تمایلات کارآفرینانه نسل جدید
در این نوشتار معایب و مزایای این دو مدل و تاثیراتی راکه بر جامعه خواهند داشت بررسی میکنیم. ابتدا به بررسی فرصتهای شغلی میپردازیم. کسب و کارها نسبت به گذشته نیازمند انعطافپذیری بیشتری هستند. تمایلات گوناگون و متنوع در مصرفکننده و تغییرات سریع تکنولوژیک موجب شده است که سازمانها در انتخاب نیروی کار خود دقت بیشتری داشته باشند. نیروی کاری که بتواند خود را با این تغییرات تطبیق دهد و انتظارات متفاوت کارفرما را برآورده کند. به همین دلیل است که در شکل استخدامی، در طول دوره بلندمدتی که فرد در یک سازمان مشغول به کار است، نیازمند طی دورههای آموزشی و افزایش توانمندیهای خود مطابق با خواست کارفرما است. بنابراین هزینه گزافی بابت آموزش این نیروها به سازمان تحمیل میشود. به علاوه از آنجا که نقش دولت در ایجاد فرصت شغلی پررنگ است، هزینههای زیادی به آن تحمیل میشود. بخش زیادی از هزینههای احداث فضای کاری و فراهم آوردن امکانات مورد نیاز یک فرصت شغلی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم و بهویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته بر عهده دولتهاست. بهعنوان مثال هزینههای چند ده میلیون تومانی تا چند صد میلیون تومانی ایجاد یک شغل برای یک نفر در کشورمان شاهدی بر این مدعاست. فرصت شغلی تعهداتی را بر دوش کارفرما خواهد گذاشت که گاه هزینهبر است. ایجاد رابطه مستقیم بین عملکرد نیروی کار و درآمد در چنین مدلی به سختی صورت میگیرد. طی یک قرارداد وظایفی بر عهده نیروی کار قرار داده شده است و مبلغ مشخصی در ازای انجام این وظایف دریافت میکند.
در این حالت به نوعی تضمینی بهوجود آمده است که نیروی کار از نظر درآمد تامین خواهد بود. در عین حال تضمین این مساله که کیفیت عملکرد نیروی کار در این بازه طولانی مدت مطابق خواست کارفرما باشد مشکل است. در نتیجه باید انتظار کاهش بهرهوری و افزایش ناکارآمدی نیروی کار به مرور زمان را داشته باشیم. البته در کنار این معایب فرصت شغلی، بهرهمندی از مزایای بازنشستگی و مساله مهمتر، ثبات درآمدی در این نوع از مشاغل را باید یادآورد شد. در کنار فرصتشغلی همانگونه که ذکر شد فرصتهای کسب درآمد وجود دارند. برخلاف فرصت شغلی، در این مدل، رابطه، دوسویه و بر اساس یک توافق کوتاه مدت دو طرفه بین کارفرما و نیروی کار تعریف میشود. کارفرما مطابق نیاز خود درخواست نیروی کار میدهد و نیروی کار در صورت موافقت با شرایط ذکر شده خدمت مورد نظر را ارائه میدهد. هزینههای بالاسری که برای بهکارگیری نیروی کار دائم مورد نیاز است در این مدل حذف شده است. در انتخاب محل و زمان انجام کار انعطاف بهوجود آمده است و مهمتر از همه بین درآمد و عملکرد نیروی کار رابطه مستقیم وجود دارد. از آنجا که کارفرما اجباری برای به خدمت گرفتن نیروی کار برای مدت طولانی ندارد، در صورتی که عملکرد مثبتی مشاهده نکند، امکان قطع همکاری و استفاده از نیروی کار دیگر را دارد. در مقابل اگر فرد مهارت بیشتری را میتواند به کار بگیرد و عملکرد بهتری داشته باشد آن را در ازای درآمد بالاتر ارائه خواهد کرد. در واقع به نوعی توازن بین درآمد و مهارت نیروی کار برقرار میشود. با مقایسه بین این دو مدل اکنون باید به این سوال پاسخ داد که جامعه کنونی از چه مدلی تاثیر بیشتری میگیرد و نقش حاکمیت در قبال آن چیست.
علت ظهور فرصت کسب درآمد نه فقط مزایای ذکر شده آن در مقابل فرصت شغلی بلکه تغییر تمایلات بشری است که در پی آن انتظارات نیز تغییر پیدا کرده است. نسل جدید بشر که آمیخته و پرورش یافته با عصر دیجیتال است تمایلات و نگاه متفاوتی از نسل پیشین در برابر دنیای کسب و کار دارد. نسلی که بیش از هر نسل دیگری به تعادل بین آزادی و کار ارزش میگذارد، بنابراین انعطاف پذیری در ارائه خدمت و شغل برای آنها مساله مهمی است. این نسل همزمان با شکلگیری ابزار فناوری اطلاعات به دنبال تغییر ماهیت کسب و کارها و مشاغل بر اساس این نیاز خود است. جامعه و حاکمیت هم ناگزیر از تطبیق خود با این روند جدید است. چراکه علاوه بر مزایای عمدهای که برای آن ذکر شد این تغییر، نوآوری در عرصه تکنولوژی را موجب میشود و مقابله با آن، مانع بروز و ظهور نوآوریهای بیشتر و در خلاف جهت افزایش رفاه عمومی جامعه است. تمایلات کارآفرینانه نسل جدید و ظهور موجی از استارتآپها حاصل همین تمایلات است.
ارسال نظر