مهمترین منبع رشد اقتصادی و تغییرات اجتماعی
بحران اقتصادی؛ مانع یا محرک کارآفرینی؟
پروفسور «ال.جی فیلیون» از مدرسه کسبوکار اچایسی مونترال معتقد است تعریف کارآفرینی باید شامل شش جزء اصلی باشد: نوآوری، شناسایی فرصت، مدیریت ریسک، اقدام، استفاده از منابع و ارزش افزوده. کارآفرین از نگاه او، هنرمندی است متکی به غریزه، باهوش و سختکوش که فرصتهای خطرناکی را که دارای پتانسیل رشد هستند شناسایی و خلق میکند و با استفاده از روشهای نوین و استفاده بهینه از داراییها، ارزش فعلی را افزایش میدهد. کارآفرینی یعنی شناسایی و بهرهگیری از فرصتها. کارآفرینی نه تنها ابزاری برای مبارزه با بیکاری و فقر در کشورهای در حال توسعه است، بلکه تکنیکی برای ایجاد رشد اقتصادی در تمامی کشورهای جهان نیز هست.
کارآفرینی یکی از مهمترین منابع رشد اقتصادی و تغییرات اجتماعی است. فعالیتهای کارآفرینی به ایجاد فرصتهای شغلی جدید و افزایش رقابت منجر خواهند شد. «پاول رومر»، اقتصاددان آمریکایی معتقد است این فعالیتها در بلندمدت، تعیینکننده توسعه اقتصادی هستند. راهاندازی یک کسبوکار، به خصوص در بحرانهای اقتصادی، مهمتر و ضروریتر است چون اگر یک کسبوکار نوپا موفق شود، شغل ایجاد میشود، نوآوری گسترش مییابد و در نهایت، اقتصاد محلی جان دوباره خواهد گرفت.
با وجود این، فعالیتهای کارآفرینی طی سالهای اخیر رو به کاهش بوده. دادههای مربوط به کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) حاکی از آن است که در اوایل دهه ۲۰۰۰، تنها ۱۰درصد از مردم به نوعی در راهاندازی یک کسبوکار مشارکت داشتهاند. طی بحران جهانی اقتصاد، وضعیت بدتر هم شد، بهخصوص در کشورهایی مثل ایتالیا، یونان و اسپانیا که بیشتر از بحران ضربه خورده بودند. اما در کشورهایی مثل فرانسه و انگلستان و آلمان، این رقم تغییری نکرد. طبق تحقیقات، پایین بودن نرخ رشد راهاندازی کسبوکارها در آمریکا باعث کند شدن روند رشد اقتصاد پس از بحران سال ۲۰۰۸ شده است. این نتایج نشان میدهد که فقدان فعالیتهای کارآفرینی، مانعی بر سر راه بهبود اقتصادی است.
عوامل موثر بر کارآفرینی؛ نتایج یک تحقیق
تحقیقات گستردهای در رابطه با عوامل موثر بر کارآفرینی انجام شده است. ما پیش از تحقیقاتمان، تمامی این یافتهها را مطالعه کردیم (برخی از این یافتهها را نیز در اینجا ذکر خواهیم کرد). برخی از آنها یکدیگر را تایید و برخی یکدیگر را رد میکنند. برای بررسی تاثیر بحران اقتصادی بر کارآفرینی، به ایتالیا رفتیم که به شدت از بحران سال ۲۰۰۸ آسیب دیده بود. به دانشگاه پارما رفتیم تا روی ۳۶۸۴ دانشجوی این دانشگاه تحقیق کنیم و ببینیم در رابطه با کارآفرینی، چه عواملی در آنها انگیزه ایجاد میکند و عوامل بازدارنده کدامند. اما چرا دانشجویان را انتخاب کردیم؟ چون طبق تحقیقات اخیر، هرچه سطح تحصیلات کارآفرین بیشتر باشد، مهارتهای کارآفرینی او بیشتر، میزان استخدام کسبوکارش بیشتر و عملکردش موفقتر است. پس دانشجویان، احتمالا انگیزه بیشتری برای کارآفرینی دارند.
