رویابینی آمریکایی در عرصه بین الملل نوین
مهدی هادیلو در یادداشتی با عنوان«رویابینی آمریکایی در عرصه بینالملل نوین» نوشت: آمریکای امروز در نزاعی سرنوشت ساز با تصویرهای خیالی تاریخی است. ترامپ به عنوان نقش اول سناریوی آمریکایی در رویابینی هر روزه اش خود را در همان هیبت گذشته ابرقدرتی میبیند. استراتژی ترامپ برای دستیابی به این رویا، سوق دادن جهان به همان نقطه آغازین است که در آن اطاعتی درخور جنگاوران پیش از «دنکیشوت» رعایت میشد. ادبیات تهدیدآمیز در ستیز بی امان و بی وقفه با آسیابهای بادی خیالی و خروج پی درپی از توافقنامههای بینالمللی (برجام، نفتا، پیمان تجاری اقیانوس آرام، پیمان تغییرات اقلیمی و اخیرا یونسکو) که به ظرافت هرچه تمامتر در دو توییت دکتر ظریف اشاره شده، گویای استیصال ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا است.
این ناآرامی و رفتارها و تصمیمهای غیرقابل پیشبینی و حیرتآور ترامپ، تلاشی عبث برای بازگردان جهان به مدار قبلی است. ترامپ آخرین نسل از رییس جمهوران آمریکاست که در تجاهل و تغافل، اخبار تضعیف و سپس از صحنه خارج شدن سیستم های ابرقدرت را در عرصه بین المللی نمی شنود و باور نمی کند. البته این امر در تاریخ جدید آمریکا امری مسبوق به سابقه است، اگر چه به نظر میرسد که ترامپ بیش از سایر روسای جمهوری آمریکا، از این خلق و خو به ارث برده باشد. «هنری کیسینجر»، دیپلمات کار کشته و شناخته شده آمریکا در جای جای یکی از کتابهای خود بر این خصیصه تفاخر و برتریجویی آمریکایی و تقویت آن در گذر زمان اعتراف میکند. او این روحیه را با طرح دو فرضیه رمزگشایی کرده و مینویسد: «ایالت متحده، خود را به عنوان منشا و مبدا نهادهای مردم سالار (دموکراتیک) در جهان پنداشته و به صورت فزاینده ای، خود را در جایگاه قاضی عدالت به هنگام برگزاری انتخابات در کشورهای خارجی قرار داده و در صورت برآورده نشدن معیارهایش، تحریمهای اقتصادی یا دیگر فشارها را روا داشته است.» به نوشته این سیاستمدار کهنه کار آمریکایی، این فرهنگ آمریکایی باید به انحاء مختلف بر ذائقه مردم سراسر جهان تاثیر گذار باشد، ولو آنکه گاهی به قیمت «نارضایتی ملی» در کشورهای مختلف تمام شود. [۱]
همچنین به زعم کیسینجر، «این کشور [آمریکا] در آغاز هزاره جدید از چنان «تفوق و برتری» برخوردار است که بزرگترین امپراتوری های گذشته نیز، همتا و نظیر آن نبوده اند.» وی در واکاوی زمینه های تاریخی شکل گیری این خصیصه این گونه استدلال می کند که «موقعیت ممتاز آمریکا موجب شد؛ تا این کشور به جزء اجتناب ناپذیر ثبات بین المللی تبدیل شود». او در توصیف جامعه آمریکایی تا بدین جا رسیده: «برتری و تفوق آمریکا در اقتصاد، امور مالی، فناوری نظامی و نیز در شیوه زندگی، زبان و تولید انبوه محصولات فرهنگی که سراسر نقاط جهان را فرا گرفته است و به شیوه های تفکر شکل می بخشد؛ احساس میشود این تفوق شیفتگی و جذبه ای به وجود می آورد که حتی بر دشمنان ایالات متحده نیز، تاثیر می گذارد.» از نگاه این دیپلمات آمریکایی همین توجیه خوبی برای مداخله آمریکا در اختلافات موجود در مناطق مهم جهان بوده که تحت لوای «میانجیگری» انجام می شود. این اندیشه، چنان با تار و پود سیاست خارجی آمریکا درآمیخته که به گفته کیسینجر، این کشور به ایفای «نقش میانجیگیری» چنان مصمم است که حتی در مواردی که تمامی طرف های درگیر، از آمریکا برای میانجیگیری دعوت نکرده اند، خود را به عنوان میانجی معرفی کرده است. «مداخله آمریکا در اختلاف هند و پاکستان درباره کشمیر طی جولای ۱۹۹۹» شاهد مدعای پیگیری مصمم این سیاست در جهان از نگاه سکاندار نامدار سابق سیاست خارجی آمریکاست.
