آزاد ارمکی: مردم دنبال براندازی نیستند
بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
از اعتراضات دی ماه، یکسال گذشته است، ارزیابی شما از آن چیست؟
بهطور کلی جامعه ایران، یک جامعه بازشده متکثر در سطوح متفاوت است. به همین دلیل من ایران را یک جامعه ناهموار قلمداد میکنم که اتفاقاً بدشکل هم هست. امور این جامعه هم متمرکز نیست. به عنوان مثال همه امور آن در شهر تهران نیست،. این جامعه ناهموار، متکثر هم شده است. به عنوان مثال، بخش شرقی ایران از غرب و شمال و جنوب آن متفاوت است. وقتی جامعه متکثر و ناهموار است، انتظار هر نوع حادثهای در هر جای آن میتوان داشت، زیرا نیروهای اجتماعی صورتبندیهای متفاوتی پیدا کردهاند و در این شرایط، هر پدیده یا اتفاقی، نارضایتی یا حادثهای میتواند دستمایه اعتراضی قرار بگیرد. هدف این اعتراضها هم این است که بگویند ما هستیم و هم هویت متفاوت خود را اعلام کنند. ضمن اینکه باید توجه داشت جامعه زنده متکثر ناهموار که همگون نیست، بسیار متفاوت است با جامعه همگون تمرکزگرایی که گروههای مرجع ثابتی دارد و نظام سیاسی میتواند بر آن حکم یا مدیریت کند. در این شرایط، وقتی حوزه سیاسی جامعه را به کنشهای سیاسی مخالف و موافق دعوت میکند و از او دعوت میکند اعتراض کند، این اعتراض میتواند معطوف به امر سیاسی هم بشود. سوی دیگر ماجرا هم این است که در ۱۵-۱۰ سال گذشته، حجم نیازها، انتظارات، خواستهها و امیال جامعه نسبت به گذشته هزاران برابر شده است، آن هم در شرایطی که پاسخی متناسب با ظرفیتهای اقتصادی جامعه هم داده نمیشود. به همین دلیل جامعه ناراضی متولد شد، این طور نیست که این جامعه فقط از حکومت ناراضی باشد، از خودش هم ناراضی است، از همسایهها، از پدر و مادرش هم ناراضی است.
این انتظارات چطور خلق شد؟
انتظارات از آنجا خلق شد که میان انتظارات، آرزوها و نیازهای جامعه با واقعیتهایش هیچ تناسبی وجود ندارد. در 3-2 دهه اخیر هرچه آرمان در جهان بود به جامعه تلقین کردیم، هر ابزاری که برای رشد و ارتقا نیاز بود در اختیار آن قرار دادیم، اما همین جامعه از ظرفیت و زمینهای که این ابزارها را معنا کند یا از آن استفاده کند، محروم و دچار محدودیت است. افزایش جمعیت تحصیلکرده در ایران مثال خوبی است. وقتی فرد تحصیل میکند، اما شغلی متناسب با آن ندارد و نمیتواند زندگی خود را بسازد، شما چنین آدمی را ناراضی کردید. یا کسی که به زندگی در شهر دعوت میشود، علاوه بر اینکه روستاها را نابود کردیم، نتوانستیم اقتضائات زندگی شهری مانند تفریح، مسافرت و خانه و خودرو را به او بدهیم. معنای دیگر این نارضایتی این است که میان توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی و فرهنگی تناسبی وجود نداشته است. به همین دلیل معتقدم زمینه اعتراضاتی که در جامعه ایرانی افتاده، اجتماعی است، اما این اعتراضات در متن اقتصادی رخ داده است؛ به عبارت دیگر، شکل بیان آن اقتصادی است، وقتی اعتراضات دچار مرور زمان میشود، یعنی بیشتر از یک روز و چند روز میشود، حرفها و شعارها عوض میشود. این حرفها به همان خواستهها باز میگردد، یعنی میخواهد زندگی بهتری داشته باشد، میخواهد رفتار حکومت عوض شود، میخواهد مدیریت جامعه تغییر کند، یعنی دنبال تغییرات دیگری میگردند. این مرحله نهایی است که اعتراضات نتیجه سیاسی میدهد. آدمهایی که در اعتراضات بودند حرفهای سیاسی زدند، درعین حال دیگران هم تعبیرهای خاص سیاسی از این حرفها کردند. اینجا است که نکته مورد اشاره رهبری معنی پیدا میکند. به این معنی که ناگهان میبینیم براندازها حاضر میشوند و مسیر حرکتهای سیاسی را تغییر میدهند، اما اساساً این اتفاق، یک اتفاق اجتماعی در متن اقتصادی است که نتایج سیاسی دارد.
