یلدا، حافظ و ضمیر ناخودآگاه

چرا حافظ؟

اینکه از میان آثار همه شاعران پارسی‌گو،‌ اشعار حافظ برای تفال گرفتن انتخاب شده سوالی است که شاید به قطعیت نتوان برای آن پاسخی یافت. اگرچه درصورت وقوع اتفاق مشابه برای هر شاعر دیگری ممکن بود این سوال تکرار شود، اما با در نظر گرفتن خصوصیات شعر حافظ این انتخاب را صرفا نمی‌توان تصادف صرف دانست. اشعار حافظ از چند جنبه ویژگی‌های متن‌های تاویل‌پذیر را داراست. اصولا ساختار غزل به گونه‌ای است که با وجود محدود بودن ابیات، عموما دارای مضمونی واحد در ابیات نیست، همین پراکندگی موجب می‌شود احتمال اصابت معنایی با ذهن مخاطب فراهم شود؛ یعنی از مجموع سخن‌های به میان آمده یک یا چند موضوع با آنچه در نظر دارد یا میل درونی‌اش با آن منطبق است، یافت خواهد شد. این شگرد همراه با ابهام، یکی از شگردهای رایج فال‌گیران و پیشگویان به‌شمار می‌رود. حافظ البته به این دلیل بلکه برحسب ضرورت‌های هنری و سنت ادبی اشعارش با ابهامی همراه است که به‌واسطه آن طیفی از تفسیر از اشعار او برداشت می‌شود.

تفال و روانشناسی

برخی پژوهشگران راست‌نمایی فال حافظ را ریشه در ضمیر ناخودآگاه انسان‌ها می‌دانند، همان‌طور که دکتر جلال‌الدین کزازی بر این باور است که فال‌زنی، رایزنی با آنچه زبان‌شناسان و به‌ویژه روانکاوان آن را ناخودآگاه می‌نامند، است؛ یعنی همان رایزنی با نهاد. این استاد ادبیات فال گرفتن را به دلیلی که شرح می‌دهد منحصر به دیوان حافظ نمی‌داند بلکه بر این باور است که با هر آنچه می‌تواند نقش بپذیرد و هر آنچه سخت و افسرده نباشد، می‌توان فال زد. آنچنان که امروزیان با قهوه فال می‌زنند، چون قهوه نقش‌پذیر است. وی دلیل این امر را این موضوع عنوان می‌کند که نیروهای نمادین در بند زمان نمی‌مانند و بر این ابزارها کارساز می‌افتند. فال‌بینی هنر فال‌بین نیست و آنکه سرنوشت فال را برمی‌نهد، فال‌بین یا فال‌گذار نیست، بلکه فال‌خواه است. کزازی دیوان حافظ را به دلایل ساختاری‌اش نقش‌پذیرترین دیوان در سخن پارسی می‌داند.

هرچند در گذشته در خانقاه‌ها هم با سخنان مولانا فال می‌زدند و هنوز هم می‌زنند اما فال‌زنی با دیوان حافظ است که هنوز کارساز است. کزازی در پاسخ به پرسش که خود طرح کرده مبنی‌بر اینکه چرا دیوان خواجه شیراز شایسته آن است که با آن فال بزنند؟ پاسخ می‌دهد: ما هنگامی که بر سر دوراهی می‌مانیم و دودل هستیم، دست در دامان دیوان خواجه شیراز می‌زنیم. اینکه چرا دیوان خواجه نقش‌پذیر است، به این خاطر است که سروده‌ها و اشعار او سخت، فشرده و کالبدینه نیست. از دید من، برترین ویژگی این سروده‌ها، چیزی است که من آن را «آب‌گونگی» می‌نامم. این استاد دانشگاه واژه «آب‌گونگی» را از آن‌رو برگزیده است که «آب» سخت، درشت، فسرده و دژم نیست، بلکه روان و بی‌شکل است و از این‌رو در هر ظرفی بریزید، شکل همان ظرف را به خود می‌گیرد؛ این همه گفت‌وگو، کشاکش، ستیز و آویز درباره حافظ و شعر او، ریشه در همین آب‌گونگی دارد. همین ویژگی است که به کار فال‌زنی با دیوان حافظ می‌آید.

خاطراتی از تفال

کزازی با آنکه از مکانیزم چگونگی باورپذیری فال آگاهی دارد، خود گاه‌گداری به این کار مبادرت ورزیده است که به دو نمونه از آنها اشاره می‌کنیم. « چند سال پیش دانشگاه‌های ما به روزی دچار آمده بود که من تاب ماندن در دانشگاهم را دیگر نداشتم. شبی از خواجه پرسیدم که چه می‌بایدم کرد؟ پاسخی به من داد که من در پگاه آن روز، بی‌هیچ درنگ نامه‌ای را با نمابر به دانشگاهم فرستادم و پای‌فشارانه خواستم که بازنشسته بشوم. خواجه در آن تفال در غزلی بسیار آشنا پاسخ مرا چنین داده بود: چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی /  آن شب قدر که این تازه براتم دادند. برات همان «حکم بازنشستگی من» بود!» وی در خاطره‌ای دیگراز سال‌ها دور عنوان می‌کند: «در سالیانی که ایران در جنگ بود و جنگ به تهران، راه کشیده بود و شب‌ها، بمب بر این شهر می‌افکندند، ما در خانستانی ـ من خانستان را به‌جای مجتمع مسکونی به کار می‌برم ـ می‌زیستیم. همسایگان ما همگی به شهرها و روستاهای گوناگون رفته بودند. یادم می‌آید در آستانه نوروز بود و خانواده من بیمناک بودند که چه کنیم؟ من از خواجه پرسیدم که بمانیم یا برویم؟ و این شعر با این مطلع آمد: خالی مباد کاخ جلالش زِ سروران/  بر ساقیان سروقد گلعذار هم. و شما می‌دانید نام من «جلال» است! ما پاسخ خواجه را پاس داشتیم و کمترین گزندی هم به کاخ «جلال» و کاخ‌نشینان آن هم نرسید.»*

آخر هفته

* برگرفته از سخنرانی دکتر کزازی در نشست بزرگداشت حافظ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، بیست مهرماه 1396