البته در فرآیند همه روشها ما کموبیش این گاز را تولید میکنیم، چه کسی گفته است CO۲ فینفسه و مطلقاً مضر است؟ گاز کربنیک در بسیاری از صنایع استفاده میشود. حیات روی کره زمین به CO۲ وابسته است. اگر یخ نمیزنیم و اینجا داریم زندگی میکنیم به خاطر همین گاز کربنیک است. ولی قطعاً زیاد شدن این گاز نیز در اتمسفر خطرناک است و موجب گرم شدن کره زمین میشود؛ اما خود CO۲ اگر جمعآوری شود یک ثروت است. درختان نیز دیاکسیدکربن میخواهند. گاز گلخانهای را میتوان با کاشت درختان کنترل کرد.
ما باید فضای سبز خود را توسعه بدهیم تا بتوانیم در عرصه مدیریت محیط زیست نیز موفق باشیم. آب مورد نیاز توسعه فضای سبز را هم میتوان همانطور که در بالا عرض کردم از همین مسیر تامین کرد.
البته این عرایض من به این معنا نیست که ما باید برق حرارتی آن هم با استفاده از سوخت فسیلی ایجاد کنیم؛ خیر. منظور من این است که همه روشهای تبدیل انرژی تاثیرات زیستمحیطی دارند و اصولاً باید مصرف را مدیریت کرد تا این تاثیرات کم شود. همچنین برای جمعآوری حجم بالای CO۲ باید چارهاندیشی کرد ولی نباید به این بهانه از روشهایی که هنوز کاملاً توسعه نیافتهاند و مراحل تحقیقاتی را پشت سر میگذارند با صرف هزینههای گزاف برق را تامین کنیم و بعد اجازه دهیم گاز خودمان را کشور همسایه برداشت کند یا با قیمت پایین، آن را صادر کنیم تا دیگران به وسیله آن برای خودشان برق ارزان تولید کنند.
ارسال نظر