اهمیت توجه و اصلاح استراتژی بازاریابی در بنگاههای اقتصادی
این در حالی است که به لطف نوآوری و توسعه روزافزون فناوری، قرن بیستویکم شاهد ظهور دوره جدیدی از اقتصاد بوده و لازمه شناخت اقتصاد جدید درک ویژگیهای اقتصاد به شیوه قدیم آن است. اقتصاد قدیم با انقلاب صنعتی آغاز و تاکید بر افزایش تولید محصولات استاندارد داشت در حالی که اقتصاد جدید در عصر انقلاب دیجیتال و با تاکید بر دسترسی همه مصرفکنندگان به تمامی اطلاعات مربوط به محصولات و خدمات همراه است. همچنین محصولات استاندارد جای خود را به محصولات سفارشی همراه با خدمات خاص به مشتریان داده است. انقلاب دیجیتال باعث افزایش سرعت ارتباطات تلفن همراه و پیامهای الکترونیکی شده و این امر به شرکتها کمک میکند تا تصمیمات سریعتری بگیرند و راهکارهای سریعتری را به اجرا درآورند. در بازار جدید، بازاریابی تبدیل به بازوی توانمند شرکتها برای معرفی و فروش محصولات خود و در نتیجه شکوفایی بیشتر اقتصاد کشورها شده است. اما نکته اینجاست که سهم شرکتهای داخلی و جایگاهشان از بازاریابی نوین و استراتژیهای بهروز شده در آن چقدر است؟ بازاریابی، هنر توسعه تبلیغ و توزیع کالا و خدمات به مصرفکننده و همچنین توسعه کسبوکار است و فلسفه بازاریابی که توسط هر شرکتی مورد استفاده قرار میگیرد باید ترکیبی از علاقه سازمان، علاقه مصرفکننده و علاقه اجتماعی باشد. اگر واقعیت این است پس شرکتهای داخلی ما چه فلسفهای را دنبال میکنند که نه سازمان، نه مصرفکننده و نه علاقه اجتماعی در آنها جایی ندارند؟ این یک واقعیت است که یک استراتژی بازاریابی خوب، سازمان یا کسب و کار را قادر میسازد تا با استفاده و بهکارگیری از حداقل منابع بتواند به بهترین فرصتها برای افزایش فروش دست یابد و در نتیجه بتواند یک مزیت رقابتی پایدار را برای خود بهوجود آورد. سازمانهای امروزی برای اینکه بتوانند در فضای رقابتی بازار ماندگار باشند، باید نوعی از استراتژی بازاریابی را اتخاذ و انتخاب کنند که همسو با اهداف و استراتژیهای کلان سازمان باشد. با مشخص شدن استراتژی بازاریابی، شرکتها میتوانند نیازها و درخواستهای مشتری را شناسایی کنند و در جهت ارضای این نیازها، محصولات و خدماتی را به مشتریان ارائه دهند. جالب است بدانید سازمانهایی هم پیدا میشوند که پا را فراتر گذاشته و دست به جایگاهسازی در ذهن مشتریان میزنند؛ یعنی برعکس تصور بسیاری از ارائهدهندگان کالا و خدمات، در حقیقت این کالا یا خدمات سازمان آنها نیست که فروخته میشود بلکه این مشتری است که برندهایی را که در ذهنش جایگاهی دارند خریداری میکند. اهمیت بهکارگیری یک استراتژی قوی در سازمان باعث میشود تا برتری سازمان نسبت به رقبا حفظ شود، قیمتگذاری مناسب برای کالاها و خدمات انجام و شفافیت در هزینهها بهوجود آید.
در حال حاضر بسیاری از بنگاههای اقتصادی ایران در شرایط پرریسک ومتغیری بهسر میبرند و با رقابت فشرده و سهم بازارهای نزدیک به هم مواجهند. اگرچه این شرایط برای همگان عمومیت ندارد ولی احتمال وقوع آن برای بسیاری دیگر وجود دارد.
