کاروانسرای سنتی سلطان
زنجان
از زرتشت ضدحال خورده و پنچر راه افتادیم سمت جاده، درست وقتی افتادیم تو جاده زنجان- ابهر دیدیم یه تابلو سفرهخونه طوری هست و خلاصه رفتیم سمتش و پارک کردیم و داخل شدیم. ظاهر اینجا خیلی قشنگ بود و هر طرفش رو سنگفرش کرده بودن و دور تا دور آلاچیقهای بزرگ بود. منو هم تکمیل بود و ما همه سوالهامون رو کردیم و از محوطه استفاده کردیم و کلی هم از خودمون عکس گرفتیم. کادر هم که ما رو راهنمایی کرده بودن برگشتن سر جاشون تا ما معذب نشیم حین عکس گرفتن.
رفتیم داخل یه اتاقی نشستیم. تمیز و مرتب و خوش ظاهر. از شانس من دوتا بالش خوب هم داشتن که من تو شرایط خاصم خیلی به سختی نیفتم.
خلاصه سرویس چایی و قلیون شیر نارگیل سفارش دادیم و نشستیم و هرچی تو زرتشت اخمو بودیم گفتیم و خندیدیم. اونها هم سرویس خیلی مفصلی برامون آوردن و اوقات خوشی رو گذروندیم.
من اهل قلیون نیستم اما میدیدم دوستام بحث میکنن که خدا کنه تو قلیونش واقعا شیر بریزن و گچ و دوغ نریزن! فکر کنم هم شیر ریخته بودن که اونا هم غر نزدن.
دم رفتن هم من زودتر رفتم که برم حساب کنم، زود اومدن جلو در رو باز کردن که به زحمت نیفتم. حساب کردم و آدرس سرویس بهداشتی رو پرسیدم اما اشتباهی رفتم اومدن دنبالم دوباره هدایتم کردن و خلاصه مرتب و خوش برخورد و یهکم هم باکلاس.
سرویس قلیون هم خیلی مفصل بود. میوه (تو میوه توت فرنگی هم بود!) شیرینی و شکلات و... هزینه ما حدودا ۴۵ هزار تومان شد که خوبه به نظرم.
ولی ما یک پنجم چیزایی که آورده بودن رو نخوردیم و چون مسافر هم بودیم دیگه با عرض پوزش برداشتیم گفتیم تو ماشین لازم میشه! بالاخره پولش رو داده بودیم دیگه.
ارسال نظر