چگونه با کار مستقل از بحرانها جان سالم به در بردم؟
چرا فریلنسرها بحران اقتصادی را کمتر حس میکنند؟
برای کسانی که کار مستقل انجام میدهند، بحران اقتصادی مثل یک زمستان طاقتفرساست. آیا شما بهعنوان یک کارمند مستقل، یا به اصطلاح «فریلنسر» (freelancer) میتوانید از بحران جان سالم به در برید؟ اگر درآمدتان به میزان قابلتوجهی کاهش یابد چه میکنید؟ کار من، ارائه مشاوره به فریلنسرهاست. برای آنکه از بحران با موفقیت عبور کنید، اول باید با پیامدهایش آشنا شوید. شما کبک نیستید. سرتان را از زیر این برف عمیق بیرون بیاورید.
داستان من
در تابستان ۲۰۰۷، من در سان فرانسیسکو زندگی میکردم و بهعنوان مدیر تولید در CNET کار میکردم. پس از مدتی، یک کار جانبی را هم شروع کردم: طراحی وب بهصورت مستقل. در عرض چند هفته، کارم گرفت و درآمدم آنقدر زیاد شد که توانستم از کار اصلیام استعفا دهم. همسرم هم از کارش استعفا داد و دو تایی، مشغول به کار آزاد شدیم. چرا که نه؟ هم درآمدمان زیاد بود، هم کار زیاد بود.
شرایط اقتصادی بحرانی بود و بازار مسکن، اول از همه ضربه دیده بود. ما هم همه پولمان را تبدیل به ملک در کلورادو کرده بودیم. هزینههای زندگی در سانفرانسیسکو بالا بود. درآمدمان نامنظم بود و در بازاری سرمایهگذاری کرده بودیم که آشفته بود. سال ۲۰۰۸ رسید و بزرگترین بحران اقتصادی جهان را با خود آورد. ما اولش، بحران را حس نکردیم. برای کارکنان مستقل، بحران اثراتش را دیرتر نشان میدهد. بحران از راه رسیده بود اما ما هنوز هم مشتریانمان را داشتیم و همه طلب هایمان را به موقع دریافت میکردیم. سال ۲۰۰۹، بدهیها زیاد شدند. املاکی که خریده بودیم، برایمان سوددهی نداشتند. احساس درماندگی میکردیم و هیچکس دوست نداشت به یک آدم درمانده کار بدهد.
سال ۲۰۰۹ ضربه نهایی را به من وارد کرد. چون نمیتوانستم در خانه تمرکز کنم، یک دفتر اجاره کردم، در یک ساختمان فرسوده که در آستانه خراب شدن بود. بیوقفه کار میکردم. وضعیت مالیمان افتضاح بود. به یاد میآورم که هر شب وقتی به خانه برمیگشتم، احساس میکردم دنیا روی شانههایم سنگینی میکند. در بد مخمصهای بودم. حالا که به آن روزها فکر میکنم، میبینم که بخش اعظمی از مشکلات ما به خاطر بحران اقتصادی بود. البته خودمان هم مقصر بودیم. مثلا نتوانسته بودیم پولمان را مدیریت کنیم، البته نمیدانستیم چطور یک کسبوکار مستقل موفق داشته باشیم. اما به هر حال شرایط اقتصادی نقش پررنگتری داشت. در آن روزها، درسهایی گرفتم که میتواند برای کارکنان مستقل مفید باشد. اگر کارمند مستقل هستید، باید همیشه برای بحرانهای اقتصادی آماده باشید.
اثر دومینو
۱۰ سال از بحران گذشته و شرایط اقتصادی در آمریکا آرام است، اما زمزمههایی از وقوع یک بحران دیگر به گوش میرسد. فرض کنید بحران، حوزه تکنولوژی را نشانه بگیرد. صنعت تکنولوژی ممکن است با دگرگونیهایی روبهرو شود. استارتآپها یکی پس از دیگری تعطیل میشوند و قیمت سهام شرکتهای تکنولوژی رو به کاهش میرود.
