مدیریت استراتژیک به سبک کارآگاه

 تلاطم

تلاطم به نظر می‌رسد که تبدیل به نرمال جدید جهان امروز شده است و نرخ تورم از سطوح میانگین بلندمدت خود بالاتر است. همین موضوع درباره نرخ بهره هم صدق می‌کند. پیش‌بینی آینده اقتصاد و کسب و کارها دشوارتر از قبل شده است؛ به‌‌‌ویژه که نرخ‌های برابری ارز را هم به سادگی نمی‌توان پیش‌بینی کرد.

از آنجا که میزان ابهام افزایش یافته، خطر شکست کسب و کارها هم بیشتر شده است. سلطه آمریکا و دلار بر جهان کمتر از همیشه است. شاهد ظهور بلوک‌‌‌های سیاسی مختلف و اقتصادهای نوظهوری در جهان هستیم که جایگاه آمریکا را به چالش می‌‌‌کشند. همچنین شاهد رواج ملی‌‌‌گرایی در سطح جهان هستیم و دولت‌‌‌ها منتقد تجارت به سبک «بازار آزاد» شده‌‌‌اند. شاید بحران مالی بزرگ سال ۲۰۰۹، نقش موثری در بسیاری از این تغییرات داشته است.

در این شرایط، چند عامل حاکی از ریسک بالاتر کسب و کارها هستند:

   افزایش مقررات دولتی از جمله وضع مالیات‌‌‌های جدید. همچنین تحرکات بخش دولتی به سادگی گذشته قابل پیش‌بینی نیست.

  اختلال‌‌‌های سیاسی (از جمله جنگ‌‌‌ها) در زنجیره ارزش و تامین مواد اولیه موردنیاز کسب‌وکارها.

  تغییر نگاه مشتریان که سیاسی‌‌‌تر شده‌‌‌اند، دغدغه زیست‌‌‌محیطی دارند، رفتارها و ذائقه متفاوتی دارند و از نظر اقتصادی نیز مدافع اقتصاد چرخشی و کاهش  ضایعات هستند.

  تهدیدهای امنیتی شامل درز اطلاعات و هک شدن پایگاه‌‌‌های داده کسب‌و‌کارها.

علاوه بر این عوامل، شرایطی در داخل شرکت‌ها هم دیده می‌شود که ممکن است مرتبط با افزایش تلاطم‌‌‌های بیرونی باشد: کاهش روحیه کارکنان (و حتی استعفای مدیران رده‌‌‌بالای سازمان‌ها)، افزایش خستگی و فرسودگی شغلی، کلاهبرداری و فساد (که منجر به کاهش اعتبار کسب و کارها می‌شود) و در نهایت سهل‌‌‌انگاری و ضعف در عملکرد (که منجر به کاهش کارآیی و افزایش هزینه‌‌‌های کسب و کار می‌شود).

چرا رشد کلید برون‌‌‌رفت است؟

توجه به فرصت‌‌‌های جدید، از جمله کسب‌وکارهای نوظهور و بازارهای جدید باعث می‌شود که شرکت‌ها قادر به حفاظت از سطح عملکرد خود باشند. این موضوع هم در سطح نوآوری و روحیه کارکنان دیده می‌شود و هم در صورت‌های سود و زیان خود را نشان می‌دهد. اما اغلب، شرکت‌هایی که نگرش رشدی ندارند، در حفظ سطح عملکرد و میزان سودآوری خود هم به مشکل می‌‌‌خورند.

دسترسی به انرژی، اغلب یکی از عوامل حیاتی برای رشد کسب و کارهاست. در اینجا پارادوکسی در اقتصادهای مشابه نروژ مشاهده می‌شود. زمانی که قیمت جهانی نفت و گاز افزایش می‌‌‌یابد (خواه به دلایلی مانند جنگ یا فقط افزایش تقاضای صنایع)، قیمت انرژی‌‌‌های سایر منابع

(خورشیدی، بادی و...) کاهش خاصی نشان نمی‌‌‌دهند. هنوز ایجاد زیرساخت‌‌‌های این گونه انرژی‌‌‌های تجدیدپذیر، پرهزینه است که البته هزینه توسعه آنها به طور چشمگیری کمتر از سال‌های قبل شده است. رفتار افکار عمومی هم نشان می‌دهد که اکثر آنها تمایل چندانی به استفاده از انرژی هسته‌‌‌ای ندارند.

