نگاه دیگران (بخش پانزدهم)
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر و نیکسون در احساسی از جاذبه چالشها برای نظام بینالمللی اشتراک نظر داشتند و برای همان بود که مسوولیت بر عهده میگرفتند. در سال۱۹۶۸، ایالاتمتحده هنوز در حال تطبیق با این واقعیت بود که دیگر نمیتواند بر نظام بینالملل استیلا داشته باشد؛ اما چارهای نداشت جز هدایت آن سیستم در راستای محافظت از منافع خود. از بسیاری جهات، این بدترین زمان بود. همانطور که کیسینجر بعدها این وضعیت را شرح داد: «اتحاد جماهیر شوروی بهتازگی چکسلواکی را اشغال کرده بود؛ هیچ تماسی از هیچ نوعی با چین وجود نداشت؛ هند دور بود؛ خصومتها در امتداد کانال سوئز در حال افزایش بود و ویتنام داشت این کشور را متلاشی و دوپاره میکرد.» آنها با هم به دنبال تغییر نظم جهانی با پایان دادن به جنگ در ویتنام، ایجاد تنشزدایی با اتحاد جماهیر شوروی، تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیک و در نتیجه عادیسازی روابط با چین بودند. مهمتر از همه، کاهش هزینهها با بازگرداندن نیروها از ویتنام به خانه مستلزم دیپلماسی فعالتری در جاهای دیگر بود تا جبرانکننده تصویر ضعف در شکست باشد.
بااینحال، زمانی که نوبت به خاورمیانه رسید، جاهطلبیهای نیکسون معتدل شد. او از همان ابتدا نگران بود که نزاع عربی- اسرائیلی میتواند ابرقدرتها را به رویارویی بکشاند. بنابراین او به همکاری با شوروی برای اجتناب از آن وضعیت بیمیل نبود. او همچنین مشتاق بود که ایالاتمتحده روابط دیپلماتیک با مصر و دیگر کشورهای عربی را که پس از جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ ازهمگسسته بودند، از نو برقرار سازد. فراتر از آن، نیکسون- با توجه به مسائل فوریِ دیگرِ در دستور کارش- هیچ نفع استراتژیک قانعکنندهای در اولویت دادن به خاورمیانه نمیدید. او همچنین هیچ دلیل خوبی برای برانگیختن نزاع سیاسی داخلی با حامیان اسرائیلیاش نمیدید. نشانه اولیه از اینکه نیکسون اولویت بالایی برای خاورمیانه قائل نیست؛ همانا تصمیم او برای واگذاری انحصاری آن موضوع به ویلیام راجرز- گزینه او برای وزارت خارجه- و جو سیسکو بود. نیکسون در کسوت معاون رئیسجمهور در دولت آیزنهاور به دوست راجرز تبدیل شد که در آن زمان بهعنوان دادستان کل خدمت میکرد. راجرز به نیکسون کمک کرده بود تا از پس رسواییای که در سخنرانی معروفش با عنوان «چکرز» Checkers در سال ۱۹۵۲ به اوج رسید.
ریچارد نیکسون زمانی که کاندیدای معاونت ریاستجمهوری ژنرال آیزنهاور بود، متهم شد که از بودجه انتخابات برای منافع شخصی سوءاستفاده کرده است و باید آن را پس بدهد. نیکسون نیز در سخنرانی که از رسانهها پخش شد، استفاده از بودجه را رد کرد و گفت: «این چیز که به گرفتن آن متهم شدهام تنها یک هدیه کوچک است که قرار نیست آن را پس بدهم.» در همان سخنرانی مشخص شد که این «هدیه کوچک» سگی از نژاد «کاکر اسپانیِلِ» آمریکایی به نام «چکرز» است که بهعنوان هدیه به دختر نیکسون داده شده بود. نیکسون که تا پیشازاین سخنرانی با خطر حذف از صحنه رقابت انتخاباتی روبهرو بود پسازاین سخنرانی مشهور که بعدها «سخنرانی چکرز» نام گرفت از سوی جمعیت کثیری از آمریکاییها حمایت شد.] نیکسون به راجرز احترام گذاشته و به او اعتماد داشت و به کیسینجر اطمینان داد که به نفع آنها خواهد بود؛ زیرا «بیاطلاعی کامل راجرز از سیاست خارجی» ضامن این است که هدف نیکسون مبنی بر هدایت سیاسی از درون کاخ سفید حفظ شود.
با اینحال، برای رسیدن به این هدف، نیکسون نیاز داشت چیزی به راجرز بدهد که او را مشغول نگه دارد. چنانکه «لئونارد گارمنت»، مشاور حقوقی نیکسون میگفت، راجرز «یک آدم ذینفوذ در واشنگتن بود و دوست نداشت بهعنوان رنگ و لعاب یا زیوری دیپلماتیک بهکار گرفته شود.» نیکسون در خاطراتش - تا حدودی بهطور غیر صادقانه- توضیح میدهد، «احساس کردم که خاورمیانه به کار تماموقت و توجه تخصصی نیاز دارد.» او به کیسینجر گفت: «تو و من درباره ویتنام، سالت، شورویها، ژاپن و اروپا سرمان بیشازحد شلوغ است.» او بهزودی چین را هم به این فهرست افزود. نیکسون همچنین تعامل با خاورمیانه را بهعنوان یک موضوع مسوولیت سیاسی داخلی در نظر گرفت. راجرز بهعنوان «ضربهگیر» عمل میکرد و اگر ضربه سیاسی از کنگره و رهبری یهودیان آمریکا بیشازاندازه قوی میشد، نیکسون میتوانست هرگونه مشارکتی در دیپلماسی راجرز را رد کند؛ امری که او در چند موقعیت دیگر انجام داده بود. در ضمن، او میتوانست کیسینجر را روی مسائلی که نیکسون واقعا به آنها اهمیت میداد، متمرکز نگاه دارد. افزون بر این، نیکسون مینویسد: «من احساس کردم که پیشینه یهودی کیسینجر طی مذاکرات حساس اولیه برای بازگشایی روابط دیپلماتیک با دولتهای عربی به ضرر او تمام میشود.»
کیسینجر در خاطرات خود تایید میکند که نیکسون «در این مورد تردید داشت که آیا ایمان یهودی من ممکن است قضاوتم را مخدوش کند.» او اشاره میکند که نیکسون به همین دلیل او را تا اواخر سال ۱۹۷۱ از دخالت در سیاست خاورمیانه محروم کرده بود. برای کیسینجر، واقعا مشکلساز بود که رئیس جدیدش قضاوت او درباره خاورمیانه و نیز بر اساس استنباط، وفاداری او به آمریکا را بهدلیل هویت قومیاش را زیر سوال میبرد.