اگر در زمینه تکنولوژی فعالیت میکنید، حتما تحت تاثیر این تغییرات قرار خواهید گرفت. اما اگر در حوزه دیگری کار میکنید، شاید با خودتان بگویید: «کار من که ربطی به تکنولوژی ندارد. چرا باید نگران باشم؟» در جواب میگویم که بحران سال ۲۰۰۸، از بازار مسکن شروع شد اما تقریبا روی همه تاثیر گذاشت. وقتی یک حوزه درگیر بحران میشود، شما ممکن است قربانی پدیدهای به نام «اثر دومینو» شوید. بحران باعث میشود خیل عظیمی از افراد به کار مستقل روی آورند و این عرصه را بر شما تنگ خواهد کرد.
بگذارید به زبان ساده برایتان بگویم. فرض کنیم که بحران از استارتآپها شروع شده. در نتیجه، بسیاری از استارتآپها دیگر نیرو استخدام نخواهند کرد. خیلی از آنها تعدیل نیرو خواهند کرد. بسیاری نیز تعطیل خواهند شد. و این نیروهای اخراج شده (یا استخدام نشده)، احتمالا به کار مستقل روی خواهند آورد. تقاضا برای کار زیاد خواهد شد. شرایط اقتصادی، شرکتها را مجبور میکند هزینهها را کاهش دهند و در نتیجه، پرداختها کمتر خواهد شد. در معادله عرضه و تقاضا، هر دو طرف تحت فشار خواهند بود و ما در این میان گیر خواهیم افتاد. درآمد فریلنسینگ کاهش خواهد یافت.
شاید توضیحاتم متقاعدتان نکرده باشد. اقتصاد بسیار گسترده و پیچیده است و سر در آوردن از شرایط فعلی، کار سختی است، چه برسد به پیشبینی آینده. شاید بحران برای شما آنقدرها هم مهم نباشد. شاید بحران تاثیری بر تعداد مشتریان شما نگذارد. اما نمیتوانیم به شایدها اتکا کنیم. بگذارید برگردم به ادامه داستان:
بحران اجتناب ناپذیر است
برگردیم به داستان من. خوشبختانه سال ۲۰۱۰ برایمان یک نقطه عطف بود. بالاخره یاد گرفتیم که چطور مشتریها را راضی کنیم، قرارداد ببندیم، بازدهی داشته باشیم، بهتر قیمتگذاری کنیم، پولهایمان را مدیریت کنیم و کاری کنیم مشتریان از ما تعریف کنند.
بالاخره حقوقم ۶ رقمی شد و تازه مزه موفقیت را چشیدم. از آن زمان، درآمدم روندی رو به رشد داشته. اما این پایان ماجرا نیست.
یادتان هست که گفتم در سال ۲۰۰۹، یک ضربه جدی خوردم؟ در حقیقت، این داستان هیچ پایانی ندارد. گرچه در حال حاضر شرایطم عالی است اما همیشه ممکن است یک بحران دیگر از راه برسد. یا در آن بخش از مشتریانی که با ما سر و کار دارند، تغییراتی ایجاد شود. یا مثلا مریض شوم.
اما با وجود همه اینها، من برای روبهرو شدن با آینده هیجانزدهام. چون یاد گرفتهام که چطور بحرانها را مدیریت کنم، چه داخلی، چه خارجی، فردی یا جهانی. طی ۱۰ سال گذشته، من درسهای بزرگی گرفتم و پایههای کسبوکارم را چنان محکم کردم که حتی بحران هم نمیتواند جلوی موفقیتم را بگیرد.
فریلنسینگ در دوره رکود بهتر از کارهای ثابت است
اگر دستکم یک یا دو سال بهطور مستقل کار کرده باشید، در دوره رکود، وضعیتتان بهتر از بقیه خواهد بود به سه دلیل: انعطاف پذیری، کنترل و تجربه.
۱. شما جایگزین بهتری برای کارکنان استخدامی هستید
شاید باورتان نشود اما شما بهعنوان یک کارمند قراردادی یا فریلنسر، برای کارفرما جذابیت بیشتری دارید تا کارکنان استخدامی. اولا که کارمند ثابت، گران است. بخش اعظمی از هزینههای کسبوکارها صرف حقوق و دستمزد میشود.
در دوران نبود اطمینان، شرکتها سعی میکنند نیروی جدید استخدام نکنند. هزینه استخدام نیروی جدید بالاست. حتی ممکن است مجبور شوند بعضیها را اخراج کنند. اما بالاخره کارها باید انجام شوند. چه کسی آن همه کار را انجام دهد؟ فریلنسرها!
در دوره رکود، فریلنسرها بهترین گزینهاند، چون میدانند که این یک همکاری موقتی است. اگر شرکتی شما را فقط برای سه ماه بخواهد، وقتی سه ماه تمام شد، با شما خداحافظی میکنند. شما هم ناراحت نمیشوید. فریلنسرها به شرکتها این امکان را میدهند که پرداختهای خود را به تناسب تغییرات شرایط اقتصادی، تغییر دهند.
البته بعضی از شرکتها فریلنسرها را انتخاب میکنند تا پول کمتری به آنها بدهند اما شما همیشه حق انتخاب دارید که برای چه شرکتی کار کنید.
۲. کنترل در دستان شماست
فرض کنید کارمند استخدامی یک شرکت هستید و شرایط اقتصادی وخیم میشود. شما شاهد این هستید که شرکت با مشکلات دست و پنجه نرم میکند. اگر اخراج شوید چه؟ شرکتهای دیگر هیچ کدام نیرو نمیخواهند و باید با موج عظیمی از کارکنانی که مثل شما اخراج شدهاند، رقابت کنید. متاسفانه، اینکه بمانید یا اخراج شوید، تصمیمگیریاش بر عهده یک نفر است (اگر خوششانس باشید، دو نفر). اما اگر کارمند مستقل باشید، همیشه چند مشتری دارید و سرنوشتتان دست یک نفر نیست. اگر فریلنسر باشید، خودتان مالک کسبوکارتان هستید. اگر برای یک خدمات، تقاضا وجود داشت، میتوانید از فردا آن خدمات را ارائه دهید. شما بهتر از یک شرکت میتوانید هزینههایتان را کنترل کنید. از طرفی، شما محدود به مرزهای جغرافیایی نیستید و میتوانید راحتتر از کارکنان ثابت، به هر کجا نقل مکان کنید. سکان این کشتی در دستان شماست.
۳. شما سالها جلوتر از فریلنسرهای تازهکار هستید
اگر در این زمینه تجربه دارید، قطعا سرمایههایی دارید که از آن بیخبرید. اولا، شما به لطف سالها فعالیت بهعنوان فریلنسر، یک شبکه ارتباطی تشکیل دادهاید و با مشتریان و فریلنسرهای بسیاری ارتباط دارید. ثانیا، شما به این سبک زندگی عادت کردهاید. راه و چاه را بلدید. کسانی که به حقوق ماهانه عادت دارند، وقتی این سبک زندگی را شروع میکنند، شوکه میشوند. پس شما از بسیاری از آنها جلوترید.
اگر جزو فریلنسرهای با تجربه هستید، میتوانید از شرایط بحرانی بهترین بهره را ببرید. اما چطور؟
چه در شرایط بحرانی باشید، چه نباشید، باید خودتان را برای مقابله با مشکلات و ناملایمات آماده کنید:
۱. شبکه ارتباطی خود را تقویت کنید
یکی از ارزشمندترین داراییهای شما در دوره بحران، یک شبکه ارتباطی قدرتمند است. بسیاری از فریلنسرها از اهمیت شبکه ارتباطی غافلند. اگر ارتباطاتتان محدود است، همین حالا شروع کنید. منظورم این نیست که تلفن را بردارید و به همه زنگ بزنید. زمانه عوض شده. نباید فقط وقتی با دیگران کار دارید به آنها زنگ بزنید. باید راههای بهتر را امتحان کنید، مثلا: مقالههای مفید به اشتراک بگذارید. از مشتریانتان بخواهید به شما بازخورد دهند. به همکارتان موفقیتش را تبریک بگویید. به گردهماییها بروید. در کنفرانسها سخنرانی کنید.