امروز که یک سال از آن اعتراضات گذشته، ما چه داوری نسبت به آن داریم؟
این اعتراضات طبیعی بود زیرا این مسأله همچنان در همه جای جامعه ایرانی رها و جاری است. ما مردم منتظر، آرزومند و نیازمند آگاه داریم، اما موقعیتهایی که در آن سازوکارهای عملیاتی اقتصادی وجود دارد، هیچ گاه متناسب با آن نیازها و آرزوها نیست. یک نشانه این وضعیت را در گرانی دلار و مسکن دیدیم. چرا مردم عادی ایران باید دلار بخرند؟ به این دلیل که انتظارات زیادی ایجاد کردیم، اما سیستم در پاسخ به این انتظارات ناتوان است، به همین دلیل تمام جمعیت ایران به کنشگران فعال در عرصه عمل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تبدیل میشوند. به همین دلیل میبینیم ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم در انتخابات رأی میدهند، اما ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم هم میخواهند دلار، طلا، خودرو و خانه بخرند.
شما مشارکت مردم در انتخابات را «مشارکت در تعیین سرنوشت» توصیف کردید، یعنی هر بار یک انتخاب بزرگ اتفاق میافتد.
چنین انتخابی تعیین سرنوشت است، به این دلیل که دموکراسی و انتخابات با ۱+۵۰ درصد مشارکت تعیین میشود، اما مشارکت ۹۰-۸۰ درصدی، دارای پوپولیسم است، یک نوع ویرانگری است؛ چراکه در این رویکرد یکی اسطوره میشود و طرف مقابل آدم بد. زمانی احمدینژاد آدم بسیار خوبی شد، هاشمی شد آدم بسیار بد، زمانی هم خاتمی شد آدم خیلی خوب، ناطق شد بسیار بد. اما اگر مکانیزم ۱+۵۰ درصد حضور حاکم شود، رقابتها مدنی خواهد بود و آدمهای بازنده هم فردای بازی همچنان مشارکت خواهند داشت، نه اینکه از بازی حذف شوند. این حذف و این سطح از مشارکتها، برای جامعهای است که انتظار داریم برای بازی فعالیت زیادی از خود نشان بدهد و اساساً بسیار زیاد از جامعه دعوت میکنیم، اما از آنجایی که چون سیاست ما بازی دو روزه است و انتخابات و دموکراسیخواهی ما انتخابی دو سه روزه است، وقتی زمان زندگی اجتماعی فرا میرسد و مردم گیر میکنند، احساس میکنند هیچ کس با آنان نیست و حس تمام عیار تنهایی به آنان دست میدهد. وقتی هم مردم تنها شدند، نابودگری و تخریب را آغاز میکنند، هم تخریب خود و هم دیگران.
شما در جایی هم گفتید که جامعه از امر سیاسی منفک شده است. جامعه ۶ ماه قبل از اعتراضات در انتخابات شرکت کرد، چطور دی ماه احساس میکند از سیاست منفک شده؟
جامعه در انتخابات حاضر نشده بود تا مشارکت مدنی از خود نشان بدهد، آمده بود تا به کسی «نه» بگوید، آمده بود تا عقدهگشایی کند. بنابراین باز هم به حس تنهایی باز میگردد، تا تعلق به سرزمین یا تعلق به یک گروه حزبی. به همین دلیل هم هست که رأیدهندگان به روحانی، چندی بعد معترض روحانی میشوند، یا همه کسانی که به احمدینژاد رأی میدهند، بعد معترض او میشوند. درصورتی که در یک فرآیند دموکراتیک، دستکم اکثریت رای دهندگان باید وفادار بمانند، اما به جامعه نگاه کنید، گویی هیچ کس در انتخابات شرکت نکرده است. این به این خاطر است که حوزه سیاست، حجیت خود را از دست داده است. حوزه سیاسی قابلیت و توانایی ساماندهی حوزه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را ندارد. جامعه به این نتیجه رسیده که حوزه سیاسی نمیتواند این حوزهها را مدیریت کند و چه بسا اگر مداخله بکند، کار را خرابتر میکند. به همین دلیل چون امر سیاسی در ایران به یک معنا تعطیل شده است، همه توجهات مردم به حوزه فرهنگ، جامعه و اقتصاد معطوف شده است.