البته رشد را می‌توان از بهبودهای کوچک نیز به دست آورد؛ مانند بهبود محصول، گسترش زنجیره ارزش، افزایش پشتیبانی محصول، گسترش دایره خدمات مشتریان و معرفی نرم‌‌‌افزارهای کمکی. برخی از انواع رشد، هزینه‌‌‌های چندانی برای کسب‌و‌کارها ندارند و برخی از انواع رشد مانند ورود به یک بازار خارجی ممکن است نیاز به ساخت کارخانه‌‌‌ای جدید (در داخل یا خارج کشور) داشته باشد و مقررات و مالیات‌‌‌های دولتی هر دو کشور باید در تصمیم‌گیری آن لحاظ شوند.

در نهایت، رشد را می‌توان به طور بلندمدت و از طریق طرز تفکر و اقتباس نگرش موسوم به اقتصاد چرخشی به دست آورد. در اقتصاد چرخشی، طراحی و تولید محصولات بادوام مورد تاکید است و در کنار آن کاهش ضایعات از طریق بازاستفاده و بازیافت محقق می‌شود. به عنوان مثال، یک شرکت تولید پوشاک ورزشی در نروژ، به تازگی تصمیم به استفاده از مواد اولیه بادوام‌‌‌تر در تولیدات خود گرفته است تا مشتریان بتوانند پوشاک خودشان را ترمیم هم بکنند.

 یک شرکت واقع در هامبورگ به نام تسا (Tesa)  نیز چسب جدیدی تولید کرده است که بازیافت خودروهای فرسوده، موبایل‌‌‌های قدیمی و به طور کلی دستگاه‌‌‌های الکترونیک را تسهیل می‌کند. این محصولات به طور روزافزون از سوی مشتریان مورد اقبال بیشتری قرار می‌‌‌گیرند. قیمت آنها هر چند بیشتر از محصولات رقباست، انتظار می‌رود که در بلندمدت چه از نظر تعداد و چه از نظر دسترسی، بازارها را به دست خود بگیرند.

 مواد خام

یافتن مواد خام برای بسیاری از شرکت‌های تولیدی و صنایع امری حیاتی شده است و بقای آنها به شناسایی معادن و ظرفیت‌‌‌های تولیدی بزرگ مواد اولیه وابسته است. چنین تحرکی را به‌‌‌ویژه در شرکت‌های بزرگ آمریکا، روسیه، چین و اروپا می‌توان مشاهده کرد.

در میان مواد معدنی نیز عناصر کمیاب به‌دلیل گستردگی استفاده‌‌‌شان در فناوری‌‌‌های نوین و پیشرفته مانند باتری، قطعات کامپیوتری، دستگاه‌‌‌های تشخیص پزشکی، گوشی‌‌‌های موبایل و... با رقابت شدیدی مواجه هستند.

 چگونه بحران تبدیل به فرصت می‌شود؟

یک نظریه بدیهی می‌‌‌گوید که شما همواره باید از بحران‌ها اجتناب کنید. اما اگر یک شرایط بحرانی پدید آمد، از آن نفع ببرید!

تفکر رشد در مدیریت می‌تواند به بهبود عملکرد و سودآوری کسب و کارها منجر شود ولی دستیابی به آن نیازمند بهبود عملکرد در هر دو سطح کارکنان و مدیران است. برنامه‌‌‌ریزی بر اساس سناریوهای احتمالی مختلف، فقط یک کار فانتزی و جالب نیست، بلکه بسیار حیاتی شده است. آماده بودن برای بحران‌های مختلف باعث می‌شود که آمادگی بالاتری برای انطباق و حتی واکنش و بهره‌‌‌برداری از شرایط داشته باشیم.

