معمار اقتصاد ترکیه در دوره اردوغان مطرح کرد
رویـای بر بـاد رفتـه عدالت و توسعـه
افول اقتدار حزب عدالت و توسعه ترکیه مربوط به یکی دو سال اخیر نیست. تقریبا مشکلات این حزب از اواخر سال ۲۰۱۴ آغاز شد و اگر کودتای نافرجام در داخل ترکیه رخ نمیداد، معلوم نبود که حزب عدالت و توسعه بتواند همچون پیش از سال ۲۰۱۴ اقتدار خود را در سطح ترکیه حفظ کند. کودتا یک مرهم موقت بر درد حزب عدالت و توسعه شد تا برای حفظ دموکراسی ترکیه همه دست به دست هم دهند تا همچنان صندوقهای رای تعیینکننده سرنوشت مردمان سرزمین آناتولی یا آنگونه که خود ترکها میگویند آنادولو باشد. این حزب از سال ۲۰۰۱ قدرت را در ترکیه در دست دارد؛ اما نشانههای آشکار افول ترکیه در انتخابات هفتم ژوئن سال ۲۰۱۵ رقم خورد که برای اولینبار حزب عدالت و توسعه یا آک پارتی عاجز از کسب اکثریت پارلمان از سال ۲۰۰۲ به این سو شد. برخی از کارشناسان میگویند کودتای نافرجام بیش از اینکه ضرر به حزب اردوغان بزند، به سود او تمام شد و اردوغان توانست تمام مخالفان خود را پس از این کودتا دستگیر و روانه زندان کند. اما این تمام داستان نیست. اردوغان نه تنها مخالفان بیرون از حزب را وادار به سکوت کرد، در داخل حزب نیز هر که با او همنوا نبود، خانهنشین کرد. نمونه مشخص و برجسته آن عبدالله گل، رئیسجمهوری پیشین ترکیه بود که راهی خانه شد و کمتر اظهارنظر سیاسی کرد. پس از مدتی نیز هر از گاهی خبر اختلاف یک نفر از داخل حزب با سیاستهای اردوغان به بیرون درز میکرد. اردوغان البته با اقتدار خود توانسته بود تا حدودی مانع از فراگیر شدن اخبار اختلافات در درون حزب شود؛ اما شکست حزب عدالت و توسعه در انتخابات شهرداری در کلان شهرها به ویژه استانبول آب سردی بود بر پیکر اردوغان و حزبش. از اینجا زمزمههای اختلافات شدیدتر شد. احمد داووداوغلو، وزیر امور خارجه و نخستوزیر سابق ترکیه اردوغان را به باد انتقاد گرفت. علی باباجان، تکنوکرات برجسته ترکیه که وی را معمار اقتصاد نوین این کشور هم میخواند، آواز جدایی سر داد و گفت که میخواهد یک حزب تاسیس کند. او اردوغان را متهم کرد که از اصول اولیه حزب عدالت و توسعه عدول کرده است و قصد دارد حزبی تاسیس کند که فراگیرتر از حزب عدالت و توسعه باشد. روزنامه «قرار» یا «کارار» ترکیه در این زمینه با او یک مصاحبه مفصل انجام داده است که بخشهای مهمی از این مصاحبه را در زیر میخوانیم:
بخش اول
احمد تاشگتیرن: شما وارد راهی شدید؛ اما یک پیشینه هم دارد. شما سالهای سال با آک پارتی بودید. ۱۳ سال وزیر بودید. ۱۴ سال جزو هسته مرکزی حزب بهحساب میآمدید. در کشور سابقه طولانیترین حضور در وزارتخانهها را دارید. چه چیزی در آکپارتی رخ داد که این همراهی به جدایی رسید؟
باباجان: میدانید که من از سال 2001 وارد آکپارتی شدم و جزو اعضای موسس آن هستم و سالهای سال جزو اعضای مرکزی حزب بودم. اگر به سال 2001 برگردید متوجه میشوید که ترکیه با چه بحران اقتصادی عظیمی دست و پنجه نرم میکرد. هنوز ترکیه تحت تاثیر فضای تحولات 28 فوریه (کودتای پست مدرنی که در سال 1997 رخ داد) بود. ترکیه تلاش داشت تا از منجلاب اتفاقات دهه ۱۹۹۰ بیرون بیاید. آکپارتی توانست به نحوی بر تمام این مشکلاتی که حل کردنش غیرممکن بود، غلبه کند. راههای بسیاری برای خدمت به مملکت وجود دارد؛ اما اگر قرار باشد تغییراتی در کوتاه مدت صورت بگیرد، آن فقط از طریق سیاست امکانپذیر است. این یکی از مهمترین دلایلی بود که مرا وارد عالم سیاست کرد؛ در حالی که سه نسل از خانواده من در دنیای تجارت فعال بودند. ما طی سالها نتایج خوبی (با آکپارتی) بهدست آوردیم. ما قوانین خوبی برقرار کردیم. عدالت را حاکم کردیم و مشاغل ایجاد شد. از نهادها حفاظت کردیم و شفافیت برقرار شد و از همه مهمتر مردم تصمیمگیر بودند. اینها اصول بسیار مهمی بودند.