ما اطلاعات مربوط به «قصد کارآفرینی» هر دانشجو را جمعآوری کردیم. برای سنجش قصد دانشجویان، دو معیار در نظر داشتیم: اینکه فرد تا چه حد به کار مستقل بهعنوان یک گزینه فکر میکند (تمایل شروع کسبوکار) و اینکه چقدر احتمال میدهد که در آینده یک کسبوکار راهاندازی کند (احتمال کارآفرین شدن از نظر خودش). فاکتورهای موثر را نیز لحاظ کردیم، از جمله ویژگیهای روانشناختی و آماری و دریافت حمایت از سوی خانواده و نهادها. هدف ما پاسخ به این سوال بود: بحران چه تاثیری بر قصد این دانشجویان (هم از نظر تمایل و هم از نظر احتمال) دارد؟
برای سنجش تمایل افراد، از آنها یک سوال ساده پرسیدیم: آیا تا به حال به این فکر کردهای که کسبوکار خودت را راهاندازی کنی؟ پاسخ چند گزینهای بود: ۱. نه، تمایلی ندارم. نه، دربارهاش فکر نکردهام. ۲. بله، تا حدی. ۳. بله و ممکن است در آینده اتفاق بیفتد. ۴. بله، قصد دارم یک شرکت راه بیندازم.
برای سنجش احتمال نیز تنها یک سوال پرسیدیم: احتمال آنکه تا ۱۰ سال آینده یک کسبوکار راهاندازی کنی چقدر است؟ پاسخها از این قرار بودند: صفر درصد، بین صفر تا ۲۵ درصد، بین ۲۵ تا ۵۰ درصد، بین ۵۰ تا ۷۵ درصد و بیش از ۷۵ درصد.
ما یافتههای هر دو معیار را بهطور جداگانه ثبت کردیم تا بتوانیم اثرات بحران بر هر دو معیار، یعنی تمایل و احتمال را جداگانه بررسی کنیم.
عوامل فردی
طبق برخی تحقیقات (از جمله پژوهش کریس داوسون و اندرو هنلی در سال ۲۰۱۵) تمایل مردها برای کارآفرینی بیشتر از زنان است. از نظر روانشناسی، قصد کارآفرینی تاحدی تحت تاثیر احساس «خودکارآمدی»، تمایل به استقلال و گرایش به رهبری و ریسک است (داگلاس و شپرد، ۲۰۰۲). بهعلاوه، افراد دارای اعتماد به نفس بالا تمایل بیشتری به کارآفرینی دارند.
اما عوامل فردی دیگری نیز وجود دارند، مثل تجربه کاری، کسب مهارت و افرادی که الگویمان هستند. برخی تحقیقات نشان میدهد که تجربه کاری یکی از مهمترین پیشنیازهای آغاز یک کسبوکار است (کارتر و کالینسون، ۱۹۹۹). این به خصوص در مورد دانشجویانی که سابقه کار دارند، بیشتر صدق میکند. اما بعضی از محققان این نظریه را رد میکنند و میگویند میان تجربه و کار مستقل ارتباطی وجود ندارد. اینکه تجربه کاری، چطور انگیزه فرد را شکل میدهد سوالی است که بی جواب مانده. تنها احتمالی که میتوان داد این است که دانشجویی که سابقه کار دارد، این سابقه کار در او انگیزه تحصیل ایجاد میکند و دانشی که طی دوران تحصیل به دست آورده (و تجربهای که قبلا داشته) تصمیمگیری برای شروع یک کسبوکار را برایش آسانتر میکند. دانشجویانی که قبل از فارغالتحصیلی، کار کردهاند و تجربه دارند، دارای این ویژگیها بودهاند: کنشگرایی، کنجکاوی و عمل گرایی. پس میتوان نتیجه گرفت که این ویژگیها پیشنیازهای اصلی کارآفرینیاند، نه صرفا دانش آکادمیک.
مهارتهای فردی و سررشته داشتن نیز بر کارآفرینی تاثیر دارند. مهارت و سررشته داشتن، میتواند حس خلاقیت و شناسایی فرصتها را تحریک کند، پس فاکتوری است که غیرمستقیم در فرد انگیزه ایجاد میکند.و در نهایت اینکه، قصد کارآفرینی تا حدی تحت تاثیر خانواده و گروه دوستان است. کسی که اعضای خانواده یا دوستان نزدیکش در زمینه کسبوکار تجربه داشته باشند، انگیزه بیشتری برای کارآفرینی پیدا میکند. اگر یکی از اعضای خانواده شما کارآفرین باشد، شما اطمینان خاطر پیدا میکنید که این کار شدنی است. البته این عامل هم به تنهایی تاثیرگذار نیست و حتی در برخی موارد هیچ تاثیری بر انگیزه فرد ندارد.
