نگاهی به منطق اقتصـــــاد
شما مجبور نیستید بین خوردن غذا و نخوردن آن تصمیم بگیرید، بلکه میتوانید بین کم خوردن و زیاد خوردن غذا تصمیم بگیرید. یا در ایام امتحانات دانشآموزان مجبور نیستند بین ۲۴ ساعت درس خواندن و کلا درس نخواندن تصمیم بگیرند بلکه در این بازه زمانی میتوانند منابع خود را به هریک از دو تصمیم اختصاص دهند؛ میتوانید در حالی که روی مبل نشستهاید و کتابی میخوانید و به اخبار و تصاویر تلویزیون نیز نگاهی داشته باشید. اجباری برای انجام دادن هر یک از این دو مورد بهصورت جداگانه نیست. ریشه تمامی این مثالها در عقلایی فکر کردن مردم در سیستم اقتصادی است. یک سیستم مبتنیبر منطق میتواند در حالتهای مختلف منابع محدود خود که همان وقت و منابع مالی است، را سازگار با نیاز موجود به بهترین شکل ممکن اختصاص دهد.
اگر بالاترین مقطع تحصیلی در سیستم آموزشی کسب درجه دکترا است، هیچ گاه به این معنی نیست که شما باید یا درس خواندن را تا این مرحله ادامه دهید یا پس از دوره متوسطه ترک تحصیل کنید. در اقتصاد تصمیمات افراد در موقعیتهای مختلف مبتنیبر رفتار عقلایی و انتخابهای حاشیهای است. بین رنگ سفید و سیاه در اقتصاد، رنگ خاکستری نیز برای انتخاب وجود دارد. در بسیاری از موارد همچون مثالهایی که ذکر آنها رفت افراد مجبور نیستند حالت نهایی را انتخاب کنند؛ بلکه در حقیقت حالت حاشیهای را انتخاب میکنند. در مثال دانشگاه شما ممکن است تصمیم بگیرید با مدرک مهندسی در یکی از رشتههای علوم فنی، وارد بازار نیروی کار شوید زیرا ادامه تحصیل در شرایطی فعلی، با توجه به رکود اقتصادی و بیکاری قشر تحصیلکرده میتواند برای بسیاری از افراد صِرفا گذراندن وقت و علمآموزی باشد و ممکن است بر درآمد آینده شما و سطح رفاهی قابل کسب برای شما تاثیری منفی داشته باشد.
در علم اقتصاد همواره انتخاب بین موارد حاشیهای در زمینههای مختلف صورت میگیرد، مثلا انتخاب بین منافع حاشیهای با هزینههای حاشیهای. برای ذکر یک مثال مناسب در این زمینه میتوان به مثال مربوط به بلیت اتوبوس در روزهای غیرتعطیل یا بهطور کلی روزهایی که تقاضا برای استفاده از این وسیله نقلیه پایین است، اشاره کرد. فرض کنید یک اتوبوس با ظرفیت ۲۴ مسافر برای طی کردن فاصله بین شهر تهران و مشهد هزینهای معال دو میلیون و ۴۰۰ هزار تومان داشته باشد. بهعبارت دیگر هر بلیت باید ۱۰۰ هزار تومان به ازای هر مسافر باشد. حال تصور کنید که ۸ صندلی این اتوبوس خالی باشد آیا در این شرایط اگر مسافری حاضر باشد نصف قیمت واقعی بلیت یعنی هزینهای برابر با ۵۰ هزار تومان را بدهد راننده از این کار امتناع میکند؟
پرواضح است که پاسخ شما منفی است. این میزان پول نمیتواند پولی به اندازه سود نهایی به راننده بدهد اما میتواند از هزینه حاشیهای آن بکاهد؛ زیرا ۴۰۰ هزار تومان وارد سبد مالی راننده میکند؛ بنابراین تا زمانی که اضافه شدن یک مسافر، پرداختی بیشتر از هزینه نهایی داشته باشد سوار کردن آن بهصرفه است. مثلا اگر سوار کردن مسافر و دادن تغذیه به او هزینهای برابر ۴۰ هزار تومان برای راننده داشته باشد دادن ۵۰ هزار تومان به مثابه کاهش هزینههای او به میزان ۱۰ هزار تومان است. بنابراین در اقتصاد تنها زمانی میتوانید عقلایی رفتار کنید و بهترین تصمیم ممکن را بگیرید که تفکری حاشیهای و منعطف داشته باشید؛ نمیتوان گفت که در بازارهای مختلف یا باید دولت در تمامی بازارها دخالت کند یا تمامی بازارها در اختیار بخش خصوصی باشد. فعالیت دولت در تمامی بازارها یعنی کاهش انگیزه سودآوری و رقابت برای کاهش هزینهها، که ثمره نهایی آن کاهش بهرهوری در سیستم اقتصادی و هرز منابع ملی است.
علاوهبر این عدم دخالت دولت در برخی بازارها برای تدوین قوانین مناسب و جلوگیری از سلطه تعداد معدودی از افراد بر بازار، مانع از انحصارطلبی و افزایش قیمت کالاها برای مشتری میشود. دیدگاه اقتصاد کشور در صنعت خودرو را در نظر بگیرید این دیدگاه تقریبا صفر و یک است؛ یا باید خودروهای داخلی را با کیفیت پایین و ایمنی نه چندان مناسب خریداری کنید یا خودروهای وارداتی را با قیمت سرسامآور نسبت به ارزش واقعی آن خریداری کنید. یک تفکر حاشیهای بیان میکند چنین بازاری با حجم تقاضای بالا، نیازمند حضور مستمر بخش خصوصی و سرمایهگذاران خارجی است تا بازار وسایل نقلیه مردم که در حقیقت حافظ جان آنها در طول سفر است به سمت بهرهوری بیشتر در کیفیت و کسب استانداردهای ایمنی تغییر مسیر دهد. یا در یک دیدگاه صفر و یک، حقالزحمه افراد در صنعت پخش و توزیع کالا تنها ۱۰ درصد است و وقتی هزینههای بخش خصوصی برای فعالیت در این صنعت بیشتر از این مقدار باشد، نمیتوان انتظار داشت بخش خصوصی به این حوزه از صنعت ورود کند.
کما اینکه ما هیچ شرکت مستقل پخش و توزیع کالا و محصولات (و غیروابسته به شرکتهای تولیدی بزرگ که تنها بر عرضه محصولات برندهای مختلف مبادرت میکنند) نداریم. یا سیستم مالیات در کشور باید تا حد ممکن مبتنیبر تفکر حاشیهای و متناسب با مشکلات و هزینههای صنایع مختلف باشد، امروزه تعیین میزان مالیات بدون در نظر گرفتن این شرایط به مشکلی بزرگ برای تولیدکنندگان کشور در زمینههای مختلف تبدیل و موجب کند شدن چرخ تولید صنایع مختلف شده است. در بسیاری از موارد دیدگاه تصمیمسازان باید از نگرش مطلق و صفر و یک به سمت تصمیمات منطقی حاشیهای تغییر جهت دهد.
ارسال نظر