تاشگتیرن: اینها چشماندازهای مهم حزب آکپارتی بود.
باباجان: بله. قطعا. در همان زمان ما به ارزشهایی مانند حقوق بشر، آزادی، دموکراسی پلورالیستی و حاکمیت قانون اهمیت میدادیم و به آنها باور داشتیم و دفاع میکردیم. اینها ارزشهای دورهای نبودند که ما انتخاب کرده باشیم و حالا از آنها عدول کنیم. اینها ایدهآلهای اخلاقی و سبک اجتماعی زندگی ما بودند. ما میخواستیم همه این ارزشها اجرا و با آکپارتی شناخته شود. ما در حین اجرای این ارزشها نتایج ارزشمندی بهدست آوردیم. ترکیه کشور بسیار موثری در دنیا شده بود. ترکیه در نظام بینالملل نفوذ خود را افرایش داد و رفاه اجتماعی مردم ما افزایش قابل توجهی داشت. در کل وضع عمومی ترکیه بهبود یافته بود. وضعیت ترکیه در آن زمان مثال زدنی است. اما حالا وقتی به کشور نگاه میکنیم این ارزشها و اصول از کشور جدا افتادهاند و مشکلات اساسی پیش آمده است.
تاشگتیرن: فکر جدایی از کجا به سرتان افتاد؟
اغور: من هم سوال مشابهی دارم. در نامه استعفای خود نوشته بودید عقل و قلبم حکم به جدایی میدهد. ابتدا بگویید دلایل عقلیتان چه بود و چرا قلبتان هم حکم به جدایی داد؟
تاشگتیرن: بهراستی این دو کلمات ویژهای هستند.
بابا جان: بله همینطور است. شاید دلیل عقلیام به اصول (گفته شده) مربوط میشد. این اصول دیگر پیگیری نشد و خطاها اجتنابناپذیر شدند. در اینجا دلایل بسیاری مطرح است. وقتی قلبا نگاه میکنم، ما درمورد ارزشهای بسیار صحبت میکنیم. این ارزشها کشور را به نقطه درخشانی رساندند و در همان زمان مردم را به ارج و موفقیت بیشائبهای رساندیم. در اینجا مساله شخصی وجود ندارد. اگر مساله شخصی بود همان سال 2003 این حزب را ترک میکردم، نه اینکه 13 سال در وزارتخانهها میماندم. من باید در همان چند اتفاق اولیه این حزب را ترک میکردم. نباید توهین و قهری وجود داشته باشد. ما در مورد یک کشور 82 میلیونی صحبت میکنیم. امکان ندارد شما براساس یک حس شخصی اقدام کنید. اصولی وجود دارند که برای مردم مهم هستند و مردم با نقض آنها ناخوشایند شدهاند. برای ما شفافیت مهم است. برای ما رعایت اصول اخلاقی در سیاست و مدیریت اهمیت بسزایی دارد. ما مطالعات گستردهای انجام دادهایم. ما پیشنویسهای قانونی آماده و آن را اجرا کردیم. نمونههای موفقی را در جهان بررسی کردیم. اما وقتی در جهت این اصول تلاش نکردیم، قلبمان شکست. برای اینکه این رویای ما نبود. ما یک ترکیه متفاوت میخواستیم. من در واقع یک نگرش و وضعیت متفاوتی را برای کشور متصور بودم. من به نمایندگی از مردم متاسف شدم، نه اینکه بحث شخصی باشد. این جدایی در یک لحظه رخ نمیدهد، بلکه حاصل یک فرآیند است.