دراین شرایط، روزمرگی و بیبرنامگی نهتنها باعث ادامه حیات شرکتها نخواهد شد، بلکه به مرگ زودرس آنها نیز خواهد انجامید. همچنین بسیاری از آنها از یک استراتژی مناسب بیبهرهاند و همچنان به شیوههای سنتی و در یک بازار نسبتا یکطرفه و خالی از رقابت دست به تولید کالاهای کمکیفیت و بعضا بیکیفیت و دور از سلیقه و خواست مشتری میزنند. وجود تعرفه یکسان و دستوری در اکثر صنایع و مشاغل نظیر صنعت خودروسازی یا صنعت بیمه عامل اصلی از بین رفتن رقابت سالم میان شرکتها و بنگاههای اقتصادی داخلی است؛ چرا که آنها نمیتوانند آزادانه بر اساس هزینهها و سایر عوامل تشکیلدهنده بهای تمام شده محصول یا خدمت بر سر نرخ با یکدیگر رقابت داشته باشند. از طرف دیگر خریداران هم زمانی که قدرت انتخاب پایینتر و محدودتری داشته باشند عملا نمیتوانند آزادانه کالا یا خدمت خود را برگزینند و طبیعی است که در یک چنین بازار نابرابر، بازاریابی آن هم از نوع عالی و پیشرفته معنای واقعی خود را از دست میدهد. با تمام این تفاسیر اهمیت یافتن یک استراتژی بازاریابی به قدری زیاد است که حتی در شرایط رکود اقتصادی هم میتوان به حفظ بازار و مشتری پرداخت. در این شرایط باید با راهاندازی یک برنامه بازاریابی و حفظ و تداوم ارتباط با مشتری از هر طریق ممکن از نظرات مصرفکنندگان و آنچه به دنبال آن هستند باخبر بود. بهتر است درشرایط رکود اقتصادی برنامه بازاریابی سازمانها حول محور معرفی کالا یا خدمت و اطلاعرسانی و تبلیغات در مورد ویژگیهای آن به مشتریان متمرکز و سپس به فکر رفع نیاز مشتری و ارائه قیمت رقابتی باشد. از همه مهمتر اینکه شرکتها باید ارتباط خود را همانطور که اشاره شد با مشتریان حفظ کنند زیرا پس از رفع رکود همین دسته مشتریان هستند که دوباره مخاطبان وفادار به سازمان خواهند بود. نباید این نکته را فراموش کرد که در شرایط بد اقتصادی، مردم عموما به دنبال بهانهای برای شاد شدن و به نوعی فراموش کردن وضعیت حاکم بر جامعه میگردند. بنابراین تا حد ممکن باید از خلاقیتهای موجود استفاده و عرضه کالا و خدمات را با شور و نشاط همراه با شادی عجین کرد و لبخند رضایت را بر لبان مشتری نشاند. این یعنی رهبری بر قلب و احساس مصرفکننده که امروزه در جامعه ما به شدت نیاز آن احساس میشود. بزرگترین شرکتهای اقتصادی دنیا با بهرهگیری از چنین سیاستها و استراتژیهای نابی توانستهاند حتی در شرایط رکود اقتصادی به حیات خود ادامه دهند. بنگاههای بزرگ و موفق دنیا درشرایط عدم ثبات و رکود اقتصادی، با استفاده از برنامهریزی مدون و طراحی استراتژی مناسب برای رسیدن به هدف، به مقابله با شرایط و مشکلات موجود برخاستهاند. به نظر میرسد الگوبرداری از این روش بهینه برای شرکتهای ایرانی نیز خالی از موفقیت نخواهد بود. بدین صورت که ابتدا با تحقیق وپژوهش، شرایط فعلی خود را خوب بشناسند، سپس رقبای خود را شناسایی و برنامههای گذشته و آینده آنها را مدنظر قرار دهند، مشتریان خود را شناسایی و طبقهبندی کنند، قوانین حاکم برمحیط تجاری مانند قوانین مالی، پولی و ارزی گمرکی صادرات و واردات و... را مطالعه و تهدیدها و فرصتهای پیش روی خود را بررسی و در نهایت برای رسیدن به هدف، راهکار یا استراتژی مناسب خود را طراحی کنند.
ارسال نظر