آمریکا باید با خارج شدن از پیله تنیده به دور خویش، متوجه باشد که مدل رویابینی«ابرقدرتی و تفوق طلبی»آمریکا، نسخه ای مهجور برای جهان جدید است، در عرصه بین الملل نوین، همه کشورها به سهم خود دنبال ایفای نقش فعال و پویا با حفظ منافع ملی هستند. جهان امروز جهانی متفاوت با دیروز است. جهان شبکه ای امروز به تعبیر «مانوئل کستلز»، جهانی است که مقدرات آن را نه سرمایه داری و لیبرال دموکراسی دل بخواهی زورمندان که اطلاعات و تکنولوژی های ارتباطی و شبکه ای رقم می زنند. توسعه تکنولوژی های ارتباطی و شبکه ای موجب افزایش قدرت تک تک شهروندان جامعه شبکه ای در بازار جهانی اطلاعات شده است. جهان امروز دیگر در سیطره القائات رسانه های پرقدرت و ائتلاف های دائمی نیست و این رسانه ها و ائتلافات دیگر مثل سابق قادر به حاشیه راندن صداهای دیگر را ندارند. کنشگران قدرتمند عرصه بین الملل ناگزیرند با جهانی نوین مواجه شوند که مثل یک نمایشگاه پربازدید، پرازدحام و پر سر و صدا که در آن صداهای متمایز از گذشته و متنوع طنین انداز شده است و هیچ قدرت بلامنازعی قادر به حذف صداهای شهر و نمایشگاه نیست. هر صدایی باید همسنگ صداهای دیگر در بازار اطلاعات عرضه شود تا مخاطب خود را بیابد. هیئت حاکمه آمریکا پس از یک رویابینی طولانی، کلافه از ازدحام صداهای مختلف، نمی خواهد دگردیسی و برگشت ناپذیری جهان را بپذیرد. تعجب نکنید! قصد نگارنده مثل برخی نیست که ناقوس مرگ و فروپاشی تمدن آمریکایی را در آیندهای نزدیک به صدا درآورده اند. مقصود از بیان تضعیف اقتدار گذشته آمریکا، گوشزد کردن این واقعیت است که جهان دیگر عرصه یکه تازی و رفتارهای یک جانبه ابرقدرتهای کلاسیک و بلامنازع نیست، مسلم است که جامعه آمریکا (نه سرمدران آمریکا) پس از این نیز در عرصه بین المللی جایگاه فعالی خواهد داشت، اما این کشور نه به عنوان یک عنصر تمامیت خواه، بلکه فقط به عنوان عنصر فعال، قادر به نقش آفرینی است و صدای سیاست خارجی این کشور نیز در میان صداهای متنوع و مختلف جهانی شنیده خواهد شد. قانون حاکم بر جهان جدید در همین تعبیر ظریف و گویای رییس دستگاه دیپلماسی ایران خلاصه شده است که زین پس در عرصه بین الملل «احترام ،احترام می آورد و تهدید تهدید».
[۱] کتاب «دیپلماسی آمریکا در قرن ۲۱»، نوشته هنری کیسینجر، مترجم ابوالقاسم راه چمنی، انتشارات موسسه فرهنگی ابرار معاصر تهران، سال ۱۳۸۱
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر