متغیرهای شادی در یک جامعه
استرلین در سال ۱۹۷۴ برای اولینبار این موضوع را مطرح کرد. او وابستگی بین رشد اقتصادی و شادی افراد را به مدت ۲۰ سال مورد بررسی قرار داد. مطالعه او نشان داد که با وجود رشد اقتصادی در ایالاتمتحده آمریکا، سطح شادی جامعه افزایش معناداری پیدا نکرده است. از این مساله بهعنوان «تناقض استرلین» یاد میشود. هر چند این فرضیه بعدها توسط اقتصاددانان دیگر رد شد اما از او بهعنوان آغازگر این عرصه در ادبیات اقتصاد شادی یاد میشود. فرضهای اصلی مطالعات شادی این است که مردم بهطور قطع در فعالیتهایی شرکت میکنند که آنها را شاد میکند و دائما به دنبال شادی هستند. آنها در حالت معمول فعالیتهایی را انتخاب نمیکنند که آنها را ناراحت کند. مطالعات نشان میدهد که بحث شادی نه یک بحث عینی، بلکه یک شاخص ذهنی است. در یک جامعه، افراد سطح رفاه را در ذهن خود و با توجه به متغیرهای گوناگون درک میکنند. یک پژوهشگر شادی باید دریابد که چه شرایطی بر سطح شادی فرد و جامعه اثرگذار است.
عوامل گوناگونی نظیر امید به زندگی، درآمد، رشد جمعیت، توزیع درآمد، بیکاری، سطح تحصیلات، نرخ جرم و آزادیهای مدنی میتوانند بر شادی موثر باشند. محمد جعفری، استاد اقتصاد در یک پژوهش به سنجش عوامل موثر برشادمانی در کشورهای اسلامی پرداخته است. او ۳۰ کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامی OIC که ایران را نیز دربرمیگیرد، در بازه ۷ ساله ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ مورد مطالعه قرار داده است.در این پژوهش، شادی به شکل تابعی از متغیرها تعریف شده است. برای کشورهای مورد بررسی، اطلاعات از پایگاه جهانی اطلاعات شادی جمعآوری شده است. در این پایگاه از افراد پرسیده شد: «شما با در نظر گرفتن تمام وجوه زندگی، چقدر از زندگیتان رضایت دارید؟» افراد باید عدد یک تا ۱۰ انتخاب کنند. عدد یک بیانگر نارضایتی کامل و عدد ۱۰ به معنای رضایت کامل است. مانند این است که زندگی را به نردبانی با ۱۰ پله تصور کنید و بگویید اکنون در کدام پله هستید.
درآمد سرانه: اکثر مطالعات نشان میدهد که درآمد تاثیر مثبتی بر روی رفاه فردی و شادی میگذارد زیرا درآمد به علت فرصت بهدست آوردن کالاهای مورد خواست بشر و نیز به علت کسب شأن و جایگاه اجتماعی بالاتر میتواند موجب افزایش رفاه و شادی شود. برخی مطالعات حاکی از این است که اثر درآمد بر سطح شادی، به شکل U برعکس است چراکه با افزایش درآمد تا یک حد مشخص، شادی افزایش مییابد و بعد از یک سطح مشخص، چون درآمد بالاتر کار و تلاش بیشتری نیز میطلبد و کار بیشتر به معنی کاهش مطلوبیت است، سطح شادی نیز کاهش مییابد. نتایج جعفری نشان میدهد کشورهای با درآمد سرانه بالاتر، در بین کشورهای مورد مطالعه شادتر هستند. تقریبا با افزایش یک درصدی درآمد سرانه، میزان شادی بهطور متوسط حدود ۰۷/ ۰ درصد افزایش مییابد.
بیکاری و تورم: نرخ بیکاری اثر منفی و معنیداری را بر رضایت از زندگی در کشورهای موردمطالعه داشته است. با افزایش یک درصدی در نرخ بیکاری، بهطور متوسط میزان شادی ۰۴/ ۰ درصد کاهش یافته است. بالارفتن سطح قیمتها و تورم نیز بهطور متوسط میزان شادی را با کاهش همراه کرده است. اما در مقایسه بین نرخ تورم و نرخ بیکاری، میتوان گفت که اثر بیکاری بیشتر بوده است. در نتیجه میتوان برای دستیابی به پویایی جامعه، سیاستهای کاهش بیکاری را نسبت به کاهش تورم در اولویت قرار داد.
امید به زندگی: میزان اثرگذاری این متغیر بر سطح شادمانی، بیشتر از سایر متغیرها است. این موضوع نشان میدهد که امید به زندگی یکی از مولفههای اساسی توسعه انسانی است. دولتها میتوانند با اولویت قراردادن ارتقای سطح سلامت و سرمایهگذاری در این بخش، سن متوسط جامعه را بالا برده و شادی بیشتری را برای کل افراد یک کشور بهوجود آورند. در یک نتیجهگیری کلی حاصل از سنجش عوامل موثر بر شادمانی در کشورهای اسلامی، میتوان گفت کشورهای ثروتمندتر، با نرخ بیکاری و نرخ تورم کمتر و با متوسط عمر بالاتر، شادمانتر هستند.
ارسال نظر