بستر و حمایت اطرافیان
علاوه بر عوامل فردی، بستری که فرد در آن زندگی میکند نیز در قصد او برای کارآفرینی موثر است. کارآفرینان به تنهایی تصمیم نمیگیرند. آنها تا حد زیادی تحت تاثیر بستری هستند که در آن پرورش مییابند، مثل حمایت خانواده و دوستان (هم از نظر مالی و هم از نظر احساسی)، دانشگاه و نهادهای اقتصادی مثل بانکها و موسسات مالی. یکی از مهمترین موانع بر سر راه کارآفرینان، دسترسی محدود به وام و اعتبار است. طبق تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۸ انجام شده، عدم امنیت مالی یکی از مهمترین فاکتورهایی است که کارآفرینان احتمالی را دلسرد میکند.
اما فقط حمایت مالی کافی نیست. کارآفرینان به آموزش و راهنمایی نیز نیاز دارند که میتوانند این حمایتها را از موسسات بگیرند. یکی از دلایل عدم تمایل نسبت به کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه، همین عدم حمایت است. دانشگاهها میتوانند با ارائه واحدهای کارآفرینی و آموزش دانشجویان، انگیزه آنها برای کارآفرینی را افزایش دهند. با ارائه واحدهای مرتبط با کارآفرینی، نه تنها مهارتهای دانشجویان در این زمینه افزایش مییابد، بلکه دانشجو مطمئن میشود که این کار شدنی است و اعتماد به نفس پیدا میکند.
تاثیر بحران اقتصادی بر قصد کارآفرینی
حالا میخواهیم پا را کمی فراتر بگذاریم و ببینیم جای بحران اقتصادی در این میان کجاست. همانطور که ذکر شد، متغیرهایی وجود دارند که میتوان با در نظر گرفتن آنها، قصد کارآفرینی فرد را در آینده پیشبینی کرد: متغیرهای آماری (سن، جنسیت)، متغیرهای روانشناختی (خودکارآمدی و گرایش به رهبری و ریسک) و متغیرهای تجربی (تجربه کاری، الگوها و سررشته داشتن). سایر عوامل به شرایط اقتصادی بستگی دارند. تصمیمگیری برای شروع یک کسبوکار، بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی ممکن نیست. شرایط اقتصادی آنقدر مهم است که سایر عوامل را تحتالشعاع قرار میدهد و باعث میشود عوامل فردی تاثیر خود را از دست بدهند. بنابراین، برای ارزیابی انگیزه افراد یک جامعه نسبت به کارآفرینی، باید شرایط اقتصادی آن جامعه و نوع و کیفیت فرصتهای فراهم شده توسط آن اقتصاد را در نظر بگیریم.
طی بحران، کیفیت فرصتها کمتر میشود. پس طبیعی است که شرکتهای کمتری تاسیس شوند. بهعنوان مثال، تحقیقات نشان میدهد که طی بحران اقتصادی اخیر، سرعت راهاندازی کسبوکارها کمتر شد، ابتدا در کشورهای توسعه یافته، سپس در سایر نقاط جهان. این تحقیقات همچنین نشان میدهد که در کشورهای توسعه یافتهتر و کشورهایی که از بحران ضربه بیشتری خورده بودند، شیب این نمودار تندتر بود. علت، محدودیتهای مالی ناشی از بحران اعتبار و کاهش فرصتها بود.
اما گاهی بحران اقتصادی میتواند انرژی و انگیزه کارآفرینی را تقویت کند. وقتی نرخ بیکاری بالا میرود، تصمیم شما برای کارآفرین شدن به این بستگی دارد که تا چه حد، خوداشتغالی را یک گزینه امکانپذیر و جایگزینی برای بیکاری بدانید. در اینجا باید کارآفرینان را به دو گروه تقسیم کنیم: کارآفرینان «فرصت جو» و کارآفرینان «بالاجبار». گروه اول کسانی هستند که با هدف بهرهگیری از فرصتها کارآفرین میشوند در حالی که گروه دوم، از روی ناچاری و برای آنکه بیکار نباشند، به کارآفرینی روی میآورند. در بحرانهای اقتصادی، کارآفرینی نوع دوم بر نوع اول غالب میشود. در کشورهای توسعه نیافته، بسیاری از کارآفرینان از سر ناچاری به کارآفرینی روی میآورند. در اینجا یک عامل محرک و یک عامل بازدارنده در مقابل یکدیگر قرار میگیرند: از یکسو، در شرایط بحرانی به دلیل کاهش تقاضا و محدودیت دسترسی به اعتبار، بسیاری افراد از راهاندازی کسبوکار منصرف میشوند. از سوی دیگر، از دست دادن شغلها و افزایش بیکاری، افراد را به سمت کارآفرینی سوق میدهد. حال سوال اینجاست که کدامیک بر دیگری غالب است؟ محققان، دادههای مربوط به بحران اخیر را مطالعه کرده و به این نتیجه رسیدند که اولی بر دومی غالب است، یعنی عدم دسترسی به وام و اعتبار، عامل قدرتمندتری است. اما ما در تحقیقاتمان، کمی عمیق تر به مساله نگاه کردیم.
ابتدا برای تفکیک دانشجویان به دو گروه «فرصتجو» و «بالاجبار» از آنها سوالاتی پرسیدیم. برای اینکه ببینیم دانشجو در گروه اول قرار میگیرد از او خواستیم که به آیتمهای هشتگانه، نمره بدهد و بگوید کدامیک او را به راهاندازی یک کسبوکار ترغیب میکند: مثل «بتوانم ایدههای خودم را اجرا کنم» یا «بتوانم مستقل باشم». برای سنجش ناچار بودن، از او خواستیم که به چهار آیتم نمره دهد و بگوید هر آیتم چقدر او را به کارآفرینی ترغیب میکند: مثل «مشکل در پیدا کردن کار» و بر اساس رتبهها، دانشجویان را دسته بندی کردیم.
وقتی این مباحث را در مورد دانشجویان به کار بردیم، به یک نتیجه جالب رسیدیم: در حالت کلی، بحران اقتصادی بر قصد کارآفرینی دانشجویان تاثیر منفی دارد، چون دانشجویان، بحران را این گونه تفسیر میکنند: مانعی برای راهاندازی کسبوکار، سودآوری پایین شرکتهای فعلی و کاهش فرصتهای اقتصادی. به همین علت، راهاندازی یک شرکت بهعنوان یک گزینه شغلی، چندان جذاب به نظر نمیرسد. وقتی کارآفرینان را با توجه به انگیزههایشان به دو گروه تقسیم کردیم، دیدیم که تاثیر بحران بر کارآفرینان «فرصتجو» بیشتر است تا کارآفرینانی که از روی اجبار و به دلیل بیکاری به کارآفرینی متوسل شدهاند.
نتیجه تحقیقات دانشگاه پارما:
۱. «تفسیر دانشجو از بحران، بر تمایل او به کارآفرینی تاثیری ندارد اما بر احتمال کارآفرینی از نظر دانشجو تاثیر منفی دارد.»
۲. وقتی افراد را به دو گروه «فرصتجو» و «بالاجبار» تقسیم میکنیم، بحران بر گروه اول، از هر دو نظر (تمایل و احتمال) تاثیر دارد اما گروه دوم، یعنی افرادی که از روی ناچاری به کارآفرینی روی میآورند، تنها از یک نظر تاثیر میگیرند: احتمال. بنابراین، تاثیر بحران روی کارآفرینان «فرصتجو» به مراتب بیشتر است و در دوره بحران، انگیزه و قصد آنان برای شروع کسبوکار، کمتر از گروه دوم است.
ضمنا یک عامل به تنهایی نمیتواند بر انگیزه و قصد فرد برای کارآفرینی تاثیر داشته باشد و همه عوامل دست به دست هم میدهند تا فرد را به شروع کسبوکار ترغیب کنند یا باز بدارند. نتایج این تحقیقات قطعی نیست.
سایر یافتههای این تحقیقات، که بعضی از آنها تحقیقات قبلی را تایید و برخی دیگر رد میکنند، از این قرارند:
۱. از میان افراد و نهادهایی که میتوانند دانشجو را حمایت کنند، حمایت دانشگاه از همه مهم تر است.
۲. نقش مهم دانشگاهها ایجاب میکند که بخش اعظمی از سیاستهای مربوط به کارآفرینی در دانشگاهها اعمال شود، مثل برنامهها و فعالیتهای آموزشی.
آینده کارآفرینی
با توجه به تاثیر منفی بحران بر هر دو گروه کارآفرینان، کیفیت کارآفرینی در آینده کمتر خواهد شد. کارآفرینان فرصت جو جای خود را به کارآفرینان بالاجبار خواهند داد، تعداد کارآفرینان بالاجبار بیشتر خواهد شد و کیفیت کارآفرینی افت خواهد کرد. برای جلوگیری از این پیامد، سیاستگذاران باید وارد عمل شوند، دیدگاه عمومی نسبت به بحران را تغییر دهند، تحولات ساختاری ناشی از بحران را توضیح دهند و حوزههایی را که بحران در آنها فرصتزایی کرده، به کارآفرینان معرفی کنند.
ارسال نظر