تاشگتیرن: در روزهای آخر فرآیند استعفای شما فکر کنم آشکارا به رئیسجمهوری گفتید که بیایید با همدیگر کار و مسائل را اصلاح کنیم؟
باباجان: من به رئیسجمهوری گفتم که نیاز است مطالعات جدیدی صورت بگیرد، مطالعاتی را در راستای آینده. راهبردها و برنامههای جدید و طرحهای نو باید در هر زمینهای صورت بگیرد. ترکیه به چشمانداز جدید نیاز دارد. اما حل این مشکلات با این رویکرد حزب بسیار سخت است. حرفها و گفتهها یک چیز است، اما برای اجرای این اصول نیاز به عملگرایی وجود دارد. نگرشهای وسواسگونهای وجود دارد؛ بر سر مسائل اختلافنظرها بسیار است. آنها محدوده کاری را کم میکنند. مطالعات مستقلی باید صورت بگیرد. ترکیه باید از نو شروع کند. من نیاز داشتم که از صفر شروع کنم؛ نیاز به صفحات سفید و نانوشتهای داشتم.
اغور: در متن استعفا، شما به همان صفحه سفید اشاره کردهاید. این بسیار مهم است. شما از سال ۲۰۰۲ بخشی از داستان (آکپارتی) بودید. شما همراه با حزب بودید. این سوال وجود دارد که آیا آکپارتی به ارزشهای خود بازخواهد گشت و تجدیدنظری در اهداف جنبش صورت میگیرد؟ از نظر شما بازگشت به چشمانداز سال ۲۰۰۲ حزب برای ترکیه امروزی حرفی برای گفتن دارد؟ یعنی با آن شیوه میتوانستید ادامه دهید؟
باباجان: چشمانداز حزب در سال 2002 و شرایط امروز بسیار با یکدیگر متفاوت است. در آن زمان در فضای پس از 28 فوریه بودیم. در آن زمان نیاز به آزادی بخش اجتنابناپذیری برای جامعه ترکیه بود و مشکلات اساسی به ویژه در بخش حقوق بشری دیده میشد. آکپارتی در آن فضا در عرصه سیاست ظاهر شد. در زمانی که بخشی از مردم تحت فشار بودند، اما وضعیت الان متفاوت است. البته ترکیه دوباره مشکل آزادی دارد. دوباره مشکلات اساسی در حقوق بنیادی بهوجود آمده است. اما کیفیت زندگی مردم فرق کرده است. حالا دغدغههای دیگری هم مطرح است. افزون بر این ترکیه در زمینه عدالت نیز با مشکل روبهرو است. مشکلات اقتصادی وجود دارد. این مشکلات در هر بخشی دیده میشود. در حال حاضر کل جامعه به مشکلات مشابهی مبتلا است. بنابراین هم مشکلات و هم مخاطب امروزی با مخاطبان سال ۲۰۰۱ بسیار متفاوت است. مطالعاتی که ما انجام دادیم، همه بخشهای جامعه را در بر میگرفت و برای آنها راهحلهای متفاوتی ارائه دادیم. علاوه بر این، این مطالعات مجموعهای از اصول و ارزشها را در بر میگیرد. این اصول باید مکتوب شوند؛ چرا که در طولانی مدت به آنها نیاز است. با گذشت زمان، متاسفانه اهمیت اصول و ارزشها در نزد هر نهادی تغییر پیدا میکند. برای این منظور فرآیندی نیاز است که از اصول و ارزشهای قطعی حمایت و ضمانت اجرای آنها را نیز فراهم کند.
احزاب سیاسی عناصر اساسی دموکراسی هستند. یک حزب سیاسی که از دموکراسی حمایت میکند، باید ابتدا خود در داخل حزب دموکراسی را رعایت کند. یک حزبی که میگوید به قانون اهمیت میدهد، ابتدا باید خود در درون حزب به اصول و قوانین حزب خود پایبند باشد. حزبی که میگوید از شفافیت دفاع میکند، شفافیت را ابتدا باید در داخل حزب خود اجرا کند و آن را به عموم نشان دهد.
