الگوهای جهانی بودجهریزی
از آن زمان تاکنون، شهرداریها و به فراخور آن شوراهای اسلامی شهر برای جایگزین کردن منابع دولتی راهکارهای دیگری یافتند. از سوی دیگر در این دوره زمانی ما شاهد افزایش نرخ رشد بالای جمعیت بودیم و این مهم با خود تقاضا برای ساختوساز را به دنبال داشت. این شرایط درآمدهای گستردهای را عاید مدیریت شهری کرد. این رویکرد باعث اتکای بیش از حد بسیاری از شهرداریهای کشور، به ویژه کلانشهرها به درآمدهای ناشی از بخش مسکن و ساختمان شد. این شرایط علاوه بر افزایش قیمتها، شهرداریها را در مقاطع زمانی مختلف با مشکلات و بحرانهای مالی مواجه ساخته است. در سالهای اخیر با توجه به رکود اقتصادی و کاهش ساختوساز شهرداریها، مهمترین منبع درآمد آنها کاهش یافته و همچون سایر بخشهای جامعه، با چالشهای اقتصادی همچون انباشت بدهیهای ادواری، بدهی پیمانکاران، حقوق پرسنل، بیمه و سـایر مخارج جـاری دست به گریبان هستند. این تنگنای اقتصادی حال حاضر در شهرداریها با این شدت و با این میزان فراگیری بیسابقه و البته نگرانکننده است.
ســاختار درآمدی شــهرداریها، به ســه دســته عوارض، فروش خدمــات و کمکهای بلاعوض تقســیم میشود. درآمد پایدار باید از اســتمرار نسبی برخوردار باشد و از سوی دیگر دستیابی بــه این درآمدها نباید به قیمت نابودی و تخریب شــرایط کیفی شــهر تمام شود. با مداقه در منابع درآمدی شــهرداریها روشن است که بخش اعظم این درآمدهای ناپایدار از محل تغییر کاربری و فروش تراکم به دست آمده و درآمدهای پایدار سهم بسیار اندکی را در درآمدهای شهرداریها به خود اختصاص دادهاند. تجربه امروز نشان میدهد اتکای شهرداری به درآمدهای تغییر کاربری و فروش تراکم همچون وابستگی دولت به درآمدهای نفتی، ناپایدار و غیرمنطقی و مانع توسعه بوده و نتیجهای جز شهرفروشی نداشته است.
از سوی دیگر فروش تراکم یا بهتر است بگوییم شهرفروشی در ۵ سطح، محیطی، کالبدی (سیمای شهر)، اقتصادی، اجتماعی و زیرساختی بر ساختار شهر تاثیرات مخربی بر جای گذاشته است؛ از آن جمله ۱-افزایش جمعیت و پیامدهایی مثل کاهش سرانههای خدماتی، ۲- افزایش ترافیک (مشکلات آمد و شد)، ۳- افزایش مشکلات زیستمحیطی، ۴- افزایش قیمت زمین (متناسب با تقاضا)، ۵- کاهش عدالت اجتماعی و طبقاتی شدن زندگی شهری، ۶-آشفتگی ساختار و سیمای شهری و ۷- افزایش قیمت مسکن.
بر این اساس شهرداریها باید به دنبال ایجاد درآمدهای پایدار برای اداره امور شهر باشند. با توجه به تجربه شهرهای دنیا به برخی از این موارد به اجمال پرداخته میشود:
۱- در بریتانیا منابع مالی شهرداریها از سه منبع عمده کمکهای دولتی، مالیات محلی توسط مالکان زمین و ساختمان و اجارهای از محل واحدهای مسکونی استیجاری متعلق به شهرداری تامین میشود. مالیات بر مسکن از جمله مواردی است که شهروندان بهطور مستمر و بر اساس متراژ، تعداد نفرات و ارزش ملک پرداخت میکنند. در این شرایط شهرداریها باید از طریق وضع مالیــات و عــوارض بر املاک و داراییهــای غیرمنقول همچون واحدهــای صنعتی، مســکونی، تجــاری، تفریحــی، زمیــن و... کسب درآمد کنند. چرا که این منابع، با نوسان همراه نیست و چون بهصورت سالانه دریافت میشود، مستمر است و در کشور ما با استناد به ماده ۲ قانون نوسازی و عمران شهری مصوب ۱۳۴۷، بستر قانونی آن فراهم است.