آیا اعتراضات دی ماه باعث شد که حوزه سیاسی به این مسائل توجه کند؟
اصلاً. هیچ رفتاری را تغییر نداد. چه چیز را تغییر داد؟ آیا نگاه به جامعه را تغییر داد؟ آیا از خود انتقاد کرد؟ به کدام گروه اجتماعی اهمیت داد؟ برخی تصور میکنند حوزه امنیت و انتظامی انرژی زیادی دارد و میتواند جامعه را کنترل کند، درحالی که این بخشها هزینه کرده و خسته و افسرده شدهاند، به همین دلیل سطح امنیتی انتظامی جامعه پر تغییر و پرهزینه شده است. غیر از این، چه بخشهایی تغییر کرده است؟ در مدیریت کشور هیچ تغییری دیده نمیشود. تغییر نگاه به جامعه هم صورت نگرفت که بله، باید مردم را به رسمیت شناخت.
جامعه به دنبال چیست؟
دغدغه اساسی این نیرو در جامعه ایرانی، زندگی است. جامعه از رادیکالیسم سیاسی عبور کرده است. نیروهایی که بازیگر اصلی هستند و ظرفیتهای جامعه را فعالسازی میکنند، هدفشان براندازی و عبور از ایران و نظام سیاسی نیست، مسأله اصلی آنان بهرهگیری از وضعیت و مواهب موجود است؛ یعنی زندگی کردن.
شما ایران را جامعهای ناهموار توصیف کردید، آیا میشود گفت کسانی که به خیابان آمدند، متعلق به مناطق پایینتر این ناهمواری بودند؟
این معترضان مربوط به حوزهها و شهرهایی بودند که به مراتب دیرتر از سایر نقاط ایران اعلام کردند میخواهیم زندگی کنیم. بههمین دلیل در این اعتراضات، شاهد فعالیت شهرهایی دورتر از شهرهای مرکزی بودیم، شهرهایی که انتظار نداشتیم فعال شوند، اما اینها نشان داد که بهتازگی مسأله زندگی در آنها ظهور کرده است. این معترضان در این شهرهای جدید میگویند نمیتوانیم زندگی کنیم، تنگنا وجود دارد، ابزارهای زندگی نیست، بیکاری هست، مشاغل بلاتکلیف است، کارخانهها تعطیل میشود و آدمها بیکار میشوند. در این صورت، چرا نباید انتظار داشته باشیم که مردم اعتراض کنند؟ چرا نباید اعتراض را طبیعی قلمداد کنیم؟ وقتی هم که اعتراض میکنند، میگوییم اجنبی است. وقتی در هر خانهای حداقل یک معتاد و یک بیکار وجود دارد، یا یک دختر مطلقه، چنین جمعی بجز فغان و درد، چیز دیگری ندارد؟ ضمن اینکه کسی نیست تا از او حمایت کند. چه کسی در کشور از یک زن مطلقه یا یک آدم معتاد حمایت میکند؟ چه کسی از یک بیکار حمایت میکند؟ هیچ کس نیست و همه این حمایتها به عهده خانواده انداخته شده است. وقتی از بیمسئولیتی نهاد سیاسی صحبت میکنیم، یعنی در یک وضعیت طبیعی انتظار میرود حوزه سیاسی سراغ این افراد برود و بگوید ما از تو حمایت میکنیم تا تو سراغ خطاهای دیگر نروی، آیا چنین حمایتی هست؟ نه تنها نهادها کارآمد نیستند، بلکه مسئولیتپذیری هم وجود ندارد. مثالش، معتادان، بیکاران و کسانی هستند که طلاق گرفتند. کارمندان و کارگرانی اخراج میشوند، کجا از آنان حمایت میکند و آنان را برای بازگشت به کار آماده میکند؟ کجا هست؟
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر