مدیریت خردمندانه در بنگاههای اقتصادی
مدیریت خردمندانه، همانطور که از نامش پیداست، به وجود تئوری و منطق قوی در پس تصمیمات و برنامههای یک بنگاه مربوط میشود. این منطق قدرتمند، از هضم شدن و تحلیل رفتن تواناییهای یک بنگاه در فضای محیطی پیچیده، جلوگیری کرده و با ایجاد نوعی تمرکز در فعالیتها و منابع، از گرفتار شدن بنگاههای اقتصادی در گرداب بحرانهای مالی و اجرایی جلوگیری میکند.
به این منظور هر بنگاه، در بدو تولد خود، باید بر اساس منطق صحیحی، سازماندهی شده و سپس این منطق که زیربنای چرخه کسب وکارش را تشکیل میدهد را بهطور مستمر و براساس رصد محیط و آینده پژوهی، بهروزآوری کرده و از این طریق، استحکام پایههای کسب و کار خود در بازار را حفظ کند. این منطق زیربنایی یا همان نقشه کسب وکار، سیاستهای اصلی یک بنگاه در بازار را روشن میکند و بهروزآوری مستمر آن، تنها راه پیشگیری از فرسودگی آن، در میانمدت و بلندمدت است. بسیاری از بنگاههای اقتصادی در دوران موفقیت و سودآوری خود، از این مهم غافل شده و با فرسایش تدریجی زیربنای کسب وکار، در میان مدت گرفتار چالشهای مختلف مالی و رقابتی میشوند.
منطق کسب وکار، خود مستقیما از مدل ذهنی مدیران بنگاههای اقتصادی سرچشمه میگیرد. ساختار ذهنی مدیران اجرایی بنگاههای اقتصادی، در حقیقت اصلیترین منبع شکلگیری و بهروزآوری منطق کسب و کار بنگاه است. هر قدر مجموع مدلهای ذهنی مدیران، از پیچیدگی بیشتری برخوردار باشد، طبیعتا تاثیر خود را در قالب استحکام بیشتر و همچنین، حفظ استحکام زیرساختها و چرخه کسب و کار در بازار نشان میدهد.
به همین جهت است که بنگاههای اقتصادیای که صرفا از مدیران فنی در تمام سطوح خود –حتی سطوح تصمیمگیری، مدیریت ارشد و معاونت ها- استفاده میکنند، به رغم سودآوری مقطعی، در میان مدت از لحاظ نقشه کسب و کار دچار مشکل شده و سپس در گرداب بحرانها و چالشهای از دست رفتن سهم در بازار رقابتی گرفتار میشوند. برای پیشگیری از این معضلات یا مقابله با آن، بنگاههای اقتصادی پیشرو، فعالیتهای گستردهای برای توسعه توانمندی ذهنی مدیران خود انجام میدهند تا سطح منطق، تئوری و در نتیجه خرد درون سازمان خود را افزایش داده و درسطح قابل قبولی حفظ کنند. به این منظور معمولا بنگاهها تلاش میکنند تا از طریق آموزش، مهارتهای ذهنی مدیران خود را افزایش داده یا سعی میکنند تا مدیرانی با مهارتهای ذهنی گسترده (یا همان مدیران تئوریسین) را –بهجای بهکارگیری صرف مدیران فنی در همه بخشها- به سمت خود جذب کرده و از این طریق استحکام منطق و نقشه کسب وکار خود را در میانمدت و بلندمدت تضمین کنند؛ چراکه در هر حال، قدرت و استحکام نقشه و منطق کسب و کار در یک بنگاه اقتصادی، تابعی است از مدل ذهنی و مهارت تفکر و نظریهپردازی اجرایی در مدیران آن بنگاه. این رویکرد را میتوان در راستای موضوع توانمندسازی نیروی کار، که در سیاستهای اقتصاد مقاومتی بر آن تصریح شده، مورد توجه قرار داد.
ارسال نظر