کافه مَشتی
کافه شمرون
فرشته
خب خیلی وقت بود که یک کافه مشتی نرفته بودم و رفتن به کافه شمرون این حس رو بهم داد که اومدم یک کافه مشتی. حیاط بزرگ و آراستهای داشت و داخلش هم گالری داشت مطابق با عرف همه کافههای این سبکی. هوا سرد بود و مایل نبودم تو فضای باز بشینم، خواستم برم داخل که گفتن بیرون گرمتره و راست میگفتن چه فضایی درست کرده بودن! حسابی گرم بود و بخاریهای قویای گذاشته بودن و فضا خوب و آروم بود. سریع اول دوتا ایراد بگیرم که هیجان ماجرا کم نشه. آقا مهماندار ما خیلی بیذوق و پنچر بود، نه ما رو به چیزی تشویق میکرد و نه سعی میکرد چیزی بهمون معرفی کنه و نه بهمون سر میزد که ببینه دیگه چی میتونیم سفارش بدیم!
درحالی که ما خیلی طولانی نشستیم و گرم صحبت بودیم و مجبور شدیم خودمون صداش کنیم چندبار بیاد. به نظر من این نفرات نقش تعیینکنندهای تو بازاریابی کافهها دارن و باید خوشرو و گیرا باشن و بالاخره به مشتری یهکم بفروشن. نه که ما خودمون به التماس بیایم که آقا حداقل یک آب بده. من دمنوش شمرون سفارش دادم زیرا از قبل تصمیم داشتم چیز پر کالری نخورم که اینطور نشه که رژیمم بشکنه. دوستم هم شیرعسل دارچین خورد و هر سوالی هم کرد در مورد دارچین و زنجبیل توی سفارشش، طرف جوابش رو نمیدونست و خب این هم که مطلوب نیست. در ادامه دمنوش من که عالی بود و تا قطره آخرش رو خوردم! دوستمون هم که خوشخوراک بود هم نوشیدنیاش رو خورد و هم کیک پای سیباش رو که گفت هر دو بدی نبودن.
در ادامه هم آب هویج بستنی خورد و اونم تا ته خورد و از این آدمها واقعا چطور میشه پرسید که آقا راضی بودی؟ خب، اگه گفت نبودم چی بگیم؟ نگیم کارد بخوره تو اون شکمت که تا تهاش رو خوردی!
در مجموع انتخاب بدی نیست اینجا رو توصیه میکنم.
ارسال نظر