لازمه این کار، توانایی تشخیص و مشاهده کوچک‌ترین سیگنال‌‌‌های نامساعد است. فقط بحث جمع‌‌‌آوری درست داده‌‌‌ها، تحلیل و مدیریت آنها نیست. شرایط امروز با یک یا چند دهه قبل که اوضاع پایدارتر و قابل‌‌‌پیش‌بینی بود، تفاوت زیادی دارد. لازمه اکنون، توانایی تشخیص و مشاهده شواهد و سیگنال‌‌‌هاست.

گاهی یک سیگنال ضعیف ممکن است هشداری جدی برای خروج از یک بازار باشد. در چنین شرایطی، باید مراقب بود که گرفتار رویاپردازی یا سناریوهای غیرواقع‌‌‌بینانه نشویم. واقع‌‌‌گرایی و تفکر انتقادی کلیدی مهم برای پذیرش مقداری هزینه‌‌‌های اولیه و اجتناب از هزینه‌‌‌های غیرقابل جبران است.

 فرهنگ سازمانی با تفکر غیرخطی

امکان بهره‌‌‌برداری از فرصت‌‌‌های موجود در بحران‌ها، بستگی زیادی به نوع نگرش، تفکر و به طور کلی ویژگی‌‌‌های انسانی دارد. در این میان، فرهنگ سازمانی نقشی کلیدی ایفا می‌کند. شرکت‌ها ممکن است مجبور به اصلاح فرهنگ سازمانی خود برای آمادگی بیشتر در بحران‌ها باشند.  راهکار در نهادینه کردن رویکرد تفکر خارج از چارچوب و تشویق به تفکر غیرخطی است. اصطلاح تفکر غیرخطی این روزها بسیار باب شده است اما واقعا چه معنایی دارد؟ تعاریف مختلفی برای آن ارائه شده است ولی نکته کلیدی آن است که افراد دارای تفکر خطی، اغلب افکار خود را گام به گام، با نظم و ساختار خاصی می‌‌‌چینند. در تفکر غیرخطی، ذهنیتی بازتر نسبت به جهان وجود دارد و بر فرصت‌‌‌ها و توانایی‌‌‌ها و آنچه می‌توان انجام داد، تاکید می‌شود.

این تفکر همچنین انگیزه و روحیه کارآفرینی دارد و با ابهام‌‌‌های بلندمدت راحت‌‌‌تر کنار می‌‌‌آید.

در نهایت، افراد دارای این تفکر اغلب قادر به بیان راهکارهای «خارج از چارچوب» خود با اشتیاق و هیجان فراوان هستند. نظم و منطق همواره اهمیت بالایی در تفکر غیرخطی ندارند و گاهی یک فکر ناگهانی، یک شهود، مشاهده یک سینگال ضعیف و حتی تفکر معکوس، چرخشی یا عمودی منجر به سطوح بالاتری از خلاقیت و نوآوری می‌شود.

به عنوان خاتمه این مقاله، ۷ پیشنهاد برای اقتباس تفکر غیرخطی ارائه می‌‌‌کنیم که اغلب مورد استفاده کارآگاهان قرار می‌گیرد:

۱- جذب چالش‌‌‌ها و ناشناخته‌‌‌ها شوید.

۲- تصویر بزرگ‌‌‌ را ببینید. اتفاقات و رویدادهای مختلف همه مانند قطعاتی از یک پازل هستند که برای تشخیص کلیت آن (تصویر بزرگ) باید به دنبال الگوهای مشابه و البته غیرمشابه بگردید.

۳- سوالات بسیاری بپرسید (حتی اگر به‌‌‌نظر بی‌‌‌ربط هستند) تا داستان خود را عمق بیشتری ببخشید.

۴- از یک تخته بصری استفاده کنید. تصاویر و رویدادهای مختلف را روی آن نصب کنید و مثل کارآگاهان ارتباط آنها را با سنجاق و نخ‌‌‌های رنگی مشخص کنید. در این صورت، روابط را بهتر خواهید دید.

۵- احتمالات مختلف را شناسایی کنید.

۶- دست به ترکیب و تجزیه گزینه‌‌‌ها و راهکارها بزنید.

۷- بهترین گزینه را به عنوان راهکار انتخاب کنید.

منبع: European Business Review