اغور: جامعه به شدت دو قطبی شده است. یک قدرت طولانیمدت در کشور حاکم بوده است. شما نیز بخشی از آن قدرت بودید. چگونه گروههای اجتماعی جدید را ترغیب خواهید کرد که با شما در سیاست همراه شوند، مشکل نیست؟
باباجان: این زیبا است که افرادی هستند که میخواهند با ما کار کنند. افراد زیادی از هر بخشی از جامعه به سمت ما میآیند و قصد همکاری دارند. ما اینگونه توسعه پیدا میکنیم. ترکیه در بخش آزادی، عدالت و اقتصاد مشکلات اساسی دارد. مردم باور دارند که ما صادقانه قصد کار کردن روی این مشکلات را داریم. در تحقیقات اجتماعی صورت گرفته، مشکلات اقتصادی از اولویت بیشتری برخوردار است. اما زمانی که به گذشته نگاه و آینده را ارزیابی میکنید، اقتصاد افت کرده است؛ اما آزادی و عدالت نیز مهم هستند.
ما بارها بحرانها را در اقتصاد مدیریت کردهایم. ما وارث دوران سختی از ترکیه بودهایم. تصور کنید ما سالها با تورم دو رقمی و سه رقمی دست و پنجه نرم کردیم. ما در عرض دو سال آن را تکرقمی کردیم و شش صفر از واحد پولیمان حذف کردیم. ما این کارها را در دو سال کردیم. اگر در اقتصاد منطق حاکم شود، بهسرعت بهبودی حاصل خواهد شد. عدالت، آزادی و اقتصاد دغدغه همگانی است. مردم بهخوبی از صداقت ما در این سه عرصه آگاه هستند. مردم میدانند که این نیت و ظرفیت در ما برای حل مشکلات وجود دارد. نیت و ظرفیت. به گذشته نگاه کنید. به ترکیهای فکر کنید که موفق بود. به دورههایی که ترکیه در اقتصاد موفق بود. به دورهای که ترکیه در سیاست خارجی موفق بود. به دورههایی نگاه کنید که ترکیه در اصلاحات مربوط به اتحادیه اروپا موفق عمل کرده بود. تمام تیم موفق آن زمان که با هم در یک آشپزخانه کار میکردیم هماینک نیز از دوستان ما هستند. این یک مزیت بزرگ است. افراد باتجربهای بین آنها دیده میشود.
اغور: پس اگر امکان دارد این اسمها را در اختیار ما بگذارید. بگذارید این اسمها را در خاطر داشته باشیم.
باباجان: خیر در این مرحله اسمی از آنها نخواهم آورد. وقتی اسامی تکمیل شد در مورد آن توضیح خواهیم داد. هیچ شایعهای را باور نکنید، مگر آنکه آن را از زبان خودم شنیده باشید. دوستان ما که شناخته شده هم هستند در هر جریان سیاسی بهعنوان افراد محترم و قابل اعتماد شناخته میشوند. در حال حاضر ما بیشترین وقت خود را به دیدار با افراد جدید اختصاص میدهیم.
اغور: این اسامی چه زمانی فاش خواهد شد؟ این بخش مهمی از پرسشها است.
باباجان: اگر اجازه بدهید از این بخش بگذریم. برخی از این دوستان که ما را حمایت میکنند از بیرون هستند. برخی از پیش به تیم ما پیوستهاند. ما لحظهای برای همکاری با این تیم با ظرفیت درنگ نخواهیم کرد. افرادی دغدغهمند و دردمند در بین آنها است. افرادی وجود دارند که دوست دارند دانش و مهارت خود را با ما در میان بگذارند. آنها احساس مسوولیت میکنند. افرادی هستند که در شرایط بد با نیت خوب قصد همکاری دارند. افراد زیادی میآیند و باید مسوولیت اخلاقی همکاری با اینها را برعهده بگیرم. حقیقتا از این بابت بسیار خوشحال هستم. صمیمانه بگویم. انتظار این همه استقبال را نداشتم. انتظار حضور گسترده افراد از همه طیفها را نداشتم که این همه زود خواستار همکاری شوند. خدا را شکر که این اتفاق افتاد. البته اینگونه نیست که همه افراد فقط قصد همکاری در ساختار سیاسی داشته باشند. افراد بسیاری رجوع کردهاند که آماده هر نوع کمکی هستند. آنها گفتهاند حاضرند تا دانش و مهارت خود را در اختیار ما قرار دهند. گفتهاند که شما ساختار سیاسی خود را تشکیل دهید ما در داخل حزب نخواهیم بود؛ اما از بیرون شما را حمایت میکنیم. انشاءالله به نتایج خوبی برسیم.
