واکاوی نقصهای سیستم آموزشی معدل محور
معدل بالا یا کارآفرین؟
ما، بهعنوان بروندادهای سیستم آموزشی، در جامعه حضور داریم، زندگی میکنیم، فعالیت میکنیم، روابط حرفهای و عاطفی برقرار میکنیم، سرمایهگذاری میکنیم و... و طبیعتا باید در راستای پیشرفت جامعه و خود حرکت کنیم. اما سوال اینجاست که آیا ما بهعنوان اعضای این جامعه، به ابزارهای کافی برای نیل به این اهداف مجهزیم؟ سیستم آموزشی، هدفگذاری آن و فرهنگ متعلق به حوزه آموزش و تربیت به فکر این ابزارها بوده است؟ واضح است که پاسخ به این سوال، جنبههای متعددی دارد اما اگر فقط جنبه اقتصادی و مخصوصا خلق ارزش و محصولات جدید، کارآفرینی و توسعه اشتغال را در نظر بگیریم، آیا اوضاع از سایر بخشها بهتر است یا بدتر؟
تقریبا در اکثر نقاط جهان که تجارب موفقی در حوزه اقتصاد ارزشآفرین، دانش پایه و فناورمحور دارند، سیستم آموزشی برای هدایت افراد جامعه به سمت خلق و ساختن، برنامهریزی کرده است. سعی کردهاند که نگاه به انسان را بهعنوان ذینفعان اصلی، در ذهن دانشآموزان قرار دهند و مزیتهای انسانی را جایگزین مزیتهای عملیاتی کنند. سیستم آموزشی ما چطور؟ اگر بخواهیم ساده بیان کنیم، در سیستم آموزشی ما اهمیت فقط متعلق به نمره بود و معیار توان افراد نمرهای بود که دریافت میکردند. از مضرات این نگاه نمرهای که بگذریم، تفاسیر آن بود که تاثیرات عجیبی بر دیدگاه ما گذاشته است.
سیستم آموزشی ما، اولیا، معلمان، همه و همه در حال پایش چیزی به نام «معدل» بودند که پایان سال یا ترم مشخص میشد و عملا نشانهای از توانایی یا عدم توانایی دانشآموز به حساب میآمد. معدل میگوید کلا وضعیت چطور است و زیاد کاری به کیفیت ندارد و نمراتی که این معدل را ساختهاند، ارتباط چندانی با آن ندارند. معدل چیزی است که ناخودآگاه به دانشآموز میگوید که باید همه درسها را در یک حد دوست داشته باشد و در همه درسها دستی بر آتش داشته باشد. به وی تاکید میکند که اگر عاشق ادبیاتی و به جای ۲۰ دوست داری ۱۰۰ بگیری و برای لذت خودت مطالعه کنی، اصلا مهم نیست، چرا که ریاضیات را ۱۰ شدهای.
این نگاه معدلی خواسته یا ناخواسته نسلی را پدید آورد که اصولا زیاد عاشق چیزی نیستند، آنقدر عطش به یک موضوع و حوزه ندارند که بخواهند بقیه را فدای آن کنند و در راه ساختن آن گام بردارند. نسلی که بیشتر معدل ۱۹ برایش مهم است، تا یکی دو درسی که خیلی از حد عادی قویتر باشد اما معدلش در حدود آن ۱۹ نباشد.
افرادی که با این نگاه و مزیتهای ذهنی بزرگ شدهاند، احتمالا میتوانند کارمندهای قابل قبولی باشند یا در مراکز تحقیقاتی فعالیت کنند و به اصطلاح رایج این روزها تولید علم کنند (البته اگر نمرات را واقعا خودشان بهدست آورده باشند). اما کارآفرین نمیشوند، توان کافی برای مدیریت شرایط با عدم قطعیت زیاد را ندارند، ظرفیت ذهنی برای خلاقیت و ساختن ندارند و اصولا از یک حد پیشفرض بیشتر، رمقی برای ادامه و به سرانجام رساندن ندارند.
این نگاه به حدی در ما رسوخ کرده است که نخبگان ما وقتی میخواهند طرح یک ایدهپرداز را ارزیابی کنند عموما دنبال شاخصهای معدل ۱۹ها هستند و تصور میکنند اگر فردی هم ظاهر خوب داشته باشد، هم خوب حرف بزند، هم خوب برنامهریزی کند، هم مدیریت بلد باشد و هم صدها فاکتور دیگر، پس احتمال موفقیتش بالا میرود. و معمولا فراموش میشود که فردی با این مشخصههای خوب عریض و طویل، در هیچ چیزی عالی نیست، زود خسته میشود، چون نمره ذاتا یک عدد است، برای تبدیل آن به عددی بالاتر گاه التماس کرده و این باور در او ایجاد شده که مسائل همچون ۱۹ که با چرخش قلم ۲۰ میشود قابل حل هستند، احساس میکند جامعه به او با این حجم از استعداد و نبوغ! ظلم میکند و کارش در نهایت ابتر میماند.
در مقابل کسی که علاقهمند به یک بحث و حوزه به خصوص است، پیگیر است، احتمالا به آن حوزه به حدی علاقه دارد که سایر حوزههای علمی و تخصصی برایش بیاهمیت جلوه میکند و شاید به همین دلیل از محل تحصیل اخراج میشود (نه به خاطر آنکه شبیه استیو جابز و بیل گیتس و... به نظر برسد!)، برای مسائل و مشکلاتی که دارد سعی میکند راهحل پیدا کند، اگر راهحل را اقتباس میکند به دنبال کپی نیست و میخواهد آن را یاد بگیرد، زیاد منتظر حمایت و همکاریهای بیربط به کار خود نیست و به جای جستوجو در کتابها برای راهحل دقیق، به دنبال تلفیق و ترکیب راهحلهای موجود و خلق چیزی است که کاربرد واقعی داشته باشد. این فرد از هیچ منبع الهامی صرف نظر نمیکند و به جای محبوس کردن خود در یک فضا و صرفا الگوبرداری، سعی میکند شناخت خود را تقویت کند و به کتابها و راهنماها که معمولا برای مشکلات قبل نوشته شدهاند، بسنده نمیکند.
برونرفت از بحران، البته اگر دوست داریم در حد یک رویا باقی نماند، در گرو تلاش جمعی است، در هدایت نسل آینده به سمت خلق و ارزشآفرینی و دوری از تشویق معدل بالاهاست. ما به شیفتگانی احتیاج داریم که به جای دو دوتا چهار تا کردن، به فکر رشد جامعه باشند و از این کار هم احساس لذت کنند و هم بهره اجتماعی/ اقتصادی ببرند. این هدفگذاری میتواند از خانواده و اولیا شروع شود و به جامعه تسری یابد. پس معدل بالا هرگز، فهم عمیق صد در صد!
ارسال نظر