۲- یکی دیگر از اقدامات شهرداری برای کسب درآمدهای پایدار دریافت مالیات خرید و فروش آپارتمان یا خودرو است. در برخی کشورها دو نوع عوارض از خودروها دریافت میشود، یکی مربوط به خرید و فروش که براساس قیمت خودرو محاسبه میشود و دوم عوارضی که برای اجازه تردد سالانه است. درخصوص آپارتمانها هم میتوان همین سیاست را اجرا کرد و این اقدام میتواند دو عملکرد به دنبال داشته باشد؛ از یکسو منبع درآمد پایدار برای شهرداری ایجاد میکند و از سوی دیگر مانعی بر سر راه فعالیت دلالان املاک و مستغلات است. در برخی کشورها از جمله کانادا، استرالیا و انگلستان مالیاتهای املاک بیشترین درآمد پایدار را برای شهرداریها تامین میکند.
۳- هر گونه برنامه توسعهای برای افزایش درآمدهای پایدار شهری با توجه به سرمایه اجتماعی و ارتقای آن انجام میشود. این باور وجود دارد که هیچ اقدامی بدون اعتماد مردم به مدیریت شهری پیش نخواهد رفت. اصولا اگر شهروندان بر این باور باشند که پرداخت نکردن قبوض شهرداری، پیگردی برای آنها نخواهد داشت، هیچ علاقهای به پرداخت عوارض به شهرداری نخواهند داشت. یکی از موانع محلی در راستای تحقق درآمد پایدار همین پرداخت نشدن به موقع مالیات و عوارض شهروندان است.
شهروندان در برابر پرداخت عوارض و مالیات مقاومت میکنند، در واقع نشان میدهند که به شهرداری و مدیریت شهری اعتماد کافی ندارند. بخشی از این فضای بیاعتمادی نتیجه ضعف در سازوکارهای مربوط به شفافیت است. چنانچه شهروندان و صاحبان مشاغل از روند هزینهکرد منابع درآمد شهری و نحوه صرف آن در خدماترسانی بهینه به شهروندان مطلع باشند، برای پرداخت عوارض پایدار شهری با رغبت بیشتری اقدام میکنند.
۴- با توجه به اینکه شهرها به سمت هوشمندسازی پیش میروند، سرمایهگذاری در حوزههای نرمافزاری و دانش شهر و فناوریهای نوین شهری میتواند یکی دیگر از منابع درآمدی پایدار مدیریت شهری باشد، موضوعی که به نظر میرسد شهرداری تهران به آن توجهی نداشته است در حالیکه ابزارهای لازم را برای تولید درآمد از این حوزه دارد. از جمله این پتانسیلها میتوان به سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات و شرکت ارتباط مشترک شهر با داشتن امکانات بسیاری در حوزه نرمافزاری و دانش شهر اشاره کرد.
۵- یکی از مهمترین وظایفی که برای مدیریت شهری میتوان برشمرد، تامین منابع مالی برای انجام پروژههای شهری است. امروزه جذب منابع مالی از طریق سرمایهگذاران بخش خصوصی بهعنوان یکی از مهمترین روشهای تامین مالی پروژههای شهری در نظر گرفته می شود. از جمله این روشها تامین منابع مالی مورد نیاز برای پروژههای مختلف، از طریق فروش «اوراق قرضه شهری» است. یکی از دلایل رونق استفاده از این روش، وجود امکان بالقوه فروش این اوراق به آن دسته از شهروندانی است که از آثار جانبی مثبت ناشی از اجرای پروژههای شهری بهرهمند میشوند؛ وضعیتی که در صورت اطلاعرسانی مناسب در مورد آن، میتواند هم به افزایش فروش اوراق مشارکت شهری منجر شود و هم افزایش حس مشارکت شهروندان در پروژههای شهری را به همراه داشته باشد. بهعنوان نمونه احداث خط جدید مترو را میتوان مثال زد، شهروندانی که در حوالی ایستگاههای جدید مترو املاکی دارند، از افزایش ارزش املاکشان منتفع میشوند، طبیعتا این افراد تمایل دارند هر چه سریعتر این خط ایجاد شود و به بهرهبرداری برسد.
ارسال نظر