۲. وضعیت مالیتان را سر و سامان دهید
بسیاری از فریلنسرها کارشان را جدی نمیگیرند. آنها با کارشان مثل یک «کسبوکار واقعی» برخورد نمیکنند. شاید به همین خاطر است که نتیجه نمیگیرند. اما حقیقت این است که فریلنسینگ، نهتنها کاملا حرفهای است، بلکه به شدت «فردی» هم هست. توصیه من به شما این است که هزینههایتان را تا جایی که ممکن است کاهش دهید و پسانداز کنید. شاید ساده به نظر برسد اما سالها طول کشید تا بتوانم این دو مهارت را کسب کنم. اگر به اندازه کافی پسانداز داشته باشید، مجبور نیستید یک مشتری بد قلق را تحمل کنید. میتوانید به راحتی او را حذف کنید و مشتریای پیدا کنید که پولتان را به موقع پرداخت میکند. وقتی به اندازه کافی پول داشته باشید، از نظر احساسی و روانی در آرامش خواهید بود. مدیریت امور مالی، بر نحوه برخورد شما با مشتری تاثیر خواهد گذاشت، نگاه شما به شغلتان را تغییر خواهد داد و احترام شما را بیشتر خواهد کرد.
۳. به درآمد مستمر برسید
بسیاری از فریلنسرها از پروژهای به پروژه دیگر میروند، بدون اینکه بتوانند ماه آینده را پیشبینی کنند، چه برسد به سال آینده. این باعث میشود همیشه استرس داشته باشند، به خصوص اگر دخل و خرجشان با هم تناسب نداشته باشد. برای همین، بهتر است به دنبال راهی باشید تا به منبع درآمد مستمر دست پیدا کنید. به این شیوه، کار قراردادی مستمر میگویند (retainer agreement). در کار قراردادی، وقتی پروژه تمام میشود، رابطه میان طرفین هم تمام میشود. اما قرارداد مستمر، چیزی بین کار قراردادی و شغل ثابت است. اینکه چطور به درآمد مکرر برسید، به حوزه کاریتان بستگی دارد اما چند روش وجود دارد:
مشتری، بخشی از زمان شما را پیشخرید میکند (معمولا با تخفیف). البته این روش، ایدهآل نیست چون هم امکان افزایش درآمد از این طریق وجود ندارد و هم مشتری به راحتی میتواند آن را کنسل کند.
مشتری به شما پول میدهد تا در دسترسش باشید، برای انجام کار یا گرفتن مشاوره. در این روش، شما حداکثر زمان را از قبل تعیین میکنید (مثلا ماهی ۱۰ ساعت). این به نفع شماست چون بعضی از مشتریان از ۱۰۰ درصد زمان پیشخرید شده استفاده نمیکنند.
مشتری به خدمات یا پشتیبانی دائمی شما نیاز دارد، مثلا تجهیزاتی که باید دائما چک شود یا اپلیکیشنی که باید آپدیت شود. بیشتر کارهای قراردادی من در این گروه قرار دارند. کار من، پشتیبانی و رسیدگی به اپلیکیشنهای شرکتهاست. بعضی از این اپلیکیشنها را خودم طراحی میکنم. بعضی از آنها را فرد دیگری طراحی کرده. شرکتها ماهانه به من حقوق میدهند که تمام کارهای مربوط به اپلیکیشنها را انجام دهم تا خودشان با خیال راحت به بقیه کارهایشان برسند. این یکی از بهترین روشها برای کسب درآمد مستمر است چون قابل پیشبینی است. یکی از مزایای این روش این است که به مرور، راه و چاه دستتان میآید و یک کار مشخص را در زمان کمتری انجام میدهید. این هم به نفع شماست، هم به نفع مشتری.
اما چطور این فرصتها را پیدا کنیم؟
پنج پروژهای را که طی دو سال گذشته انجام دادهاید، مرور کنید. از خودتان بپرسید: «بزرگترین مشکل مشتری چه بوده است؟» ببینید چه راهحلهای دیگری وجود دارد که میتوانستید به کار ببرید. ایدهها را بنویسید. به هر پنج مشتری ایمیل بفرستید و ببینید آیا به همکاری با شما علاقهمندند.
فراموش نکنید که برای رسیدن به درآمد مستمر، نباید تنها به یک مشتری اکتفا کنید. شما دست کم به دو یا سه مشتری نیاز دارید.
۴. نگران نباشید
در شرایط بحرانی، همه از وضعیت گلایه میکنند. ممکن است همکاران فریلنسر خود را ببینید که کفگیرشان به تهدیگ خورده و نمیتوانند از این طریق امرار معاش کنند. به این حرفها اهمیت ندهید. بسیاری از فریلنسرها حتی در بدترین شرایط، بحران را حس نمیکنند. آنها سرگرم پول درآوردن هستند، چون باهوش، آماده و مصمم بودهاند.
ارسال نظر