اغور: بیاید این مساله را روشن کنیم. شما از مطالعات و جلسههایتان گفتید و اشاره به ساختار سیاسی کردید. آیا این به معنی آن است که شما حزب را تاسیس کردهاید؟
باباجان: (میخندد) فکر میکنم به اندازه کافی اطلاعات دادهام.
اغور: اما مهم است که از زبان شما به صراحت شنیده شود.
باباجان: این یک کار فکری است نه یک اتاق فکر. ما در حال حاضر روی خط مشیهایی که به کار خواهیم گرفت بحث میکنیم و در حال حاضر تیم اجرایی را هم بهوجود آوردهایم.
اغور: یک زمان بگویید؟
اول از همه تیم باید قلبا با یکدیگر کار کند. ما جلسه برگزار میکنیم و افراد را ارزیابی میکنیم. این زمان میبرد. اما وقتی از زمان صحبت میکنیم از یک فرآیند با پایان باز صحبت نمیکنیم. ما با اعضای شورای مرکزی روی خطمشیهای چارچوبمان مطالعه میکنیم. البته که ما در مورد جزئیات زمانبر صحبت نمیکنیم، اما باید یک چشمانداز مشترک برای تیم خلق شود. وقتی این چیزها را در نظر میگیریم ما تا سال ۲۰۲۰ حزب را تاسیس خواهیم کرد. کیفیت اینجا بحث مهمی است. ما قصد نداریم کاری را بیکیفیت پیش ببریم.
اغور: آیا در مورد اسم حزب به قطعیت رسیدهاید؟ میدانم جواب نمیدهید؛ اما باز هم میپرسم.
باباجان: این چیزی است که باید با هم روی آن کار کنیم. وقتی تیم مشخص شد روی اسم و آلترناتیوها صحبت خواهیم کرد.
تاشگتیرن: در ترکیه تاسیس یک ساختار سیاسی کار دشواری است. در واقع تهمتهای زیادی زده میشود. مانند جدایی انداختن بین مردم، خیانت، خنجر از پشت فرو کردن، از قطار پیاده شدن. آیا اینها شما را نگران نمیکند؟
باباجان: جالب است که این اظهارات در زمان تاسیس آکپارتی هم شنیده میشد. در آن زمان هم در مورد کسانی که حزب را رهبری میکردند اظهارات زیادی شنیده شد. در واقع آن زمان گفتهها سنگینتر از زمان حال بود. ما باید آن دوران را بهخاطر داشته باشیم.
تاشگترین: فرزندان بیزانس گفته شد.
باباجان: بله. وقتی چنین اتفاقهایی میافتد، اظهارات مشابهی مطرح میشود. در ابتدا باید صداقت داشته باشیم بعد حرف بزنیم. ما به اصول و ارزشهای خود ایمان داریم. اول هم گفتم تنها ترجیح ما سیاسی نیست. این آرمان ما برای زندگی است. بیست سال است که اینگونه نیست و بیست سال بعد هم تغییری در آن مشاهده نخواهید کرد. وقتی به گذشته هم نگاه کنید مباحث شهروندی مهمترین اصل بوده است. باید ببینید چگونه به جامعه نگاه میکنید؟ باید ببینید که اقتدار یک دولت و حزب را چگونه تعریف میکنید؟ این نگاه من است یا شما. در ابتدا دولت باید به همه شهروندان نزدیک باشد. مطمئنا دولت باید عدالت و برابری را برای همه فراهم کند. یکی از دلایل وجودی دولتها برقراری عدالت است. اگر فقط یک دلیل هم وجود داشته باشد، آن هم عدالت است.
ارسال نظر